کد خبر: 4186738
تاریخ انتشار : ۱۸ آذر ۱۴۰۲ - ۱۱:۰۱
در شب امیرخسرو دهلوی عنوان شد:

تولید محتوای برتر دیگران را به آموزش فارسی ترغیب می‌کند

شاعر و پژوهشگر حاضر در نشست شب امیرخسرو دهلوی گفت: اگر ما در فکر توسعه‌ قلمروی زبان فارسی هستیم، باید آن را تقویت کنیم و یکی از راه‌های آن، تولید محتوای برتری است که دیگران را نیازمند یادگیری زبان و ادبیات فارسی کند.

به گزارش ایکنا؛ محفل ادبی «شب امیرخسرو دهلوی» با هدف آشنایی با اندیشه و آثار این شاعر بزرگ شامگاه ۱۷ آذر، با حضور جمعی از اهالی اندیشه و ادب حوزه ایرانی فرهنگی، با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سیدمسعود علوی‌تبار به میزبانی گروه بین‌المللی هندیران برگزار شد.

در ابتدای این نشست، علیرضا قزوه شاعر و رئیس مرکز شعر، موسیقی و سرود صدا و سیما ضمن قرائت غزل «مطربی می‌گفت خسرو را که ای گنج سخن» از امیرخسروی دهلوی گفت: در این شعر، امیرخسرو دهلوی هر دو مقام شعر و موسیقی را در حد اعلا می‌داند اما در مقام مقایسه، شأن شعر را بالاتر از جایگاه موسیقی عنوان می‌کند. امیر خسرو دهلوی که در هر دو فن شعر و موسیقی استاد است شعر را علمی می‌داند که فی نفسه و بدون نیاز به سماع و صدای خنیاگران کامل و تمام است.

وی ادامه داد: امیرخسرو دهلوی در انتهای این غزل، نظم  و شعر را به عروسی تشبیه می‌کند که نغمه و موسیقی، زینت و زیورش شده است؛ اما برای آن عروس بدون بهره از این زینت نیز عیبی متصور نخواهد بود.

رئیس مرکز شعر، موسیقی و سرود سازمان صدا و سیما افزود: در گذشته با اینکه پیوند شعر و موسیقی ناگسستنی بود اما شعر همواره بر موسیقی برتری و تقدم داشته است و شاعران موسیقی را به خدمت شعر می‌گرفتند. به عنوان مثال رودکی شخصی به نام «مَج» آوازخوان را در خدمت داشته که اشعار وی را می‌خوانده و راوی اشعار او بوده است. یعنی در روزگاری  خواننده در خدمت شاعر و اصل با شعر بوده است. متأسفانه در روزگار فعلی افزون بر اینکه بین شعر و موسیقی تفکیک ایجاد شده است، یعنی حوزه شعر و موسیقی را از هم جدا می‌دانند، روند مذکور دچار دگرگونی شده و کاملا  تغییر کرده است. بنده با نگاهی تاریخی معتقدم که شعر و موسیقی هر دو باید در کنار هم باشند.

قزوه در خاتمه با ذکر خاطره از مهرداد اوستا تصریح کرد: آخرین سال‌های حیات استاد مهرداد اوستا بود، سن و سال من هم نصف سن و سال الانم بود، سعادت یار شد و همراه با  استاد اوستا، مهمان شب شعری در ارومیه بودیم. در آن یکی دو روزی که در محضرشان بودیم از استاد خواستم که زیباترین بیت شعر پارسی را که تا الان شنیده‌اند و در حافظه دارد را برایم بخوانند. استاد این بیت از امیرخسرو دهلوی را در نعت پیامبر بزرگ رحمت قرائت کردند: «چنان بر هم زدی هنگامه صحرای محشر را؛  که طومار شفاعت در کف پیغمبران گم شد». همان شب این غزل امیرخسرو دهلوی را  استقبال کردم و غزل «و انسان هر چه ایمان داشت ..» را سرودم و برای استاد اوستا قرائت کردم.

زبان امروزین «دهلوی» نشان از توجه او به مردم دارد

نغمه مستشارنظامی، شاعر و دبیر محافل ادبی کتابخانه‌های عمومی کشور، به عنوان دیگر سخنران این محفل سخنان خود را با این بیت آغاز کرد «ابر می‌بارد و من می‌شوم از یار جدا؛ چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا؟» و گفت: بی شک این بیت دلنشین و آشنا را بارها شنیده‌ایم، زبان شعر آنقدر روان و امروزی است که شاید کمتر کسی بداند شاعر این غزل در جغرافیایی دور از سرزمین ما و در قرن هفتم می‌زیسته است، امیرخسرو دهلوی عارف و شاعر بزرگ پارسی‌گوی هند؛ شاعر این بیت دلنشین است.

مستشارنظامی در بخش دیگری از صحبت‌های خود با عنوان «دلنشین پس از قرن‌ها» تصریح کرد: دهلوی را از بنیان‌گذاران سبک هندی می‌دانند و البته با وجود ظرایف و لطایف، رگه‌های سبک عراقی نیز در غزلیات وی مشهود هستند. شعر او پیچیدگی‌های شاعران پس از وی را ندارد و زبانش به زبان امروز نزدیک‌تر است. شاهد مثال این سخن همان غزلی ست که در آغاز به آن اشاره شد.

فارسی زبان مادری امیرخسرو دهلوی بود؟

سیدحکیم بینش شاعر افغانستانی با سؤال «آیا فارسی زبان مادری امیرخسرو دهلوی بود یا آن را فراگرفت؟»، سخنان خود را آغاز کرد و ادامه داد: این سؤال به این دلیل مطرح می‌شود که می‌بینیم شاعران بزرگی مانند اقبال لاهوری نمی‌توانستند به فارسی خوب صحبت کنند، ولی به زبان فارسی شعرهایی دارند که آنها را جزء شاعران بزرگ فارسی قرار می‌دهد. این اعجاب برانگیز است. چرا که وقتی به یک زبانی شعر می‌گویی فقط الفاظ مطرح نیست؛ تمام فرهنگ، رسم و آیین آن زبان مطرح است. از این نگاه هم اشعار امیرخسرو دهلوی قابل تأمل است.

وی افزود: گفته شده است که او در کودکی و نوجوانی زبان و ادبیات فارسی را فرا گرفت و به فرهنگ فارسی علاقۀ بسیار داشت. بنابراین، این شگفت‌انگیز است که دهلوی به زبان فارسی شعر می‌سراید و به اندازه‌ای اشعارش فصاحت و بلاغت دارد که به سعدی هندوستان مشهور می‌شود. بعدها بر شاعران بزرگی چون حافظ و جامی تأثیر می‌گذارد.

بینش تصریح کرد: نکتۀ آخر که باید به آن اشاره کنیم، قدرت زبان است. تا قرن نهم زبان و ادبیات فارسی از قوی‌ترین زبان‌ها بود. بزرگترین شاعران و سخنوران ما تا این قرن ظهور کرده‌اند. در واقع می‌توانیم بگوییم اوج قدرت زبان و ادبیات فارسی تا این زمان است. اگر در هندوستان شاعران بنامی مانند امیرخسرو دهلوی ظهور می‌کنند به خاطر قدرت زبان و ادبیات فارسی است. بنابراین اگر ما به توسعۀ قلمروی زبان فارسی فکر می‌کنیم، باید این زبان را تقویت کنیم. یکی از راه‌هایش تولید محتوای برتر است. تولید محتوای برتر می‌تواند دیگران را نیازمند یادگیری زبان و ادبیات فارسی کند.

«دهلوی»؛ خسرویی است که بر شاعران امیری می‌کرد

ساعده موافق؛ پژوهشگر ادبیات مقاومت گفت: َامیرخسرو دهلوی، خسرویی است که بر شاعران امیری می‌کرد. او شاعری پارسی‌گوی بود که در دوره‌های بعد از خود به همراه حسن دهلوی، نفوذ و تاثیر چشمگیری در میان شعرای ایران و هند داشت. ازآنجا که او تُرک‌نژاد و هندی‌زاد بود کلمات ترکی و هندی در اشعارش دیده می‌شود. دهلوی در غزلسرایی پیرو سعدی بود و در اشعارش نظامی را به عنوان استادی مسلط به فن می‌ستود.

این پژوهشگر ادبیات مقاومت با قرائت شعر «بشکافت غم این جان جگرخواره ما را؛ یا رب چه وبال آمده سیاره ما را»، از امیر خسرو دهلوی سخنان خود را اینگونه خاتمه داد: به گمان این شعر را امیر خسرو برای دنیای امروز سروده است که وبالی بزرگتر از رژیم صهیونیستی در جهان کنونی وجود ندارد و هر لحظه شاهد پرپر شدن غنچه‌های سرزمین رسولان و پیامبران الهی هستیم.

در این نشست شاعران و هنرمندانی چون علیرضا قزوه، سیدمسعود علوی‌تبار، محمدعلی یوسفی، سیدحکیم بینش، نغمه مستشارنظامی، ساعده موافق، فاطمه نانی‌زاد، فاطمه مظفری، سارا عبداللهی‌فر، فاطمه ناظری، لیلی حضرتی، مهسا ایمانی، مریم فروزان‌کیا و سارا عبداللهی حضور داشتند.

و انسان هر چه ایمان داشت پای آب و نان گم شد

غزل علیرضا قزوه که در استقبال از شعر امیرخسرو دهلوی سروده شد:

و انسان هر چه ایمان داشت پای آب و نان گم شد

زمین با پنج نوبت سجده در هفت آسمان گم شد

شب میلاد بود و تا سحرگاه آسمان رقصید

به زیر دست و پای اختران آن شب زمان گم شد

همان شب چنگ زد در چین زلفت، چین و غرناطه

میان مردم چشم تو یک هندوستان گم شد

از آن روزی که جانت را اذان جبرئیل آکند

خروش صور اسرافیل در گوش اذان گم شد

تو نوح نوحی اما قصه‌ات شور دگر دارد

که در طوفان نامت کشتی پیغمبران گم شد

شب میلاد در چشم تو خورشیدی تبسم کرد

شب معراج زیر پای تو صد کهکشان گم شد

ببخش ای محرمان در نقطه خال لبت حیران -

خیال از تو گفتن داشتم امّا زبان گم شد

انتهای پیام
captcha