علی بن ابیطالب(ع) آن روز باید به تاریخ بپیوندد که نیاز به عدالت و آزادی در جامعه به تاریخ پیوسته باشد. تا انسان، انسان است و نیازهای فطری او مستلزم پاسخ هستند، آموزههای علوی زنده هستند. مهمترین نیاز فطری انسان، رسیدن به عدالت و آزادی است. پرچم عدالت و آزادی در نهج البلاغه به دست علی بن ابیطالب(ع) بر افراشته است.
با حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی خسروی که پژوهشگر علوم دینی و قرآنی است درباره فضایل و خصایص امام علی(ع) و ارتباط ایشان با قرآن سخن گفتهایم که در ادامه میخوانید؛
صحبت از قرآن و امیرالمومنین علی(ع) کار بسیار دشواری است. بزرگان، در حقیقت قرآن و حقیقت علی بن ابیطالب(ع) که انسان کامل و نسخه عینی قرآن است ماندهاند؛ چه رسد به امثال ما. ولی با استفاده از برداشت مفسران از قرآن و آنچه در تاریخ از توصیف اوصاف امیرالمومنین علی(ع) آمده است میتوان به چند نکته اشاره کرد:
اگر بنا باشد حقایق قرآن در یک فرد مجسم شود، علی(ع) بعد از پیامبر اکرم(ص) مصداق کامل آن خواهد بود. هر چند در قرآن کریم نام امیرالمومنین علی(ع) نیامده است اما مفاهیم قرآن بیش از هر کسی در وجود او مصداق پیدا میکنند. در این مورد به ذکر دو نمونه بسنده میکنم: حدود هزار و پانصد آیهای که درتوصیف مومنین، متقین، صالحین، محسنین، مجاهدین، شاکرین، صادقین و منفقین نازل شدهاند در وجود امیرالمومنین علی(ع) مصداق تامّ و تمام دارند. صاحب کتاب ارزشمند احقاق الحق مینویسد: «علمای بزرگ فریقین شیعه و سنی گفتهاند: مَا أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی فِی الْقرآن آیَهً یَقُولُ فِیهَا یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إلَّا کَانَ عَلِیُّبْنُأَبِیطَالِبٍ(ع) شَرِیفهَا وَ أَمِیرَهَا» هر آیهای که در قرآن با خطاب «یا ایها الذین آمنوا» آمده، علی بن ابیطالب(ع)، امیر آن مومنین است.
نمونه دوم واژه «صراط مستقیم» است. چنانکه میدانیم بر هر مسلمان واجب است روزانه ده بار در نماز بگوید: «اهدنا الصراط المستقیم» صراط مستقیم، به معنای راهی است که انسان را به معرفه الله برساند. یکی از روشنترین راههایی که انسان را به معرفت خدا میرساند، وجود مبارک امیرالمومنین(ع) است که در گفتار و سیره آن حضرت تبلوریافته است. امام صادق(ع) فرمودهاند: «الصِّراطُ المُستَقيمُ أميرُ المؤمنينَ عَلِيٌّ عليه السلام».
با این وصف دیگر چه نیازی به ذکر نام علی(ع) در قرآن است وقتی انسانها نشانههای معارف و حقایق قرآنی را در وجود او بهروشنی مشاهده کنند. و همین نشانهها کافی است تا اهل قرآن او را اسوه و الگوی خود قرار دهند. به تفصیلی که ائمه معصومین(ع) فرمودهاند و اغلب بزرگان علمای اهل سنت نیز به آن اقرار و اعتراف دارند، علی بن ابیطالب(ع) اسوه است. همانگونه که قرآن کریم «هدی للناس» و کتاب هدایت است، وجود مبارک علی(ع) نیز از باب «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدينَ»(انبیا/73) اسوه و الگوی هدایت مردم است.
شاید چنین به نظر برسد و بعضی گمان کنند که علی(ع) موجودی فوق انسانی است که با تفضلات خاص الهی خلق شده است. به همین سبب، سیره او فراتر از دسترس عموم آدمیان است. اگر چنین باشد، آیا برای ما مقدور است از چنین کسی پیروی کنیم؟ در پاسخ باید گفت اولاً تردیدی نیست که پیامبر اکرم(ص) از هر نظر مقام بالاتری از علی(ع) دارند؛ ولی خداوند گفته است: «لَقَد كانَ لَكُم في رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ»(احزاب/21) یعنی پیامبر اکرم(ص) الگوی همه مسلمانان است. اگر الگو قرار دادن پیامبر مقدور و شدنی نبود، خداوند چنین توصیهای نمیکرد زیرا امر به ما لایطاق قبیح است، و ذات اقدس خداوند سبحان از چنین امری مبرا است. بنابراین از آیه مذکور چنین برمیآید که آدمیان میتوانند در مسیر رشد و تعالی، رفتار و منطق خود را با آن بزرگواران منطبق کنند.
و اما در پاسخ تفصیلی به این سوال که آیا امیرالمومنین علی(ع) با عنایت ویژه خداوند به مقامات عالیه رسیده بود یا خودسازی و تربیت هم در سلوک او نقش داشت باید گفت مسلماً انسانهایی مانند پیامبر(ص) و امیرالمومینن(ع) دارای استعدادهای فوقالعادهای بودند ولی شکوفا کردن آن استعدادها حاصل تلاش خودشان بوده است. اگر آن مجاهدتها، شب زندهداریها، زخم شمشیر خوردنها و عبادتهای شبانهشان نبود، بیشک به آن مقامات نمیرسیدند. البته این ادعا که آن عالیجنابان، آدمیانی والامرتبه و استثنایی بودند و ما عامیان و عادیان حتی نمیتوانیم رسیدن به مقامات آنان را تخیل کنیم، از یک جهت درست است. به این معنی که رسیدن به آن مقام یعنی اینکه عین علی بن ابیطالب(ع) بشویم برای ما مقدور نیست همانگونه که خود آن حضرت در نهج البلاغه فرمودند: «الا و انکم لا تقدرون علی ذالک»، اما این دلیل نمیشود که به قدر استعداد خود از آن حضرت پیروی نکنیم بلکه هر کس در حد وسع و توانایی خود باید در راه آن حضرت که صراط مستقیم است حرکت نموده و به تکلیف خود عمل کند.
نتیجه این که امیرالمومنین(ع) از راه خودسازی و تربیت به آن مقامات عالی نایل شده است و او تربیت شده مکتب قرآن است. در این ایام که مصادف با دهه فجر انقلاب اسلامی و ساگرد نهضتی است که به دست فرزند برومند علی(ع) امام خمینی (ره) بنیان نهاده شد، مناسب است در تأیید عرائضم جملاتی از امام خمینی(ره) را در زمینه نقش تربیت در رفعت مقام علی(ع) برای شما بخوانم:
«کدام شخصیت میتواند ادعا کند که عبداللّه است و از همه عبودیتها بریده است، جز انبیای عظام و اولیای معظم که علی علیه السلام آن عبد وارسته از غیر و پیوسته به دوست که حجب نور و ظلمت را دریده و به معدن عظمت رسیده است، در صف مقدم است. و کدام شخصیت است که می تواند ادعا کند از خردسالی تا آخر عمر رسول اکرم در دامن و پناه و تحت تربیت وحی و حامل آن بوده است جز علی بن ابیطالب(ع) که وحی و تربیت صاحب وحی در اعماق روح و جان او ریشه دونداده. پس او بحق عبداللّه است و پرورش یافته عبداللّه اعظم»(صحیفه امام، جلد 14،ص 347)
این سخن بسیار دقیق و فاخر امام امت در وصف امیرالمومنین(ع) به این معنی است که وصول حضرت امیر(ع) به آن مقالات عالیه به علت تربیت شدن توسط انسان کاملی چون رسول خدا(ص) بود؛ اگر تربیت پیامبر(ص) نبود، اگر تربیت قرآن نبود، قطعاً علی بن ابیطالب(ع) به آن مقامات نمیرسید. نکتهای که نباید از آن غافل شد این است که این تربیت، برای همه مقدور است. قرآن کریم در دسترس ماست، سیره علی بن ابیطالب(ع) و پیامبر اکرم(ص) هم مشخص است. بنابراین همگان میتوانند و باید با تربیت قرآنی و تشبّه به علی بن ابیطالب(ع) خود را به نمونهای از انسان قرآنی تبدیل کنند. گمانم این است برخی افرادی که خود عامل به دستورات الهی نیستند ولی شأن قدسی فوق العادهای برای امیرالمومنین(ع) قائلند چه بسا بهمنظور شانه خالی کردن از پاسخگویی و طی نکردن مسیر صعب تربیت چنین راهی را پیش گرفتهاند. چرا که چنین ادعایی قابل پذیرش نیست. همگان موظفند در این مسیر، که صراط مستقیم است، گام بردارند. خود آن حضرت در ادامه سخنی که فرمودند شما را توانایی همسانی با من نیست بلافاصله میفرمایند: «و لکن اعینونی بورع و اجتهاد و عفه و سداد» یعنی مرا با کسب تقوی و پاکدامنی یاری کنید.
اگر به نهج البلاغه -که مشتمل بر کلمات قصار، خطبهها و نامههای امیرالمومنین است- مراجعه کنیم، خواهیم دید که نالهها و فریادهای او درد مشترک تمامی آدمیان است. امروز هم همان دردها در جوامع نمود دارند. اگر علی بن ابیطالب(ع) بر ظلم میشورد، از تبعیض مینالد، یا از عدالت سخن میگوید، امروز هم ظلم، تبعیض و بیعدالتی درد مشترک تمام جوامع بشری است. علی(ع) کهنه شدنی نیست چون عدالت، آزادی، حقوق انسانها و ارزشهای انسانی کهنه شدنی نیستند. علی بن ابیطالب(ع) آن روز باید به تاریخ بپیوندد که نیاز به عدالت و آزادی در جامعه به تاریخ پیوسته باشد. تا انسان، انسان است و نیازهای فطری او مستلزم پاسخ هستند، آموزههای علوی زنده هستند. مهمترین نیاز فطری انسان، رسیدن به عدالت و آزادی است. پرچم عدالت و آزادی در نهج البلاغه به دست علی بن ابیطالب(ع) بر افراشته است. معارف سیال و تعالیم جوشان نهج البلاغه همپای تحولات زمان به پیش رفته و پاسخگوی شرایط روز و نیازهای زمانهاند. ما باور داریم که نهج البلاغه، به عنوان تفسیر روشنی از آیات قرآن کریم بهترین راهگشا برای جامعه ما و نسل جوان است. زمانی که ملت ایران علیه رژیم ستمشاهی قیام کرد بیشترین استفاده را از نهجالبلاغه میبرد. نهج البلاغه بود که دلها را برای رسیدن به عدالت گرم و راه را برای مبارزه روشن میساخت. این کتاب باید برای همیشه در جامعه ما زنده بماند؛ امروز هم جامعه تشنه عدالت و آزادی است. ببینید! آیا این جملهای که امیرالمومنین فرمودهاند هیچگاه کهنه میشود؟ بنگرید آن گاه که ریشههای سعادت جامعه را تببین میکنند، در دستور به مدیران، حاکمان و مسئولان چه میفرمایند: «يستدل على إدبار الدول بأربع: تضييع الأصول، والتمسك بالفروع، وتقديم الأراذل، وتأخير الأفاضل» چهار چیز است که موجب سقوط دولتهاست: از بین بردن ریشهها و پرداختن به مسائل جزئی. گاه یک مساله جزئی آنچنان بها داده میشود که در سایۀ آن مسائل و مباحث مهم و ریشهدار فراموش میشوند. این کار موجب میشود به تدریج دولتها و کسانی که میخواهند خدمت کنند شکست بخورند. عامل بعدی شکست، سپردن مسئولیتها به فرومایگان و کنار گذاشتن افاضل و شایستگان است. این دو کار هم جامعه را به ورطه سقوط میکشانند. این اصول چه وقتی کهنه میشوند؟ درد جامعه همیشه این بوده است که شایسته سالاری وجود داشته باشد. یعنی کسانی که افاضل هستند و شایستگیهای علمی، فنی، اخلاقی، اجرائی و تخصصهای لازم در هر زمینهای را دارند بر راس امور باشند. اگر اینها کنار گذاشته شدند و افراد متملق و چاپلوس امور را به دست گرفتند منجر به فروپاشی دولتها میشوند؛ این فرمایش گهربار علی(ع) اشاره به یک قانون مهم اجتماعی و سنت تغییر ناپذیر الهی است که اگر رعایت نشد سقوط آن حکومت قطعی است چه دولت اسلامی باشد و چه غیر اسلامی.
شیوۀ حکومت خود امیرالمومنین(ع) را در خطبه سوم نهج البلاغه ببینید. مردم بعد از قتل عثمان به سوی ایشان هجوم آوردند و درخواست کردند که زمامداری حکومت را به دست بگیرند. حضرت میفرمایند: «آنچنان استقبال کردید که نزدیک بود بچهها زیر دست و پا له شوند.» دوست و دشمن میگفتند تنها نجاتبخش ما علی(ع) است. در این شرایط، امیرالمومنین(ع) فرمودند: «لَوْلاَ حُضُورُ الْحَاضِرِ، وَقِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ، وَمَا أَخَذَ اللهُ عَلَى العُلَمَاءِ أَلاَّ يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِم، وَلا سَغَبِ مَظْلُوم، لاَلقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا، وَلَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِها، وَلاَلفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْز» اگر این جمعیت و پشتیبانی شما نبود، و اگر خداوند از دانایان پیمان نگرفته بود که بر شکمبارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، حکومت را نمیپذیرفتم. یعنی از نظر علی(ع)، حکومت اصل نیست. امام خمینی(ره) هم بارها و بارها بر این نکته تأکید کرده بودند. اینجاست که باید اهداف کارگزاران و حاکمان روشن شود. کسانی که در پی به عهده گرفتن مسئولیتی هستند باید ببینند که تصمیم و خواستهشان مطابق فرمایش امیرالمومنین(ع) است یا نه؟ علی(ع) فرمودهاند دو نکته باید مدنظر دولتمردان باشد. اول اینکه تکیه به پایگاه مردمی داشته باشند، (لولا حضور الحاضر) و دوم اینکه هدفشان اصلاح معیشت مردم باشد. علی(ع) میفرمایند هدف مسئولان باید این باشد که زندگی دنیوی مردم تأمین شود، تأمین معیشت مردم از نگاه علی اصلیترین وظیفه مسئولان یک جامعه دینی است و همین موجب تقویت باورهای مذهبی مردم و سربلندی دین خواهد بود. نفرمودند که آمدهام قرآن را پیاده کنم یا آمدهام از خدا بگویم. او یک عمر با خدا زندگی کرد و از خدا سخن گفت اما وقتی که زمام اداره جامعه را به دست گرفت، در کنار توجه به خدا، وظیفه دیگری داشت. و آن وظیفه، تامین معاش و معیشت مردم بود. در روایت دیگری فرمودند اگر فقر از دری وارد شود، کفر هم همراه او میآید. امیرالمومنین علی بن ابیطالب(ع) شخصیتی است که توجه به سیره او و توجه به گفتار او میتواند در تمام اعصار مشکلات عمده جامعه انسانی را برطرف کند. در واقع علی(ع) و قرآن از هم جدا شدنی نیستند. تلاش در جهت تحقق اندیشههای امیرالمومنین(ع) همان تلاش در راه اهداف مقدس قرآن کریم است.
انتهای پیام