مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای؛ در «بیانیه گام دوم» یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین حوزههای سرمایهگذاری برای استمرار مسیر انقلاب شکوهمند اسلامی را در شرایط بر جوانان استوار ساخته است که تردیدی در این مسئله وجود ندارد «جوانان» علاوه بر پیشاهنگی در حوزه پیشبرد اهداف نظام جمهوری اسلامی؛ همواره مهمترین نقش را در حوزه تعالی و سعادت کشور و انتقال گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی در دو بعد ملی و بینالمللی در تاریخ 45 ساله ایران انقلابی و اسلامی بر عهده داشته و دارند.
همچنین در مواجهه با مؤلفه دیگر مدنظر رهبر معظم انقلاب با رویکرد «جهاد تبیین» بر این مهم تأکید شده که آنچه در حوزه روایت فراز و فرود مسیر صعود و طی کردن به سمت قله توسعه تاریخ انقلاب اسلامی از آن یاد میشود باید توسط افرادی خلف از بطن و متن همین نظام مقدس روایت شود؛ چه آنکه معظمله بر این مسئله تأکید داشتهاند که «اگر ما روایت نکنیم؛ دیگران روایت خواهند کرد» و پرواضح است که دشمنان، معاندان و حاسدان نظام انقلابی و اسلامی در روایت تاریخ انقلاب ایران پیجوی منافع خود بوده و بر همین نمط در مسیر زدودن حقیقت در بازتاب روایت حقیقی مسیر انقلاب اسلامی و مسدود ساختن معابر صدور گفتمان آن از هیچ کوششی فروگذار نخواهند بود.
بر اساس دو مؤلفه مد نظر مقام معظم رهبری است که ایستادن در ایستگاه یازدهمین روز از ماه شعبان المعظم؛ میلاد باسعادت حضرت علیاکبر(ع) که در تقویم فرهنگی کشورمان بهنام «روز جوان» ثبت شده؛ میتواند بزنگاهی مهم در حوزه توجه به جوانانی باشد که ادامه دادن مسیر انقلاب در گام دوم آن برعهده و گرده آنان نهاده شده است.
جوانانی که امروز در ساحت توسعه فضای ارتباطی و تنوع بسترهای روایت برای مقابله با «جنگ ترکیبی» دشمن رسالتی بسیار سترگ و بزرگتر از دهههای نخست انقلاب بر دوش خود دارند و دراینمیان مؤلفههای فرهنگی و هنری خاصه شناسنامه فرهنگ و تمدن ایرانی یعنی حوزه ادبیات، بیشترین رُخنمایی را در مسیر یاری رساندن به آنها در بازتاب وقایع و حقایق متقن، مورد استناد و اتکای انقلاب شکوهمند اسلامی با خود به همراه دارد.
اما نکته مهم آن است که حوزه ادبیات داستانی در ساحتهای قصه، داستان کوتاه و رمان؛ هر اندازه که در گونههای مختلف توانسته دستی گرم در ارتباطگیری با مخاطبان داشته باشد در ارائه قهرمانهای برخاسته از تاریخ صدر اسلام و معرفی الگوهای بزرگی چون حضرت علیاکبر(ع) دستانش از «خالی عادت، سبدی پُر بوده» و به تحقیق در مقایسه با دیگر شاخههای خلق آثار ادبی نتوانسته جایگاه شایسته و بایسته خود را دریابد.
در راستای واکاوی این آسیب و ارائه راهکارهایی در مسیر برطرف ساختن آن، خاصه با توجه و تمرکز بر دو مؤلفه ورود به «گام دوم انقلاب» و «رویکرد تبیینی» رهبر معظم انقلاب و به مناسبت میلاد باسعادت حضرت و «روز جوان» با حجتالاسلاموالمسلمین «جواد محدثی» پژوهشگر، نویسنده و از اساتید برجسته حوزه علمیه در مقام مؤلف کتاب «علیاکبر(ع)؛ الگوی جوانان» در خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) به گفتوگو نشستهایم که حاصل این گفتوگوی صریح در ادامه آمده است.
همه ما حضرت علیاکبر(ع) را بنابر آنچه که در تاریخ و حادثه عاشورا مطرح میشود، به عنوان یک جوان میشناسیم. فردی که سن او در حادثه کربلا حدود 28 سال بوده و این سن و سال برای انسان دوران اوج جوانی است.
از سوی دیگر حضرت علیاکبر(ع) مظهر آگاهی؛ بصیرت؛ شجاعت؛ دفاع از امام خودش؛ ایثار جان و هر فضیلت دیگری است که بخواهیم نام ببریم؛ پُرواضح است که اگر بخواهیم روزی را به عنوان «روز جوان» در تقویم فرهنگی ایران اسلامی و انقلابی انتخاب کنیم مناسبترین گزینه حضرت علیاکبر(ع) و میلاد حضرتشان خواهد بود.
این امری بدیهی، اثبات شده و مولفهای امتحان پس داده است که برای معرفی یک الگو در ساخت خلق قهرمان، آنچه که ضروری است بر این مهم استوار است که نویسنده و خالق اثر باید شاخصههای رفتاری و زندگی آن شخص را مورد هدف و بازتاب روایت خود قرار دهد.
آنچه که از حضرت علیاکبر(ع) در منابع نقل شده، اغلب به اسناد حماسه حسینی(ع)، در مسیری حرکت کاروان به سمت کوفه تا واقعه عاشورا ارجاع دارد. جز این؛ جلوه آنچنانی در کتابهای تاریخ از زمان پیش از این حادثه از ایشان نقل نشده است.
البته این مسئله تنها به حضرت علیاکبر(ع) ختم و منحصر نمیشود. در مورد ماه بنیهاشم، حضرت عباس(ع) همین مسئله صدق میکند که در حوزه اسناد و مدارک، عمده بروز شخصیتی ایشان در حادثه عاشورا دیده میشود. حضرت زینب(س) نیز در این دسته قرار میگیرد و جز این دست از اسناد از کلیت و فراز و فرودهای زندگی این بزرگان متأسفانه کمتر اسناد، مدارک متقن، قابل اعتنا و اتکا وجود دارد.
مهمترین دلیل این امر به زیست این بزرگان و حضرات در عصر امویان باز میگردد. عصری که رسانهها در اختیار مخالفان بود و به همین سبب چندان اطلاعاتی از چنین نامهای پُرآوازه در بطن و متن شکلگیری مکتب حسینی در دست نیست. از سوی دیگر پیروان آنها نیز در شرایطی نبودند که بتوانند فراز و فرود زندگی حضرات را تبلیغ و ثبت کنند.
اگر ما در ادبیات خود، در کتابهای داستانی، در رمان، حوزه شخصیتنگاری درمورد بزرگانی از جمله حضرت علیاکبر(ع) با آثار کمی مواجه هستیم؛ مهمترین دلیل آن است که منابع متقن و مستند از آنها کمتر در دست داریم. آنچنان که ذکر شد؛ اگر هدف ما معرفی و ارائه الگو است؛ طبیعی است کسی که بخواهد الگویی را معرفی کند اگر با فقر منابع مواجه باشد دستش بسته خواهد بود.
زمانی که مشغول نگارش کتاب «علی اکبر(ع)؛ الگوی جوانان» بودم و به منابع مختلف مراجعه میکردم، به کتابی برخوردم درباره شخصیت و فضائل حضرت علیاکبر(ع) که حجم آن قریب 400 صفحه بود. بسیار خوشحال شدم که چه عجب، کتابی و مطلبی فنی درباره این بزرگوار پیدا کردهام! وقتی این کتاب را ورق زدم، متوجه شدم نویسنده بر اساس آن حدیث که میگوید حضرت علیاکبر(ع) اشبه الناسترین مردمان به رسول خدا(ص) در خُلق، خو، رفتار، گفتار و... است؛ نویسنده به این بهانه سراغ پیامبر اکرم(ص) رفته است و از اینکه پیامبر سیرهاش چگونه بود؛ رفتارش چگونه بود؛ منشش چگونه بود؛ برخوردهایش چگونه بود و نظایری از این دست نوشته است. چرا؟ چون حضرت علیاکبر(ع) بنا بر همان حدیث و روایت «آینه تمامنمای پیامبر(ص) است.» و گویا همین برای آن نویسنده کافی بوده تا دست به روایت و نگارش سیره پیامبر بزند.
همه اینها است که باعث میشود بگوییم مشکل ما در مسیر معرفی چنین الگوهایی مانند خود حضرت علیاکبر(ع) مطلب، اثر و کتاب کم است؛ چون با کمبود منابع موثق و قابل اعتماد در این حوزه مواجه هستیم.
من هر دوی این دلایل را به نحوی تأیید میکنم با این بیان که ما در منابع دستمان خالی است.
مسئله دیگر را نیز تأیید میکنم که عدهای بهدلیل آنکه مطلبی در خور و مطالعه ندارند؛ به تبع همین مهم، اطلاعات مفیدی نیز ندارند. درست به همین دلیل است که در پرداخت اثرشان بُعد معنوی و ملکوتی این حضرات را آنقدر بالا میبرند که گاه حتی به تفسیر میرسند. یا اغلب از چنین افرادی شاهدیم که میگویند ما کجا و نوشتن رمان درباره حضرت علیاکبر(ع) کجا؟
اجازه بدهید مثالی ساده و شفاف بزنم. ببینید؛ وقتی نویسندگان درباره یک شخص عادی؛ یک رزمنده در دوران دفاع مقدس یا دیگر جبهههای نبرد حق علیه باطل بهراحتی مینویسد به این سبب است که اطلاعات درباره او و وقایع پیرامونی او وجود دارد. نویسنده تحقیق میکند، ذهنیتی و دغدغهای در این حوزه نزد او وجود دارد، جذب آن سوژه میشود و شروع به نوشتن و خلق اثر میکند.
اما در مواجهه با این تجربه موفق میان آثار داستانی نویسندگان دفاع مقدس کشورمان؛ نسبت به افرادی که بهانه ننوشتنشان درباره ائمهاطهار(ع)، یا اسوهها و الگوهای بزرگی چون حضرت علیاکبر(ع) بیان این جمله است که «ما کجا و نوشتن رمان درباره حضرت علیاکبر(ع) کجا؟» به صراحت در پاسخ به این نگاه باید گفت و میگویم که چطور درباره دفاع مقدس و قهرمانهای آن مینویسند و نمیگویند «ما کجا و فرماندهان و رزمندگان کجا؟!» اما وقتی پای به میدان آمدن و نوشتن از حضرت علیاکبر(ع) یا امثال این بزرگواران به میان میآیند دیگر خبری از قلم و آثار آنها نیست؟! پاسخ این است که چون آن حس درونیای که یک نویسنده باید نسبتبه یک شخصیت برای خلق قهرمان و روایت آن داشته باشد در وجود آنها پیدا نمیشود. چون چنین حسی میان برخی نویسندگان ما نیست، بهانه خود را اینچنین عنوان میکنند که «این افراد صاحب جایگاه رفیعی در عرشی هستند و آنها کجا و ما کجا؟»؛ البته که این عذر پذیرفتنی نیست!
این امری مسلم و طبیعی است که هر نویسندهای که میخواهد درمورد یک شخص یا خلق قهرمانی رُمانی بنویسد، مدت شش ماه؛ یک سال یا دو سال وقت میگذارد، تحقیق میکند، اطلاعاتی را کسب میکند، سپس حاصل پژوهشهایش را با نگاه خلاقانه تبدیل به رمان میکند. اما برخی از این عزیزان حاضر نیستند برای بازپرداخت شخصیتها، الگوها و اسوههایی چون حضرت علیاکبر(ع) چنین وقتی بگذارند، به همین سبب در مواجهه با چرایی کمکاری روی به بهانه میآورند.
این الگو از نقطه نظر «قلم و انتخاب سبک نگارش» و هم «زاویه دیدی که یک نویسنده میتواند در پرداخت موضوع» داشته باشد قابل طرح است.
اگر ما جاذبه لازم در همنشینی نسل جوان با آثار مرتبط با مبانی دینی، معرفتی، بهره و الگو گرفته از بزرگان دین اسلام چون حضرت علیاکبر(ع) به زبان داستان و رمان نمیبینیم؛ دلیل مهم آن است که کتابهای نگاشته شده دراین حوزه اغلب با ادبیات قدما، نگاه قدیم نوشته شده؛ با زبان و لحن جوان امروز چنان فاصلهای دارد که ارتباطی با او برقرار نمیکند.
نکته دیگر آنکه خلق حالوهوای جدید و مطابق با نگاه، بینش، نگرش، گویش و منش جوانان امروز کمتر در آثار حوزه ادبیات دینی دیده میشود. بهعنوان مثال؛ هر شرح حال نگاری که در این عرصه قلم میزند هنوز از روش تولد؛ معرفی پدر و مادر؛ سیر مراحل زندگی کار خود را شروع میکند و به پایان میبرد و آثار خود را با چنین سبک و الگویی به رشته تحریر درمیآورند. این در حالی است که نگاه اغلب نویسندگان ادبیات دینی و مذهبی ما با نگاه جوان امروز در ساحت مواجهه با آثار مکتوب فاصله دارد.
من این تعبیر را در گفتوگوهای مختلف و متعددی بهکار بردهام که در خلق هر اثری با اتکا به معارف و شعائر دینی خود؛ به عنوان مثال نه الزاما با اتکا به روایت زندگی ائمهاطهار(ع) یا تاریخ صدر اسلام؛ حتی در حوزه «نماز» یا «حجاب» تا گام گذاشتن در حوزه نوشتن از شخصیتهای بزرگ و اسوههای بهنام دین اسلام اگر با قلمی بنویسیم که به تعبیر شما جوان را جذب و میخکوب کند، او را پای کتاب نگاه دارد تا آن اثر را تا پایان بخواند، قطعاً موفق بودهایم؛ اما کمتر چنین آثاری را شاهد هستیم.
اگر امروز پژوهشی در منابع کتابخانهها و کتابشناسیها انجام دهیم، ممکن است به بیش از 100 عنوان کتاب با محوریت حضرت علیاکبر(ع) برخورد کنیم. ولی از این 100 کتاب چند کتاب را میتوان به جوان امروز داد که آن را بخواند، تا پایان با آن همراه باشد و از آن بهره ببرد. کمتر میتوانیم چنین آثاری را در میان کتابهای امروز پیدا کنیم! این حرف و سخنم جمیع آثار در مورد نماز؛ درمورد حجاب و در مورد اخلاق نیز صادق است و نگاهم تنها در حوزه نگارش کتاب بر اساس شخصیتها، الگوها و اسوههای بزرگ دین اسلام استوار نیست. «سبک قلم» و «زاویه دید»؛ دو عنصر مهمی است که اگر در کتابهای امروزی رعایت نشود و وجود نداشته نباشد توفیق جذب جوانان را از دست میدهد.
نویسندههای ما قاعدتاً باید بر بهروز بودن قلم و زاویه دید جدید در مسیر خلق آثار حوزه ادبیات دینی اهتمام ویژهای داشته باشند. نویسندهای میتواند در این حوزه وارد شود که خود آثار جدید و جوانپسند را خوب خوانده باشد خود را در این فضا قرار دهد و بتواند با این ویژگیها اثری جذاب برای مخاطب جوان امروز خلق کند.
در حد توان خود به منابعی مراجعه کردم، چه منابع تاریخی؛ چه شرح حالها؛ چه زیارتها و روایتها و دیگر اسناد و منابع نهایت وسع خود را بهکار گرفتم. حاصل اثر و نگارش مبتنی بر این مهم بوده که در ثبت و نگارش روایت بیش از این اسناد جلوه مستند و مستدلی که بخواهد مشکلی در طرح روایتها ایجاد کند نباشد.
درست به سبب همین نگاه؛ سعی نکردم نگاه کمی به کتاب برای افزایش قطر و صفحات آن داشته باشم و کیفیت را پیشانینوشت مسیر و راه قلمم قرار دادم. با صراحت میگویم هیچ کتمانی یا چنین دست از پرهیزها در کارم و مسیر نگارش این اثر نبود و به هر آنچه که به آن رسیدم و آن را مستند میدانستم را بیان کردم.
به شخصه روی عنصر «پیشاهنگی برای شهادت در راه خدا» تأکید میکنم. این صفت را در مواجهه با تمام صفات افضل حضرت علیاکبر(ع) بارزتر میدانم. صفت بارز و معرف انسانیت برای هر انسانی از جمله جوان، در عصر و زمانه فعلی آن است که اگر بخواهد به تکلیف خود عمل کند؛ باید الهی باشد! باید آماده باشد تا جان خودش را در راه انجام تکلیف بهراحتی فدا کند. ما این را بهوضوح در شخصیت حضرت علیاکبر(ع) میبینیم. جلوه بارز آن در حماسه کربلا، نهضت و مکتب حسینی و انتخاب فدا کردن جانش برای امامش را از جانب بزرگواری چون حضرت علیاکبر(ع) شاهد هستیم.
در واقعه و حماسه دشت کربلا و صحرای نینوا؛ اولین نفری که از بنیهاشم داوطلب شد به میدان برود حضرت علیاکبر(ع) بود.
تأکیدم بر همان نکتهای است که در همین گفتوگو به آن اشاره کردم. نخست آنکه اثر و قلم نویسنده باید متکی بر مستندنگاری باشد. در روایت به هر شکل آن از جمله روایت داستانی در حوزه قهرمانهای دینی و مبانی شرعی، مطالب نباید بر اساس حرفهایی که از زبان و دهان این و آن شنیده شده است متکی باشد. در این وادی حرفهای بسیاری مطرح است؛ اما مستند نیست!
مطالب و اطلاعاتی که بر اساس خواب، شایعات یا گاه خرافات مطرح میشود که هاضمه نسل امروز نیز ممکن است آنها را نپذیرد نباید مجالی برای بیان و عرضه داشته باشد. بازتاب و روایت آن مقدار از شخصیت که قابلقبول، قابل هضم، باورپذیر و مستند باشد؛ بهترین و بزرگترین خدمتی است که نویسنده در حق مخاطب خود در راستای انتقال معارف الهی و اسلامی در مواجهه با شخصیتهای بزرگی چون ائمهاطهار(ع)، دیگر بزرگوارانی چون حضرت علیاکبر(ع) یا حضرت ابوالفضلالعباس(ع) میتواند انجام دهد. اتکا بر کار پژوهشی و بهره بردن از منابع مستند، متقن و مورد تایید خبرگان اهل فن بهترین شیوه برای ارائه آثار جذاب در این حوزه به شمار میرود.
گفتوگو از امین خرمی
انتهای پیام