به گزارش ایکنا، جلسه تفسیر قرآن آیتالله ابوالقاسم علیدوست؛ استاد درس خارج حوزه علمیه قم، با محوریت تفسیر سوره بقره امروز، 22 اردیبهشت در فضای مجازی منتشر شد.
در ادامه گزیده مباحث این جلسه را میخوانید؛
در خدمت سوره بقره، آیات 30 تا 38 هستیم. در این فراز داستان خلق آدم، دستور سجده فرشتگان به آدم و خلیفه بودن انسان، مخالفت ابلیس، ورود آدم و حوا به بهشت و لغزش آنها، خارج کردن این دو نفر از بهشت و ارائه راهکار توبه برای این دو نفر بیان شده است. ما خیلی به جزئیات نمیپردازیم چون مفسران در مباحثشان به این مسائل پرداختهاند، بهتر این است نکاتی که کمتر گفته شده را بیان کنیم.
یکی از بحثهایی که اشاره کردیم بحث خلیفه بودن است. آیا آیه میخواهد بگوید انسان خلیفه الله است یا اصلا این کلمه خیلی ریشه ندارد. ما در زندگی علمی خودمان و در سخنرانیهایمان ممکن است بگوییم انسان خلیفه الله است ولی مشکلش این است کسی خلیفه میخواهد که غایب باشد. کسی که حضور دائم دارد چرا باید خلیفه داشته باشد؟ اگر بتوانیم از روایات چیزی دربیاوریم خیالمان راحت میشود. مثلا مرحوم مشهدی در کنز الدقائق روایتی از امیرالمومنین(ع) نقل میکند که حضرت میفرماید وقتی خداوند سخن ملائکه را شنید و خواست عکس العمل نشان دهد، فرمود «انی جاعل فی الارض خلیفه لی علیهم ویکون حجه لی علیهم فی ارضی». پس میتوانیم به این روایت تمسک کنیم. البته سند روایت جای بحث دارد، علاوه بر اینکه در این مسائل خبر واحد معتبر نیست مگر اینکه برای انسان اطمینان بیاورد، چون خبر واحد در احکام حجت است و بیان مسائل معرفتی و اعتقادی یا تاریخی فقط با اطمینان اثبات میشود.
بحث بعدی ماجرای آن چیزی است که جناب آدم یاد گرفت. آنچه مسلم است این است که خداوند متعال به آدم ابوالبشر یک چیزهایی یاد داده است که شاید فرشتهها بلد نبودند. تعبیر قرآن این است که: «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا» یعنی اسماء را به آدم یاد داد، «ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ» سپس ایشان را به ملائکه عرضه کرد. برخی آقایان میگویند «هم» به همان «اسماء» برمیگردد، در حالی که باید ضمیر مونث میآمد، نه جمع مذکر. بعد میفرماید: «فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ»، در مرحله سوم هم «اسماء» آمده و هم ضمیر «هولاء» آمده است. پس ما یک تعبیر «اسماء» داریم، یک تعبیر «هم» داریم و یک تعبیر «اسماء هولاء» داریم. آیا از این آیات درمیآید که آدم چه چیزی یاد گرفته است؟
در اینجا مفسران مباحثی دارند؛ من از برخی مفسران تعجب میکنم که بدون دقت مطالبی در تفسیر آیه بیان کردند. مثلا یکی از آقایان گفته است که منظور از «اسماء»، «مسمّیات» است. اگر مسمیات باشد مشکل ضمیر حل میشود چون ضمیر «هم» میتواند به مسمیات برگردد. در عین حال یک زمان ما خدمت روایات میرویم، یک زمان هم از خود قرآن مطلبی درمیآوریم. در روایاتی آمده است که مراد از اسماء، اسمای پدیدهها است. این نظر روی مبنای ما که قائلیم واضع اولیه اسماء، خداوند بوده، صحیح است یعنی خدا اسماء را جعل کرده و به جناب آدم یاد داده است. به هر حال اگر آدم بخواهد زندگی کند به واژگان نیاز دارد. این مطلب در روایات متعددی بیان شده است.
تا اینجا را قبول میکنیم ولی مشکل از «عرضهم» شروع میشود. در برخی روایات بیان شده است که خدا اسماء حجج الله را به آدم یاد داد. طبق این روایات بحث یکسری انسان مطرح است. اگر اینطور بگوییم دو نهاد مطرح میشود؛ یکی اسمای اشیاء و دوم، ارواح ائمه. مراد آیه از «عرضهم» هم عرضه ارواح ائمه به ملائکه است و چون آنها عاقل هستند ضمیر «هم» برایشان به کار رفته است. «اسماء هولاء» هم یعنی اسمای ارواح ائمه. پس مراد از اسماء، همان اسماء است و مراد از «هم» مسمّیات است. در واقع خداوند به انسان دو چیز یاد داد؛ یکی اسامی موجودات برای اینکه بتواند زندگی کند، یکی هم انوار اهل بیت(ع) برای اینکه بتواند اعتقادات خودش را درست کند.
ما گفتیم قرآن یک ظاهری دارد و یک باطنی دارد و برای باطن، قرائنی در ظاهر میآید. بر همین اساس کسانی که نمیپذیرند «هم» به اهل بیت(ع) برمیگردد چطور ظاهر آیه را درست میکنند؟ خب آیه میتوانست بفرماید «عرضها». طبق برداشت ما، اول خداوند اسامی را به آدم یاد داد، بعد یکسری ارواح مطهره به فرشتگان عرضه شد و به آنها گفته شد اسامی اینها را بگویید ولی آنها نتوانستند، بعد به آدم گفته شد اسامی اینها را به ملائکه بگو. قرآن دارد با اشاراتی که اهل دقت بفهمند، هم اسامی اشیا را میگوید و هم اسامی اهل بیت(ع) را میگوید.
انتهای پیام