ده سال زمان برای ترجمهای اثری که بیش از هزار سال پیش سروده شده است. نه؛ این بازی اعداد نیست! و گزارش پیش رو گزارشی فرهنگی است، نه اقتصادی!
جالب آنکه حتی اگر در بطن و متن این گزارش با تمام شمایل و ساختار فرهنگیاش همراه شویم، نمیتوانیم گزارههای اقتصادی را نادیده بگیریم. وقتی که یک ناشر خصوصی کاری میکند که بنیادهای عریض و طویل فرهنگی در کشورمان حتی اجازه تاختن توسن اندیشهشان را در این مسیر خطیر در دامنه تخیلشان نمیدهند.
انتشارات بینالمللی «شمع و مِه» که در کشور ایران و انگلستان به مدیریت افشین شحنهتبار سابقهای سه دههای را پشتسر گذاشته، بدون ریالی کمک از نهادهای دولتی چون «بنیاد فردوسی» و «بنیاد سعدی»؛ مانند دیگر بنیادهای بزرگ ادیبان جهان که کار ترجمه آثار نویسندگانی که نام آن بنیادها مَمهور به مُهر آنها است را در شرایطی با صبری بزرگ و تلاشی ستودنی به مدت 10 سال مجدانه و پیگیرانه پشت سر گذاشت که امروز میتوانیم با افتخار بگوییم شاهنامه حکیمِ طوس، همان اثر سترگی که زبان فارسی و حفظ آن وامدار آن است؛ همان اثر عظیم و غنیای که بزرگترین حماسه جهان نامیده و شناخته میشود؛ همان روایت گرانسنگی که بسیاری از الگوهای جهان تصویر چون سینما و تلویزیون سراسر جهان که با جلوههای ویژه و خلق شخصیتهای وامدار تخیل هنرمندانش، مخاطب را پای پرده نقرهای و یا جعبه جادویشان مسخ میکند؛ هزار سال پیش سروده و ما با غفلت تمام از کنارش رد شدیم؛ تا تنها با شوربختی و تلخکامی شاهد باشیم که تمامی این سرمایه در اختیار غرب قرار گیرد.
سیطره جهان اسلام بر قاره سبز (اروپا) و دروازه بزرگی چون آندلس و کشور اسپانیا، مجالی بود برای ظهور و بروز دانش؛ علم؛ فرهنگ و سرآمد همه اینها تمدن؛ که به واسطه آثار گرانسنگ ادب و علم با زبان و روایت فارسی و ترجمه شده به زبان عربی جهان را درنوردید. بهگونهای که امروز یکی از ادیبان شناخته شده و مترجمان نامدار شاهنامه فردوسی به زبان اسپانیایی، خانم دکتر «بئاتریس سالاس رفیعی» با صدای بلند و با غروری بیشتر از اغلب ایرانیان میگوید که «من اسپانیایی هستم؛ اما با صدای بلند میگویم بخشِ بسیاری از جایگاه تمدن و گونههای مدرن ادبیات اروپا و امریکای لاتین وامدار فرهنگ، زبان و ادبیات ایران است» و گفتههایش را با سند و مدرک ثابت میکند. ثابت میکند که مکتب ادبی «رئالیسم جادویی» نه در قلم «گابریل گارسیا مارکز» که ریشه در روایتها و قصههای سراسر جذاب شاهنامه فردوسی و شخصیتهایش دارد.
بیستوپنجم اردیبهشتِ بهشتی تقویم فرهنگی کشورمان، روز بزرگداشت فردوسی و پاسداشت زبان و ادب فارسی است. روزی که بسیاری از خبرگزاریها و رسانهها بازهم سراغ مطالبی تکراری و کلیشهای از حضور و غیبت فردوسی در جهان ادبیات امروز و تأثیرگذاریاش در پاسداشت و نگهداشت زبان فارسی میروند؛ اما اینبار خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) در قالب گفتوگویی تفصیلی، تشریحی، تدقیقی و تبیینی؛ بنا را بر جاودان ساختن زبانی روئینه و فرهنگی جریانساز چون زبان فارسی و فرهنگ و تمدن ایرانی به واسطه 10 سال صبر، تلاش و مجاهدت برای ترجمه شاهکار عظیم حکیم طوس، ابوالقاسم فردوسی؛ به زبان اسپانیایی استوار کرده است.
آنچه در ادامه از خاطر شما میگذرد گفتوگوی صریح، بدون واسطه و تعارف با مدیر انتشارات بینالمللی «شمع و مِه»، افشین شحنهتبار از هرآنچه که در این 10 سال گذشت و گذارد؛ با تمام انتظارهایی که از سوی دولت بنا بر ذات رسالت فرهنگی و مدیریتشان داشته و برآورده نشد. اما آنچنان که از خود فردوسی و قهرمانهایش آموخته؛ ایستاده و مبارزه کرده تا درنهایت بنا به گفته خودش با ترجمه شاهنامه فردوسی به زبان اسپانیایی؛ زبانی که دومین گویشوران از نظر آماری و دومین پهنای سرزمینی از لحاظ جغرافیایی را به اسپانیاییزبانان و لاتینتباران جهان اختصاص داده تا پرچم عزت و افتخار فرهنگ و تمدن ایران را بار دیگر در جهان به اهتزاز درآورد.
باید این مسئله را در همین آغاز گفتوگو با تأکید عنوان کنم که تمام بار زحمت و طی کردن فراز و فرود مسیر ترجمه این اثر برعهده خانم دکتر «بئاتریس سالاس رفیعی»، عضو هیئت علمی و استادیار دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه آزاد به عنوان مترجم این اثر بود و من تنها دراینمیان نقش ناشر را ایفا کردم.
اما اگر از ایده و جرقه ابتدایی شکلگیری این موضوع بخواهم بگویم، مهمترین آن از علاقه، رویکرد، عشق و نگاه خانم سالاس رفیعی به زبان و ادبیات فارسی نشات گرفته است. نکته دیگر آنکه شاهنامه از جمله مهمترین آثار در حوزه ادبیات کلاسیک ایران است که به جِد و با تمام قدرت بر این مسئله اعتقاد دارم که تنها اثری است که میتواند در مواجهه با مخاطبان جهانی تمام سلایق مختلف را به خود جذب کند.
آنچنان که اشاره کردید بحث روند ترجمه تا انتشار این اثر یک دهه زمان به خود اختصاص داد. ابتدا هدف ما بر این بود که سال 1398 این اثر را منتشر کنیم؛ اما با توجه به فراگیری و همهگیری بیماری «کرونا» که بر تمامی اتفاقهای جهان از جمله در کشورمان تاثیر گذاشت، این زمان کمی به طول انجامید تا درنهایت در سال 1401 کار ترجمه این اثر و انتشارش به پایان رسید.
واقعاً اگر قرار بود در مسیر ترجمه شاهنامه چنین اتفاقی برای من بیفتد؛ نباید حتی از 30 سال پیش کار نشر را آغاز میکردم! بار دیگر هم بر این مسئله تأکید میکنم که روند ترجمه، چاپ، نشر، رونمایی و ارائه این اثر صددرصد توسط خود انتشارات و با توجه به بودجههای محدوده من به عنوان ناشر خصوصی صورت گرفته است. بدون گرفتن یک ریال کمک از دولت!
به این مسئله سخت اعتقاد دارم کسی که در این حوزه قدم میگذارد نباید چشمش به دست دیگران باشد. البته که اگر در این زمینه حمایتی شد باید گفت که چه بهتر! اما اگر حمایتی هم صورت نگرفت؛ نباید از کار پشیمان شد. باید با همان قدرت و جدیت به مسیر ادامه داد. فارغ از همه اینها ترجمه شاهکار فردوسی، شاهنامه حکیم طوس را بهعنوان یک ایرانی؛ عشق و علاقهای که به این سرزمین و ادبیات کلاسیک آن و شاعر بزرگی چون فردوسی دارم وظیفه خود میدانستم. وظیفهای که به من گوشزد میکرد که باید در این راه گام بردارم و این یکی از بزرگترین اهدافی بود که در طول سابقه سه دهه فعالیتم در حوزه چاپ و نشر در ذهن داشتم که روزی شاهنامه فردوسی را به زبان اسپانیایی برای اولینبار در دنیا و به صورت کامل ترجمه و ارائه کنم. اجازه دهید این نکته را نیز با قدرت بگویم که مطمئن هستم و ایمان دارم که این اثر جای خود را در میان آثار ارائهشده در بازار جهانی کتاب پیدا خواهد کرد.
درست از همان نخستین گام و زمانی که کار نشر بینالمللی را در حوزه ترجمه آثار ادبیات فارسی -چه معاصر و چه آثار کلاسیک- آغاز کردم نیز هدفم این بود که تمام تلاش خود را بهکار برم که در مسیر گام گذاشتن برای نشر بینالمللی، بتوانم برای این آثار در بازار جهانی کتاب جایی برای ارائه پیدا کنم. هدفم از همان آغاز و ابتدای کار نشر این بود که سهم و نقشی که آثار من میتوانند در میان کتابهای عرصه بینالملل داشته باشند، پیدا کنم.
در انتشارات «شمع و مِه» تا کنون حدود 200 اثر از ادبیات کلاسیک و مدرن ایرانی به زبانهای مختلف ترجمه و چاپ شده است. برای هر کدام از این آثار نیز نگرشی که برای شما توضیح دادم را به کار بسته و توانستهام همه آن آثار را در بازار جهانی ادبیات عرضه کنم. اما ترجمه شاهنامه فردوسی به زبان اسپانیایی را برای خود یک وظیفه میهنی توصیف، ترسیم و تعریف کردهام و آن را یک وظیفه ملی به عنوان یک ناشر ایرانی میدانم. جای خالی این اثر در قالب زبان اسپانیایی در جهان احساس میشد. چراکه زبان اسپانیایی دومین زبان ازنظر گستره جغرافیایی و جمعیتی در جهان به شمار میرود. با چنین وسعت و عظمتی، بیتردید جای چنین اثری در دنیا خالی بود.
میدانید که شاهنامه فردوسی در قرن 17 و 18 میلادی به زبان روسی، آلمانی و انگلیسی ترجمه و در قرن نوزدهم به زبان فرانسه ترجمه شد. اما واقعاً جای آن تا به امروز در زبان اسپانیایی خالی بود. به همین سبب به محض فراهم شدن شرایط بدون لحظهای درنگ و اندیشه این کار را آغاز کردم و خوشحالم که درنهایت توانستیم طی گذار یک دهه درنهایت شاهد تولد این کتاب باشیم.
با تأسف باید بگویم که این شرایط در کشور ما وجود دارد. وقتی شما تنها برای رونمایی از این اثر بزرگ باید چیزی قریب به شش ماه در ادارات دوندگی کنید تا مجوزها و نامههای مختلف را تنها برای رونمایی دریافت کنید؛ دیگر مشخص است که در چنین شرایطی مسئله حمایت بخش دولتی را باید به کنار بگذاریم و در این حوزه کاری به آن نداشته و فکری درباره آن نکنیم! به قول معروف «تو خود بخوان ازین مجمل حدیث حیرانی!»
اما به عنوان کسی که سالهاست هم در داخل و هم خارج از کشور در حوزه چاپ و نشر فعالیت میکنم، میتوانم در مقام مقایسه بربیایم و بگویم اینکه شاهدیم در خارج از کشور برای چنین اقداماتی چه حمایتهایی ازسوی بخشها و بدنههای دولتی صورت میگیرد و همین مسئله جای تأمل بسیاری دارد! بهشخصه حتی این موضوع را در سازمان میراث فرهنگی نیز مطرح کردم و گفتم اگر هر کشوری اسطورهای مانند فردوسی داشت در روز ملی فردوسی حداقل زمینه ورود چندین هزار نفر توریست و گردشگر را از کشورهای به شهر طوس و مشهد فراهم میکردم. این کار حتی به اقتصاد شهر و کشور هم کمک میکند.
اما متأسفانه پیچوخمهای مسائل اداری در کشورمان گاه آنقدر زیاد است که در مسیر پیمودن آنها، حتی زبدهترین و باتجربهترین افراد نیز دچار گرفتاریها و درگیریهایی میشوند. بههمین سبب چون ادامه این روند به فرسودگی و گاه حتی ناامیدی انسان منتج میشود تصمیم گرفتم که فارغ از نگاه به بحث بدنه حمایت دولت، برای تحقق این کار، مانند همیشه به شکل مستقل گام بردارم و مسیر را به گونهای ادامه دهم تا به هدفی که دارم برسم. به این مسئله سخت باور دارم که افتخار این مهم قطعاً به دولت نیز بازمیگردد. هم برای جمهوری اسلامی ایران و هم برای مردم و هموطنانمان این مهم، افتخار بزرگی بهشمار میرود.
قطعاً اینگونه بود و این الزاماً به میل یا خواسته من ناشر بازنمیگردد. آنچنان که در پرسش شما هم بود، ارائه اثر ترجمه به متخصصان زبان و فن ترجمه امری طبیعی و مطابق با استانداردهای بینالمللی در حوزه ترجمه اثر برای چاپ و نشر یک کتاب به شمار میرود. به ویژه آنکه نباید این مسئله را فراموش کرد که روند ترجمه این کتاب، روندی زمانبَر بوده که بازه زمانی هفت سال را به خود اختصاص داده است. به همین دلیل این اثر را نه به یک نفر که به افراد مختلف و متعددی برای عیارسنجی کیفیت ترجمه ارائه دادهام و بدون استثناء افرادی که به زبان اسپانیایی تسلط داشتند و الزاماً خود از لاتینتبارها نبودند، از یکسو به کیفیت و قدرت این ترجمه اذعان داشتند و از سوی دیگر، با این اثر ارتباط برقرار کرده بودند. حتی برای بسیاری از آنها این حد اشتیاق به سبب کیفیت اثر تا جایی پیش رفته بود که مدام منتظر ترجمه بخشهای جدیدی بودند و من را با این پرسش خطاب قرار میدادند که چه زمانی اثر نهایی میشود تا بتوانند آن را به شکل کامل مطالعه کنند.
این اشتیاق و تایید کیفیت از سوی اهالی خبره فن ترجمه نشان داد که جنینی که در حال طی کردن روند تکامل برای تبدیل شدن به فرزند جدید و تولد بود، چقدر از سلامت بهره میبرد.
درست به سبب دریافت همین بازخوردها بود که اشتیاق من برای به اتمام رسیدن روند ترجمه این اثر؛ چاپ، نشر و ارائه آن به بازارهای بینالمللی بیشاز پیش افزایش پیدا کرد. وقتی این تأیید را از سوی افرادی که خود ادیب اسپانیایی بودند و نه افراد عادی دریافت کردم، قدرت بیشتری به من داد که قلم خانم دکتر «بئاتریس سالاس رفیعی» در حوزه ترجمه درست مانند خلق آثار ادبیاش از همان قدرت و کیفیت بهره میبرد. همه مؤلفهها دستبهدست یکدیگر داد تا اطمینان داشته باشم که اثر خروجی، اثری باکیفیت و مطابق با استانداردهای روز جهان خواهد بود و قطعاً در ارتباطگیری با مخاطبان توفیق بالایی خواهد داشت.
همزمان با ترجمه این اثر، دو کار را نیز به شکل موازی پیش بردیم. نخست؛ برای آنکه میان نسل جدید جذب مخاطب داشته باشیم با مشورت خانم سالاس رفیعی و کمکی که آقای پژمان رحیمزاده بهعنوان گرافیست این اثر داشت، کار را در حوزه تصویرسازی به سمت شکل روایت مدرن پیش بردیم تا نسل جدید با آن ارتباط برقرار کنند. اگر تصاویر داخل کتاب و یا حتی تنها تصویر روی جلد این کتاب را ببینید، به فضا و نگاه مدرن این اثر پی خواهید برد. خواهید دیدی که این تصاویر هیچ شباهتی به تصاویری که پیش از این از شاهنامه فردوسی چه در ایران و چه بیرون از کشور منتشرشده، ندارد.
کار دوم که به موازات این کار صورت گرفت در قالب کمک و همراهی برخی دوستان برای گردآوری نمونههایی بود که در سریالها و یا فیلمهای روز جهان مانند «هری پاتر»؛ «آیرون مَن» (مردآهنی) یا ارباب حلقهها انجام شده بود. نمونه تصاویر، اتفاقات یا حتی خلق شخصیتهایی که خالقان آن آثار در روند تولید فیلمهای خود به شکل مستقیم، برداشت از شاهنامه داشتند.
تمامی این دادهها و اطلاعات را در قالب یک پرونده مستند جمعآوری کردیم تا این دادههای مستند را نیز در برنامههای مختلفی که برای رونمایی این اثر در کشورهای مختلف که نخستین آنها مکزیک و در ادامه ایالات متحده امریکا و اسپانیا بود به مخاطبان جامعه مدرن ادبیات امروز ارائه دهیم. هدف این بود به واسطه تهیه این کار پژوهشی و مستنداتی که آثار سینمای هالیوود از شاهنامه فردوسی گرفتهاند، به مخاطبان بگوییم که آنچه شما بر پرده نقرهای و این قبیل آثار میبینید؛ به عنوان نمونه آن «گوی بلورین» یا اسطورههایی که در اشکال مختلف شما در این آثار سینمایی میبینید؛ بدون استثنا بیش از هزار سال پیش در ایران و در شاهنامه فردوسی متولد شده است. این را با قطعیت میگویم که بسیاری از مردمانی که در قاره اروپا و یا امریکا زندگی میکنند نسبت به این مسئله دانشی ندارند.
این خود مؤلفهای بود که در مسیر دامن زدن به شور و اشتیاق بیشتر من جهت به پایان رساندن این اثر و ارائه آن به بازار جهانی یاریرسان من شد.
اولین قدم ما برای معرفی شاهنامه به زبان اسپانیایی، کشور مکزیک بود. در چهار روز متوالی در سه دانشگاه و همچنین موزه ملی مکزیکوسیتی برنامه داشتیم و به شکل تخصصی به معرفی شاهنامه و شخصیت فردوسی پرداختیم.
تصمیم بر این بود که در تمامی کشورهای اسپانیایی زبان به ویژه در امریکای لاتین، کشور به کشور، حضور پیدا کنیم. بعد از این اتفاقها در قاره اروپا به کشور اسپانیا رفتیم، در شهر بارسلونا و شهر «آلیکانته» (Alicante) در دو بخش مختلف دانشگاهی به معرفی شاهنامه پرداختیم.
همچنین در ایالات متحده امریکا که با قدرت میتوان گفت زبان دوم مردمان این کشور اسپانیایی است؛ در دو دانشگاه در این کشور برنامههای خود را برگزار کردیم.
برای معرفی این اثر و همان اصلی که در ابتدای گفتوگو به آن اشاره کردم، همان ایمانی که داشتم ترجمه اسپانیایی شاهنامه فردوسی جای خود را در بازار جهانی کتاب باز خواهد کرد؛ ما نیز برای حصول این خواسته مهم، ناچار بودیم تا کشور به کشور برای معرفی کردن این اثر چه در محیطهای دانشگاهی و چه محیطهای موزهای و کتابخانهای اقدام کنیم. اقدامی که خوشبختانه خروجی آن بسیار مثبت و تأثیرگذار بود.
تلاش کردیم تا شاهنامه را در کنار پرچم ایران بهعنوان بینظیرترین اثر حماسی ادبیات سترگ و تمدنساز ایرانی معرفی کنیم. درست است که هزار سال از سرایش شاهنامه گذشته است؛ اما با قطعیت به این مسئله اعتقاد داریم که تمامی مفاهیم آمده در زیر، بَم و تاروپود این اثر، مفاهیمی نو و جدید است و برای مخاطبان امروز نیز جذابیتها و آوردههای فراوانی با خود به همراه دارد.
ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که در کنار معرفی این اثر در محیطهای دانشگاهی و فرهنگی کشورهایی که به آن اشاره کردم؛ بخشی از این اثر به روایت خانم دکتر «سالاس رفیعی» برای مخاطبان خوانده شد. همچنین طی همراهی و همکاری با خانم دکتر نغمه ثمینی، نمایشنامه کوتاهی با توجه به روایتهای شاهنامه فردوسی به ویژه داستان آشنای «رستم و سهراب» تهیه شد. تلاش کردیم تا این نمایشنامه را به گونه و شیوه نمایشهای سنتی ایران و بهره بردن از هنر نقالی به زبان اسپانیایی به مخاطبان ارائه دهیم، که این بخش نیز با استقبال بسیار خوبی ازسوی مخاطبان ما در نقاط مختلف جهان مواجه شد.
تردیدی در این مسئله وجود ندارد که همراه کردن زبان هنر، خاصه هنرهای نمایشی، تصویری و موسیقایی در مسیر تحقق هدفمان، یعنی معرفی فردوسی، ترجمه شاهنامه به زبان اسپانیایی هموارکننده نیت و خواستمان بود. به همین سبب علاوهبر برنامههایی با محوریت این ترجمه و کتاب، برنامههای جنبی را در حوزه نمایش و موسیقی نیز طراحی، برنامهریزی و اجرا کردیم.
عجب سوال بسیار سختی را مطرح کردهاید! همانطورکه میدانید من با بزرگترین نویسندگان معاصر ایرانی کار کرده و به سهم خود، آثار آنها را در قالب ترجمه در بازار جهانی ادبیات معرفی و ارائه کردهام. همه آن آثار برای من مانند یک جواهر میمانند؛ اما میتوانم بگویم که ترجمه اسپانیایی شاهنامه برای من در راس قله و بالاترین اثر کارنامه انتشارات «شمع و مِه» قرار میگیرد.
البته که این را نیز با قدرت میگویم که برای من گام نهادن در این راه و طی کردن مسیر 10ساله تا درنهایت انتشار این اثر سختترین تجربه طول دوران فعالیت بود. به همین سبب با تمام وجودم به این کار افتخار میکنم.
به امید روزی که دنیا با «شاهنامه» چه در زبان اسپانیایی و چه در دیگر زبانها آشنا شود. «شاهنامه» اسطوره ادبیات ایران است و امیدوارم روزی در جهان شاهد آن باشیم که تمامی مردمان جهان با این اثر سترگ آشنا شدهاند.
گفتوگو از امین خرمی
انتهای پیام