بسیاری از اخلاقیات در سبک زندگی ایرانی اسلامی، ریشه در تاریخ این سرزمین دارد. در فرهنگ بومی ما فرزند هیچگاه در مقابل پدر خود پایش را دراز نمیکند یا اینکه از بیان برخی حرفها پرهیز دارد اما در تعدادی از آثاری که امروز در شبکه نمایش خانگی به نمایش درمیآید بهوفور کارهایی دیده میشود که هیچ خط قرمزی برای رفتار وجود نداشته و حرمتها شکسته میشود.
در سلسله گفتوگوهای ایکنا با رویکرد «شبکه خانگی، اخلاق و سبک زندگی» با اهالی سینما و تلویزیون برآنیم تا به آسیبشناسی این موضوع بپردازیم و در پایان به ارائه راهکارهای اجرایی توسط هنرمندان برسیم.
در پنجمین بخش با کاظم نظری مدیر دپارتمان هنرهای نمایشی دانشگاه سوره درباره کارکرد دستگاه نظارتی بر پلتفرمها و راهکاری جایگزین درباره نیاز به محصولات خارجی صحبت کردهایم.
ایکنا – بحث پیرامون پلتفرمها را با این موضوع آغاز میکنیم که تا چه حد آثار سینمایی و سریالهای این عرصه در جهت تقویت یا تضعیف فرهنگ عمومی حرکت میکنند؟
اینکه سازندگان کارهای نمایشی در پلتفرمها تلاش میکنند آثاری در جهت ارتقای فرهنگ عمومی تولید کنند امری غیرقابلانکار است اما مهم اینجاست که این خواسته را در فیلمها و سریالهایی که هماکنون پخش میشود کمتر شاهد هستیم. البته استثناهایی وجود دارند که در قالب فیلمهای سینمایی نگاهی مناسب به فرهنگ بومی دارند. این امتیاز به واسطه آشنایی سازنده با فرهنگ بومی آن منطقه به وجود آمده است. کمکاری ما در امر معرفی فرهنگ بومی سبب شده مخاطبان نیز کمتر با اقلیمهای بومی این سرزمین آشنا باشد. مردم زمانی به آگاهی میرسند که به آنها آموزش داده شود اما وقتی این امر مهیا نیست دیگر نمیتوان روی سواد عمومی جامعه چندان حساب کرد. برای رسیدن به فیلمها و سریالهایی که در آن فرهنگ بومی محور است بیش از هر چیز به سرمایهگذاری نیاز داریم.
در نمایشهای آیینی اخلاق و منش انسانی به صورت ویژه مورد توجه قرار میگیرد اما این وضعیت در برخی تولیدات سینمایی و تلویزیونی رعایت نمیشود بهنحویکه پرده حیا در آثار مربوط کنار رفته و مسائلی مطرح میشود که برای خانواده تأثیرات منفی به همراه دارد. دلیل به وجود آمدن این امر هم بیتوجهی به تأثیراتی است که کارهای نمایشی میتوانند داشته باشند. همین مسئله باعث شده، متأسفانه الگوهای بدرفتاری در پلتفرمها رواج پیدا کند! حتی این مسئله روی طراحی ایرانی هم تأثیر گذاشته است زیرا در فیلمها یا سریالها، چیدمانی را میبیند که در آن فرهنگ الگوهای بومی دیده نمیشود.
در سبک زندگی ایرانی اسلامی بسیاری از اخلاقیات، ریشه در تاریخ این سرزمین دارد. در فرهنگ بومی ما فرزند هیچگاه در مقابل پدر خود پایش را دراز نمیکند یا اینکه از بیان برخی حرفها پرهیز دارد اما در تعدادی از آثاری که امروز در شبکه نمایش خانگی به نمایش درمیآید بهوفور کارهایی دیده میشود که هیچ خط قرمزی برای رفتار وجود نداشته و حرمتها شکسته میشود. متأسفم ولی آنقدر که برای ما زیبایی قاب تصویر اهمیت دارد جنبه زیباییهای اخلاقی کمتر مورد توجه قرار میگیرد.
ایکنا – از نقصانهای اخلاقی صحبت کردید درباره علل آنها هم توضیح دهید.
این مسئله به واسطه فقدان شناخت صورت میگیرد چون وقتی با فرهنگ بومی آشنا نباشیم طبیعتاً اخلاقیات در جغرافیای مربوطه را هم درک نمیکنیم. پس بهترین مسیر برای رسیدن به اخلاقیات در آثار نمایشی باید پژوهش و مطالعه کافی پیرامون اخلاقیات باشد. وقتی ما پیرامون اخلاقیات به صورت ریشهای تحقیق میکنیم به زوایای بومی آنهم پی میبریم آنگاه دیگر نگاهی کلیشهای و سطحی به موضوع نخواهیم داشت. با این توضیح مجدد تأکید میکنم نویسندگان باید فرهنگ بومی خود را بشناسند تا بتواند درباره اخلاقیات مندرج در آن حرف بزنند.
یکی دیگر از مسیرها برای رسیدن به فرهنگ بومی در هنر، سرمایهگذاری روی دانشگاهها است. امروز وقتی ما از دانشجویان میخواهیم درباره یک موقعیت نمایشی بومی کار کنند حاضر به تن دادن به این موضوع نیستند زیرا به آنها قبولانده شده که موقعیتهای نمایشی غربی با تفکر پیوند خورده و پرداختن به موضوعات بومی عاری از این امتیاز است! برای ارتقای دانش بومی در تمام سطوح هنر نیز نمیتوان به بخشنامه یا دستورالعمل متوسل شد بلکه باید زیبایی فرهنگ بومی و فولکلور به مخاطب شناسانده شود. هر گوشهای از این سرزمین سرشار از فولکلورهای زیبا است. برای مثال آیین خنجر که در ترکمن انجام میشود یا مراسمهایی که در کردستان و دیگر جغرافیای ایران میبینیم هر یک میتواند در صورت پرداخت صحیح مخاطب بسیار به همراه داشته باشد اما مشکل از آنجا آغاز میشود که ما از داشتههای خوب غافل هستیم.
کمتوجهی به فرهنگ بومی در حالی است که هنرمندان غربی گاهی مواقع از فرهنگ بومی بهره میبرند. برای نمونه «پیتر بروک» از قواعد تعزیه در نمایش خودش استفاده میکند. در این رابطه میخواهم به نمایش خیمهشببازی اشاره کنم که ریشه در تولیدات فولکلور کشورمان دارد اما امروز چند درصد کودکانمان، این هنر زیبا را میشناسند؟
ایکنا – آیا برای رسیدن به معنا و اخلاق در پلتفرمها فرم و ساختار خوب هم میتواند یاریرسان باشد؟
وقتی در موقعیتهای نمایشی معنا و رفتار مبتنی بر الگوی زندگی وجود نداشته باشد وضعیت خلقشده تنها شنیداری و دیداری خواهد بود و خاصیت نخواهد داشت. من این مسئله را در پلتفرمها پارها شاهد بودم. در این تولیدات موقعیت در جای خود باقیمانده و پاسکاری درستی بین کاراکترها و موقعیتها شکل نمیگیرد و تنها سکون و تکرار را شاهد هستیم درحالیکه تماشاگر از تنوع دیداری لذت میبرد. پس وقتی این ظرایف وجود ندارد معنا نیز نمیتواند با تماشاگر ارتباط قرار کند. در مقابل من برخی کارهای خارجی را میبینیم که ارتباط پلان و سکانسهای در خدمت معنایی خاص است. این امر استفاده صحیح از تکنیک در حوزه معنا است.
ایکنا – جدا از تولیدات داخلی بحث فیلم و سریالهای خارجی هم در جای خود بسیار جدی است. در این حوزه ما باید انتخابهایی داشته باشیم که کمتر مغایرتی با فرهنگ بومی ما داشته باشد البته هیچگاه مطابقت کامل برقرار نخواهد شد اما میتوان به حداقلها رسید البته در تصویر و گفتار میتوان با دوبله و سانسورهای تصویری تا حدی به خواست مورد نظر رسید اما هیچگاه نباید انتظار همخوانی کامل را داشته باشیم.
در انتهای سخنانم میخواهم اشارهای هم به تلویزیون داشته باشم. سیما عمده مخاطب خود را در رقابت با پلتفرمها از دست داده است. دسترسی مردم به پلتفرمها بسیار راحتتر از تلویزیون است. مردم امروز حتی در جیب خود به واسطه گوشیهای موبایل دسترسی به پلتفرمها دارند در چنین شرایطی کارهای کمکیفیت تلویزیون هم مردم را از این رسانه بیشتر دور کرده است.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام