رفتاری کارآمد است که ما را به قصدمان که در پشتش ارزشی نهفته است، نزدیک میکند. رفتار مؤثر شاید در موقعیتهایی، ظاهراً نتیجهای در پی نداشته باشد اما پیامدی سازنده دارد. اکنون این سوال به ذهنمان میآید که پیامد با نتیجه چه تفاوتی دارد؟ نتیجه در زمان آینده دور یا نزدیک حاصل میشود؛ مثلاً درس خواندهایم، آزمون را خوب پشت سر گذاشتهایم و نتیجه ما کارنامهای پر از نمرات خوب است.
پیامد خوشایند، زمانی حاصل میشود که بالنده و براساس ارزشها زندگی میکنیم. از آنجایی که قصد ما از درس خواندن کسب علم است، یادگیری لذتبخش خواهد بود. اکنون که در حال مطالعه هستیم مادامی که در فرآیند یادگیری هستیم حتی از چالشها لذت میبریم؛ این لذت پیامد خوشایند ارزش یادگیری است. پیامدها در اینجا و اکنون محقق میشوند به همین علت متعهد بودن بر ارزشها بالندگی و شادکامی به همراه دارد.
پایبندی بر ارزشها بسته به آنکه چقدر افراد ارزشمند در اطراف ما هستند و جامعه چقدر از ارزشها حمایت میکند نتایج متفاوتی دارد. اگر افراد اطراف ما بر ارزشها پایبند نیستند، جامعه بر پایه ارزشها استوار نیست، پایبندی بر ارزشها منجر به موفقیت نمیشود اما پیامدش همچنان رضایت به همراه دارد؛ مثل بچهای که سر امتحان تقلب نمیکند و به دیگران تقلب نمیرساند؛ اگر پشت این رفتار، ارزش انسانی باشد نتیجه تقلب بیعدالتی است و اگر مورد بیمهری دیگران قرار گیرد قطعاً ناراحت خواهد بود اما منجر به این نمیشود که از ارزشش دور شود.
جامعهای که سعی در حمایت از ارزشها دارد، بستر مناسبی ایجاد میکند تا افراد با پایبندی بر ارزشها به موفقیت برسند؛ انسانهای ارزشمند در جامعه ارزشی رشد میکنند و سرنوشت جامعه را در دست میگیرند. جامعه اگر قادر نباشد با قوانین وضع شده از ارزشها حمایت کند پایبندی بر ارزشها به موفقیت منجر نخواهد شد؛ در چنین جامعهای انسانهای ارزشمند از حمایت اجتماعی بینصیب میمانند بدین ترتیب انسانهای فاقد ارزش جامعه را به سمت بیارزشی سوق میدهند. اگر ملتها تصمیم بگیرند ارزشمند زندگی کنند دولتهای فاسد تقویت نمیشوند؛ بنابراین ما همگی در زندگی خودمان و دیگران مؤثر هستیم.
سؤال این است که گفتوگوی مؤثر چگونه است؟ در قدم نخست باید هدف خود را از گفتوگو بازبینی و شفاف کنیم که به چه چالشی قرار است پرداخته شود؟ ارزش پشت هدف را مشخص میکنیم که از چه زاویهای میخواهیم به این چالش بپردازیم. زمانی که هدف و ارزشمان شفاف شدند میدانیم گفتوگو قرار است برد-برد جلو برود. توجه مداوم به برد-برد بودن کمک میکند در دام متقاعد کردن و بازی «حق با من» است و «من درست میگویم» نیافتیم. در گفتوگوی مؤثر قرار نیست ما پیروز شویم؛ پیشنهادها و نظرات گفته میشوند و تمام نظرات به صورت برابر، مورد توجه قرار میگیرند و شنیده میشوند.
در شنیدن فعال در پی پاسخ دادن نیستیم؛ در نظر بگیرید به گونهای باید گوش بدهیم که اگر خواستیم سخنان شنیده شده را دقیق انتقال دهیم، بتوانیم این کار را انجام دهیم. تمامی پیامها دو سر دارند، یک طرف فرستنده و طرف دیگر گیرنده قرار دارد؛ هر اشکالی در هر دو بخش، گفتوگو را به ناکجاآباد میبرد. دقت داشته باشیم که از کلمات درست استفاده کنیم و کاملاً شفاف دیدگاهمان را بگوییم.
در آرامش با یکدیگر توافق میکنیم چه کسی میخواهد صحبت را شروع کند؛ پنج تا ده دقیقه برای هر فرد در نظر میگیریم و مادامی که وقت صحبت دیگری است فعالانه گوش میدهیم و داخل حرف دیگری وارد نمیشویم؛ زمانی که بر سر آن توافق میشود برای طرفین گفتوگو یکسان است. بعد از پایان دقایق تعیین شده، طرف مقابل صحبت را با بیان خلاصهای از آنچه شنیده است شروع میکند. با خلاصه کردن مطالب شنیده شده و ارائه آن مطمئن میشویم که آیا برداشت درستی از صحبتها داشتهایم یا خیر و درستی انتقال پیام و دریافت آن راستیآزمایی میشود.
گاهی مشاجرات اینگونه شکل میگیرند که گیرنده پیام چیز دیگری دریافت داشته و گفتوگو بر سر سوءتفاهم است. مهم است که زمان اختصاص داده شده را پر کنیم. وقتی زمان تعیین شدهای داریم و باید آن را پر کنیم؛ ترغیب میشویم فعالانه گوش بدهیم. برای پر کردن زمان، بیشتر به موضوع عمیق میشویم تا حرف برای گفتن داشته باشیم. اوایل میتوانید از زنگ ساعت استفاده کنیم به مرور مدیریت زمان را یاد میگیریم و نیازی به ساعت نیست.
بعد از آنکه مطمئن شدیم آنچه ما فهمیدهایم همان چیزی است که طرف مقابل قصد بیانش را داشته است، صحبتهای خودمان را در آن ارتباط میگوییم. وقتمان باید پر شود پس فرصت داریم که کاملاً مطالبمان را شفاف کنیم. نظرمان را گفتیم، نظر طرف مقابل را میشنویم و از مجموع آنها به چندین راهحل میرسیم. مهم نیست راهحل نهایی مال چه کسی است؛ گاهی راهحل ترکیبی از دو ایده متفاوت است؛ هدف حل مشکل از مسیر ارزشی است. مزایا و معایب راهحلها را بررسی میکنیم و آن مسیری که ما را به هدف میرساند انتخاب میکنیم.
وظایف را برای طی مسیر شرح میدهیم و متناسب با توان افراد تقسیم کار میکنیم؛ شاید در ظاهر مشکل به نظر برسد با مطالعه و تکرار مکرر آن به فلسفه آن پی خواهیم برد و انجامش آسان خواهد شد. برای جلو بردن گفتوگو و خلاق بودن در انجام آن لازم است به سه اصل اولیه توجه داشته باشیم. غافل شدن از اصول اولیه علت تبدیل گفتوگوها به مشاجره است؛ زیرا یادمان میرود تمام اهداف ما معطوف به این ارزش است که خانواده بالنده بماند و با توجه به این هدف جلو میرویم. نباید درگیر اینکه «من درست میگویم» بشویم و اگر طرف مقابل هم نظرش این باشد گفتوگو تبدیل به مسابقه طنابکشی میشود.
هدف چیست؟ از چه مسیری میخواهیم حل شود؟ به دنبال برنده شدن نیستیم؟ با پایبندی بر این سه اصل بقیه مراحل بر اثر تمرین رعایت خواهند شد. تمرین به صورت بازی با افراد خانواده مراحل را تمرین کنید. میتوانید از یک بالشت کوچک استفاده کنید؛ مادامی که بالشت دست طرف مقابل است شما سکوت میکنید. بدین ترتیب به نوبت صحبت کردن دست به دست میشود، همگی نظراتشان را میگویند و مراحل بعدی طی خواهد شد تا زمانی که ما انسانها بتوانیم به صورت مؤثر گفتوگو کنیم میتوانیم به آینده امیدوار باشیم.
سجاد محمدیان
انتهای پیام