کد خبر: 4224641
تاریخ انتشار : ۱۳ تير ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۱
حجت‌الاسلام سعید رحیمیان:

تعمیم مباهله به غیرمعصوم(ع) خلاف لطف الهی است

استاد تمام گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشکده الهیات دانشگاه شیراز معتقد است؛ استفاده از مباهله آن هم در هر موضوعی، قاعده لطف را به خطر می‌اندازد و تعمیم آن به سایر معصومین(ع) صحت اساس موضوع را خدشه‌دار می‌کند و عملا غیرممکن است.

تعمیم مباهله به غیرمعصوم(ع) خلاف لطف الهی استمباهله واقعه شگفت‌انگيزى است كه از نظر اهمیت كمتر از غدير نيست، زيرا مباهله زيربناى غدير است و پيش از غدير خداى سبحان در قرآن از وجود مبارك اميرالمؤمنين على(ع) به منزله نفس پيامبر ياد كرده است. مباهله به عملی گفته می‌شود که دو یا چند نفر، که در مسئله مهم دینی با یکدیگر اختلاف دارند، در یک جا جمع شوند و با تضرع به درگاه خداوند، از او بخواهند آن را که بر باطل است، رسوا و مجازات کند. مباهله پیامبر اعظم(ص) با نمایندگان مسیحی‌ ساکن نجران یکی از وقایع مشهور تاریخ اسلام است.
 
برای بررسی جایگاه این واقعه در تاریخ اسلام به گفت‌وگو با حجت‌الاسلام والمسلین سعید رحیمیان، استاد دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه شیراز پرداخته‌ایم که در ادامه مشروح را می‌خوانیم.
 
ایکنا - در آغاز سخن درباره مباهله به عنوان یکی از رویدادهای مهم صدر اسلام توضیح دهید.
 
مباهله از ریشه بهل به معنای نفرین کردن است؛ یعنی طرفین مدعی دو قول نقیض به درگاه خداوند تضرع یا ابتهال کرده و تقاضای نابودی فرد دروغگو را دارند. از امام صادق روایت شده است که گروهی از مسیحیان نجران نزد پیامبر آمدند و گفتند شما ما را به چه چیزی دعوت می‌کنید؟ حضرت فرمود: گواهی دهید به جز الله خدایی نیست و من پیامبر خدا هستم و عیسی بنده خلق‌شده‌ای بود که می‌خورد و می‌نوشید.
 
پس از گفت‌وگوهای فراوان، گروه مسیحی حاضر به قبول این سخن پیامبر، که عیسی بنده خداوند است، نشدند و در آن هنگام 60 و 61 سوره آل عمران نازل شد که می‌فرماید: «الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ﴿۶۰﴾ فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ»﴿۶۱﴾:
 
[آنچه درباره عيسى گفته شد] حق [و] از جانب پروردگار تو است پس از ترديدكنندگان مباش(۶۰). پس هركه در اين [باره] پس از دانشى كه تو را [حاصل] آمده با تو محاجه كند بگو بياييد پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را فراخوانيم. سپس مباهله كنيم و لعنت‏ خدا را بر دروغگويان قرار دهيم(۶۱).
 
پیامبر(ص) مسیحیان نجران را به مباهله دعوت کرد و فرمود: اگر حق با من بود، لعنت خداوند بر شما نازل شود و اگر حق با شما بود، لعنت خداوند بر من فرود آید. آنان در ابتدا پذیرفتند و مقرر شد که فردای آن روز در مکانی به منظور مباهله گرد هم آیند، اما هنگامی که نزد سران قبایل خود بازگشتند و مطلب را بازگو کردند، آنان گفتند اگر پیامبر قوم و قبیله خود را آورد پیامبر نیست، اما اگر به همراه خانواده خود آمد حتما پیامبر است. فردا پیامبر(ص) به همراه علی(ع)، فاطمه(س)‌، حسین(ع) و حسین(ع) برای مباهله حاضر شد؛ گروه نصرانی به محض اینکه این صحنه را دید، از پیامبر درخواست انصراف از مباهله کرد تا آنان به دین خود پایبند بمانند و به پیامبر جزیه دهند. سپس پیامبر پذیرفت و آنان بازگشتند.
 
در روایت دیگری آمده است که هنگامی که اسقف مسیحیان این ماجرا را تماشا کرد به مسیحیان گفت: من صورت‌هایی را می‌بینم که اگر از خداوند تقاضای جابه‌جایی کوه را داشته باشند، چنین رخ خواهد داد. پس هرگز با آنان مباهله نکنید، زیرا هلاک خواهید شد و تا روز قیامت یک مسیحی نیز روی زمین باقی نخواهد ماند. طی مباهله علاوه بر نمایش علم خاص و تأثیر دعای پیامبر(ص)، اهمیت اهل بیت پیامبر نیز مشخص است.
 
 ایکنا - آیا مباهله فقط در منابع شیعی منعکس شده است یا اهل سنت نیز به آن پرداخته‌اند؟
 
داستان مباهله همان گونه که از روایات امام صادق(ع) نقل شد،‌ در منابع اهل سنت از جمله تفسیر زمخشری و فخر رازی نیز موجود است؛ برای مثال زمخشری نقل می‌کند: (در آن روز پیامبر(ص) در حالی که حسین را در آغوش داشت، دستان حسن را در دست گرفته بود، فاطمه در کنار و حضرت علی پشت سر ایشان بود، وارد صحرا شدند و فرمودند: هنگامی که دعا کردم شما آمین بگویید. 
 
اسقف نجران در روز مباهله گفت: ای گروه نصارا من چهره‌هایی را می‌بینم که خداوند می‌تواند به واسطه آنان کوه را از جا برکند. بنابراین مباهله نکنید تا هلاک نشوید و اگر مباهله کردید تا روز قیامت روی زمین هیچ نصرانی باقی نخواهد ماند و مسیحیان نیز خطاب به پیامبر گفتند: ای پیامبر ما با تو مباهله نمی‌کنیم و شما بر دین خود و ما بر دین خود می‌مانیم.) در نهایت مسیحیان با پرداخت جزیه با پیامبر عهد حمایت بستند و این‌گونه اهمیت عدم اکراه در دین حفظ شد.
 
یکی از وجوه اهمیت این اتفاق، گفت‌وگو میان پیامبر و معتقدین دین دیگر آن هم بدون جنگ و نمایش لا اکره فی الدین بود. مباهله برای مسلمانان یک امتیاز تلقی شد که حاکی از حقانیت دین اسلام بود، اما برای شیعیان به دلیل حضور اهل بیت(ع)‌ به منزله نفس پیامبر حائز اهمیت ویژه‌ای بود. از یکی از اصحاب پیامبر نقل شده که پیامبر پس از خاتمه مباهله فرمودند: قسم به خدایی که جانم در دستان اوست. هلاک به اهل نجران خیلی نزدیک شد؛ چراکه اگر مباهله می‌کردند از ریشه قطع می‌شدند و سالی بر مسیحیان نمی‌گذشت، مگر اینکه تمامی آنان هلاک شوند.
 
معرفی حضرت علی(ع) توسط پیامبر به عنوان نفس خود در روز مباهله، شأن ویژه‌ای را برای اهل بیت رقم زد و حضرت علی(ع) از نظر کمالات و صفات درونی به حدی رسیده بود که نفس و جان پیامبر به حساب می‌آمد. طبق تعبیر مرحوم علامه طباطبایی، اهل بیت در واقعه مباهله به عنوان شریک در دعوت پیامبر قلمداد شدند.
 
زمخشری این سؤال را مطرح می‌کند که در جریان مباهله "پیامبر" طرف نزاع با مسیحیان بود، پس چرا سایر مسلمانان از جمله اهل بیت خود را به همراه آورد. پاسخ این است که پیامبر با آوردن اهل بیت بر صدق رسالت خود تأکید کرد. علامه طباطبایی نیز در پاسخ این سؤال به وجه دیگری اشاره می‌کند و آن مشارکت اهل بیت در دعوت پیامبر است. البته نه به آن معنا که منصب نبوت داشتند، بلکه دارای منصب امامت بودند و دعوت و تبلیغ آنها ثابت بود. علامه با ذکر قرینه «فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ»، از آیه مباهله به شراکت پیامبر(ص) با اهل بیت خود در دعوت اشاره می‌کند.
 
ایکنا - اهل معنا مباهله را اوج تواضع عقلی و اخلاقی پیامبر اکرم(ص) می‌دانند. نظر شما در این باره چیست؟
 
برخی عقلا نیز مباهله را اوج تواضع پیامبر به شمار می‌آورند و معتقدند با وجود اینکه پیامبر با وجود یقین به مقام رسالت خود، در مقام جدال احسن، موضع برابر را برای طرف مقال خود قائل شدند. پیامبر به سه روش حکمت، موعظه حسنه و جدال احسن به تبلیغ و دعوت دین می‌پرداخت که این روش‌ها قابل توصیه به تمام مؤمنان و مبلغان است، چنانکه قرآن می‌فرماید: «ادع الی سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة وجادلهم بالتی هی احسن ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله وهو اعلم بالمهتدین»(سوره نحل، آیه ۱۲۵).
 
حال آیا مباهله جایگزین روش‌های ذکرشده بود؟ خداوند در آیات سوره آل عمران از روش های حکمت، موعظه حسنه و جدال احسن با مسیحیان سخن گفته و در نهایت به آیه مباهله رسیده است. مباهله بعد از طی کردن روش های حکمت، موعظه حسنه و جدال احسن، آخرین گام است.
 
به تعبیر علامه طباطبایی، قسم‌های قرآن مانند قسم‌های انسان نیست، زیرا انسان‌ها زمانی که استدلال قابل توجهی ندارند، به قسم متوسل می‌شوند، اما قسم‌های قرآن جایگزین حجت و استدلال نیست، بلکه قسم به خود استدلال و حجت است و برای تشریح این موضوع به قرآن استناد می‌کند که می‌فرماید: «لَعَمْرُکَ إِنهَُّمْ لَفِی سَکْرَتهِِمْ یعْمَهُون»؛ به جان تو سوگند، این‌ها در مستی خود سرگردانند؛ قرآن به الگوی اصلی انسان‌ها، که جان شریف و سیره پیامبر است، سوگند یاد می‌کند.
 
مباهله صرفاً یک دوئل علمی و معرفتی نیست تا جایگزین حکمت و استدلال شود، بلکه استدلال به خود آیه در بطن نزاع  است، همان‌گونه که معجزه نوعی استدلال به حقانیت پیامبر مبتنی بر مداخله الهی است،‌ مباهله نیز استدلال بر حقانیت پیامبر مبتنی بر مداخله الهی است و وجه منطقی آن شبیه معجزه است.
 
ایکنا - آیا مباهله به معصومین(ع) اختصاص دارد یا قابل تعمیم به سایر انسان‌هاست؟
 
برخی با استدلال به آیه 61 سوره آل عمران(فمَنْ حَاجَّک) آن را مختص پیامبر دانسته و علم لدنی یقینی خاصی را مبتنی بر وحی الهی برای پیامبر(ص) قائل شده‌اند و تاکنون روایتی از استفاده سایر معصومین از روش مباهله برای اثبات حقانیت خود نقل نشده است، اما برخی قابلیت سریان مباهله به غیر از پیامبر را تصریح کرده‌اند.
 
تعمیم مباهله به غیر از معصومان برخلاف قاعده لطف است. در علم کلام قاعده لطف ضرورتی از جانب خداوند است مانند لطف در فرستادن پیامبر، اما تعریف لطف آن عملی است که بشر را بدون اجبار به سعادت هدایت و از شقاوت دور می‌کند؛ مثلاً اگر خداوند شرط کند کسی که ایمان نیاورد به بیماری دچار خواهد شد و بشر از بیم بیماری ایمان بیاورد نه از روی رغبت و اختیار، خلاف لطف الهی است. ضرورت نبوت و امامت نیز لطف الهی است، زیرا بدون اجبار انسان‌ها را به هدایت نزدیک و از شقاوت دور می‌کند.
 
ایکنا ـ پیام واقعه مباهله برای انسان امروز چیست؟
 
استفاده از مباهله آن هم در هر موضوعی، قاعده لطف را به خطر می‌اندازد و تعمیم آن به سایر معصومین صحت اساس موضوع را خدشه‌دار می‌کند. پس عملاً غیرممکن است. در مباهله پیامبر(ص) بدون جنگ و نزاع و با گفت‌وگو پیام حق منتقل شد. پیام مباهله این مصراع حافظ است: ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری.
 
در بسیاری از مسائل طیفی از صحت وجود دارد، حتی در برخی آیات قرآن به سبب تأویل‌پذیری و مواضع مختلف این امکان وجود ندارد که بگوییم کدام گروه حق مطلق را می‌گوید. زمانی که دو گروه به مباهله می‌پردازند، ‌سه حالت قابل تصور است؛ هردو حق یا هر دو باطل هستند یا یک گروه حق و دیگری باطل است. حال اگر هر دو باطل باشند و نتیجه مباهله باطل شود و راهی به سوی حق نباشد، خلاف حکمت الهی است، در صورتی که ایمان مبتنی بر فهم و عقیده است.
 
خداوند ایمان مبتنی بر فهم را می‌پسندد. باید ابتدا ایمان به فهم بشر برسد و اگر ایمان ناشی از ترس از لعنت و فلاکت رخ دهد، امکان دسترسی به حقیقت میسر نمی‌شود. مباهله برای حضرت مانند اعجاز عمل می‌کند، زیرا ناشی از شدت قرب ایشان به حق تعالی و نوعی مداخله الهی است. همان‌گونه که مداخله الهی سبب کناره‌گیری مسیحیان از مباهله شد. این مورد از جهاتی مشابه تصمیم حضرت ابراهیم(ع) است. ذبح صورت نگرفت، اما تسلیم بودن حضرت در برابر خداوند، منجر به اتمام حجت شد.
 
برخی مباهله را در مقام قیاس با ورع و دوئل قرار داده‌اند، درصورتی که ورع در گذشته آزمونی دشوار برای اثبات بی‌گناهی فرد متهم و سنگین‌تر از مجازات است و به اعتقاد قدما، متهم معجزه‌وار از این آزمون سربلند بیرون می‌آمد. ورع در میان آسیایی‌ها و آفریقایی‌ها رایج بود. در ایران قدیم نیز آزمایشی برای تشخیص مجرم از بی‌گناه در مراسمی برگزار می‌شد. برای مثال در کتاب «شایست نشایست» ورع به معنای آزمایش فلز گداخته بر سینه متهم است. در ایران قدیم هنگامی که فردی متهم به انجام گناهی می‌شد، اما خودش را بی‌گناه می‌دانست، به شیوه‌های مختلف مورد آزمایش قرار می‌گرفت و متهم باید صداقت خود را ثابت می‌کرد. 
 
در اوستا از 5 نوع ورع از جمله آتش، روغن، شیره گیاهان سمی، سرشار و برسم نام برده شده است، برای مثال در توضیح ورع آتش، داستان سیاوش مطرح می‌شود که برای اثبات بی‌گناهی خود از آتش عبور می‌کند. در شاهنامه می‌خوانیم:
 
چو خواهی که پیدا کنی گفت‌وگوی/ بباید زدن سنگ را بر سبوی
 
وزین دختر شاه هاماوران/ پراندیشه گشتی به دیگر کران 
 
ز هر در سخن چون بدین‌گونه گشت/ بر آتش یکی را بباید گذشت
 
چنین است سوگند چرخ بلند/ که بر بی‌گناهان نیاید گزند
 
برخی نیز نزاع میان متهم و اتهام‌زننده را از اقسام ورع دانسته‌اند که بعدها در غرب باستان تبدیل به سنتی به نام دوئل به معنای جنگی تن به تن و پیروزی فردی بر دیگری به عنوان دلیلی بر اثبات حق بود. این سنت تا قرون اخیر میان مسیحیان مرسوم بود و عده‌ای جنبه مقدسی را برای آن قائل بودند و باور داشتند که شخص پیروز دوئل مورد حمایت دست تأیید الهی و فرد کشته‌شده مدعی ناحق است.
 
مرحوم علامه شعرانی در کتاب نصر طوبی، که دایره‌المعارف لغات قرآنی است، به مقایسه می‌پردازد و به قبح این عمل در زمان پیامبر(ص) در میان اعراب اشاره می‌کند، چراکه آنان به نفرین اکتفا می‌کردند. در مباهله پیامبر(ص) طرف مقابل را به جنگ تن به تن دعوت نکرد، بلکه به نفرین و لعنت اکتفا کرد. از نظر ما فرد کشته‌شده در جنگ لزوماً باطل نیست، چراکه برخی شهدا در جنگ‌ها از اهل حق بودند. بنابراین دوئل و مباهله با یکدیگر متفاوت‌اند. همچنین تفاوت دیگر مباهله با ورع و دوئل این است که مباهله درباره مسائل اعتقادی صورت می‌گیرد نه جرم و اتهام عملی.
 
در قرآن، سنت و منابع شرعی هیچ تأییدی برای ورع وجود ندارد، اما درباره مباهله پیامبر اسناد شرعی موجود و قابل تعمیم به معصوم برای تثبیت حق است. مباهله به صورت یک روش رایج و عام برای اثبات و تثبیت حق به کار نمی رود، مگر آنکه به معجزه برگردد، نظیر معجزه حضرت ابراهیم(ع) که برای اثبات حقانیت دین توحید صورت گرفت.
انتهای پیام
captcha