حجتالاسلام و المسلمین جواد سلیمانی امیری، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، در گفتوگو با ایکنا، ضمن تحلیل تقابل دو الگو و نگاه مدیریتی علوی و اموی در جریان عاشورا، گفت: یکی از پرسشهای اساسی درباره قیام عاشورا این است که چرا امت پیامبر(ص) هنگامی که قیام امام حسین(ع) را علیه بنیامیه دید، عکسالعملی نشان نداد، درحالی که هویت بنیامیه فاش شده بود؟!
وی ادامه داد: یکی از پاسخها این است که جامعه تحت تأثیر خواص حرکت میکند. خواص در مسائل سیاسی، اقتصادی و سایر عرصهها دارای تحلیل هستند. آنها افراد تأثیرگذاری برای تحولات جامعه محسوب میشوند که در جامعه نفوذ دارند.
بیشتر بخوانید:
سلیمانی امیری بیان کرد: بنابراین اگر خواص در جامعه اهل حق و به ارزشهای حق، پایبند باشند آن هنگام اعتقاد جامعه به ارزشهای حق، مستحکمتر میشود و هنگامی که خواص از امام و حق طرفداری میکند، جامعه به دنبال خواص به صحنه میآید، اما اگر خواص، اهل باطل و لغزش باشند، ارزشها و اعتقادات باطل در جامعه مستحکم و لغزشهای خواص به جامعه منتقل میشود. از لغزشهایی که دامنگیر جریان خواص میشود؛ بیتفاوتی به افول ارزشها و اعتقادات دینی و ایمان در جامعه و حتی گسترش منکرات در جامعه است که بیتفاوتی امت را در پی خواهد داشت.
سلیمانی امیری با طرح این سؤال که باید دید خواص چگونه بیتفاوت خواهند شد، بیان کرد: بنیامیه ضمن شناسایی خواص و افراد تأثیرگذار بر جامعه و تودههای مردم از طرق مختلف، کار تأثیرگذاری بر روی خواص را آغاز و سعی کردند با برنامهریزی مشخص، خواص مؤثر در جامعه و قبایل را آرام آرام نرم کنند. چنانکه معاویه، خواص را به صرف شام و سفرههای رنگارنگ و هدیه دعوت میکرد. یکی از این افراد احمد بن قیس بود. او رئیس یکی از 5 قوم بصره و بنی تمیم تحت نظارت وی بود. معاویه بر روی او کار کرد و آرامآرام او را نرم ساخت و مبلغی از بیتالمال به او میداد که ماحصل آن از بین رفتن برائت آنها نسبت به بنیامیه بود. آنچه برای اصلاح جامعه اهمیت دارد این است که پشت امام جامعه یا ولیفقیه بایستد و با منکرات و اهل باطل مبارزه کند، اما خواص در زمان سیدالشهدا(ع) اینگونه نبودند و سیاست مدارا با بنیامیه را در پیش گرفتند.
عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در تشریح طرح بنیامیه برای شناسایی خواص و برداشتن گامهایی برای رفع نیازهای دنیوی و مادی آنها، گفت: هنگامی که خواص این گونه اقدامات و رفع نیازها را آرام آرام میدیدند، با خود میگفتند بنیامیه بد نیست و در این هنگام دشمنی و برائت خواص از آنها برداشته شد.
سلیمانی امیری با بیان اینکه امویان برای بیتفاوت ساختن خواص آنها را خریدند و بر روی آنها کار کردند، افزود: آنها در گام دوم سعی میکنند تا محوریت امام و بنیانگذار انقلاب ارزشی را، که در آن زمان رسول خدا (ص) بود، در جامعه از بین ببرند یا تحریف کنند. بنابراین تمام همت خود را برای از بین بردن یاد ایشان و یا لااقل مساوی قرار دادن او با دیگران، به کار گرفتند تا الگو و محور بودن شخصیت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) را تغییر دهند و بتوانند به اهداف خود برسند.
وی با تأکید بر اینکه بنیامیه تا حدودی این الگو را پیاده کرد، گفت: بنیامیه به عدهای از خواص که حب جاه، مقام و مال داشتند، میدان داد که ما شما را به عنوان خلیفه و امام جامعه قبول داریم و این خواص نیز تحت تأثیر قرار گرفتند و آرام آرام برخی از سنتهای رسول الله(ص) را که در جامعه نهادینه شده بود، کنار گذاشتند و سنتهای دیگری را آوردند و سپس گفتند همچنانکه رسول الله(ص) میتوانست حکم شرعی صادر کند ما هم میتوانیم. وضع به گونهای شد که پس از خلیفه دوم به حضرت علی(ع) گفتند آیا شما حاضر میشوید براساس سنت خدا و پیامبر(ص) و شیخین عمل کنید؟ هنگامی که علی(ع) نپذیرفت و خلیفه سوم آن را پذیرفت گفتند عثمان خلیفه شود.
عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با تأکید بر اینکه در آن دوره سنت شیخین در کنار سنت رسولالله(ص) قرار گرفت، ادامه داد: خواص از سویی با اینگونه پر و بال گرفتن و از سوی دیگر چون ضعف خود را دیدند که نمیتوانند در برابر بنیامیه بایستند، همکاری کردند و مسیر تساهل و تسامح با دشمن را در پیش گرفتند تا به آن مقام و جایگاه برسند و هم بنی امیه به نان و نوای خود برسد. به این ترتیب سنتها و بدعتهای جدید برخلاف سنت پیامبر(ص) در جامعه اسلامی شکل گرفت.
وی با بیان اینکه در زمان بنیامیه از خواص به عنوان کاتالیزور یا مبدل برای عبور از جامعه ارزشی به جامعه غیرارزشی استفاده شد، گفت: جامعهای که برائت از مشرکان ندارد، جامعه شرکآلود را زندگی مسلمانی میپندارد. لذا آنها سعی کردند تا دنیاگرایی را در جامعه رواج دهند. دنیاگرایی به این معنا است که عدهای دنیا را بیشتر از آخرت قبول داشته باشند و تأمین منافع دنیایی از تأمین منافع اخروی برایشان لذیدتر شود. در حالی که در زمان رسول خدا(ص) اولویت اول، دریافت لذت پایدار اخروی و در درجه دوم لذائذ دنیا قرار داشت، اما پس از دوران رسول الله(ص)، آرام آرام این فرهنگ از جامعه رخت بست و ارزشها، آن الگوهای جامعه رسول الله نبود بلکه توجه به ارزشهای خلیفه اول و دوم بود. آنها به سمت فتوحات در جامعه اسلامی رفتند لذا علاقه به کسب مقام، انباشت ثروت، سهمخواهی در فتوحات، تجملگرایی و تکاثر در جامعه زیاد شد، به طوری که به تدریج دنیاگرایی بر علاقه به آخرت غلبه پیدا کرد.
سلیمانی امیری با اشاره به دلبستگی افراد به اموال مادی در زمان بنیامیه، گفت: هنگامی که حضرت علی(ع) و سیدالشهدا(ع) آنها را به جهاد دعوت میکردند، آنها حال و حوصله برای این همراهی نداشتند. اینها نشاندهنده تغییر ذائقه جامعه بود به طوری که حضرت علی(ع) فرمودند: «ما بالُكُم تَفرَحُونَ باليَسيرِ مِنَ الدنيا تُدرِكُونَهُ و لا يَحزُنُكُمُ الكثيرُ منَ الآخِرَةِ تُحرَمُونَهُ؛ چه شده است كه با دست يافتن به اندكى از دنيا شاد مىشويد و براى از دست دادن نعمت فراوان آخرت اندوهگين نمىشويد»؛ لذا یک انقلاب و تحول اساسی، از بعد منفی در جامعه ایجاد شد.
وی ادامه داد: هنگامی که افراد آرام آرام به سمت دنیا رفتند، عقل حسابگر دنیوی آنها فعال و در مقابل عقل ناب آنها ضعیف شد. عقل دو نوع است؛ عقل ناب؛ همان که پرسشهای اساسی زندگی را پیش روی ما میگذارد و به دنبال پاسخ آنهاست؛ مثلاً از کجا آمدهای، چه کسی تو را خلق کرد، هدف خلقت چیست، آیا حیات اخروی هم هست و سایر. این سؤالات و پاسخهای آنها را عقل ناب مطرح میکند.
سلیمانی امیری ابراز کرد: آنها این سؤال و پاسخها را کنار گذاشتند و از عقل ناب که ما را به خدا میرساند و در دنیا صرفا بندگی خدا را میپذیرد و به دنبال فلاح اخروی است، صرفنظر کردند و به دنبال عقل ضعیف و نازل مادی رفتند؛ عقلی که به جای حسابگری به جنبه نباتی، گیاهی و حیوانی زندگی بسنده میکند و لذا از عقل برای جنبه روحانی زندگی خود استفاده نکردند.
وی با تأکید بر اینکه تعطیلی عقل ناب و عدم بهرهبرداری لازم از عقل موجب این رخدادها شد، بیان کرد: امام حسین(ع) با قیام خود خواستند عقل ناب را کامل کنند و فرمود: «لا يَكمُلُ العَقلُ إلّا بِاتِّباعِ الحَقِّ؛ عقل کامل نمیشود مگر با تبعیت کردن از حق». یعنی هنگامی که عمل صالح انجام دادی، روزه گرفتی و دنبال امام جامعه بودی، آن هنگام آرام ارام بر ایمان و فهم دینی تو افزوده میشود چراکه عمل صالح در گسترش فهم دینی و حقایق عالم اثرگذار است.
عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) تصریح کرد: عقل ناب و کامل در زمان سیدالشهدا(ع) ضعیف و بیتفاوت شده بود، این عقل را اهلبیت(ع) بارور کردند و با انقلاب اباعبدالله الحسین(ع) و خونی که اهدا کرد، زمینه بیداری این عقل فراهم شد. پس از حادثه کربلا، مردم مدینه و کوفه دوباره قیام میکنند و سلسله رخدادهایی اتفاق میافتد و حکومتهایی بر مبنای دین تشکیل میدهند که آغازگر آن سیدالشهدا(ع) بود. در حقیقت امام حسین(ع) در عصر و دوره افزایش میل به دنباگرایی در امت اسلامی توجه بشر را به امور اخروی، قیامت، خدا و حقانیت بیشتر کردند.
وی ادامه داد: در زمان ما شهادت حاج قاسم سلیمانی چنین حالتی داشت در دوران توسعه دنیاگرایی در جامعه رواج پیدا کرد و عدهای عقل حسابگرشان خیلی قوی شد اما شهادت حاج قاسم موجب بیداری عقل ناب شد؛ «العقل ما عبد به الرّحمن؛ عقل این است که انسان را به راه راست هدایت میکند»، عقلی که بنا بر تعبیر روایات، تو را به بندگی خدا هدایت کند. شهادت آیتالله رئیسی نیز چنین حالتی داشت، مردم با وجود فشارهای اقتصادی اما با خون شهید جمهور، آگاه شدند و قطعا راه شهید جمهور که راه مبارزه با استکبار و دفاع از استقلال، آزادی و اسلامیت و راه خدمت به خلق است، ادامه مییابد.
سلیمانی امیری با تأکید بر آگاهی خواص بر نقشه دشمنان، گفت: دشمنان برای بیتفاوت کردن جامعه در ابتدا بر روی قشر تأثیرگذار و خواص، دست گذاشتهاند چرا که خواص بر بدنه جامعه اثرگذار هستند و تغییر جهت خواص به هر سمت، حق یال باطل، جامعه را نیز به آن سمت سوق میدهد.
عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در پایان اظهار کرد: در مجموع از بین بردن جایگاه محوری رسول خدا(ص)، مبتلا کردن خواص به دنیاگرایی از طریق نمایش ثروت و تجملگرایی و گرفتن عقل ناب خواص و درگیر کردن آنها با عقل پست که تأمینکننده نیازهای نباتی و حیوانی انسان است، مجموعه طرحهای بنیامیه برای بیتفاوت کردن جامعه بود که در پیش گرفتند و حضرت سیدالشهدا(ع) با اقدامی اصلاحگرایانه طرحها و برنامههای بنیامیه را به هم ریختند.
گفتوگو از سمیرا انصاری
انتهای پیام