کد خبر: 4227270
تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱۴۰۳ - ۱۶:۱۱
مهدی فیروزان:

عاشورا تجلی اخلاق اسلامی در حق دوست و دشمن است

پژوهشگر دین تاکید کرد: ماجرای امام حسین(ع) که فرزند حضرت رسول است مانند ماجرای فتح مکه است که پیامبر فرمود: الیوم یوم المرحمه. در این ماجرا حتی وقتی افرادی در خانه دشمنان پیامبر(ص) مخفی شدند آنان را مورد بخشش قرار دادند؛ امام حسین(ع) هر چه کرد کار اخلاقی تمام‌عیار در حق دوست و دشمن بود. 

مهدی فیروزانبه گزارش ایکنا، سومین جلسه از سلسله نشست‌های «کیش مهر» با موضوع «شمه‌ای از اخلاق امام حسین(ع)» با سخنرانی مهدی فیروزان؛ پژوهشگر دین ۲۶ تیرماه در باشگاه اندیشه برگزار شد که گزیده سخنان وی را در ادامه می‌خوانیم؛

ما بیشترین ارادت را در بین انبیاء و اولیاء به امام حسین(ع) داشته‌ایم و این بی‌دلیل هم نیست. امام حسین(ع) کاری کردند که شاید انبیاء انجام ندادند؛ اینکه پیامبر(ص) فرمودند: حسین منی برای ما قابل درک است زیرا حسین نواده ایشان بود و مسیر نبوت را احیاء کرد ولی این قسمت را که فرمودند و انا من حسین فهم دشواری دارد.

دو دین مسیحیت و یهودیت در دوران پیامبر(ص) وجود داشت و مسیحیت مسیر محبت و نرمش را برگزید و یهودیت مسیر سخت‌گیری، تا جایی که شریعت را به یهود و طریقت را به مسیحیت و حقیقت را به حضرت رسول(ص) نسبت داده‌اند. سخت‌گیری یهودیت باعث خروج دین از مسیر خود شد و پیامبر(ص) بعدی با تعدیل این مسیر راه را ادامه داد تا به حضرت خاتم رسید.

در این دوره حج و زکات و خیلی از مناسک امضایی بود ولی پیامبر(ص) آن چیزی را که پررنگ کردند، اخلاق بود لذا فرمودند: انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق. یعنی دین پایانی باید همواره برای جهان، حرفی داشته باشد زیرا به تعبیر امام موسی صدر، دین در خدمت انسان است و نه انسان در خدمت دین. یهود گفته است راه رسیدن به خداوند قانون است و مسیحیت گفته است شما تندروی کردید و راه محبت است زیرا ثقل عیسویت مسئله عشق به مسیح است که از درون آن فلسفه مسیحی بیرون آمده است و هنر مسیحیت براساس عشق به مسیح بالیده شده است. 

اما در دنیای 400_ 500 سال اخیر چه چیزی می‌تواند پیام‌آور جهانی باشد؟ به نظر بنده اخلاق است و انا من حسین، اخلاق حسینی است که دو بخش دارد؛ یکی اخلاق دوستی و بخشی هم اخلاق دشمنی است. ماجرای امام حسین(ع) که فرزند حضرت رسول است ماجرای فتح مکه است که پیامبر فرمود: الیوم یوم المرحمه. در این ماجرا حتی وقتی افرادی در خانه دشمنان پیامبر(ص) مخفی شدند آنان را مورد بخشش قرار دادند؛ فرزند کسی که در نبرد با عمربن عبدود، وقتی خدو بر چهره علی(ع) انداخت مبارزه را رها کرد تا عبدود تغییر و توبه کند گرچه ما آن را به حساب صبر و اخلاص علی(ع) می‌نویسیم، هر چه کرد کار اخلاقی تمام‌عیار در حق دوست و دشمن بود. 

 

حسین(ع)؛ فراتر از یک رجل سیاسی

امام حسین(ع) بنای جنگیدن نداشتند و اتفاق عاشورا باعث الهام انقلابیون شد ولی ایشان بنای بر حکومت و انقلاب نداشتند؛ بنا بر اینکه سهمی از قدرت بگیرند نداشتند، امام حسین(ع) یک رجل سیاسی نبودند که بخواهند در قدرت سهیم شوند و جمله معروف در هنگام خروجشان هم دال بر نپذیرفتن سلطه است نه اینکه بخواهند برای گر فتن قدرت خارج شوند لذا امام حسین(ع) فراتر از یک رجل انقلابی است؛ انقلابی در تفکر ما کسی مانند چگوارا و لنین و آتاتورک و ... است که مسئله آنان فقط تغییر بود نه انسان؛ مسئله تغییر یک سیستم و دیدگاه است ولی امام حسین(ع) در همه حرکاتش به انسان بما هو انسان توجه کرده است. 

حر راه را چند روز قبل بر او بسته است؛ آب را بسته‌اند و ترس ایجاد کردند و امام(ع) دستور دادند که خیمه‌ها بهم نزدیک شوند و پشت آن خندقی کندند تا دشمن از پشت حمله نکند؛ شمر که برای ارزیابی شرایط آمده بود در معرض دید امام بود و زهیر هم که تیرانداز ماهری بود در کنار ایشان؛ وقتی زهیر گفت اجازه هست تیری بزنم و او را به درک بفرستم باز اجازه نفرمودند آن هم در شرایطی که امام مطمئن بود که شهادت نزدیک است؛ دشمن آب بر روی او بسته بود و همه را در محاصره قرار داده بود.

حسین(ع) چرا این رفتار را کرد چون قصد داشت رسالت به انحراف رفته پیامبر(ص) را اصلاح کند؛ اگر امام حسین(ع) پیروز شده بودند آیا تغییری در دین جدش رخ می‌داد؟ اگر پیروز شده بودند تحلیل عمومی مردم این بود که دو خلیفه با هم جنگیدند و یکی پیروز شد، کما اینکه ابن قتیبه آورده است که امیری از ما امیر دیگری از ما را کشت. 

حالا شمر آمده است و زهیر می‌گوید او را بزنم، می‌گویند خیر زیرا ما نیامده‌ایم که پیروز شویم، ما آمده‌ایم که اخلاق انسانی و الهی پیروز شود. افراد زیادی به او نصیحت کردند که به یمن و شامات و ... برو ولی او قبول نکرد. من خیلی دوست دارم که منبری‌ها قطعات کوتاه اخلاقی انبیاء و اولیاء را برای مردم بیان کنند؛ غزوه‌ای داریم به نام غزوه عمره که فاصله بین پیامبر(ص) و لشکر ایجاد شد؛ در همان حال یکی از اعضای دشمن سر رسید او وقتی پیامبر(ص) را تنها دید رجزخوانی کرد ولی اراده خدا سبب شد تا پای او بشکند و از حرکت باز بماند و در این حال شروع به سب و لعن کرد؛ اگر در اینجا یک فرد انقلابی بود قطعا او را می‌کشت، ولی پیامبر(ص) از او گذشت و به او کمک کرد تا بتواند راه برود.

کما اینکه نمونه‌هایی از این کارها را از سوی امام حسین(ع) شاهدیم که به دشمنی که قصد جان او را داشته و گرفتار شده کمک کرده است. اصلا این مرام را ما نمی‌توانیم در تفکر یک فرد انقلابی مانند افرادی که نام بردیم ببینیم زیرا در آن تفکر هر یک نفری که از دشمن کم شود به نفع جبهه حق است. امام حسین(ع) تا لحظه آخر درصدد اصلاح دشمنان است نه اینکه بخواهد صرفا با آنان بجنگد. در مواجهه با دشمن دنبال روشنگری است و نتیجه این کار، توبه حر است در حالی که اگر منطقی غیر از این منطق باشد باید حر را در اولین مواجهه می‌کشت.

 

کمال اخلاق در وجود امام حسین(ع)

این تبیین حقایق در بحرانی‌ترین شرایط نشانه کمال اخلاق در وجود امام(ع) است؛ امام(ع) در شب عاشورا با کوچکترین بهانه قصد دارد اصحابش را از معرکه دور کند لذا وقتی فردی گفت من بدهی دارم فرمود که بدهی خود را بپرداز و فرمودند هر کسی دوست دارد برود از تاریکی شب استفاده کند. وقتی دنبال آن فرد فرستادند که بیا به لشکر ما بپیوند آن فرد گفت لشکر شما نابود می‌شود و من دنبال نابودی نیستم ولی امام خودش سراغ آن فرد رفت و باز وقتی نتوانست او را قانع کند و راه سعادت را به او نشان دهد فرمودند پس تو امروز از این ماجرا بیرون برو زیرا اگر فردا اینجا بودی و کشاکش شمشیر و صدای زنان و فرزندان و ناله مرا شنیدی اینجا اگر باشی بدبخت و روسیاه خواهی بود یعنی می‌خواهد این فرد حتی یک ذره هم که شده کمتر گناه کند. 

در لحظه جنگ باز به سخنرانی و معرفی خود و گفت‌وگو پرداختند تا اینکه اگر یک نفر هم اهل اصلاح است اصلاح شود؛ حضرت عباس(ع) با چه منطقی غیر از اخلاق، آب را روی آب ریختند؟ این کار رمزی فراتر از عقل ما دارد. 

انتهای پیام
captcha