سیدمجید نبوی، دکتری قرآن و حدیث و مدرس دانشگاه در یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داده به بررسی موانع کارآمدی الهیات پرداخته است.
متن این یادداشت را میخوانیم؛
جزماندیشی در الهیات به معنای پایبندی سرسختانه و غیرقابل انعطاف به مجموعهای از باورها و عقاید دینی حتی در مواجهه با شواهد (علیه برخی جزئیات)، استدلالها و تفاسیر جدید است.
این رویکرد مانع از بازاندیشی و نوآوری در فهم متون دینی و آموزههای الهیاتی میشود. تعصب نیز به معنای پیشداوری و قضاوت منفی نسبت به دیدگاهها و باورهای متفاوت از خود است. این دو پدیده، همچون تارهایی درهمتنیده، پویایی و کارآمدی الهیات را به چالش میکشند. البته این سخنان به معنای انکار اصول اعتقادات و تفکرات دینی نیست بلکه به معنای بازنگری در برخی مسائل جزئی و پرهیز از تعصب نسبت به آنها است.
الهیات، به عنوان دانشی پویا و زنده، نیازمند انعطافپذیری و سازگاری با تحولات فکری، اجتماعی و فرهنگی است. پویایی الهیات، به معنای توانایی آن در پاسخگویی به نیازهای معنوی انسان معاصر و ارائه تفسیری معنادار از دین در جهان امروز است. این مهم، تنها از طریق بازنگری مستمر در آموزههای دینی و گفتگوی انتقادی با دیدگاههای مختلف امکانپذیر است. در مقابل، جزماندیشی و تعصب، الهیات را در چارچوبهای بسته و محدود نگه میدارد و از پویایی و بالندگی آن جلوگیری میکند و هیچگونه اجازه نقد و انتقاد به افراد را نمیدهد.
جزماندیشی و تعصب، پیامدهای منفی متعددی بر کارآمدی الهیات دارند؛ این دو رویکرد، باعث ایجاد فاصله و شکاف بین الهیات و سایر حوزههای دانش میشوند. در نتیجه، الهیات از جریان اصلی تفکر و اندیشه بشری دور میماند و به حاشیه رانده میشود. همچنین جزماندیشی و تعصب، مانع از گفتگوی سازنده و احترامآمیز بین پیروان ادیان و مذاهب مختلف میشوند. این امر به جای ترویج صلح و همزیستی، به ایجاد تفرقه و نزاع دامن میزند.
علاوه بر این جزماندیشی و تعصب، جذابیت الهیات را برای نسلهای جدید کاهش میدهند. جوانان امروزی، به دنبال پاسخی قانعکننده و معنادار برای پرسشهای وجودی خود هستند. اما الهیاتی که در چارچوبهای بسته و غیرقابل انعطاف گرفتار شده باشد، نمیتواند نیازهای معنوی آنان را برآورده سازد. در نتیجه، جوانان به سوی مکاتب فکری و معنوی دیگر روی میآورند و الهیات را به عنوان یک دانش کهنه و بیارتباط با زندگی خود تلقی میکنند.
در مجموع، جزماندیشی و تعصب، همچون موانعی بزرگ در برابر پویایی و کارآمدی الهیات عمل میکنند. این دو پدیده، الهیات را از ایفای نقش سازنده خود در جهان امروز باز میدارند و آن را به یک دانش بیاثر و منفعل تبدیل میکنند.
جزماندیشی با ماهیت سرسختانه و غیرقابل انعطاف خود همچون سدی ستبر در برابر تغییرات و دیدگاههای نوین در الهیات قد علم میکند. این رویکرد با تکیه بر مرجعیت مطلق متون مقدس و تفاسیر سنتی، هرگونه بازاندیشی و نوآوری در فهم و تفسیر آموزههای دینی را برنمیتابد و استفاده از علوم دیگر را غلط میداند. در نتیجه الهیات در چارچوبهای فکری و معرفتی منجمد و ایستا گرفتار میشود و از پویایی و تحول باز میماند.
تعصب نیز با پیشداوریهای منفی و قضاوتهای نادرست خود، مانع از پذیرش و بررسی بیطرفانه دیدگاههای جدید در الهیات میشود. این رویکرد، با تکیه بر مرجعیت مطلق یک مکتب فکری یا کلامی خاص، هرگونه نقد و چالش نسبت به آن را برنمیتابد. در نتیجه الهیات در چنبره تعصبات و پیشداوریها گرفتار میشود و از گفتگوی انتقادی و سازنده با سایر حوزههای معرفتی باز میماند.
جزماندیشی و تعصب، با ایجاد فضای بسته و غیرقابل نفوذ در برابر نوآوری و خلاقیت، ناتوانی الهیات در پاسخگویی به مسائل و چالشهای جدید را به دنبال دارند. جهان امروز با تحولات شگرف علمی، فناوری، اجتماعی و فرهنگی، با پرسشها و چالشهای جدیدی در حوزه دین و معنویت مواجه است. اما الهیاتی که در چارچوبهای بسته و منجمد جزماندیشی و تعصب گرفتار شده باشد، نمیتواند پاسخهای قانعکننده و کارآمدی به این پرسشها و چالشها ارائه دهد.
ناتوانی جزماندیشی در پاسخگویی به مسائل و چالشهای جدید، به بیاعتباری و بیاعتمادی نسبت به الهیات دامن میزند. در نتیجه، الهیات به حاشیه رانده میشود و از جریان اصلی تفکر و اندیشه بشری دور میماند. این امر، نه تنها به زیان الهیات، بلکه به زیان دین و معنویت نیز هست؛ زیرا الهیات، به عنوان یک دانش پویا و زنده، میتواند نقش مهمی در تبیین و تفسیر دین در جهان امروز ایفا کند و به نیازهای معنوی انسان معاصر پاسخ دهد.
جزماندیشی و تعصب همچون زنجیرهایی سنگین الهیات را به بند کشیده و آن را از پویایی و بالندگی باز میدارند. این دو پدیده شوم، پیامدهای ناگواری برای کارآمدی الهیات به همراه دارند که در ادامه به تفصیل بررسی میشوند.
جوانان امروزی تشنه حقیقت و معنویت هستند، اما الهیاتی که در چنبره جزماندیشی و تعصب گرفتار آمده باشد، نمیتواند پاسخگوی نیازهای آنان باشد. جزماندیشی با ارائه تفاسیری خشک و بیروح از دین، با طرد و انکار دیدگاههای متفاوت حتی علوم جدید، الهیات را به یک دانش بیروح و منجمد تبدیل میکند. در نتیجه جوانان از الهیات رویگردان شده و به سوی مکاتب فکری و معنوی دیگر گرایش پیدا میکنند.
همچنین تعصب، با ایجاد دیوارهای بلند و ستبر بین الهیات و سایر حوزههای دانش، مانع از گفتگوی سازنده و تبادل اندیشه میشود. در نتیجه الهیات از دستاوردهای جدید علمی و فلسفی بیبهره میماند و در انزوای خود فرو میرود. این انزوا، نه تنها به کاهش اعتبار الهیات در جامعه علمی منجر میشود، بلکه مانع از رشد و بالندگی آن نیز میگردد.
علاوه بر این جزماندیشی با تکیه بر باورهای غیرقابل تغییر و انکارناپذیر، توانایی الهیات در پاسخگویی به شبهات و پرسشهای جدید را سلب میکند. در جهانی که با تحولات شگرف علمی و فناوری روبروست الهیات جزماندیش، با ارائه پاسخهای کلیشهای و غیرمنطقی، اعتبار خود را از دست میدهد. این ناتوانی در ارائه پاسخهای قانعکننده، باعث میشود که الهیات به عنوان یک دانش بیاعتبار و غیرکاربردی تلقی شود.
جزماندیشی در الهیات به مثابه بذری مسموم ریشه در انکار و رد ادیان توحیدی دیگر دارد. این رویکرد با تکیه بر ادعای انحصار حقیقت و برتری مطلق یک دین خاص، سایر ادیان را به عنوان گمراهی و ضلالت محکوم میکند. این انکار و طرد، ناشی از برداشتی سطحی و ناقص از آموزههای دینی است. جزماندیشان با چشمپوشی از وجوه اشتراک و نقاط مشترک ادیان توحیدی تنها بر اختلافات و تفاوتها تأکید میکنند و این امر به ایجاد تفرقه و دشمنی بین پیروان ادیان مختلف دامن میزند. در حالیکه قرآن کریم در آیه ۶۴ آل عمران میفرماید: «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» بگو: «اى اهل کتاب، بیایید بر سر سخنى که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزى را شریک او نگردانیم، و بعضى از ما بعضى دیگر را به جاى خدا به خدایى نگیرد. پس اگر [از این پیشنهاد] اعراض کردند، بگویید: شاهد باشید که ما مسلمانیم [نه شما].»
تعصب به عنوان یکی از ریشههای اصلی جزماندیشی، نقش مهمی در ایجاد تفرقه و دشمنی بین پیروان ادیان مختلف ایفا میکند. تعصب با ایجاد پیشداوریها و قضاوتهای منفی نسبت به پیروان ادیان دیگر مانع از گفتگوی سازنده و احترام متقابل بین آنها میشود. این رویکرد به جای ترویج صلح و همزیستی، به ایجاد کینه و نفرت دامن میزند و زمینه را برای خشونت و درگیری فراهم میکند.
جزماندیشی با تکیه بر ادعای انحصار حقیقت و برتری مطلق یک دین خاص، ناتوان از ایجاد گفتگوی سازنده و احترام متقابل بین ادیان است. این رویکرد با انکار و طرد سایر ادیان، هرگونه امکان گفتگو و تبادل نظر را از بین میبرد. در نتیجه پیروان ادیان مختلف در انزوای خود باقی میمانند و از درک و فهم یکدیگر محروم میشوند. این امر به جای ترویج صلح و همزیستی به ایجاد تفرقه و دشمنی دامن میزند.
برای رهایی از بند جزماندیشی و تعصب در الهیات و گشودن دریچههایی نو به سوی الهیاتی پویا، کارآمد و اثرگذار، راهکارهای زیر پیشنهاد میگردد:
الهیات، همچون هر دانش دیگری، نیازمند بازنگری و نقد مستمر و استفاده از دیگر علوم است. ترویج روحیه پرسشگری و انتقادی به معنای زیر سوال بردن پیشفرضها و باورهای رایج و جستجوی پاسخهای جدید و خلاقانه است. این رویکرد، الهیات را از رکود و جمود فکری نجات میدهد و آن را به سوی پویایی و بالندگی سوق میدهد.
گفتگو و تبادل نظر، کلید اصلی درک متقابل و رسیدن به حقیقت است. تشویق به گفتگو بین صاحبنظران الهیات با دیدگاههای مختلف فرصتی برای نقد و بررسی آراء و نظرات گوناگون فراهم میکند و به غنای الهیات میافزاید. این گفتگوها، باید در فضایی آزاد و به دور از پیشداوری و تعصب صورت گیرد تا بتواند به نتایج مثبتی منجر شود.
آموزش و پرورش الهیاتی نقش مهمی در شکلگیری نگرش و تفکر الهیاتی افراد دارد. تأکید بر اهمیت مدارا در آموزش الهیات، به معنای پذیرش و احترام به دیدگاههای مختلف و پرهیز از هرگونه تعصب و پیشداوری است. این رویکرد، نسل جدیدی از متألهان را تربیت میکند که با روحیهای باز و انتقادی به مسائل الهیاتی مینگرند و آماده گفتگو و تعامل با صاحبنظران دیگر هستند.
در این یادداشت به بررسی چالشهای جزماندیشی و تعصب در الهیات و پیامدهای ناگوار آن بر پویایی و کارآمدی این دانش پرداختیم. جزماندیشی، با بستن دریچههای اجتهاد و نوآوری، الهیات را به ورطه جمود و انفعال میکشاند. تعصب نیز با ایجاد دیوارهای بلند بین الهیات و سایر حوزههای دانش، مانع از گفتگوی سازنده و تبادل اندیشه میشود. این دو پدیده شوم در نهایت به کاهش جذابیت الهیات برای نسلهای جدید، ایجاد شکاف بین الهیات و جامعه، و ناتوانی در پاسخگویی به مسائل و چالشهای جدید منجر میشود.
برای مقابله با این چالشها و احیای الهیات پویا و کارآمد، راهکارهایی اساسی پیشنهاد شد. ترویج رویکرد انتقادی و پرسشگرانه، تشویق به گفتگو و تبادل نظر بین صاحبنظران با دیدگاههای مختلف، و تأکید بر اهمیت آموزش و پرورش الهیاتی مبتنی بر مدارا و دور از تعصب، از جمله این راهکارها هستند. با اجرای این راهکارها، میتوان امیدوار بود که الهیات از چارچوبهای بسته و منجمد جزماندیشی و تعصب رهایی یابد و به سوی پویایی، انعطافپذیری و گفتگوی انتقادی با دیدگاههای مختلف حرکت کند.
آینده الهیات در گرو رهایی از بند جزماندیشی و تعصب و حرکت به سوی تساهل، پویایی و انعطافپذیری است. الهیاتی که بتواند با رویکردی انتقادی و پرسشگرانه به مسائل جدید بپردازد، با دیدگاههای مختلف گفتگو کند و با سایر حوزههای دانش تعامل داشته باشد، میتواند به نیازهای معنوی انسان معاصر پاسخ دهد و نقش سازنده خود را در جهان امروز ایفا کند.
در پایان تأکید میشود که الهیات کارآمد، الهیاتی است که بتواند با حفظ اصالت و هویت دینی خود، با تحولات جهان امروز همراه شود و به نیازهای معنوی انسان معاصر پاسخ دهد. این مهم، تنها با رهایی از بند جزماندیشی و تعصب و حرکت به سوی مدارا، پویایی و انعطافپذیری امکانپذیر است.
انتهای پیام