به گزارش ایکنا، پنجاه و ششمین شماره از فصلنامه علمی پژوهشی «آیین حکمت» به صاحب امتیازی دانشگاه باقرالعلوم(ع) منتشر شد.
عناوین مقالات این شماره بدین قرار است: «حل مسئله شرط متقدم و متاخر در پرتو نظریه اعتبارات»، «جاری نبودن برهان لمی در علوم حقیقی از نظر علامه طباطبایی و انحصار جریان برهان انی مطلق از نوع سوم در آنها»، «تأثیر نظریه اعتباریات علامه طباطبایی در مسئله وحدت طلب و اراده در دانش اصول فقه»، «تحولات نظریه اعتباریات پس از علامه طباطبایی»، «مقایسه ماهیت و محدوده عقل در فهم دین از نظر ملاامین و علامه طباطبایی»، «علامه طباطبایی و امکان تحقق جامعه دینی».
در چکیده مقاله «حل مسئله شرط متقدم و متاخر در پرتو نظریه اعتبارات» آمده است: «مسأله شرط متقدم و متأخر از چالشهای مهم فقهی و اصولی است که برای حل آن راههای گوناگونی توسط اندیشمندان عرصه فقه و اصول مطرح شده است. مشکل مهم در این مسأله تفکیک زمانی بین علت و معلول در برخی از احکام فقهی میباشد که براساس قواعد منطقی محال است. نظریه اعتبارات و تفکیک بین امور حقیقی و اعتباری از نظریات بدیع و نوپیدایی است که توسط علامه طباطبایی تبیین شده و به مطالعه و تحلیل ادراکات اعتباری میپردازد. در پژوهش حاضر که به روش توصیفی و تحلیلی صورت گرفته است؛ مسأله شرط متقدم و متأخر از منظر نظریه اعتبارات تحلیل و بررسی میگردد. رهآورد این تحقیق آن است که استحاله تفکیک بین علت و معلول مربوط به امور حقیقی است که لازم است از مسائل اعتباری تفکیک گردند و در مسائل اعتباری تا زمانی که لغویت لازم نیاید، اعتبار مشکلی ندارد. از این رو اساساً از نظر عقلی در مسأله شرط متقدم و متاخر مشکلی وجود ندارد.»
در طلیعه مقاله «تأثیر نظریه اعتباریات علامه طباطبایی در مسئله وحدت طلب و اراده در دانش اصول فقه» آمده است: «نظریه اعتباریات، نظریهای در حوزه معرفتشناسی است که در دیگر ساحت های حوزه های دانشی نیز تأثیر بسیار زیادی گذاشته است. اصول فقه، از جمله مهمترین علومی است که نظریه اعتباریات در آن منشأ اثر بوده است و علامه طباطبایی در کتاب حاشیۀ الکفایه از نظریه اعتباریات برای بررسی مسائل این علم سترگ بهره بردهاند. از منظر ایشان، «امر و نهی» اعتباری بوده و از تبعات اعتبار ریاست است و امر، بستگى دادن خواست و ربط دادن اراده به فعل دیگری است. یکی از مهم ترین مسائل معاصر در قسمت امر در اصول فقه، مسأله وحدت طلب و اراده است که علمایی چون آخوند خراسانی قائل به وحدت از جهت مفهوم، إنشاء و خارج بین طلب و اراده شدهاند ولی علامه طباطبایی این بحث را در سه ساحت لغوی، اصولی و عقلی مطرح کرده و از تبعات نظریه اعتباریات برای تبیین و حل آن بهره بردهاند.»
در چکیده مقاله «علامه طباطبایی و امکان تحقق جامعه دینی» آمده است: «بدون تردید علامه طباطبایی از معدود متفکران معاصری است که از دو ویژگی برجسته برخوردار بوده است؛ یکی جامعیت نظری ایشان در علوم پایه اسلامی و دیگری پیشگامی در طرح مباحث نو که در مواجهه با افکار فلسفی غرب بهوجود میآمد. به همین جهت دور از انتظار نیست که به برخی مسائل مهم فلسفه سیاست نیز پرداخته باشند. البته ایشان کتابی تحت این عنوان ندارند، اما در مجلدات مختلف تفسیر المیزان و رسائلی در باب روابط اجتمایی و رسالت شیعه به موضوعات مختلفی در ساحت فلسفه سیاست توجه کردهاند. از جمله این توجهات، پاسخ به این سؤال است که با توجه به یک نمونه موفق در اداره جامعه که تمدن غربی است، چرا باید دنبال تحقق جامعه دینی بود که در تاریخ هیچگاه بروز موفقیتآمیزی نداشته است؟ پاسخ به این سؤال که شاید در شرایط امروز ایران نیز بهنحو دیگری مطرح است، نیازمند درک مبانی تفکر فلسفی و قرآنی ایشان در بعد سعادت فرد و جامعه میباشد. اما اجمالاً علامه ریشه دو گونه نگاه جامعه دینی و تمدن غربی را در این نکته میدانند که جامعه دینی حقگرا و عقلگرا ست و تمدن غربی لذتگرا و احساسی است. از این جهت نقد ایشان به نقد فیلسوفانی نظیر «مکین تایر» درباره تمدن غربی مشابهت دارد. در این مقاله با توجه به نیاز امروز ایران به این مقوله و از طرفی موقف منصفانه علامه در حوزه اندیشندگی، به تجزیه و تحلیل و نقد آرای ایشان پرداخته شده است.»
انتهای پیام