نوجوانی را میتوان پرچالشترین دوره زندگی هر فرد در نظر گرفت و گذار سلامت از این دوران نیازمند شناخت است؛ هرچه والدین، نظام تعلیم و تربیت و جامعه شناخت خود را از دوره نوجوانی ارتقا دهد گذار از این دوران آسانتر خواهد بود و شاهد چالشها، اختلالات و معضلات کمتری خواهیم بود.
نوجوانی دورهای از گذار زیست انسانی از کودکی به جوانی است، یعنی فرد هنوز هم کودک است و هم نیست و هم جوان است و هم نیست. این جمع نقیضین که در کلام هم گران میآید در زندگی بسی گرانتر است و به همین علت این دوره پرچالش است.
گذار سلامت از این دوران نیازمند شناخت است؛ هرچه والدین، نظام تعلیم و تربیت و جامعه شناخت خود را از دوره نوجوانی ارتقا دهد، گذار از این دوران به ترتیب ابتدا برای خود نوجوان سپس خانواده و جامعه آسانتر خواهد بود و شاهد چالشها، اختلالات و معضلات کمتری خواهیم بود.
ایکنا برای پرداختن به موضوع «شناخت چالشهای روانشناختی نوجوانان» با عباس رحیمینژاد، عضو هیئتعلمی گروه روانشناسی دانشگاه تهران، گفتوگو کرده است که در ادامه مشروح آن را میخوانید.
دوره نوجوانی یک دوره گذر از کودکی به بزرگسالی است و در این دوره برای نوجوان ظرفیتهای شناختی جدیدی ایجاد میشود که امکان تجزیه و تحلیل بسیاری از مسائل را به دور از نگاه تقلیدی از والدین کسب و به تدریج تمایلات و ایدههای خود را مطرح میکند و در مورد خود و جهانی که در آن زندگی میکند یک نظر متفاوت خواهد داشت.
نوجوان در این دوره تغییرات شدید بدنی را تجربه میکند و به جهت تغییرات سریع بدنی و ذهنی با چالشهای ذهنی مانند اینکه «من که هستم؟» و «من چه کسی باید باشم؟» مواجه میشود.
پاسخ به این سوال دشوار است؛ زیرا با توجه به روش تربیتی که والدین در دوره کودکی انتخاب کردند آنها انتظار دارند که فرزندان در دوره نوجوانی هم به همان شیوه عمل کنند. فرزندان در دوره کودکی معمولاً درباره درستی و نادرستی موضوعات مختلف از والدین خود سوال میکنند اما وقتی به دوره نوجوانی و بلوغ میرسند خودشان میخواهند صحت مسائل را تشخیص دهند. آنها در این دوره سنی نظر والدین را نه به عنوان نظر نهایی بلکه به عنوان یکی از منابع نگاه میکنند و همین موضوع چالش برانگیز میشود. بسیاری از والدین تمایل دارند که فرزندان در دوره نوجوانی مثل دوره کودکی از آنها حرفشنوی کامل داشته باشند و ممکن است برخی هم تأکید کمتری بر این موضوع داشته باشند و به نوعی فرزند خود را رها کنند تا به تنهایی تصمیم بگیرد؛ شاید در این مقطع شاهد یک نوع افراط و تفریط در کنترل و رها کردن فرزندان باشیم.
اولین نکته این است که نوجوان میخواهد خودش تصمیم بگیرد و اگر نوجوان در این دوره تابع صرف والدین باشد در دوره بزرگسالی هم نمیتواند مسائل زندگی خود را حل کند و تصمیم بگیرد؛ لازم است به بحث استقلالطلبی که لازمه این دوره است توجه شود. باید به نوجوانان کمک کنیم تا اطلاعات صحیح به دست بیاورند، نه اینکه احساس کنند والدین میخواهند ایدهای را به او تحمیل کنند. والدین با معرفی منابع برای یافتن پاسخها به نوجوان خود کمک کنند و اجازه دهند نوجوان از آنها سوال کند و به سوالات او پاسخ دهند و پاسخی هم که میدهند حالت تحمیل نداشته باشد زیرا بچهها باید قانع شوند.
مسئله این است که در بسیاری از موارد نوجوانان میخواهند هر چیزی را امتحان کنند و امتحان کردن هر ایدهای ممکن است آسیبزا باشد. یکی از نکات مهم در خانواده این است که یک نوجوان در انتهای دوره نوجوانی و ابتدای جوانی بخواهد تصمیم بگیرد که خانواده را ترک کند و مستقل باشد یا حتی به کشور دیگری مهاجرت کند که امروزه بسیار با آن مواجه هستیم. موضوع شغل از بحثهای مهم دیگر است؛ نوجوان نمیتواند به این مسئله بیتفاوت باشد. نوجوانان سعی میکنند تا از راه شغل و تحصیل آینده خود را ترسیم کنند. تأکید بیش از حد بر موفقیت شغلی میتواند این آسیب را داشته باشد که نوجوانان احساس کنند که مثلاً جو جامعه اینگونه است که اگر کسی میخواهد زندگی موفقی داشته باشد باید مهاجرت و در کشور دیگری زندگی کند و در این شرایط هم خانواده و هم نوجوان دچار چالش میشوند.
اگر نوجوانی را به سه بخش تقسیم کنیم؛ یعنی نوجوانی اولیه از سن 12 تا 14 سالگی، نوجوانی میانه از 14 تا 16 سالگی و اواخر نوجوانی از 16 تا 18 سالگی در هر مقطع، مسائل مختلفی مطرح میشود. طی مطالعات نیز از سن 12 تا 18 سالگی دوره نوجوانی در نظر گرفته شده است و سعی کردهاند که ببینند در این دوره چه اتفاقاتی رخ میدهد اما در اواخر نوجوانی فرد باید رفتهرفته برای زندگی خود تصمیم بگیرد.
چند نکته مهم وجود دارد؛ اولین نکته این است که نوجوانان بدانند که چالشهای این دوره، طبیعت دوره نوجوانی است و افراد در این دوره از زندگی حساس میشوند؛ به ویژه در موضوعاتی مثل استقلال طلبی در تصمیمگیری، نوجوانان در این سن نسبت به توصیهها و انتظارات والدین در رابطه با خود بسیار حساس میشوند. بهتر است نوجوانان بدانند که نیت والدینشان خیر است اما لزوماً درگیر شدن و بحث کردن مشکلی را حل نمیکند؛ بنابراین میتوانند از حمایت روانی، اقتصادی و عاطفی خانواده استفاده کنند.
روانشناسان معتقدند نوجوانان و جوانان برای حل مسائل هویتی از سه روش کلی استفاده میکنند که روش اول جستوجوگری است؛ در این روش فرد برای حل مسئله مورد نظر تلاش و پس از کسب اطلاعات و مشاهده توانمندیهای خود مسیر را انتخاب میکند.
روش دوم مشاهده هنجارها و الگوهای رایج در جامعه است که نوجوانان بیشترین استفاده را از نگاه والدین برای تصمیمگیریهای خود میکنند و روش سوم حالت سردرگمی و اجتناب است که در بسیاری از موارد به جهت دشوار بودن تصمیمگیریهای هویتی، نوجوان دچار سردرگمی میشود که یا مسئله را به تعویق میاندازد و یا اینکه سعی میکند به آن ورود نکند؛ مثلاً در پاسخ به انتخاب شغل، مسیر زندگی، ادامه تحصیل و... پاسخ «هرچه شد» میدهد.
روش سردرگمی بسیار آسیبزاست و توصیه میکنیم که نوجوانان دقت کنند روشی که برای حل مسائل هویتی در پیش میگیرند منطقی باشد و تلاش کنند درباره آن موضوع اطلاعات کامل را از منابع صحیح کسب کنند و در نهایت در تصمیمگیریهای خود آن را لحاظ کنند. نوجوانان باید با بهره بردن از این روشها مشاهده کنند که آیا روشی را که برای مسیر هویتیابی خود انتخاب کردهاند صحیح است یا خیر.
پژوهشها نشان داده است بیشترین آسیب را به لحاظ روانشناختی کسانی میبینند که سبک هویتی سردرگم دارند. مشکل اعتیاد، اضطراب و اعتماد به نفس پایین و ... همگی تحت تأثیر سبک هویتی سردرگم است؛ بنابراین آشنایی نوجوانان برای اینکه چگونه مسائل خود را حل کنند میتواند تا حد زیادی به رفع مشکلات و خطرات این دوره کمک کند. یکی از نقاط آسیبزا بحث احساس بزرگ شدن است به این معنا که اگر دوستی از سیگار استفاده میکند و به او تعارف کند و او سیگار را رد کند از او به عنوان «بچه» یاد و او را تحقیر میکنند و تحت فشار گروهی قرار میدهند.
اگر از زاویه موضوع هویتیابی به آسیبها نگاه کنیم؛ هویتیابی سالم تحت تأثیر سبک جستوجوگرانه است که فرد باید تلاش کند که برای هر مسئلهای به صورت منطقی کسب اطلاعات کند و در تصمیمهای خود دقت کند که آنها آسیبزا نباشد، با معمول جامعه هم هماهنگ باشد و از تجربههای دیگران نیز استفاده کند.
استفاده نکردن نوجوان از تجربههای منفی و مثبت دیگران یکی از نقطه ضعفهای این دوره است. نوجوانان میخواهند همه راهها را خودشان بپیمایند و اگر دیگران مسیری را رفتند و به بنبست خوردند نوجوان نسبت به این موضوع کمتر توجه و گمان میکند که میتواند خودش راه را تشخیص دهد و به درستی انتخاب کند. در بحث ارتباط با جنس مخالف نیز همین تصور وجود دارد که چون من فکر منفی نسبت به او ندارم آسیب هم نمیبینم و احساس آسیبناپذیری به صورت کاذب برای نوجوان به وجود بیاید؛ زیرا نوجوان تمایل دارد که احساس استقلال خود را امتحان و به نوعی احساس کند که خودش در حال تصمیمگیری است اما این تصمیمگیریها میتواند آسیبزا هم باشد در صورتی که نوجوانان بخواهند به تنهایی مسئله خود را حل کنند، استبداد رأی و تکروی میتواند این آسیبها را هم داشته باشد. نکته مهم در این دوره بحرانی حفظ استقلال نوجوان و نیز استفاده از نظرات والدین و افراد با تجربه به صورت همزمان است.
بله؛ بحث هویتیابی، موضوعی ترکیبی است؛ منظور از هویت ترکیبی این است که هر فرد متناسب با خود به اعتبار عضویت در گروههای مختلف میتواند هویتهای متفاوتی داشته باشد. به لحاظ تعلق دینی در کشورمان، خود را مسلمان میدانیم و اقلیتهای دینی هم با توجه به دین خود در دستههای متفاوتی قرار میگیرند یا به لحاظ جنسیتی خود را زن یا مرد و به لحاظ ملیتی خود را ایرانی میدانیم. هر کدام از این هویتها برای ما تعهدی را ایجاد میکند و بحث تعهد بسیار مهم است؛ اینکه ما هویتی را کسب کنیم و نخواهیم به آن تعهد رفتاری داشته باشیم آسیبزننده است؛ مثلاً فرض کنید که از دانشآموزی بپرسیم که «شغلت چیست؟» او در پاسخ میگوید که «من دانشآموز هستم» آن دانشآموز اگر نخواهد درس بخواند و فعالیت تحصیلی و تعهد نداشته باشد، هویتی آسیبزننده دارد؛ یعنی کسی که وظیفه خود را انجام ندهد، از حق و حقوق اجتماعی برخوردار نخواهد بود و ممکن است مدرسه نیز عذر او را بخواهد. بنابراین ممکن است که انواع هویت را داشته باشیم اما باید متناسب با هر هویت رفتار متناسب با آن را داشته باشیم تا جایگاه درست خود را در آن مجموعه هویتی هم به خود و دیگران نشان دهیم.
بحران هویت یک امر بهنجار است و باید بین بحران هویت و سردرگمی هویت تمایز قائل شویم؛ بحران به معنی چالش جدی برای انتخاب است. اگر بخواهیم لباسی بخریم ممکن است دغدغه داشته باشیم اما وقتی به بازار میرویم در یک نصف روز لباس مورد نظر خود را انتخاب میکنیم؛ زیرا رفتهایم که حتماً لباس خریداری کنیم مگر اینکه وسواس وجود داشته باشد یا وقتی میخواهیم در یک روز تفریح کنیم برای انتخاب اینکه چه تفریحی کنیم خیلی معطل نمیکنیم اما وقتی درباره بحران درباره موضوعی مانند «هویت» صحبت میکنیم که مسیر زندگی ما را مشخص میکند، موضوع سادهای نیست که طی یک هفته یا یک ماه بخواهیم تکلیف آن را مشخص کنیم؛ بنابراین بحران هویت به این معناست که به صورت جدی بدانیم چه مسیری را میخواهیم انتخاب کنیم.
«بحران» لزوماً معنای منفی ندارد بلکه این «سردرگمی» است که آسیب میزند. سردرگمی به این معناست که برای فرد مهم نیست چه پیش میآید و چگونه رفتار کند و به گونهای است که هر شرایطی که پیش آمد متناسب با آن فضا رفتار میکند. وقتی در جامعه صحبت از بحران هویت میشود تلقی منفی وجود دارد در صورتی که بحران هویت در دوره نوجوانی و جوانی یک امر بهنجار و به معنی مواجه شدن با موقعیتهای تعیین کننده است.
مثلاً ازدواج و انتخاب همسر مناسب، یک نوع بحران است به این معنا که من چه انتخابی داشته باشم که کمککننده باشد؟ البته معنای واژه بحران در زمینههای مختلف تغییر میکند؛ مثلاً در حوزه اجتماعی عبارت بحران قطعاً منفی است اما «بحران هویت» لزوماً منفی نیست مگر اینکه از سن افراد گذشته باشد یعنی فردی که بزرگسال است و همچنان دچار بحران هویت باشد مطلوب نیست؛ زیرا فرد باید در دوره نوجوانی و جوانی، تصمیمهای خود را گرفته و مسیر آینده خود را مشخص کرده باشد. فرد اگر بخواهد مدام دغدغه بحران هویت داشته باشد اساساً نمیتواند یک زندگی معمولی و طبیعی داشته باشد.
در دانش روانشناسی معتقدیم بیشتر یادگیریها به صورت مشاهدهای است؛ یعنی اگر خانوادهای برای پاکدستی، رعایت اخلاق و... تأکید داشته باشد و خود عامل به آنها باشند، فرزندان آنها نیز این حساسیتها را دریافت میکنند؛ بنابراین فضای مثبت یا منفی خانواده میتواند اثرات خود را بر فرزندان بگذارد و لازم نیست ما هر چیزی را برای نوجوان گوشزد کنیم، زیرا او در حال مشاهده کردن است و متوجه میشود.
به لحاظ اجتماعی جامعه با چالشهای متعددی مواجه است و اگر نگاه سطحی به فضای مجازی و اجتماع داشته باشیم، میدانیم که در شرایطی قرار داریم که بیشترین تبلیغات علیه کشور ما میشود تا ما را به سمت و سوی خاصی که غربگرایی است سوق دهند؛ به موضوع فرهنگ ایرانی - اسلامی آنطور که باید توجه و تأکید نشده است. «هویت دینی» یکی از لنگرگاههای هویتی افراد است و کسانی که تکلیفشان در حوزه هویت دینی روشن است و هویتیافتگی دینی مناسبی دارند، خیلی در امواج متلاطم فضای مجازی دچار آسیب نمیشوند؛ زیرا برای خود معیار دارند.
همانطور که در هر کشوری خط قرمز و منافع ملی وجود دارد ما نیز در کشورمان خط قرمزها و منافع ملی خود را داریم؛ شاید تأکید بر منافع ملی تا حدودی کمک کند که هویت ملی نوجوانان و جوانان را تقویت کنیم؛ اگر هویت ملی نوجوانان و جوانانمان را تقویت نکنیم بهترین استعدادها را هم پرورش دهیم، خیلی راحت آنها را تقدیم غربیها خواهم کرد. مخصوصاً در شرایطی که بحث رشد جمعیت ما با یک چالش جدی مواجه است اگر ما نیروی انسانی تربیت و آنها را تقدیم کشورهای غربی کنیم، دچار خسارتهای جبرانناپذیری میشویم.
آنچه در بحث هویتیابی بر آن کمتر تأکید شده بحث هویت ملی است که ما ایرانیها باید بر آن تأکید کنیم. هویت ملی مثل خانواده است که ما در یک خانواده متولد میشویم، رشد میکنیم و خانواده تمام امکانات خود را به پای فرزند خود میریزد؛ اگر فرزند در آینده موفق شد و خانواده را ترک کند و به آن بیتعهد باشد بسیار آسیبزننده است. همین منطق را برای جامعه و کشور خودمان درست میدانیم و باید نسبت به آن توجه داشت. درست است که ما در دورهای زندگی میکنیم که صحبت از «هویت جهانی» میشود اما «هویت جهانی» نباید به معنی تضعیف «هویت ملی» باشد. از پیشرفتهایی که در کشورهای غربی و به طور کلی در جهان میشود باید استفاده کنیم اما باید آن را در فرهنگ خودمان جذب کنیم نه اینکه فرهنگ ما در فرهنگ آنها جذب شود. اکنون نیز شاهد یک نبرد تمدنی بین تمدن اسلامی و غربی هستیم؛ تمدن غربی به تدریج نشان میدهد که رو به اضمحلال است و نشانههای آن را در سقوط اخلاق، گونههای جنسی و... میبینیم.
بررسی عمیق موضوعات هویتی و سرنوشتساز، جستجو برای جمعآوری اطلاعات ضروری درباره آن و استفاده از تجربیات دیگران و در نهایت تصمیمگیری با بصیرت میتواند کلید حل چالشهای هویتی باشد.
گفتوگو از سجاد محمدیان
انتهای پیام