کد خبر: 4235497
تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱۴۰۳ - ۰۹:۲۱
حق الناس/ ۵۱

حکایت‌های آموزنده درباره احتکار

اهل بیت(ع) همواره علاوه بر تأکید بر اجتناب از احتکار با قاطعیت تمام با عاملان این گناه بزرگ برخورد عملی کرده‌اند، بلکه این عمل نکوهیده از جامعه اسلامی رخت بربندد.

سه شنبه«حق‌الناس» مهم‌ترین و پربسامدترین موضوع در دین اسلام است تا جایی که طولانی‌ترین آیه قرآن(سوره بقره آیه ۲۸۲) نیز به همین موضوع اختصاص دارد و امیرالمؤمنین امام علی(ع) نیز می‌فرمایند: «خدای متعال رعایت حقوق بندگانش را مقدمه‌ای بر رعایت حقوق خودش قرار داده است.»
 
اوج جلوه‌گاه توجه به حق‌الناس در مکتب اسلام و اهل‌بیت(ع) را می‌توان در شب عاشورا مشاهده کرد؛ هنگامی که امام حسین(ع) شرط پیکار با ظلم و همراهی با خود را بدهکار نبودن گذاشت و بیعت خود را از افرادی که حقی بر گردن دارند، برداشت، چراکه پرداخت حق مردم را مقدم بر حضور در جهاد با طاغوت می‌دانستند.
 
همین رویداد مهم و درس‌آموز از واقعه کربلا سبب شد تا ایکنا با آغاز ماه محرم امسال به موضوع مهم «حق‌الناس» بپردازد و بخش‌هایی از کتاب «حق‌الناس، ارتباط متقابل حقوق مردم و اخلاق اسلامی» نوشته آیت‌الله مظاهری را به نظر مخاطبان خود برساند که در ادامه، مشروح بخش پنجاه و یکم با عنوان «برخورد قاطع اهل بیت(ع) با محتکرین» را می‌خوانید.
 
اهل بیت(ع) همواره علاوه بر تأکید بر اجتناب از احتکار با قاطعیت تمام با عاملان این گناه بزرگ برخورد عملی کرده‌اند، بلکه این عمل نکوهیده از جامعه اسلامی رخت بربندد. امام صادق(ع) روایت می‌کنند که در زمان پیامبر(ص) گندم بین مردم کمیاب شد. مسلمان‌ها به پیامبر(ص) خبر دادند که گندم تمام شده ولی فلان کس مقداری گندم دارد. ایشان نزد آن شخص رفتند و به وی گفتند: گندم‌ها را حبس نکن، در معرض مردم قرار بده و آن طور که می‌خواهی بفروش. امیرالمؤمنین(ع) نیز در حدیثی می‌فرمایند: پیامبر اکرم(ص) بر محتکران گذشت، پس فرمان داد، آنچه احتکار کرده‌اند را به بازار بیاورند تا چشم مردم آنها را ببیند.
 
همچنین در عهدنامه مالک اشتر از قول امیرالمؤمنین(ع) خطاب به مالک و همه حاکمان و فرماندهان می‌خوانیم: «فَامْنَعْ مِنَ الاحْتِکَارِ فَإِن رَسُولَ الله ص مَنَعَ مِنْهُ»، مردم را از احتکار باز دار، چنان که رسول خدا(ص) مانع احتکار بود. امام علی(ع) در نامه‌ای به رفاعه قاضی اهواز نوشته‌اند: مردم را از احتکار نهی کن و افرادی که تمرد کرده، همچنان احتکار می‌کنند به سختی مجازات کن، سپس با بیرون آوردن اجناس احتکار شده، محتکر را به عقوبت برسان. کسی که با احتکار مایحتاج مردم، آنها را در مضیقه می‌گذارد، در نظر اهل بیت(ع) منفورتر از دزد است. امام کاظم(ع) از قول رسول گرامی خدا(ص) می‌فرمایند: اگر بنده‌ای خدا را در روز قیامت به صورت دزد ملاقات کند، در نظر من بهتر از این است که به صورت محتکری ملاقات کند که چهل روز طعام مردم را احتکار کرده است.
 

چند حکایت آموزنده راجع به احتکار

 
حکایت اول: غزالی در احیاء العلوم، نقل می‌کند، طرف حساب یک تاجر از شهر دیگری به او نامه نوشت که امسال سرما به نیشکر‌ها آسیب رسانده و حتماً قیمت آن ترقی خواهد کرد، پس تا می‌توانی شکر بخر و انبار کن. آن تاجر، شکر فراوانی به قیمت روز خرید و از خرید خود خوشحال بود. شب هنگام خواب ضربات وجدان اخلاقی، او را از خواب غفلت بیدار کرد. او با کمی، فکر دریافت که، چون حقیقت را نگفته، شکر‌ها را با فریب و دروغ خریده است. یعنی از بی‌اطلاعی فروشنده‌ها سوء استفاده کرده است. بالاخره سوسوی وجدان اجازه نداد، بخوابد.
 
فردا صبح نزد فروشندگان شکر رفت و ماجرا را تعریف کرد و با اصرار درخواست کرد، شکر‌ها را پس بگیرند و معامله را فسخ کنند. آنها که صداقت او را دیدند، معامله را فسخ نکردند و از وی راضی شدند. او به خانه برگشت و دوباره با ملامت و سرزنش نفس لوامه روبرو شد. این بار وجدانش به او فهماند که سبب ایجاد بازار سیاه شده و همین عامل گرانی، بیشتر شکر را به همراه دارد. او گفت: اگرچه آن افراد راضی شدند، ولی رضایت آنها کافی نیست و معامله من ناحق است. از این رو صبح روز بعد به هر صورتی که بود، شکر‌ها را بازگرداند و وجدانش راحت شد.
 
حکایت دوم: در قحطی حدود صد سال قبل، مردم ایران سختی‌های فراوانی متحمل شده‌اند، اما داستان‌های آموزنده و عبرت‌انگیزی نیز از آن دوران به یادگار مانده است. از جمله نقل می‌کنند، یکی از افراد سرشناس و متمکن اصفهان که بسیار متدین بوده، برای رسیدگی به مستمندان و فقرا از هیچ تلاشی فروگذار نکرده است. او در این راستا هرچه گندم و سایر غلات داشته، در اختیار مردم گذاشته ولی، چون پول نداشته‌اند، خانه‌های افراد را از آنها خریده و به ازای پول خانه، به خانواده‌ها کمک کرده است؛ و در عین حال اجازه داده است که هرکس در منزلی که فروخته سکونت داشته باشد.
 
پس از اتمام قحطی و برگشت وضعیت به حالت عادی، او اسناد خرید خانه‌ها را به صاحبان آنها بر می‌گرداند و در واقع آن منازل را به آنان می‌بخشد. از وی سؤال می‌کنند، چرا اول به شرط خرید خانه مردم کمک کردی و بعد خانه هرکس را به او بازگرداندی؟ می‌گوید: از ابتدا نیت کمک بلاعوض داشتم، اما برای جلوگیری از سوء استفاده افراد سودجو، چاره‌ای جز خرید صوری خانه‌ها نداشتم.
 
حکایت سوم: نقل می‌کنند در همان دوران تلخ قحطی، شخص دیگری از متمولین، گندم زیادی داشته ولی از ترس اینکه در قحطی، خودش و خانواده‌اش دچار کمبود شوند گندم‌ها را احتکار می‌کند و به کسی نمی‌دهد، حتی در معرض فروش هم نمی‌گذارد. پس از اتمام قحطی که به سراغ انبار گندم‌ها می‌رود، درمی‌یابد که آنچه احتکار کرده فاسد شده است. بعد هم برای اینکه آبرویش نرود، شبانه و مخفیانه گندم‌ها را در رودخانه می‌ریزد و اتفاقاً مردم او را می‌بینند و آبرویش هم به دنبال گندم‌ها می‌رود.
 
قحطی تمام می‌شود و این دو نفر، هر دو گندم نداشته‌اند، اما نفر اول رضای خدا و برکت در مال و اولاد و سرمایه بزرگی همچون اعتبار آبرو و وجاهت در بین مردم داشته است؛ در حالی که نفر دوم علاوه بر از دست دادن گندم و زوال ثروت مشمول غضب و سخط خداوند شده و اعتبار و آبرویش را نیز از دست داده است.
انتهای پیام
captcha