به گزارش ایکنا به نقل از میدل ایست آی، مسلمانان آلمان در آستانه یک نقطه عطف تاریخی در این کشور و مواجهه با موج جدیدی از فشارها قرار دارند.
وضعیت کشور آلمان در حال بازتعریف است؛ احزاب راست افراطی قدرت بسیاری را در انتخابات کسب کرده، در حالی که جامعه آلمان در مواجهه با چالشهای ساختاری و اجتماعی در بحران هویتی عمیقی قرار دارد.
این وضعیت یعنی وجود اضطراب و بحران هویتی در تاریخ آلمان بیسابقه نیست، آلمان پیشتر نیز در دوره جمهوری وایمار و پس از جنگ جهانی اول شاهد بحران اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بزرگی بوده است؛ در این دوره سیاستمداران عوامفریب و پوپولیست از این وضعیت سوءاستفاده و یهودیان را مقصر معرفی کردند. این وضعیت در نهایت منجر به فجایع جنگ جهانی دوم شد، امری که تاکنون نیز بار آن بر دوش جامعه آلمان سنگینی میکند.
در شرایط کنونی نیز احزاب و گروههای پوپولیست و عوامفریب، مسلمانان را به عنوان عاملان وضعیت کنونی معرفی میکنند. مسلمانان برای بیش از یک دهه هدف نفرت پراکنی حزب راست افراطی آلترناتیو برای آلمان (آ اف د) قرار داشتهاند؛ آخرین مورد این نفرت پراکنی ویدئوی منتشر شده از سوی وزارت کشور ایالت بایرن درباره جایگاه زنان در اسلام و محدود کردن زنان مسلمان از سوی همسران آنها است؛ بسیاری این ویدئو را که پس از اعتراض گسترده مسلمانان از شبکههای اجتماعی حذف شد، مشابه کاریکاتورهایی توصیف کردهاند که مطبوعات نازی در دهه سی میلادی قرن گذشته علیه یهودیان منتشر کردند؛ به گفته این منتقدان وضعیت کنونی در آلمان را میتوان تلاش یک جامعه بحرانزده برای «دیگری سازی» از مسلمانان و نسبت دادن تمام مشکلات موجود به آنها دانست؛ تلاشی که برای فرار از مواجهه با ریشههای واقعی بحران اجتماعی صورت میگیرد و با توجه به تاریخ آلمان منجر به یک فاجعه دیگر خواهد شد.
برخی ریشههای بدبینی کنونی به مسلمانان را از تئوریهای توطئه تاریخی میدانند که از ابتدای قرن بیستم علیه مسلمانان مطرح شده است.
آلبرت ادواردز، شرقشناس آلمانی در سال 1913 با انتشار مقالهای با عنوان «خطر پاناسلامیسم» با به تصویر کشیدن فعالیتهای سیاسی به نام اسلام بهعنوان تهدیدی اساسی برای غرب، تصویری تیره از یک توطئه جهانی اسلامی علیه قدرتهای غربی ترسیم کرد؛ در وضعیت کنونی نیز آلمان همانند سایر کشورهای اروپایی هرگونه نگاه سیاسی به اسلام را به عنوان زمینهای برای ورود به دنیای افراطگرایی توصیف میکند، نگاهی که به طور گسترده در اروپا پذیرفته شده است؛ این نظریه که از آن به عنوان «تسمه نقاله» نیز یاد میشود، از سوی امارات و رژیم صهیونیستی مطرح شده و حمایت میشود؛ این نظریه تلاش دارد تا هرگونه اسلام سیاسی را با امنیتیسازی آن به عنوان افراطگرایی توصیف و زمینه را برای برخورد با آن فراهم کند.
بسیاری از منتقدان این نظریه را روایتی بسیار سطحی و غیرواقعی از وضعیت مسلمانان در اروپا میدانند؛ به عنوان مثال از حدود 5.5 میلیون مسلمان در آلمان، تعداد سلفیهای افراطی تنها حدود 12 هزار نفر یعنی در حدود دو صدم درصد از جمعیت مسلمانان است؛ با این حال هرگونه اقدام از سوی این افراد به سرعت به تمام مسلمانان نسبت داده میشود و جریان اصلی سیاسی و رسانهای در آلمان به سرعت از آن اقدام برای دامن زدن به اسلامستیزی استفاده میکنند.
منتقدان هشدار میدهند که تداوم این وضعیت به بحران بزرگی در جامعه آلمان منجر خواهد شد و روابط این کشور را با کشورهای اسلامی نیز بحرانی خواهد کرد؛ ایجاد چالشهای جدید برای فرار از مواجهه با مشکلات حقیقی، کمکی به حل آن مشکلات نخواهد کرد و تنها وضعیت را پیچیدهتر میکند.
انتهای پیام