آگاهی تنها جاده یک طرفهای است که امکان دور زدن یا دنده عقب گرفتن و بازگشت به دوران ناآگاهی در آن وجود ندارد. انسان با آگاهی پیوندی دیرین دارد و هر فرد، خواه یا ناخواه به این حس، میل و کشش دارد؛ خاصه آنکه بخواهد فرزندی را به این دنیا بیاورد یا اکنون دارای فرزند یا فرزندانی باشد؛ چراکه در طلب آن است تا با افزایش آگاهی خود و انتقال آن به نسل بعد، آیندهای روشنتر و شکوفاتر بسازد.
اما جاده آگاهی انتها ندارد؛ هرچه بیشتر بیاموزیم و آگاهتر شویم به ناآگاهیهای خود بیشتر پیمیبریم؛ از همین روی در فرهنگ تاریخی و دینی ما بر «ز گهواره تا گور دانش بجوی» تأکید فراوانی شده است. پرورش فرزند نیز نیازمند دانش است و هرچه آگاهی ما والدین در این حوزه افزایش یابد قطعاً روزگار کم چالشتر و فرزندان بالندهتری را خواهیم داشت.
خبرگزاری ایکنا در راستای رسالت خود مبنی بر آگاهیبخشی، مجموعه بستههای مشاورهای را منتشر خواهد کرد که درباره «چالشهای کودکی و نوجوانی» برای مخاطب والدین است و مژگان هوشیار، روانشناس حوزه کودک و نوجوان در این مجموعه هر بار به موضوعی خاص میپردازد تا با راهکارهای کارشناسانه، مسیر والدگری را برای والدین تسهیل کند. در ادامه گفتار پانزدهم با عنوان «انعطاف پذیری» را مطالعه میکنید.
یکی از چالشهای مهمی که ما والدین بسیار با آن درگیریم پاسخ به سؤال «در کجا قاطع و کجا مهربان باشم؟» یا به قول معروف «کجا یک کلام باشم و کجا انعطاف داشته باشم؟» است. پاسخ به این سؤال مستلزم مشخص بودن حوزههای ارزشی ماست؛ 10 حوزه زندگی داریم که عبارتند از رابطه با والدین، رابطه با همکاران، رابطه با دوستان، رابطه عاطفی، شغل، تفریح، معنویت، سلامتی، رشد شخصی، محیط زیست. برای آنکه در مسیر بالندگی بمانیم و در مسیر گمراه و سردرگم نشویم باید برای تمام این حوزهها، ارزشی تعریف کرده باشیم و سپس آن ارزش را به رفتار تبدیل کنیم.
مثلاً در حوزه شغل برای من مهم است که روابط سالم با همکاران بسازم و دوستان زیادی داشته باشم؛ بنابراین اگر چندین شغل به من پیشنهاد شود و شرایط تقریباً یکسانی داشته باشد، شغلی را انتخاب میکنم که روابط انسانی در آن پررنگ است. اگر اولویت اول من افزایش حقوق برای برآوردن نیازهایم باشد شغلی را انتخاب میکنم که مزایای بیشتری داشته باشد. دیدهایم افرادی را که دائماً از محیط شغلی خود شکایت دارند مثلاً یک فرد برونگرا و هیجانی در بخش حسابداری یا بایگانی مشغول کار است؛ این عدم تناسب بین ارزشها و انتخابهای ما منجر به نارضایتی و شکایت میشود.
اگر قرار است من با همکارانم رابطه بسازم باید برایم روشن باشد چگونه این کار را انجام دهم و رفتارم باید چگونه باشد، اگر مایلم همکارانم از شرایط زندگیم مطلع نباشند آنها را بیرون منزل ملاقات میکنم. یکی از انتخابها رفتن به دامن طبیعت است به این ترتیب دو نیاز در دو حوزه تفریح و رابطه پاسخ میگیرد.
در شروع هر رابطه باید مرزبندیها مشخص باشد و مرزبان مرزهایمان باشیم. اگر مایلیم کار با مسائل شخصی درآمیخته نشود، از مسائل و مشکلات زندگی چیزی نمیگوییم و اگر هم همکارمان خواست این کار را بکند یکی از راهها این است که موضوع صحبت را عوض کنیم؛ البته هیچ چیز صد درصد نیست، براساس اینکه در آن لحظه اولویت ما چیست، انعطاف به خرج میدهیم مثلاً همکارمان ناراحت است و فکر میکند تنها کسی است که زندگیاش چالش دارد، شاید اینجا بد نباشد من هم از چالشهایم بگویم.
شاه کلید اینکه چگونه در موقعیتهای مختلف کارآمد رفتار کنیم این است که ارزشهایمان را بشناسیم و اولویتبندی کنیم و بنابر موقعیت و فرد مقابلمان انعطاف به خرج دهیم. اولویتها میتوانند انعطاف داشته باشند اما ارزشها انعطاف ناپذیرند. قدم نخست از خود بپرسیم این رفتاری که انتخاب کردهام آیا من را به ارزشهایم نزدیک میکند؟ اگر پاسخ من به هیجان؛ خشم، عصبانیت و فحاشی باشد قطعاً من از ارزشی به نام ادب و احترام دور شدهام.
برگردیم به حوزه فرزندپروری؛ زمانی یک والد توانمند هستیم که رفتار تکراری کمتری داشته باشیم برای مثال همیشه واکنش ما به نمره پایین عصبانیت نباشد، همیشه با دیر آمدن فرزندم مشکل نداشته باشم و... ما والدین باید اول ارزشهایمان را در حوزه رابطه با فرزندمان مشخص کنیم.
اگر والدی باشم که هدفمند فرزندآوری کرده باشم و ارزشهایم را مشخص و براساس آن هدفگذاری کرده باشم، اکنون اولویت اول من حفظ رابطه است؛ بنابراین با دیدن نمره کم، اول شرایط را میسنجیم و بنابر این که عملکرد فرزندمان در طول امتحانات چگونه بوده است با تکنیکهایی که در درس گفتار 10 به آن پرداختهایم وارد گفتوگو میشویم.
یادمان باشد گفتوگوی مؤثر بهترین روش برای پایداری یک رابطه است. ما به عنوان والدین حافظ سلامت جسمی و روانی فرزندانمان هستیم، در سایه این دو ارزش ما نمیتوانیم تنبیه بدنی کنیم یا با عصبانیت با او رفتار کنیم، پس رفتار عصبانیت همخوان با ارزش سلامت روان نیست. در این الگو انتخاب رفتار آسان میشود اما انجام رفتار نیازمند توجه آگاهی است چون اگر ما نتوانیم بین موقعیت و رفتارمان فاصله کوتاه بیاندازیم تمام آگاهیهای ما بیاثر میشود.
قطبنمای زندگی ما ارزشهای ما هستند و اولویتبندیهای آن در موقعیتهای مختلف خردمندی و تدبیر میطلبد. اولویت انتخابی من کسب دانش و رشد شخصی است و تا کنون نیز موفق بودهام اما چالشی پیش میآید که مجبور به جابجایی بین شهری میشویم، من با توجه به اینکه این جابجایی به خانواده کمک میکند خانواده را در اولویت اول قرار میدهم و برای حفظ رشد شخصیم دنبال راهکار میگردم؛ بنابراین اولویتها انعطاف پذیرند اما ارزشها ثابت هستند. هیچ زمانی پیش نمیآید که یک رفتار ناکارآمد که ما را از ارزشها دور میکند، به عنوان یک ارزش اولویت ما باشد. در مورد ویژگیهای ارزشها مفصل صحبت خواهیم کرد.
انعطاف شناختی کمی متفاوت ولی ریشه مشترک با ارزشها دارد. انعطافپذیری شناختی به این معناست که من الزاماً حرف درست را نمیزنم و الزاماً برداشت من از موضوع تنها برداشت نیست، در اینجا به خودمان فرصت میدهیم تا گفتههای دیگران را بشنویم و به دور از قضاوت، آن را بررسی کنیم. این آزادی فکری را در برابر همه افراد داشته باشیم و محدود به دانایان، متخصصین و الزاماً ریش سفیدها نیست؛ بنابراین فرزندمان هم شامل این اصل میشود. انعطاف داشته باشیم و اجازه دهیم فرزندمان صحبت کند و نظرش را بپرسیم؛ اگر نظر او قابل قبول و قابل اجرا نبود حتماً درباره آن صحبت کنیم؛ اگر ما والدین به فرزندانمان فرصت صحبت ندهیم، جامعه به آنها فرصت نخواهد داد و فرزند ما هم که آن را تجربه نکرده فرصت را مطالبه نمیکند.
فرزندانمان آنچه که در بیرون انجام میدهند را در خانه میآموزند اگر به کودکمان فرصت ندهیم که در برابر خواسته ما «نه» بگوید، فرزند ما فردا نمیتواند به خواسته نابجای همسالان «نه» بگوید.
تمرین: با توجه به «توجه آگاهی» که هر روز تمرین میکنیم، بر رفتارهایمان تمرکز کنیم و از خود بپرسیم «ارزشم در این موقعیت چیست؟ و چگونه میتوانم انعطاف داشته باشم؟»
مثال: فرزندمان به ندرت دیر به منزل میآید و به قوانین خانه احترام میگذارد، اما امشب دیرتر به منزل آمده، از او میپرسیم «چه شده که دیر رسیدی؟» اگر دلیلش برای شخص سومی که ناظر است غیرمنطقی است دوباره قانون را برایش در کمال مهربانی و قاطعیت بازگو میکنیم. شاید پاسخ فرزندمان این باشد که «یکی از دوستانم که مهاجرت کرده و تعطیلات آمده؛ حرفهای ناگفته زیاد داشتیم و متوجه ساعت نشدم.» ما با توجه به ارزش «حفظ رابطه» وارد گفتوگو میشویم و میگوییم «خوشحالم که بهت خوش گذشته ایکاش زنگ میزدی، حالا بیا و تعریف کن که از چه میگفت؟» حواسمان باشد اگر فرزندمان مایل به گفتوگو نبود اصرار نمیکنیم فرصت برای گفتوگو زیاد است.
به کوشش سجاد محمدیان
انتهای پیام