خداوند در قرآن کریم، فرستادن رسول گرامی اسلام(ص) را برای عالمیان، رحمت دانسته و فرمود: «وَما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ». این در حالی است که خشونتهای ویرانگر در جهان جریان دارد، طوری که دنیای اسلام و جهان بشریت را به شدت مکدر کرده است و بدتر از همه بسیاری از این خشونتها به پیامبر و دین اسلام نسبت داده میشود، در حالی که هر انسان خردمندی که اندک شناختی از سیره و روش اخلاقی پیامبر اکرم(ص) داشته باشد، از این نسبتهای ناروا متأسف میشود، چه رسد به پیروان صادق آن حضرت که تحمل این نسبتهای ناروا، برایشان بسیار دشوار است؛ بنابراین باید با تمام توان و بهرهگیری از ابزارهای مدرن در راستای معرفی چهره رحمانی پیغمبر اکرم(ص) تلاش کرد.
خبرگزاری ایکنا در همین راستا و به مناسبت سالروز میلاد پیامبر اکرم(ص) با سیدمحمود نجاتی حسینی، دینپژوه و مدیر گروه دین در انجمن انسانشناسی ایران به گفتوگو نشسته است. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانیم و میبینیم:
ایکنا ـ در آغاز بحث درباره مفهوم یکی از صفات مهم پیامبر اکرم(ص) که «رحمت للعالمین» است، توضیح دهید.
مفاهیم را میتوان از مناظر گوناگون بررسی کرد و معانی که از این منظرها به دست میآید، متفاوت خواهد بود. درباره واژه «رحمت» در ادبیات اخلاقی و معارف دینی و اسلامی صحبتهای بسیاری شده است و من میخواهم از زاویه خود که از یک سو فرهنگی و اجتماعی و از سوی دیگر دینی است (زاویه دینی هم به نوعی اجتماعی محسوب میشود) آن را بررسی کنم. آنچه از تواریخ اسلامی و زندگانی پیامبر(ص) که به عنوان سیره، معروف است، برمیآید، پیامبر(ص) از لحاظ شخصیتی و روانشناسی - اجتماعی، در اجتماعی رشد پیدا کرده است که خاستگاه بیولوژیک، تاریخی و اجتماعی آن پر از خشونت عرب جاهلی و سرشار از عدم رحمت بوده است و همین موضوع، توجهها را جلب میکند.
کسانی که بیوگرافی پیامبر(ص) را مورد مطالعه قرار دادهاند، بسیار بامعنا بوده است که چطور در فضای جغرافیای خشن و بیآب و علف عربستان، معروف به عربستان سنگی، چنین فردی پرورش یافته است و آنگونه که تاریخ اسلام و سیرهها میگویند، چنین فردی توانسته به قول برخیها، رمانتیک و اهل عشق و عواطف باشد که نمونه عربی شدهای از عیسی مسیح(ع) است؛ چرا که عیسی مسیح هم به پیامبر رمانتیک معروف است و وقتی انجیل را ببینید، حس رمانتیک، عاطفهگرایی، انساندوستی و محبت در آن موج میزند و در تورات و قرآن هم به عنوان پیامبر رحمت نامیده شده است، البته همه پیامبران، پیامآور رحمت بودهاند و میآیند تا رحمت خداوند را در ساختارهای اجتماعی، سیاسی، حقوقی و زیست جهانهای آدمها و کنشگران دینورز و پیروان ادیان جاری کنند و این مسئله عجیبی نیست.
اینکه خداوند در قرآن کریم فرموده است؛ پیامبر «رحمت للعالمین» است، بسیار حائز اهمیت است. میتوان این موضوع را از نظر ریشهشناسی هم مورد توجه قرار داد که از حوصله بحث خارج است. از این رو در این مجال به وجوه اجتماعی این مفهوم میپردازیم.
به نظر میرسد آنچه در رابطه با رحمت پیامبر(ص) گفته میشود، هم به شخصیت ایشان برمیگردد که میتواند انرژی مثبت، سرزندگی و شور و شوق زندگی ببخشد و از همه مهمتر ایمان را به زندگی آنها ترزریق کند. جنبه دیگر این است که دین اسلام، رحمتآفرین است و میتواند به صورت آموزههای اخلاقی در زندگی جاری شود.
به ابیاتی از مثنوی مولوی استناد میکنم؛ مولانا یکی از برجستهترین محمدشناسان تاریخ، تصویر ادبی و هنری از پیامبر(ص) در مثنوی یا همان زبور عجم یا قرآن پارسی، ارائه کرده است، که در آن جنبه رحمتمندی پیامبر نقش میبندد و مولانا مجذوب صفت و قوه و توانش وجودی پیامبر قرار میگیرد. این رحمت فقط یک مسئله روانشناسی، عاطفی، هیجانی و احساسی نیست، هرچند آن هم است، اما همه ماجرا این نیست. در واقع رحمت پیامبر، جنبه اگزیستانسیالیستی یا وجودشناسی هم دارد و موجب میشود مانند مغناطیس و آهن ربا دیگران را به خود جذب کند. یعنی توان جذابیتش چندین برابر قوه دافعه باشد که اینها را در رتوریک و گفتمان دینی الهیاتی شده مولانا میبینید.
مولانا میگوید؛ «از دِرَمها نام شاهان برکنند/ نام احمد تا ابد بر میزنند/ نام احمد، نام جمله انبیاست/ چونک صد آمد نود هم پیش ماست»، یعنی پادشاهان چه خوب و چه بد در تاریخ میمانند، به واسطه اینکه سکهای به نامشان زده میشود و آن سکه به صورت باستانشناسی در موزهها میماند، اما آنچه دِرَم پیامبر (ص) است، جنبه رحمت، خلق و خوی ایشان است و خلق عظیم ایشان هم نباید ساده توصیف شود، مانند آنچه امروز یک فرد را خوش مشرب میدانیم. چرا که خلق عظیم به این معنی است که پیامبر اسلام میتوانست هر چیزی را در خود جای دهد و سینهاش انشراح پیدا کند و بال رحمتش را بپروراند و حتی با دشمنانش هم با رحمت برخورد کند.
در قرآن کریم یکی از آیات عمیق وجود دارد که میفرماید؛ «وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ»، برخی براساس این آیه رحمتمندی پیامبر را زیرسؤال بردهاند و دنبال آگران کردن این نقطهها هستند، اما در عین حال نشان میدهد که این رحمت، شفقت و انسان دوستی که امروز از آن به امانیسم یاد میشود و حتی از دل آن حقوق بشر شهروندی بیرون میآید، همهاش جنبههای رحمت پیامبر است و پیامبر نماینده همه پیامبران است؛ بنابراین رحمت جنبه وجودی دارد که به انسانشناسی و انساندوستی ختم میشود، آن هم در اجتماع عرب جاهلی، که وقتی از نظر جامعهشناسی تاریخی، جغرافیای تاریخی، جغرافیای فرهنگی و عربشناسی نگاه میکنید، جامعهای سراسر خشونت است، همانطور که محیط جغرافیایی اش پر از خشونت است، کل زندگی اجتماعی و فرهنگی آن جامعه هم پر از خشونت است و عرب چیزی جز خون و شمشیر نمیشناسد، هر چند شعرهای رمانتیک هم دارد و وقتی پیامبر میآید این شمشیر گرفته میشود و تبدیل به قلم میشود و این بسیار مهم است.

همانطور که میدانید بخش مهمی از اسلامشناسان که عمدتاً از اروپا بودند، به یکی از جنبههای دینپژوهی یعنی «محمدشناسی» توجه زیادی کردهاند؛ که هم جنبههای زندگی سیاسی _ اجتماعی پیامبر(ص) در مکه و مدینه بود و هم جنبههای زیست جهان پیامبر اسلام، رفتارهایی که با همسرانش داشته است و ... را مورد بررسی قرار دادهاند.
رحمت یک جنبه وجودی و خلق و خوی اجتماعی فرهنگی و اگزیستانسیل پیامبر(ص) است که وقتی به زندگی پیامبر نگاه میکنید، سراسر مماشات با مردم است و به اصطلاح جامعه شناسان، تعامل اجتماعی نرم و رمانتیکی با اطرافیانش داشته است، چه زمانی که کوچکسال بوده و چه زمانی که نوجوان یا جوان بوده و به تجارت میپرداخته است و چه زمانی که مبعوث میشود یا هجرت میکند. در واقع در تمام برههها و تا لحظه آخر عمر پیامبر(ص) این رحمتمندی وجود داشته است.
یک گفتهای منسوب به امام صادق(ع) درباره پیامبر(ص) وجود دارد که جنبه رحمانی و مردمی پیامبر را نشان میدهد و مانند بسیاری از تعارفات امروزی و ظاهری نیست و واقعی و حقیقی بوده است. یعنی خود را مردمی نشان نمیداد، بلکه واقعاً مردمی بود. امام صادق(ع) میفرماید؛ «پیامبر مانند عبد زندگی میکرد.» نه بنده خدا، بلکه بنده دیگری بود، روی زمین مینشست، مانند آنها راه میرفت، هیچ جنبه تشخص نداشت و دوست نداشت خود را از دیگران متمایز کند، جایی که مینشست، وقتی کسی وارد میشد، میپرسید پیامبر اسلام کیست؟ در حالی که همه ما به قول بوردیو، دنبال تشخص و تمایز اجتماعی هستیم، مثلاً منِ معلم با رفتار، کردار و گفتارم میخواهم متمایز باشم.
پیامبر خود میدانست که بندگی خداوند را میکند و باید آثار رحمت به صورت وجودی به اطرافیانش تسری پیدا میکرد و این رحمت را در خود نگه نمیداشت که از رحمت افزونتر شود، بلکه در دیگران نیز تأثیر میگذاشت.
در اوایل سده ۸ میلادی یا اوایل سده دوم هجری، سیرهها نوشته میشود، هرچند این تاریخها هم قابل تأمل است که این دادهها چگونه انتقال یافته است، وقتی سیرهها را میبینید، میگوید؛ تمام کسانی که با پیامبر(ص) حشر و نشر داشتند، اعم از خلفای اولیه، صحابه و به ویژه امام علی(ع) دائم بر این خلق و خو و آثار رحمت تأکید دارند.
متأسفانه این جنبهها به واسطه بسیاری از علتهای اجتماعی و سیاسی که امروز رخ داده است و یا بعد از پیامبر اتفاق افتاده است، جنبههای رحمانی پیامبر تحت الشعاع میلیتاریستی و جنگهایی در زمان پیامبر(ص) یا بعد از ایشان قرار گرفته است؛ بنابراین رحمت باید از نگاه اگزیستانسیالیستی، جامعهشناسی، انسانشناسی و الهیاتی مورد توجه باشد، چون ما به این رحمت نیاز داریم. در عین حال که میتوانیم جدی، منتقد و سختگیر باشیم، اما مؤظفیم توان حمل رحمت را به عنوان اخلاق انسانی هم برای خودمان و هم دیگران استفاده کنیم تا زندگی اجتماعی پر از انساندوستی، طراوت، معنا و اخلاق شود. اگر بگوییم آثار رحمت پیامبر(ص) متصل به زندگی معنوی خودش، حواریون و صحابه و سپس مسلمانان میشود، پر بیراه نگفتهایم.
ایکنا ـ چطور میتوان چهره رحمانی پیامبر(ص) را معرفی کرد؟
اینکه چطور میتوان این چهره را معرفی کرد، بخشی از آن به این مسئله برمیگردد که چرا باید این شخصیت را معرفی کرد و این چرایی اهمیت ویژهای دارد. البته در این میان باید نگاهی به تاریخ معرفی پیامبر اکرم(ص) داشته باشیم.
در بخشی از نهجالبلاغه به معرفی پیامبر(ص) پرداخته شده است که میتوان از آن الهام گرفت. در بسیاری از خطبههایی که امام علی(ع) دارد، وقتی میخواهد پیامبر را معرفی کند، بر خداشناسی و الهیات پیامبر و اینکه چه نگاهی به خداوند داشته است، دینشناسی پیامبر، دینورزی و سبک زندگی ایشان تأکید دارد که از قرآن گرفته شده است. وقتی همه اینها را کنار هم میگذارید، اینکه چرا پیامبر معرفی شود، باید گفت؛ طبق آموزههای قرآنی هر مسلمانی که جمعیت آنها بیش از دو و نیم میلیارد نفر است، باید فردی به عنوان اسوه وجود داشته باشد و نص صریح قرآن هم بر اسوه حسنه و الگو بودن پیامبر(ص) تأکید دارد و این اسوه بودن همانند گونیا در علم ریاضی است که میتوان هر خطی را با آن تراز کرد. به اصطلاح امروزی، پیامبر یک نُرم و هنجار است و مسلمانان باید سبک زندگی و رفتار و گفتار خود را تا جایی که میتوانند و اعتقاد دارند، با او بسنجند و با آن الگو منطبق کنند.

وقتی قرار است این اتفاق رخ دهد و مسلمانان خود را با خلق عظیم پیامبر تطبیق دهند، تنها پیامبری که در قرآن به عمرش قسم یاد شده است، بسیار مهم و عمیق است و حرفهای بسیاری در آن وجود دارد که در این مجال نمیگنجد. پس شخصیت فردی که اسوه، الگو و پارادایم است، این چرایی را پاسخ میدهد. این الگو بودن قهری و جبری نبوده، بلکه اختیاری است. امروزه هم در زندگی عادی خود الگو داریم و برای این سبک زندگی معنوی، دینی اخلاقی و الهیاتی باید الگو داشته باشیم و نگاهمان به خداوند، دینشناسی، دینورزی و ... مطابق با الگو باشد و تخطی از آن خطا است.
اینکه برخی مسلمانها، لیاقت و شایستگی نداشتند و از این راه و الگو عدول کردند، بحث دیگری است و یا اینکه پیامبر(ص)، عمداً یا سهواً خوب معرفی نشده است، محل تأمل است، اما به هر حال به دلیل اهمیت این شخصیت و الگو بودنشان باید معرفی شوند.
اینکه این معرفی باید چگونه باشد، به مقتضیات زمان برمیگردد. در تاریخ اولیه اسلام وقتی میخواستند پیامبر را معرفی کنند، به همان سبک سنتی معرفی میکردند، اما آیا ما امروز میتوانیم به همان سبک و سیاق معرفی کنیم؟ به نظر من که معلم علوم اجتماعی هستم و کارم دینپژوهی و اسلامپژوهی است، پاسخم منفی است و باید پیامبر را به زبان مدرن معرفی کرد. همان کاری که دنیا با پیامبران دیگر میکند.
دو دینی که امروزه به صورت مدرن معرفی میشوند، یکی ابراهیمی و دیگری آسیایی است. یکی از آنها بودا است که گفتههایش قابل تأمل و عمیق است، اما در واقع ادیان آسیایی آخرتگرا نیستند و دنیاگرا هستند و میخواهند تصویر و وضعیت خوبی در دنیا ایجاد کنند تا آدمها به معنویت و آرامش برسند که در جای خود ارزشمند است، اما ادیان ابراهیمی هم دنیا و هم آخرت را مورد توجه دارند. همه کسانی که مجذوب پیامبر شدند سعی کردند، این الگو را در دوران اولیه به زبان سنتی معرفی کنند. پیامبر دومی که به زبان مدرن معرفی شده است، عیسی مسیح است. به زبان مدرنی که انسان مدرن دین ورز امروز فهم میکند، چرا که دین، امروز هم حضور دارد. از این رو پیامبر(ص) باید به زبان رسانه دینی مدرن معرفی شود که زبان ادبی، هنری، فنی و فرهنگی است و میتواند در ژانر موسیقی، رمان، نقاشی، مجسمهسازی، تئاتر، سینما و ... معرفی شود.
شما تمام تلاشهایی که برای معرفی پیامبر(ص) شده است را یک طرف بگذارید و فیلم «محمد رسول الله»، مصطفی عقاد را هم طرف دیگر بگذارید که طالبانیها او را کشتند. این فیلم جهانی بود. یا فیلم مجید مجیدی که لطافت خاصی دارد. ما به این نوع معرفیها نیاز داریم که پیامبر اسلام را با زبان و ادبیات جدید معرفی کند.
متأسفانه بخشی از تاریخ سنتی پر از معرفی نامناسب از پیامبر(ص) است. چون در منبرها وعاظ، روحانیون و روضه خوانها و ... با نیت خیر خواستهاند، براساس بسیاری از کتب قدیمی پیامبر را معرفی کنند که نه سندیت و نه شأنیت دارد و تاریخهایی که از آن نقل میکنند، معلوم نیست و برخی از آنها کهنه شده است. مانند اینکه پیامبر اشتیاق زیادی به خودن غذای خاصی داشت، چه اهمیتی دارد و واقعاً بیان آنها نیاز نیست. باید خلق و خوی وجودی و اجتماعی پیامبر و ایستارهای اجتماعی و الهیاتی پیامبر مورد توجه قرار گیرد. نگاه پیامبر به خداوند، رابطه خود با خداوند، رابطه خود با انسانهای پیرامونش و نگاه انسانگرایانه و دلسوزانه و دل نگرانهای که نسبت به آینده اسلام و پس از خودش داشت، مورد توجه باشد و انتقال یابد.
یعنی ما باید پیامبرشناسی مدرن داشته باشیم که متأسفانه نداریم که با زبان مدرن بیان شود. یا دست کم من مطلع نیستم. شما نمایشنامهای درباره پیامبر دیده اید؟ بسیار اندک است. اخیراً یاسین حجازی، کتاب «قاف» را بازنویسی کرده است که ادبیات، زبان و رتوریک خوبی دارد. ما به چنین آثاری نیاز داریم که بتواند پلی میان پیامبر و جهان مدرن ایجاد کنند. چون ما دیگر در جهان سنتی زندگی نمیکنیم. اما باید یک شخصیت سنتی را که تاریخ را دگرگون کرده است، انقلابی عمل کرده و علیه کفر و شرک و طاغوت و تمام قدرتهای زمانه شوریده و سعی کرده است، زندگی برای انسانها فراهم کند تا از نظر معنوی و اخلاقی به رستگاری و سعادت برسند، معرفی کنیم.
البته بخشی از پیامبران به ویژه پیامبرانی که مورد توجه هالیوود بودند، به زبان مدرن معرفی شدهاند که گاهی برخی از آنها نیز بد معرفی شدهاند.
پایان بخش نخست.
گفتوگو از سمیه قربانی
انتهای پیام