سال ما دو آغاز و دو بهار دارد؛ آغاز نخست، نوروز است که برای همگان خجسته و پیروز است و آغاز دوم، مهری است که گرچه با خزان آغاز میشود اما بهار علم و دانش است و با جشن و سرور و مهرگان، سال تحصیلی جدید شروع میشود و دانشآموزان و دانشجویان میکوشند تا به قول ناصر خسرو، درختشان بار دانش بگیرد تا به زیر آورند چرخ نیلوفری را.
به بار نشستن درخت دانش، ملزوماتی نیاز دارد که توجه به آنها سببساز «ز گهواره تا گور دانش بجو» میشود و اگر به آن ملزومات بیتوجهی شود؛ تا گور که هیچ، 9 ماه سال تحصیلی هم طاقتفرسا خواهد بود. لازمه همه اینها «اثرگذاری» است؛ یعنی مدرسه باید اثرگذار باشد و به سمتی برود که علم نافع ایجاد کند و از علم بینفع بپرهیزد.
ایکنا به مناسبت آغاز مهرماه و بازگشایی مدارس در چندین گفتوگو با کارشناسان و متخصصان حوزه تعلیم و تربیت به موضوع «مدرسه اثرگذار» پرداخته است تا از دیدگاههای مختلف، چیستی و چگونگی چنین مدرسه و نظام تعلیم و تربیتی بررسی شود. در گفتوگوی نخست به سراغ افضلالسادات حسینی، عضو هیئت علمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، مؤلف کتابهای «یادگیری خلاق و کلاس خلاق»، «راهنمای پرورش خلاقیت در کودکان»، «تفکر انتقادی و خلاقیت» و «تفکر خلاق و نقاد محور تربیت پست مدرن» رفتیم و نظر او را در این رابطه جویا شدیم که در ادامه این گفتوگو را میخوانید.
ایکنا- شاخصههای مدرسه اثرگذار در زمینه تربیتی چیست؟
جامعهای در زمینههای مختلف رنگ توسعه را به خود میبیند که آموزش در آن اولویت باشد. این صحبت شعار نیست بلکه طبق تحقیقات علمی که طی بیش از 30 سال انجام دادهام و مطالعاتی که در داخل کشور به صورت گسترده داشتم و آموزشی که به معلمان دادهام به آن رسیدم. طی مطالعات بینالمللی که در بسیاری از کشورها مثل استرالیا، ژاپن، فنلاند و سوئد داشتم و بررسیهای مفصلی که در سیستمهای آموزشی دنیا داشتهام شاید بتوانم بگویم که بیش از صدها کلاس را در کشورهای دیگر رفتهام و از نزدیک مشاهده کردم و براساس دغدغهای که داشتم مصاحبههای مفصلی با معلمان کردهام تا دریابم مسیری که پیموده شده چه بوده و از مسیر مناسب اطلاع یابم تا بتوانم راهحلی برای خارج شدن از بحرانی که
آموزش و پرورش ما گرفتار آن است بیابم.
این مقدمه برای پاسخ به این سوال ضروری است؛ زیرا در ابتدا باید دید که در کجا ایستادهایم و نقطه شروع کجاست؟ اگر این موضوع را بررسی نکنیم به بسیاری از چالشهای اساسی و کلیدی که آموزش و پرورش ایران گرفتار آن است نمیتوانیم پاسخ دهیم. ما معضلاتی داریم که همچنان حل نشده است، بخشی از این معضلات و مسائلی که آموزش و پرورش و آموزش عالی ایران گرفتار آن است را اگر بتوانیم حل کنیم یعنی به مدرسه اثرگذار دست یافتهایم.
سال 1382 در یک دوره آموزشی تخصصی خلاقیت محور که برای معلمان مناطق مختلف تهران در مقاطع ابتدایی داشتم؛ سوالی را پرسیدم مبنی بر اینکه بیایید فرض کنید خلاقیت، چیز بدی است و میخواهیم آن را نابود کنیم؛ شما بگویید که برای نابودی آن چه مسائلی را مطرح میکنید؟ معلمان در پاسخ گفتند تدریس کلیشهوار میکنیم، بچهها با هم مقایسه میکنیم، بر کتابهای درسی تأکید میکنیم، ایجاد رقابت میکنیم و... در پاسخ پرسیدم که به چند درصد از این موضوعاتی که مطرح کردید عمل میکنید؟
آنها بسیار صادقانه در پاسخ گفتند که به همه مواردی که ذکر شد عمل میکنیم! یعنی به همه موارد خلاقیتکش و نابودکننده عمل میکنیم و این توانایی مهم یعنی خلاقیت بچهها را در کلاسها به دلایل متعدد از بین میبریم. واقعیت این است که سیستم به گونهای است که خلاقیت دانشآموز در کلاسهای مدرسه از بین میرود و از آن چیزی باقی نمیماند، البته این اتفاق به صورت عمدی از سوی معلمان برای کودکان و نوجوانان رخ نمیدهد.
ایکنا ـ برای شکلگیری آموزش اثرگذار چه باید کرد؟
من ادعایی دارم که به آن باور دارم؛ اینکه ما در ایران نه آموزش و نه پرورش داریم. تعریفی که من از آموزش دارم با آنچه که در مدارس و دانشگاههای ما وجود دارد بسیار متفاوت است. آموزشی که شوق یادگیری در آن وجود نداشته باشد و مبتنی بر حافظه و تفکر همگرا باشد، یک طرفه است. آموزشی که یادگیرنده باید تبعیت کند و معلم و کتاب نقش اصلی را دارند و موضوع محوری است در دنیا اصلاً آموزش محسوب نمیشود؛ زیرا دنیا به سمت برنامه محوری و آموزشهایی رفته است که بچهها با شوق یاد میگیرند چون بازی با آموزش سایر فعالیتهای هنری، نمایشی و... که بچهها دوست دارند عجین و تلفیق شده است به همین دلیل آموزش بچهها را خسته و آزرده نمیکند بلکه مطابق با نیاز خود یاد میگیرد.
پس آموزش مؤثر آموزشی است که به نیاز یادگیرنده توجه کند؛ مثلاً برای دوره پیش از دبستان یا ابتدایی برنامه درسی تدوین میکنیم در صورتی که تدوین برنامه درسی از بالا کار اشتباهی است زیرا معلم تعیین کننده نیست در حالی که در دنیا معلمان نقش کلیدی دارند چراکه معلمان کاملاً ورزیده هستند و براساس ورزیدگی و توانمندی که معلم در دوران تحصیل خود در دورههای تربیت معلم، وابسته به دانشکدههای روانشناسی و علوم تربیتی و نه به صورت مستقل آموخته، بسیاری از اختیارات با معلم است؛ اما وقتی به سیستم آموزشی خودمان مینگریم؛ درست است که معلم کمتر اختیار دارد اما معلمان باید تا جایی که میتوانند از کلیشهها دور شوند و یادگیری را شوقانگیز کنند تا یادگیری مبتنی بر نیاز کودک و نوجوان باشد؛ طبیعتاً نباید به آنها برای یادگیری، درس خواندن و آموختن فشار آورد.
امروزه در اخبار میبینیم که از میانگین نمره پایین دانشآموزان که 10 یا زیر 10 است به صورت جدی اظهار نگرانی میشود در صورتی که اصلاً بحث این نیست که میانگین نمره
دانشآموزان پایین است بلکه مسئله این است که برنامهای که به بچهها ارائه میشود به قدری از فضای مطلوب دور است که
دانشآموز شوقی برای یادگیری ندارد و به قدری مباحث را بیفایده میبیند، دلیلی ندارد که وقت خود را برای این مطالب تلف کند تا امتحان دهد و اظهار رضایت والدین خود را دریافت کند.
نزدیک به 300 سال پیش ژانژاکروسو در کتاب «امیل» خود نقد تندی به آموزش دارد که میگوید «امیل را به گونهای تربیت کردم که نخواهد مانند سایر دانشآموزان که معلمان انتظار دارند؛ بقچه خود را باز کند و نشان دهد که این ویژگیها را دارد بلکه او باید نشان دهد یک شخصیت سالم دارد.» باید یک باز تعریف اساسی در مفهوم مدرسه و یادگیری داشته باشیم. آنچه که تا به حال انجام دادهایم اسماً آموزش بوده است در حالی که در نظامهای پیشرفته آموزشی هیچ کس به این شیوه آموزش نمیدهد ولی ما همچنان آموزش را با رقابت بین دانشآموزان و درگیر کردن آنها با یکدیگر پیش میبریم؛ این شیوه آموزشی، عوارض تربیتی بسیاری دارد.
آموزش مؤثر ابعاد عاطفی، روانی، اجتماعی، شناختی، بدنی، جسمانی و معنوی بچهها را با هم میبیند؛ آیا آموزش ما این موضوعات را در نظر میگیرد یا فقط در سطح شناختی آن هم به صورت بسیار نازل به بحث آموزش میپردازد؟
ایکنا - پس میتوان نتیجه گرفت که مدرسه زمانی اثرگذار خواهد بود که به موضوع آموزش از منظر خلاف این موضوعاتی که فرموید توجه کند، خلاقیت محور باشد و صرفاً به حوزه حافظه و موضوعاتی که در گذشته به صورت سنتی وجود داشته است محدود نشود.
بله؛ خلاقیت حوزه تخصصی بنده است که نزدیک به 30 سال بر آن کار کردم و به این علت بر خلاقیت آموزشی تأکید دارم که به صورت تجربی ثابت شده است که وقتی معلم به صورت شیوههای خلاقانه تدریس میکند دانشآموز صدای زنگ تفریح را نمیشنود! این اتفاق بدان معناست که به قدری جاذبه آموزش بالا رفته که دانشآموز خسته نیست که بخواهد از کلاس فرار کند به همین دلیل اصلاً صدای زنگ تفریح را نمیشنود.
چنین اتفاقی امکانات و شرایط خاصی را نمیخواهد جز اینکه معلم و مدیر نگاه درستی داشته باشند و مهارتهای لازم را کسب کرده باشند، بتوانند متفاوت کار کنند، تدریس کارآمدی داشته باشد تا شوق یادگیری درون دانشآموزان بیدار شود. معلم باید به ابعاد عاطفی و اجتماعی توجه کند تا دانشآموزان بتوانند مهارتهای زندگی و اجتماعی را کسب کنند. سال 1388 در استرالیا از مدارس متوسطه بازدید میکردم و همه مدارس یک شعار داشتند که «یادگیری برای زندگی کردن» بود و ما چقدر از این ماجرا دور هستیم. بسیار متأسف هستم که دستاندرکاران آموزش و پرورش که در سمتهای مدیریتی بالا و پایین قرار گرفتند دغدغه اصلاح این روند را نداشتهاند و امثال من هم که چندین سال بر این موضوعات تمرکز کردهایم فقط در حال کتاب نوشتن برای تعداد محدودی مخاطب هستیم.
ایکنا - علت اینکه به موضوعی که اشاره کردید توجه نمیشود چیست؟
یک بخشی از این موضوع را فقدان شناخت میدانم یعنی کسانی که متولی امر هستند دید صحیحی نسبت به آموزش ندارند و انتهای انتظارات و تصوراتشان این است که مثلاً چرا میانگین نمره دانشآموزان 10.5 شده است! در صورتی که خانه از پای بست ویران است؛ آموزشی که در مدارس داده میشود به هیچ عنوان با عصر امروز و با نیاز کودک و نوجوان هماهنگ نیست. دانشآموز بسیار جلوتر و بیشتر از والدین و معلمان خود توانمند است و ما به او القا میکنیم که باید مبحثی را بخواند بدون اینکه توجیه منطقی در آن وجود داشته باشد.
بنابراین اگر بخواهیم وضعیت را اصلاح کنیم باید به صورت زیربنایی باشد یعنی از اساس از «موضوع محوری» که تأکید ویژه بر کتابهای درسی است به «برنامه محوری» برویم. تأکید ویژه من این است که اصلاح تربیت معلم باید در اولویت باشد. بارها تلاش کردم که اصلاح تربیت معلم صورت گیرد و برای کلاس تربیت معلم الگو ارائه دادهام اما نسبت به آن بیتوجهی صورت گرفته است.
سال گذشته طرحی را شروع کردیم که اساس آن تربیت معلم ایران در سطح کشور بود اما این طرح نزدیک به یک سال است که در بروکراسی آموزش و پرورش در حال گردش است. این موضوعی است که می دانستم اگر درست اجازه میدادند که کار کنم؛ اتفاقات خوبی رخ میداد اما به این طرح بیتوجهی شد و همچنان در حال گردش است. زیرا کسی که دغدغه تربیت معلم دارد و میداند که باید این طرح اصلاح شود مسئولیت ندارد و آن کسی که مسئولیت دارد دغدغههای دیگری دارد. برای داشتن مدرسه اثرگذار باید معلمانی را داشته باشیم که دغدغه آنها دانشآموزان، مدرسه و خلاقیت باشد.
ایکنا- مدرسه اثر گذار باید به چه نکاتی توجه کند؟
تربیت همه جانبه است و باید به ابعاد عاطفی، اجتماعی، شناختی و معنوی همه با هم توجه میشود؛ ممکن است معلم درس ریاضی تدریس کند، اما در عین حال میتواند به همه ابعاد توجه کند. طی چهار-پنج سال میتوانیم شاهد یک تغییرات اساسی باشیم مشروط بر اینکه با چند نفر از متخصصانی مشورت شود که چندین سال در این حوزه کار کرده باشند. اشکال اینجاست که مسئولان آموزش و پرورش فقط میخواهند خودشان نظر بدهند و به سایر متخصصان توجهی ندارند میگویند که دانشگاهیان از مسائل آموزش و پرورش اطلاعی ندارند.
برای دانشجوها مثال ژاپن را میزنم که چگونه در مسیر تربیت اخلاقی بچهها از همان پیشدبستانی برای معلم، کلاس و مدرسه فعالیت طراحی میکنند که دانشآموزان در قبال هم احساس مسئولیت کنند و در قبال مدرسه و کلاس خود احساس مسئولیت داشته باشند. آنها اصلاً کار پیچیدهای انجام نمیدهند؛ مثلاً میگویند بیایید هر روز خود را با لبخند زدن بههم شروع کنید. این یعنی دانشآموز یاد میگیرد که چگونه در کنار دوستان خود از باهم بودن لذت ببرد.
وقتی از معلم ژاپنی میخواهند که اهداف خود را بنویسد؛ خواندن و نوشتن و حساب کردن اولویتهای هفتم هشتم و نهم اوست، اولین اولویت یک معلم ژاپنی این است که کاری کند که بچهها از هم کنار هم بودن لذت ببرند. در این صورت وقتی دانشآموزان از با هم بودن لذت میبرند، فضای کلاس و مدرسه آنها شوقانگیز خواهد بود در این صورت هر درس مشکلی را هم که به او ارائه دهیم یاد خواهد گرفت؛ زیرا براساس قانون علمی و روانشناختی، وقتی کار خیلی دشواری در کنار فضای لذتبخش قرار گیرد، آن کار نیز لذتبخش میشود.
این قانون بسیار سادهای است ولی ما اندر خم یک کوچه ماندهایم بهدلیل اینکه برنامهای نداریم و صرفاً مینشینیم و سند مینویسیم؛ باید پرسید که این سندنویسیها چه کمکی به ما کرده است؟ سند تحول بنیادین چه تحولی ایجاد کرده است؟ بهقدری که از کلمه تحول بد و ناپسند استفاده شده است که کارکرد معنایی خود را از دست داده است. کتابی به نام «معلم تحولخواه» نوشتهام، اما بهدلیل استفاده نامطلوب از واژه «تحول» ترجیح میدهم که از این عبارت دیگر استفاده نکنم.
در دورهای که به عنوان فرصت مطالعاتی در استرالیا بودم ساعت ۹ به سر کار میرفتم و ۳ بعدازظهر بازمیگشتم؛ بدون اینکه دانشآموزان احساس خستگی داشته باشند. دانشآموزان آنجا هیچ احساسی مبنیبر اینکه خوشحال باشیم که فردا تا عصر تعطیل است نداشتند. در سال ۱۴۰۱ سفری به کشور فنلاند بهعنوان یکی از سیستمهای پیشرفته آموزشی دنیا داشتهام که نتیجه این سفر تبدیل به یک سفرنامه علمی شده است که به زودی چاپ خواهد شد که بسیاری سخنها را در این رابطه در این کتاب بیان کردهام.
ایکنا - خروجی ۱۲ سال تحصیلی که کودکان و نوجوانان ما در سیستم آموزشی و پرورشی کشور فرا میگیرند، چگونه باید باشد؟
دانشآموز باید به سطوحی از خودآگاهی رسیده باشد یعنی خود را بشناسد و با مهارتهای زندگی آشنا باشد نه اینکه در موضوعات اولیه بماند. باید فردی باشد که میتواند به خود کمک کند و سلامت روان بالایی داشته باشد که تقریباً نتیجه معکوس است و حاصل ۱۲ سال آموزشی ما این است که فردی ملول و خسته، بدون هیچ مهارتی از زندگی و مهارتهای اجتماعی را تحویل دانشگاه میدهیم.
ایکنا - بهنظر شما برای اصلاح این ساختار چه مدت زمان لازم است؟
اگر تأکید بر اصلاح تربیت معلم باشد خیلی زمانبر نخواهد بود، اما اگر مسئله نامشخص باشد طبیعتاً زمان مشخصی نخواهیم داشت؛ همیشه این مثال را گفتهام که آموزش و پرورش ایران مانند دیوار فرسوده رو به فروریزی است که مدام در حال وصله و پینه کردن آن هستند در صورتیکه باید از این وصله کردن دست برداشت و یک اصلاح اساسی در تربیت معلم صورت بگیرد تا آموزش را از این همه تمرکز خارج کرد.
تجربه شخصی من نشان داده است که اگر این کارها انجام شود در دورههای کوتاه مدت، سبب یک تغییر جدی نگرشی، دانشی و مهارتی در بین معلمان شده است که مصادیق آن دهها موارد است که میتوان با آنها گفتوگو کرد. در دو سال آموزشی که به صورت برخط برای معلمان داشتم، اثرگذاری بیشتری از کل سیستم آموزش و پرورش داشتهام چراکه گستره این کلاس حتی به روستاهای دورافتاده ایران هم رفت و به اذعان خود معلمان؛ علیرغم همه موانعی که بر سر راه داشتند دیگر نمیتوانستند آن معلم قبلی باشند. اگر اصلاح از تربیتمعلم شروع شود و تربیت معلم را از تمرکز بر آموزش خارج کنیم شاید زمان طولانیای نیاز نباشد البته برنامه بلندمدت نیاز است، اما در میانمدت نهچندان طولانی در حد ۴ یا ۵ سال میتوانیم شاهد تغییرات اساسی باشیم؛ مشروط بر اینکه با افراد متخصص کار کنیم.
ایکنا - در صحبتهایتان به کشورهایی که آموزش و پرورش موفقی دارند مثل فنلاند و استرالیا اشاره کردید؛ آیا باید از آنها الگوبرداری کرد و آیا نمونههای دیگری هم وجود دارد که بخواهید نام ببرید؟
نمیخواهیم از این کشورها الگو بگیریم بلکه باید از این کشورهای موفق اقتباس کنیم؛ زیرا فضای این کشورها از نظر فرهنگی با کشور ما تفاوت بسیاری دارد بههمین علت الگوبرداری امکانپذیر نیست ولی وقتی کشوری مثل فنلاند بر موضوع دستورزی دانشآموزان و فعالیتهای هنری تأکید میکند؛ چرا ما نباید هنر را جدی بگیریم؟ یا مثلاً اگر کشوری مثل استرالیا بر موضوع خلاقیت توجه بسیاری دارد و بهعنوان موضوع اصلی به آن نگاه میکند؟ چرا ما باید در این رابطه بیتفاوت باشیم؟ البته ما در حد شعار و حرف به موضوع خلاقیت توجه داریم ولی نباید صرفاً در حد شعار باشد بلکه بهصورت عملی نیز باید به آن توجه داشته باشیم. به طور کلی میتوان بهصورت علمی از سیستمهای موفق دنیا اقتباس کنیم.
صرفاً کشورهای غربی دارای آموزش و پرورش موفق نیستند بلکه در شرق و آسیا هم شاهد آموزش و پرورشهای موفقی هستیم مانند کشور سنگاپور که رقیب جدی کشور فنلاند شده است یا کشور هنگکنگ که اکنون به یکی از کشورهای برتر آموزشی تبدیل شدهاست. کشور چین نیز در این سالها تحول بسیاری داشته است.
ایکنا - سخن پایانی.
آن سالهایی که در استرالیا بودم پیشنهاد شد که من در دانشگاه ملبورن و چند دانشگاه دیگر بمانم و کار کنم، اما وقتی با خانواده صحبت کردم گفتم که در این کشور درک کردهاند که خلاقیت اولویت است، اما در ایران هنوز به خلاقیت بهعنوان یک اولویت نگاه نمیشود بههمین علت دیدم که بهتر است به ایران بازگردم تا این نگاه را بسازم. امیدوارم با توجه به اینکه اطلاعات از طریق شبکههای مجازی ارتقا یافته است بتوانیم دستبهدست هم دهیم و تغییری در این آموزش ایجاد کنیم تا بتوانیم آینده روشنی را برای جامعه خود متصور شویم. بسیار امیدوار هستم که این صحبتها به گوش مسئولین از جمله رئیسجمهور برسد؛ آقای پزشکیان دغدغهای در رابطه با عدالت آموزشی دارند که دغدغه درستی است، اما من میگویم که دغدغه وسیعتری دارم که آموزش و پرورش از بنیاد دچار مشکل است و به بیمار رو به کما شباهت دارد که باید آن را احیا کنیم. امیدوارم که دستبهدست هم دهیم و این اتفاق رخ دهد.
گفتوگو از سجاد محمدیان
انتهای پیام