در ابتدا باید بگویم که بیشتر صحبتهای من ناظر بر مدارس دولتی است که حدود ۸۵ درصد مدارس کشور را شامل میشود؛ به نظرم مدرسه اثرگذار مدرسهای است که به جریان اصلی مدرسه اهمیت میدهد. جریان اصلی مدرسه شامل اتفاقات روزمره تحصیلی یک دانشآموز یعنی آمدن به مدرسه، حضور در کلاس، زنگ تفریح و بازگشت به خانه میشود. فرایند حضور پیدا کردن در مدرسه از ابتدا تا انتها نباید معمولی و بدیهی در نظر گرفته شود چراکه جریان اصلی مدرسه دقیقاً شامل همین فرایندهاست.
مدرسه اثرگذار مدرسهای است که دانشآموزان مدرسه را دوست و تمایل دارند که به مدرسه بیایند و در آن فضا قرار گیرند یعنی اگر مدرسه برای دانشآموزان دوست داشتنی شود آن مدرسه اثرگذار است.
دانشآموزان مدرسهای را دوست دارند که دانشآموزان آن مدرسه با یکدیگر و با معلم ارتباط خوبی داشته باشند. معلمان مدرسه اثرگذار، مطالب درسی را کسلکننده ارائه نمیدهند بلکه مطالب درسی جذاب است. معلمان در مدرسه اثرگذار بهگونهای تدریس میکنند که دانشآموزان از حل مسئله لذت ببرند چراکه اگر معلم بتواند مسئله محور تدریس کند و دانشآموزان از حل مسئله لذت ببرند؛ کلاس و مدرسه برای آنها دوستداشتنی میشود و اثرگذار خواهد بود.
نکته بعدی درباره مدرسه اثرگذار این است که باید توجه داشته باشیم که ذهن دانشآموزان صرفاً برای فکر کردن طراحی نشده است. گمان میکنیم ذهن صرفاً برای فکر کردن است در حالی که یافتههای جدید بیان میکنند که اینگونه نیست؛ ذهن تواناییهای دیداری، شنیداری، حرکتی و... دارد اما چون صرفاً به ذهن تنها از وجه فکر کردن نگاه میکنیم همه دانشآموزان را ملزم میکنیم تا در مدرسه فکر کند؛ همین تمرکز بسیار بر فکر کردن سبب میشود تا دانشآموزان از مدرسه دلزده شوند و از آن فراری باشند.
مدرسه اثرگذار مدرسهای است که دانشآموزان مدرسه را دوست و تمایل دارند که به مدرسه بیایند و در آن فضا قرار گیرند یعنی اگر مدرسه برای دانشآموزان دوست داشتنی شود آن مدرسه اثرگذار است
دانشآموزان برنامههای تلویزیونی، رایانهای و موبایلی را بسیار خوب نگاه میکنند و یاد میگیرند اما به حرفهای معلم آنطور که باید توجه نمیکنند و یاد نمیگیرند زیرا معلم با روایت مستقیم میخواهد دانشآموزان وادار به فکر کردن کند در صورتی که باید به سایر مهارتهای دیداری، شنیداری و حرکتی هم توجه کرد. وقتی معلم به سایر توانمندهای ذهنی توجه کند سبب میشود تا ذهن کارآمدتر از تفکر صرف عمل کند؛ همین موضوع باعث میشود تا دانشآموزان مدرسه را دوست داشته باشند و وقتی دانشآموزان مدرسه را دوست داشته باشند آن مدرسه اثرگذار خواهد بود.
ساده کردن اندیشیدن و تفکر برای دانشآموزان از مصادیق دیگر مدرسه اثرگذار است؛ یعنی بهجای ساده کردن فعالیتها، باید فکر کردن را ساده کرد تا دانشآموزان در موقعیتهای یادگیری قرار گیرند و بتوانند با تمرینهای بسیار ساده فکر کردن را دنبال کنند.
نکته دیگر این است که مدرسه اثرگذار، رهبر اثرگذار و اثربخش دارد. من کتابی بهنام «رهبری اثربخش» نوشتهام که در آن ویژگیهای رهبری اثربخش در مدرسه شرح داده شده است. رهبری اثربخش به اصلاح، ساده و مفید کردن فرایندهای مدرسه میپردازد. مدیران مدارس دولتی بهعنوان فرد اثرگذار نقش زیادی ندارند زیرا معلم، کتاب و محتوای درسی از منابع بالادستی ارائه میشود اما مدیر مدرسه میتواند در فرآیندها نقش ایفا کند و فاصله بین ورودی تا خروجی را اثربخش کند؛ یعنی در مسیری که طی میشود منابع را تبدیل به منافع و ورودی را به خروجی تبدیل کند.
دقیقاً نقش مدیر در این قسمت است که میتواند با نظارت و هدایت و استفاده از مناسبات خوب، برقراری ارتباط حسنه با معلمان و دانشآموزان با ابراز محبت و ایجاد دوستی بین معلمان و دانشآموزان و ایجاد فرهنگ مثبت و امیدآفرین مدرسه را اثرگذار کند. مهمترین راهکار این است که مدیر مدرسه بتواند فرایند آموزشی، تربیتی و پشتیبانی را خوب بشناسند و بتواند آن را بهبود بخشد و اصلاح کند.
یکی از مهمترین راهکارهای مدرسه اثرگذار ایجاد و گسترش مشارکت و گفتمان است؛ برای اینکه مدیر مدرسه بتواند مدرسه اثرگذاری را ایجاد کند باید به دو بال گفتوگو و مشارکت که بسیار مهم هستند توجه کند. مدرسه اثرگذار جای هیجان و کشف برای دانشآموزان است و بیحوصلگی و انجام کارهای بینتیجه در آن جای ندارد.
باید دانش فهم محور و مسئله محور را با مطالب خواندنی و هیجانانگیز در مدارس افزایش دهیم تا مدرسه اثرگذار شود. مدرسه اثرگذار باید حداقلهایی را از نظر فیزیکی و لجستیک داشته باشد که متأسفانه مدارس دولتی ما سالبهسال ضعیفتر شدهاند. اکنون مدارس ما از داشتن حداقلها مثل سرانه دانشآموزی، معلمان تربیت شده، بهموقع رسیدن کتابهای درسی و داشتن امکانات پایهای مناسب مثل میز، صندلی، نیمکت، فضای آموزشی مناسب برای اثرگذاری محروم هستند. مدیر و رهبر مدرسه میتواند در این عرصه نقشآفرین باشد و با کمک و مشارکت دولت، مردم، اولیاء، دانشآموزان و معلمان مدرسه تأمین کند.
در کتابهای «راهنمای عمل رهبران مدارس»، «رهبری نوین»، «شوق تغییر» و «کوزه و دریا» مستقیماً به این موضوعات پرداختهام؛ ۲۰ سال سردبیر مجله رشد مدیریت مدرسه بودهام؛ این مجله برای مدیران مدارس کشور نوشته میشود و به مباحث کاربردی برای مدیریت مدرسه میپردازد. امیدوارم که مدیران مدارس تشویق و تکلیف شوند که این مجله را تهیه کنند و از آن استفاده کنند. متأسفانه بسیاری از افراد غفلت میکنند و این مجله را که توسط آموزشوپرورش منتشر میشود مطالعه نمیکنند. مدیران با مطالعه این مطالب میتوانند با حداقل منابع، حداکثر استفاده را داشته باشند.
محاسبه خروجی سهم آموزشوپرورش بسیار مهم است اما اکنون عوامل بسیاری در تربیت دانشآموزان در حوزه آموزشی و تربیتی نقش دارد و فقط مدرسه تأثیرگذار نیست؛ مدارس به وسعت شهر، کشور و جهان شده است. اکنون وقتی صحبت از برنامه درسی و کتاب درسی میکنیم یعنی به وسعت جهان صحبت میکنیم و شرایط نسبت به گذشت تغییر کرده است.
بچهها از هرچیزی اثر میپذیرند اینکه سهم مدرسه چه میزان است را باید بررسی کرد. گاهی موفقیتها را به حساب عوامل دیگر میگذاریم و تا ضعفی را مشاهده میکنیم آن را به حساب مدرسه میگذاریم اما اینکه آیا خروجیای که اکنون داریم واقعاً در حد و شأن مردم، کشور و نظام آموزشی ماست یا خیر؟ متأسفانه باید گفت که اینگونه نیست.
واقعاً در این زمینه ضعف داریم چراکه باید طی این ۱۲ سال یکسری از ظرفیتها و مهارتها مانند اعتمادبهنفس، کنجکاوی، توانایی حل مسئله، توانایی یادگیری جدید و… در دانشآموزان شکل بگیرد ولی متأسفانه اینگونه نیست و بعضی از مهارتها آموزش داده نمیشود و دانشآموزان در بعضی از مهارتها ضعیف هستند.
متأسفانه بهدلیل اینکه نتوانستیم عدالت آموزشی را به صورت مناسب برقرار کنیم، خروجی ما بر کیفیت آموزشی هم تأثیر گذاشته و باعث شده تا کیفیت آموزش پایین بیاید. اگر نتایج کنکور را نگاه کنیم وضعیت عدالت آموزشی را میتوانیم بسنجیم. وقتی عدالت آموزشی در کشور آسیب ببیند اتفاق ناگواری رخ خواهد داد؛ امنیت، بهداشت و آموزش در همه کشورها دولتی است و رقابت بردار نیست و نمیتوان آن را واگذار کرد اما در اینجا ما واگذار کردیم و هرکس که از نظر مالی توانمندتر هست فرزندان خود را در مدارس غیردولتی ثبتنام میکند و مردمانی که توانمندی ثبتنام در مدارس غیردولتی را ندارند در مدارس دولتی ثبتنام میکنند که باید در مدرسه مشکلات متعددی مانند کمبود معلم، کیفیت پایین آموزش و... را تحمل کنند. همین بیعدالتی سبب شد تا بر کیفیت آموزشی اثر بگذرد و مشروعیت آموزشوپرورش را زیر سوال ببرد.
با توجه به این تفاسیر، میتوان گفت آموزشوپرورش ما مطلوب نیست اما مخروب هم نیست یعنی همانقدر که مطلوب دیدن آموزشوپرورش، سادهانگاری است، مخروب دیدن آن نیز خودزنی و بیانصافی است. اکنون داشتههای خوبی داریم اما متأسفانه آن میزان که باید از این داشتهها به خوبی استفاده نکردیم که ریشه آن نیز در بیعدالتی آموزشی و حاکمیتی نبودن آموزش در کشور است.
آموزش و پرورش ما مطلوب نیست اما مخروب هم نیست یعنی همانقدر که مطلوب دیدن آموزشوپرورش، سادهانگاری است، مخروب دیدن آن نیز خودزنی و بیانصافی است
طبق اصل ۳۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی آموزش باید در کشور رایگان باشد اما باید مشاهده کرد که این موضوع چقدر اولویت دارد؟ دولت جدید بیان میکند که آموزش برای او اولویت دارد اما باید دید که چه میشود؛ چراکه فاصله حرف تا عمل بسیار است.
تربیت مانند دروس فیزیک ریاضی و… آموزش بردار نیست؛ اخلاق، دین و تربیت را نمیتوان بهصورت مستقیم به دانشآموزان تدریس کرد؛ این موارد باید در رفتارهای ما بروز کند. اگر بخواهیم اخلاق را به دانشآموزان آموزش دهیم چالشهایی وجود دارد؛ مثلاً بسیاری هستند که معلم اخلاقاند اما فردی که در کلاس او نشسته است از آن معلم اخلاقیتر رفتار میکند.
اخلاق و تربیت مُسری هستند؛ جملهای است که میگوید «نظم»، ویروسی است که اگر مدیر یک سازمان به آن مبتلا شود همه را مبتلا میکند. تربیت و اخلاق هم همینطور، ویروسی است که اگر معلمان، مدیران و مسئولان به آن مبتلا شوند بقیه هم به آن مبتلا میشوند وگرنه فایدهای ندارد.
جملهای است که میگوید «انتظار نداشته باش مردم حرفهایت را بشنوند اما رفتارهایت را نادیده بگیرند» تربیت با رفتارهای ما معلمان، و فرهنگ سازمانی مدرسه شکل میگیرد؛ اگر مدرسهای از جو سنگین و ملتهبی برخوردار باشد، دانشآموزان را فرزندان مردم ببیند نه فرزندان این مرزوبوم، در چنین فضایی اگر مدام از تربیت، دین و اخلاق هم صحبت کنیم هیچ فایدهای نخواهد داشت و اثربخش نخواهد بود. در تربیت بهجای اینکه بهصورت مستقیم وارد جزئیات شویم باید فضا و کالبد مدرسه را برای تربیت آماده کنیم در این صورت تربیت خودبهخود اتفاق میافتد. این موضوع باید در امور تربیتی و پرورشی به جد اتفاق بیفتد و به آن پرداخته شود و الگوی صحیحی را ارائه کنند.
باید عزتنفس دانشآموز را حفظ کرد تا دانشآموز تربیت شود. تربیت «شدنی» است و «کردنی» نیست؛ افراد باید تربیت «شوند» و در مسیر «شدن» قرار گیرند
نگرش، احساسی درونی است که از طریق رفتار جابهجا میشود نه با گفتار؛ وقتی مدیر مدرسه در مقابل دانشآموزان اشتباهات خود را بپذیرد و عذرخواهی کند، این موضوع باعث میشود تا دانشآموزان تا ابد یاد بگیرند که باید در مقابل کارهای نسنجیده عذرخواهی کرد. وقتی معلم به دانشآموز خود سلام کند او یاد میگیرد که باید به بزرگتر سلام کرد یا وقتی کاری را دانشآموز انجام میدهد و معلم از او تشکر میکند؛ دانشآموز تشکر کردن را یاد میگیرد. این موضوعات از مصادیق تربیت است و زمانی اتفاق میافتد که در رفتار ما نمود داشته باشد.
باید عزتنفس دانشآموز را حفظ کرد تا دانشآموز تربیت شود. تربیت «شدنی» است و «کردنی» نیست؛ افراد باید تربیت «بشوند» و در مسیر «شدن» قرار گیرند. تربیت مثل دیگری شدن نیست؛ دانشآموز انسان است بههمین علت کنشگری و عاملیت دارد و واجد عمل است؛ تربیت فرایندی است که در تعامل بین مربی و متربی اتفاق میافتد. تعامل مخصوصاً انسانهاست؛ تربیت انسان را با تربیت گیاه یا حیوان اشتباه میگیریم و فکر میکنیم تربیت یعنی «بارآوردن» درصورتیکه اینگونه نیست البته متربی باید مدیریت و هدایت شود.
معاونت پرورشی آموزشوپرورش باید براساس مباحثی که در تربیت مطرح میشود و در سند تحول بنیادین نیز وجود دارد، دگرگون شود. اگر بخواهیم با همان روشهای قدیم دانشآموزان را تربیت کنیم بهجایی نخواهیم رسید. نسل جدید با نسل پیشین تفاوت بسیاری دارد و باید بتوان با زبان آنها به آموزش مسائل تربیتی پرداخت.
امیدوارم همه به آموزش و پرورش که در یک شرایط جدیدی قرار گرفته است، کمک کنند. با توجه به شعار «وفاق ملی»، وزیر آموزشوپرورش باید تصمیم بگیرد که همه افکار، اندیشهها و سلایق دلسوز تعلیموتربیت که دانشآموزان این کشور را دوست دارند، گردهم بیاورد و در قالب نشستها، اتاقهای فکرها، همایشها و کرسیهای آزاداندیشی آموزشوپرورش را با عقل همگانی اداره کرد.
باهوشترین فرد سازمان، کل سازمان است و باهوشترین فرد آموزش و پرورش وزیر، معاون یا چند نفری که در رأس نشستهاند، نیستند بلکه کل آموزش و پرورش است بنابراین باید کمک کنیم تا این اتفاق خوب بیفتد.
گفتوگو از سجاد محمدیان
انتهای پیام