به گزارش ایکنا، مهرناز باشیزاده مقدم؛ عضو هیئت علمی دانشگاه معارف اسلامی، 15 مهرماه در نشست علمی «انعطافپذیری نورونی و مناسک دینی؛ نگرهای بالا به پایین برای تغییر یا اشتداد باورهای دینی» با بیان اینکه هسته اصلی همه ادیان باور به هویتی فراطبیعی است، گفت: این هویت فراطبیعی میتواند خدای ادیان ابراهیمی و یا هویت دیگری باشد؛ ما سه دسته موضع میتوانیم در برابر علوم شناختی دین داشته باشیم؛ گروه اول ابطالگرایان هستند که یافتههای علوم شناختی دین را در جهت تضعیف باورهای دینی مورد استفاده قرار میدهند که در راس آنان ملحدین معروف قرار دارند. گروه دوم، افراد بیطرف هستند که موضع خاصی نسبت به یافتههای شناختی درباره دین ندارند البته برخی از این افراد دینستیز و برخی دینپذیر هستند؛ این گروه به بررسی فرایندهای مرتبط با مناسک دینی میپردازند؛ این گروه دوم را جونز در کتاب «آیا علم میتواند پرده از راز دین بردارد» به عنوان گروه دانشمندان یاد کرده است و گروه سوم هم دفاعکنندگان هستند.
باشیزاده مقدم با طرح این پرسش که آیا یافتههای علوم شناختی در جهت تضعیف باورهای دینی قرار دارد، تصریح کرد: پاسخ کلی این است که علوم شناختی جنبه انتزاعی و رازگونه دین را عینی و حسی میکنند ولی به معنای دقیق کلمه موضعگیری نسبت به دین ندارند و یافتهها، خنثی و بیطرف هستند و هر فرد میتواند با سوگیری خود عدم باورمندی یا باورمندی به دین را در خود تضعیف و یا تقویت کند.
وی با بیان اینکه ابطالگرایان یا دانشمندانی که دیدگاه فیزیکالیستی یا طبیعتگرایی دارند، حالات ذهنی را حالات بیولوژیکی میدانند و آنها را به حالات شیمیایی تقلیل میدهند، اضافه کرد: آنها حالات شیمیایی را به فیزیکی تقلیل داده و برای آن هم حالت طبیعی قائل هستند؛ به باور این گروه، چند سامانه برای فعالیتهای ذهنی انسان وجود دارد از جمله برخی سامانهها که نیازمند اراده و تلاش زیادی نیست ولی برخی نیازمند اراده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه معارف اسلامی اضافه کرد: این گروه باورهای دینی را به سامانه اول منتسب میکنند یعنی سامانه بینیاز از صرف انرژی و کوشش ذهنی؛ در حالی که دستگاه شناختی و عصبی انسان یک سیستم به هم تنیده عصبی و شناختی است که سامانههای مختلف آن غیرقابل تفکیک است. خطای دیگر دیدگاه فیزیکالیستی، فهم نادرست در مورد کارکرد پیمانهای دستگاه شناختی است. حقیقت آن است که سامانههای مختلف هیجانی، تفکر، ذهنمندی، تشخیص فوق حساس و ...در ذهن انسان با هم کار میکنند و منطقهای نیست. مثلا در مورد تکلم، پردازش ذهنی دخیل در تفکر، بخش هیجانی آمیگدال و اعصاب قشری حرکتی و ... هم دخالت دارند.
باشیزاده مقدم با اشاره به مفهوم ذهن و مغز گفت: غالبا دیدگاههای فیزیکالیستی میگویند ذهن همان مغز است و ما چیز دیگری جز مغز فیزیکی نداریم و هر کنشی که در رفتار ما وجود دارد برآمده از مغز و شلیک نورونهای عصبی است ولی ما مغز را میتوانیم به حافظه رایانه تشبیه کنیم که با سختافزار خود همانندی و هماهنگی دارد یعنی دو بخش ذهن و مغز با هم تفاوت دارند.
وی با اشاره به مسئله ایمان بدنمند، افزود: وقتی ما از بدنمندی ایمان سخن میگوییم یعنی شاکله دین با همه اجزا در بدن ما رخ میدهد؛ باورهای ما در دستگاه شناختی ما شکل میگیرد و ایمان ما صرفا در چیزی مانند نفس و روح شکل نمیگیرد و ما با همین بدن مادی مناسک را انجام میدهیم و باورهای خود را تقویت میکنیم.
باشیزاده مقدم با طرح این پرسش که با چه ساز و کار بدنمندی مناسک میتواند در ایمان افراد اثر بگذارد، اضافه کرد: رفتارهای ما در سطح بالا میتواند حاصل کدهای ژنتیکی ما باشد که رمز آن بازگشایی شده و پروتئین را میسازند و پروتئینها هم میتوانند بافتها را تولید کرده و بافت هم ارگان و اندام را میسازند؛ دیدگاههای تقلیلگرایانه میگویند هر چیزی در انسان از جمله حالات ذهنی و به تبع آن باورها و حالت دینی در ژنها وجود دارند یعنی باورهای دینی مقهور جبری است که در سیر تکامل انسان نهادینه شده است.
وی ادامه داد: دیدگاه دیگری وجود دارد که ثابت میکند یک ارگانیسم یا موجود میتواند در ژنها دخالت کرده و آنها را تغییر دهد و این ژنها نیستند که هویتی به نام ذهن را شکل بدهند. ما هر تجربه تازهای که داریم یک مدار عصبی ثبت میکند و در حافظه ما باقی میماند؛ خیلی اوقات در فرایند تغییر عادات، تغییرات نورونی رخ میدهد و مسیر جدید عصبی تولید میشود.
عضو هیئت علمی دانشگاه معارف اسلامی افزود: وقتی فردی با حداقل دینداری و باورمندی مناسک مختلف را با سه مؤلفه تکرارپذیری، هیجان و باورمندی انجام میدهد همان ساز و کار سیستمی یا یادگیری یک عادت در او فعال خواهد شد و قاعده متعارف و ترجیعبندی را که دانشمندان علوم اعصاب آن را به کرات میگویند رخ میدهد و نورونهایی که با هم شلیک میشوند پیوند برقرار کرده و مدار عصبی جدید تشکیل میشود. حقیقت این است که این مدار عصبی جدید ناظر به کنش و رفتار و مناسک است و مناسک در بطن خود القای مفاهیم دینی را دارد.
باشیزاده مقدم اظهار کرد: باورهای ما در سیستم هیجانی شناختی و انگیزشی شکل میگیرند و کل سیستم مغز در آن درگیر است و بدن در تعامل با محیط مدار جدید را ایجاد میکند و در اینجا ظرفیتهای متعالی انسان مانند عقلانیت و اختیار و معنویت به ذهن نسبت داده میشود و نه مغز؛ برخی شاید تصور کنند که ما یک جایگاه خاص عصبی در مغز برای باورها داریم ولی اینطور نیست.
وی ادامه داد: باورهای ما با مجموعهای از سلولهای عصبی هیجانی و شناختی و ادراکی و ...انجام میشود؛ پردازش این سلولها از ژنهایی است که در هسته نورونها وجود دارد و کامل این ژنها در نطفه انسانها وجود دارد و هر کدام از این ژنها زمانی فعال شده و دستگاه عصبی را ایجاد میکند لذا نمیتوان گفت عقلانیت فرد از شلیک فلان نورون درست میشود.
باشیزاده مقدم با بیان اینکه ما وقتی مناسکی را همراه با انگیزش هیجانی انجام دهیم آبشارهایی که حاصل ترشح نورونی هستند ایجاد شده و مدارهای جدید نورونی را شکل میدهند، اضافه کرد: این سبب میشود تا دو دسته نورون سیمکشی قویتری با هم داشته باشند. تجارب ذهنی و بیرونی وقتی تکرار شوند رفتارهای آتی را شکل میدهند مثلا شما وقتی رفتاری را از یک فرد ببینید که تکرار میشود نورونهای شما برای کنترل روابط با آن فرد فعال میشوند. اینکه ما تصمیم میگیریم یک دانش جدید را در خود ایجاد کنیم آیا مقهور ژنها است؟ خیر این ما هستیم که مسیر جدید عصبی برای ذهن ایجاد میکنیم و وقتی علیت ذهنی وجود دارد عملکرد نورونی تغییر مییابد و این تغییر در سطح الکترونی است و در نتیجه آن مسیر جدید عصبی پیدا خواهد شد و باور شناختی انسان را تحت تاثیر قرار میدهد و کنش ایمانی فرد را تغییر میکند.
این پژوهشگر با بیان اینکه یک کنش ایمانی حس خوبی به انسان میدهد لذا دوباره آن را تکرار میکند، اضافه کرد: عمل و ایمان با هم از این جهت مرتبط هستند و بر همدیگر اثر میگذارند؛ دانشمندان علوم اعصاب بر سه مقوله در این باره تاکید دارند؛ تمرکز و توجه، تکرار و برانگیختگی هیجانی و وقتی این سه با هم همکاری کنند نوعی انعطافپذیری نورونی پایدار ایجاد خواهد شد. ابتدا ممکن است فردی توجه آن کم باشد ولی وقتی مدتی یک کار و تفکر را دنبال کند این تمرکز و توجه ایجاد خواهد شد لذا در معنویتهای نوظهور هم بر مدیتیشن تاکید دارند.
عضو هیئت علمی دانشگاه معارف اسلامی با بیان اینکه بسیاری از مناسک ما مؤلفه تکرار را در خود دارد مثلا نماز را یک فرد مسلمان باید از ابتدای تکلیف تا پایان عمر انجام دهد و این تکرار باعث ایجاد مداری از نورونها میشود و بعد از یک مدت او این کار را به آسانی و با لذت انجام خواهد داد، افزود: حتی در مباحث علوم اعصاب اجتماعی آزمایشاتی انجام شده است مثلا افرادی که از یک گروه و حزب حمایت میکنند با اینکه این گروه مورد مذمت است ولی بعد از 40 یا 60 روز تکرار حمایت از این گروه باور شناختی او را تغییر داده و به حمایت خود ادامه میدهد با اینکه از ابتدا مخالف آن بوده است.
باشیزاده مقدم با بیان اینکه در آیات قرآن، مرتبه پایینتری از ایمان را که اسلام است داریم، تصریح کرد: کسی که مسلمان است و یکسری اعمال را به خاطر اسلام انجام میدهد بعد از مدتی ایمان او به این مناسک هم افزایش خواهد یافت و عقد قلبی و باور شناختی ایجاد خواهد شد لذا انسان باید مدتی خود را به تکرار مناسک عادت دهد تا پیوند بین ایمان و عمل در او ایجاد شود.
وی تاکید کرد: در قرآن بر توجه و تدبر و ایمان و عمل خیلی تاکید شده است؛ اینکه مؤمنان وقتی قرآن میخوانند قلبشان به تپش درآمده و بر ایمان آنان افزوده میشود یا اینکه فرموده است با حضور قلب وارد نماز شوید و سکر و کسالت نداشته باشید؛ بسیاری از آیات قرآن هم بار هیجانی مثبت را به انسان القاء میکند و در فرد سرور و بهجت ایجاد میشود مانند آیه: وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ.
باشیزاده مقدم در پایان با بیان اینکه فعل مضارع در مورد مناسک در قرآن زیاد به کار رفته است که نشانه استمرار است، تصریح کرد: مثلا «الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ»؛ یا آیاتی اختصاصی این استمرار را نشان میدهد: «وَالَّذِينَ هُمْ عَلَىٰ صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ»؛ بنابراین در مناسک ردی از این سه مؤلفه برای تغییر باورهای شناختی میتوان پیدا کرد.
انتهای پیام