کد خبر: 4242818
تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱۴۰۳ - ۱۰:۲۹
یادداشت

مدیریت جریان اصلی مدرسه؛ امری بدیهی اما غریب

مدیریت جریان اصلی مدرسه‌، امری بدیهی است که از آن غفلت شده است. ای‌ کاش جریان اصلی مدرسه را فرعی و حاشیه‌ای نمی‌پنداشتیم و از سال‌ها قبل بدان‌ها با نگاهی جدید، اهتمام ویژه می‌ورزیدیم.

حیدر تورانی، استاد تمام مديريت پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش در یادداشتی که در اختیار ایکنا گذاشته است به موضوع مدیریت جریان اصلی مدرسه پرداخته و آن را شرح داده است که در ادامه مشروح آن را می‌‌خوانید.

فرض كنید من مدیر مدرسه هستم. در مدرسه من هر روز کارها و فعالیت‌هایی در حال انجام است. دانش‌آموزان به مدرسه می‌آیند، معلمان وارد کلاس می‌شوند و برنامه کلاسی مخصوص خودشان را اجرا می‌کنند. والدین به طور دائم در رفت‌وآمد هستند. زنگ تفریح چندبار در روز تكرار می‌شود و ظهرها به اقتضا نماز جماعت و مراسم آيينی و ملی برگزار می‌شود. از این نوع کارها و فعالیت‌ها هر روز تکرار می‌شوند و به ظاهر مشابه هم به نظر می‌رسند. مثل جریان آب در مسیر رودخانه كه تكراری است، نه شبیه هم. بعضی‌ها می‌گویند بالاخره هر کسی مدیر مدرسه باشد، این کارها انجام می‌شوند. مدیر مدرسه نداشته باشیم هم این کارها انجام می‌گیرند. گویی بر این باورند كه این قبیل امور مهم نیستند، بلکه مهم آن است که مدرسه چقدر بتواند نوآوری و خلاقیت داشته باشد.

اما مطابق ایده جریان اصلی مدرسه‌ای برای مدیر خودآگاه مدرسه، همه امور جاری و تکراری مدرسه باید مهم تلقی شوند. این مدیر مرتب و هر روز درباره اینکه معلم با چه انگیزهای وارد کلاس درس می‌شود، چقدر حوصله و نشاط دارد؟ دانش‌آموزان با چه انگیزه و روحیه‌ای سر کلاس می‌نشینند؟ با نشاط و شادابی می‌آیند یا افسرده و بی‌انگیزه؟ آیا نمازخانه، سرویس‌های بهداشتی و آبخوری‌ها آماده و تمیز هستند؟ آزمایشگاه، كارگاه، كتابخانه و همه محیط مدرسه آماده استفاده و بهداشتی و آماده حضور مناسب دانش‌آموزان هستند؟ و ... فکر می‌کند و اقدام‌های لازم را انجام می‌دهد.

كاركرد و عملكرد همه اینها یعنی کیفیت‌بخشی جریان‌های اصلی مدرسه و رقم‌زدن و احیای کارکرد اصلی مدرسه. مدیر مدرسه هر نوآوری‌ای را که از محیط مدرسه از افراد و کارشناسان متعدد و از مطالعات و دانش جدید می‌گیرد، باید در خدمت جریان‌های اصلی مدرسه قرار دهد. 

اگر جریان‌های اصلی مدرسه را ضعیف و ناچیز و غیر مهم بدانیم و به آنها توجه نداشته باشیم، به خطا رفته‌ایم. جریان‌های اصلی مدرسه باید تقویت شوند تا بتوانند اهداف مدرسه را به مثابه بستری آماده و كارآمد به سرانجام برسانند وگرنه حتی اگر خلاقیت و نوآوری هم داشته باشیم اما این نوآوری و خلاقیت یا کارهای جدید مطالعاتی نتوانند از طریق جریان‌های اصلی مدرسه پشتیبانی و تقویت شوند و فرایندها را تسهیل کنند، سرانجام خوشی نخواهند داشت.

نوآوری‌ها و برنامه‌های كارآمد و جریان اصلی مدرسه كه شاهراه رسیدن به اهداف هستند، باید در راستای اهداف و در خدمت همدیگر قرار گیرند. چنانچه به هر کدام از این ملاحظات مدیریتی کم‌توجهی شود، به مقصود نخواهیم رسید. بستر و به‌اصطلاح خاستگاه یادگیری همین کارهایی است كه بدیهی به نظر می‌رسند. حال آنکه باید بدیهیات را جدی بگیریم و از آنها غافل نشویم.

به دیگر سخن، بارها شنیده‌اید در هر مدرسه یا سازمان، چه مدیر داشته باشد یا نه و مدیرش قوی باشد یا ضعیف، مجموعه کارهایی به شکل عادت و معمول انجام می‌شوند. کارمندان می‌آیند و می‌روند، کارهای موظف خویش را انجام می‌دهند. معلم هم می‌آید سر کلاس و آخر ماه حقوقش را می‌گیرد. عجیب اینجاست كه انجام درست و بهینه این امور را قدر نمی‌شناسیم و مهم تلقی نمی‌كنيم و به آن انگ روزمرگی می‌زنیم. 

صرفاً به این می‌اندیشیم که چه‌ کار خلاقانه و نوآورانه‌ای در مدرسه انجام می‌شود، البته كارهای خلاقانه و نوآورانه مهم، مفيد و ضروری است اما رهاكردن جریان اصلی مدرسه و دلخوش‌كردن به کارهای نو و جدید و به اصطلاح فراموش‌ كردن بستری كه این كارهای نو باید در آن و بر آن جریان یابند، ره به مقصود نمی‌برد.

ایده مدیریت جریان اصلی مدرسه‌ای، امری بدیهی است که از آن غفلت شده است. ای‌کاش جریان اصلی مدرسه را فرعی و حاشیه‌ای نمی‌پنداشتیم و از سال‌ها قبل بدان‌ها با نگاهی جدید، اهتمام ویژه می‌ورزیدیم. از جمله بدیهیات و به ظاهر روزمرگی‌هایی كه باید جدی گرفته شود، ۹۷ و نیم درصد بودجه آموزش و پرورش است كه صَرف حقوق و دستمزد می‌شود و ما به راحتی و بدون توجه به استفاده بهینه از آن همه بودجه هنگفت از كنارش عبور می‌كنیم و صرفاً آن را ذمه آموزش و پرورش می‌پنداریم و برای بهره‌وری آن بودجه كلان برنامه‌ای نداریم. این قبیل بدیهیات جدی گرفته نشده، فقط در حوزه حقوق و دستمزد نیستند و در بسیاری از امور دیگر و از جمله در فضاهای آموزشی، ورزشی و اردویی، در سطح‌های گوناگون مغفول مانده‌اند.

روزمرگی بهنگام و درست، بد نیست بلكه لازم است؛ تکرار کارهای بیهوده بد است به عنوان مثال، مقنی برای كندن چاه و رسيدن به آب، هزاران بار زدن كلنگ را تكرار می‌كند، نه كه اين تكرار بد نیست، بلكه لازم و ضروری است. هزار و يكمين كلنگ، تكراری است اما متفاوت و به هدف نزديک‌تر از كلنگ هزارمی است؛ بنابراین چنانچه همین کارهای روزمره و تكراری را خوب و درست، هدفمند و به جا و به دور از بیهودگی و متفاوت انجام دهیم، می‌توان به نتایج امید بخش و كارا و مؤثر امیدوار بود.

انتهای پیام
captcha