به گزارش ایکنا؛ نشست ادبی «عزیز خدا؛ شهید» در گرامیداشت نام و خاطره «شهید سیدهاشم صفیالدین» و «شهید عباس نیلفروشان»؛ شامگاه جمعه، ۴ آبان؛ با حضور جمعی از شاعران حوزه ایران فرهنگی با اجرای سیدمسعود علویتبار به میزبانی گروه بینالمللی هندیران برگزار شد.
سیدسلمان صفوی، نویسنده و رئیس آکادمی مطالعات لندن در ابتدای این نشست با بیان آنکه تقابل سپاه نور و ظلمت در تاریخ واقعهای مستمر است گفت: انبیای الهی، پیشوایان اقامه آزادی و قسط هستند «لیقوم الناس بالقسط». جبهه مقاومت استمرار راه انبیای الهی است.
وی با تاکید برآنکه سردار عباس نیلفروشان «ستاره شفقِ طلوعِ سرخ آزادی» است تصریح کرد: مردی از سلاله داود(ع) در مقابل جالوت، موسی(ع) در مقابل فرعون. هرجا فرعونی است در مقابل، موسایی است. «لکل فرعرن موسی». منازعه موسی و فرعون «نوعیه» هنوز زنده است.
رئیس آکادمی مطالعات لندن با بیان آنکه عصای موسی(ع) این بار از فلسطین، یمن، لبنان و ایران، برای بلعیدن مارهای فرعونیِ لانه کرده در فلسطین اشغالی بدل به اژدهای الهی شده است.
این فیلسوف نوصدرایی افزود: شهادت علمداران جبهه مقاومت از «سلیمانی» تا «السنوار» و «سیدهاشم صفیالدین»؛ «آغازِ پایانِ» رژیم آپارتاید است. شهید عباس نیلفروشان با شهادتش نیز عزتبخش شد، او بنده نیک و مجاهد حضرت «هوالعزیز» بود.
در این محفل ادبی که با بداههنویسی مسعود ربانی همراه بود شاعرانی چون علیرضا قزوه، امیر عاملی، ایرج قنبری، رسول شریفی، کمیل کاشانی، سیدمسعود علویتبار، مهدی باقرخان، محمدمهدی عبداللهی ، سیدغافر رضوی، ناصر دوستی، محمد عشرت صغیر، نغمه مستشارنظامی، میترا ملکمحمدی، آسیه مرادپور، نجمه پورملکی، نگین نقیبی، مریم بسحاق، فرزانه قربانی، سارا عبداللهیفر و صبا فیروزی حضور داشتند.
برخی از اشعار ارایه شده در این نشست به قرار ذیل است:
یک قطره ز خون جرعهنوشان فرات
پاشید به جان شط جوشان فرات
دل قطره اشکی شد و بیتاب افتاد
در غربت روضه خموشان فرات
جوشید و مِی اندر مِی ناب آوردند
از صبح ازل مَشک به دوشان فرات
جز دست ابالفضل(ع)، علمداری نیست
در معرکه آینهپوشان فرات
آن دست عزیز ارمغان آورده ست
صد آینه از چشم خروشان فرات
«عباس» شهیدِ غرق کُن فرعون را
با معجزه «نیلفروشان» فرات
سروده: نغمه مستشارنظامی
همه عمر رفتی به سوی شهادت
که مستی کنی از سبوی شهادت
چه مستانه در کوی دیدار، سردار
بغل باز کردی به روی شهادت
به قد قامت وصل تکبیر گفتی
گرفتی ز خون تا وضوی شهادت
به باغ تنت زخمها شد شکوفا
مشام تو پُر شد ز بوی شهادت
زدی پشت پا عاشقانه به دنیا
که بودت به دل آرزوی شهادت
تو در پای جانان گذشتی ز جان و
خدا بر تو داد آبروی شهادت
شهیدان در خون طپیده به ما هم
بگویید راز مگوی شهادت
سروده: کمیل کاشانی
ای داغ بیا آتشی از سینه برافشان
کاشوب دل ماست غم نیلفروشان
از او بِسُرا تا همه از جنس شجاعت
خیزد ز دل دفتر ما موج خروشان
جز آتش خونخواهی و جز دود غم او
ما هیچ نداریم در این سینه جوشان
هیهات دلا چون به رهش سَر نفشانی
بر خیز و کفن بر تن صد چاک بپوشان
این بادیه سینه، همان وادی سیناست
کز آتش آه نفس اوست خروشان
سروده: سیدمسعود علویتبار
عبای خاکی تو زیر آوار
مرا با گریه یاد مادر انداخت
سعادتمند بودی و شهادت
تو را با دشمنان دین در انداخت
دلت بیروت خونین بود و باید
به قلب حادثه پَر میکشیدی
میان معرکه مثل شهیدان
به جمع دوستانت میرسیدی
حماسه آفرین بودی و دیدیم
میان مشتهای تو خطر را
به لرزه در میآمد هر که میدید
به روی شانههای تو تبر را
سَحَر انگیزه چشمِ تَرَت بود
اذان تکثیر میشد از صدایت
چه در سر داشتی در زیر آوار
که خلوت کرده بودی با خدایت
قسم بر نام والا و شریفت
تو را در آسمانها برگزیدند
برای امتداد راه پاکت
شهادت را به شوقت آفریدند
سروده: فرزانه قربانی
بگو ستاره بیروت، از آسمان چه خبر؟
تنِ تَنیده به یاقوت، از آسمان چه خبر؟
درخت زخمی زیتون و بُغض سیب و انار
درخت زخمی شاتوت، از آسمان چه خبر؟
دوباره چشم جهان شد در این هیاهوها
به راز سرخ تو مبهوت، از آسمان چه خبر؟
شدی دوباره تو غالب به حکم «مِن فِئَه»
بگو تو حضرت طالوت، از آسمان چه خبر؟
شبی به خطّ مُقدم چو شیر شرزه، زدی
تَشَر به لشکر جالوت، از آسمان چه خبر؟
زدی به نیل خروشان شبیه خط شکنان
به زیر بارش باروت، از آسمان چه خبر؟
دوباره در دل آتش زدی شبیه خلیل
تبر به پیکر طاغوت، از آسمان چه خبر؟
به ذکر «نصرُ مِن الله» لرزه افکندی
به جان دشمن فرتوت، از آسمان چه خبر؟
و نظم سُستترین خانه شیاطین را
به هم زدی تو به یک فوت! از آسمان چه خبر؟
شبی به عرش سپُردی تو دست ضاحیه را
پریدی از دل ناسوت، از آسمان چه خبر؟
شدهست خون تو با خون سرخ «نصرُالله»
به شهر ضاحیه مخلوط، از آسمان چه خبر؟
به روی دوش وطن عطر سیب پاشیدی
شهید خفته به تابوت از آسمان چه خبر؟
برو سرت به سلامت سفر بخیر، اما
بگو مسافر لاهوت از آسمان چه خبر؟
سروده: ناصر دوستی
صبحیم و به آفتاب ایمان داریم
نیلیم و هزار موج پنهان داریم
مردان شهادتیم و در عرصه رزم
لشکر، لشکر نیلفروشان داریم
سروده: رسول شریفی
گَهی درد و مَحَن را میستائیم
گهی دار و رَسَن را میستائیم
شهادتها مبارک ای شهیدان
تو و سید حسن را میستائیم
سروده: سید تصور مهدی (پتنا، هندوستان)
ای عصای دست یعقوبِ حزین عباس من!
بوی پیراهن ندیدم اینچنین عباس من!
اصفهان، نصف جهان در انتظارت پیر شد
سروقامت آمدی ای آفرین! عباس من
پرچمی دیگر زدی بر قلهها، چشمت زدند
کم ندارد مثل تو این سرزمین، عباس من
بوی زیتون میوزد از پرچم تابوت تو
با که بودی لحظههای آخرین؟ عباس من
عاشق سیدحسن بودی، شدی مثل حسین
آخرِ پروانگی یعنی همین، عباس من
سنگر و خیبرشکن بودی برای جبههها
در پیات سنگرشکنها در کمین، عباس من
چشمهایت در میان قتلگاه ضاحیه
قصهای دارد غریب و دلنشین عباس من
در میان روضههای کربلایت بیشتر
غصه خوردم از عمود آهنین، عباس من
در نبودت ای عموی خیمهها، هر شب شکست
بغضِ خان یونس، رفح، غزه، جِنین، عباس من
دور تا دور تو دریا بود و کامت تشته بود
کاش هرگز نشنود امالبنین، عباس من
خم به ابرویم نیاوردم خدایا راضیام
دستهایت شد فدای راه دین، عباس من
اشک شوق «وعده صادق»، نسیم قدس بود
اَبرَم و دارم به این باور یقین، عباس من
جای «ابراهیم و اسماعیل و قاسم» خالی است
در نماز قدسِ روز اربعین، عباس من
سروده: نجمه پورملکی
هر چند بلا پشت بلا میآید
روز خوش انتقام ما میآید
کشتند ستارههای ما را غم نیست
خورشید پس از ستارهها میآید
سروده: مریم بسحاق
تو بودی با یزیدان گرم پیکار
چه کردی ناز شستت، ای علمدار
به مولایت چه غیرت داشتی مرد
تو را عباس نامیدند سردار
باید بدوم مگر به سویی برسم
باید که چو سیب سرخرویی برسم
آخر تو رسیدی به شهادت سردار
ای کاش منم به آرزویی برسم
سرودههای: عمادالدین ربانی
آفرین عکسِ وفا، نیلفروشان عباس
سوختی پای علی، شمعِ فروزان عباس
طبق دستور خداوند عمل کردی تو
تو که در اصل شدی پیرو سلمان عباس
جبھه جنگ برای تو چنان خانه توست
در نظر داشتهای میھن ایران عباس
تو شجاعت زِ اباالفضل گرفتی حتما
لشکرِ ظلم شد از دست تو حیران عباس
داشتی نقش مهمی تو به میدان جھاد
طبق تحقیق فلک، شیر تویی هان عباس
سروده: سید غافر رضوی (چولس، هندوستان)
از مستی عشق، ما به هوش آمدہایم
با حزب خدا، دوش به دوش آمدہایم
در جنگ کفن بر تن خود میپوشیم
چون نیلفروشان به خروش آمدهایم
سروده: محمد عشرت صغیر (شاه جهانپور، هندوستان)
صبحی دوباره با غمی جانکاه سر زد
داغی دگر بر جانمان از نو شرر زد
خط خبرها باز در خون غوطهور شد
آتش به جان دوستان باز این خبر زد
دل کند مردی دیگر از دلتنگی خاک
با جان قدم در جاده سرخ سفر زد
تیر ترور بر قلب پاک عاشقی خورد
ما را دوباره زخمی از غم بر جگر زد
در خاکمان یک باغ سروِ تازه رویید
هر جا ستم برقامت سروی تبر زد
یک لشکر از مردان راه عشق برخاست
هر جا که از ما دشمن ما یک نفر زد
سودِ شهادت را به ما بخشید، دشمن
هرجا به فکر خامِ خود بر ما ضرر زد
در راهِ نصرالله یارِ دیگری رفت
سیدصفیالدین به سوی دوست پر زد
یک یک اگر ما را به مسلخ سر بِبُرند
کِی جان ما از بیمِ اهریمن بلرزد؟
ما مرد میدانیم و عزم ما به میدان
تفسیر شد با آنچه از سنوار سر زد
در گوشه مقتل به آهِ خویش فریاد
در گوشهای مردمی از عمد، کَر زد
فریاد زد: وقت است برخیزید از خواب
دیوِ ستم آتش به جانِ برگ و بر زد
تا چند دنبالِ دلیل بی خیالی؟
تا چند باید حرف، با اما، اگر زد؟
آخر به پایان میرسد این شام و آید
این مژده که: آزادگان خورشید سر زد
سروده: احمد رفیعیوردنجانی
بگشایید در بسته عاشقکده را
که سپاه آمده تطهیر کند میکده را
و خدا خواست به دست تو جهان پاک شود
ید بیضای تو پیچید به هم شعبده را
این سپاه است به فرمان تو آماده رزم
تا مطهر کند این خطه طاعونزده را
به تو مدیون شده آرامش خود را دنیا
طور مدیون تو شد آتش باز آمده را
گردش خون خدا در شریانهای حیات
گرچه جاری شده برجسته کند این سده را،
کوه طور است و عصا هست، تو فرمان بده تا
نیل غریده و خاموش کند عربده را
سروده: میترا ملکمحمدی
هان! فاتحان جبهه بیروت زنده باد
خون به هم تنیده یاقوت زنده باد
ای پیرو ولایت موسای روزگار
ای «نیل» بهر کشتن طاغوت زنده باد
سروده: مهدی باقرخان (دهلی نو، هندوستان)
خون شد دل بیدار همه آینهها
پاکیزه ز زنگار، همه آینهها
با پر زدنت نیلفروشان عزیز
نیلی شده رخسار همه آینهها
سروده: صبا فیروزی
آمد خبری جدید؛ انّا للّه..
ای رکن رکین لشگر حزب الله
آوار شده غم تو بر دلهامان
با داغ تو زنده شد غمِ نصرالله
سروده: نگین نقیبی
انتهای پیام