این روزها فیلم سینمایی «قلب رقه» در سینماهای کشور اکران عمومی است. این فیلم به موضوع مقاومت و مدافعان حرم توجه دارد با این تفاوت که در این فیلم ما شاهد یک درام قوی نیز در قصه هستیم؛ عاملی که سبب شده تماشاگر با فیلم ارتباط برقرار کند. این فیلم سینمایی که کارگردانی آن را خیرالله تقیانیپور بر عهده دارد در سوریه جلوی دوربین رفته و تلاش میکند گوشهای از سیمای واقعی داعش را در معرض دید مخاطبان قرار دهد.
خیرالله تقیانیپور که با ساخت سریال «نجلا» توانست تواناییهای خود را در عرصه دفاع مقدس معرض دید قرار دهد در اولین کار سینمایی خود با نام «قلب رقه» سراغ موضوع مهمی چون مقاومت رفته است.
با وی که اکنون دبیری جشنواره تئاتر فجر امسال را بر عهده دارد به بهانه نمایش عمومی این فیلم گفتوگویی در ایکنا داشتهایم.
ایکنا – برای شروع ابتدا درباره چگونگی شکلگیری «قلب رقه» توضیح دهید.
در تمامی کارهایی که در تلویزیون و تئاتر کار کردهام همیشه یک داستان عاشقانه در بستر قصهای که روایت میکنم، وجود دارد. این رویکرد را در اولین تجربه سینماییام «قلب رقه» نیز مورد توجه قرار دادهام. برای روایت دراماتیک داستان به دنبال التهابی بودم که در قصه قرار دهم و بهترین مسیری که به نظرم رسید توجه به داعش و اتفاقاتی بود که این گروهک انحرافی در سالهای اخیر در سوریه و عراق رقم زدهاند.
وقتی فصل دوم «نجلا» را ساختم تصمیم گرفتم فیلمی سینمایی را کارگردانی کنم. دو طرح نیز به من پیشنهاد شد که درباره سوریه بود. من به دوستانی که ایده را پیشنهاد داد بودند گفتم به شرطی ساخت یکی از دو طرح را قبول میکنم که فیلم در سوریه جلوی دوربین رود. شرط من مورد موافقت واقع شد. در ادامه مراحل تحقیقاتی فیلم شروع شد و بعد از آن فیلمبرداری را در سوریه آغاز کردیم.
ایکنا – وقتی فیلم به نمایش درآمد شاهد برخی نقدها بودیم. برای نمونه عدهای بیان کردند فیلم بیان سادهانگارانهای به موضوع دارد. پاسخ شما چیست؟
نقدهای اینچنینی کلیگویی است. منتقد اگر بیاید پلان به پلان روی فیلم بحث کند و ضعفهای هر بخش را متذکر شود من یا به آن پاسخ خواهم داد یا اینکه نقد مطرحشده را خواهم پذیرفت اما جملاتی چون فیلم درنیامده، فیلم سادهانگارانه است را کلیگویی میدانم که تنها از عهده دانشجوی ترم اول سینما برمیآید. روزگاری منتقدان به مرحوم علی حاتمی میتاختند که وی سینما را نمیشناسد و تنها با قرار دادن وسایل قدیمی روی صحنه فیلم میسازد! در آن مقطع هیچ جایزهای به حاتمی داده نشد اما همان افراد وقتی علی حاتمی درگذشت با عنوانهایی چون، سعدی سینما یا پرچمدار سینمای ملی از او یاد کردند!
این اتفاق برای فیلم «سفر به چزابه» مرحوم رسول ملاقلیپور هم رخ داد. وقتی اثر به نمایش درآمد بیان شد فیلم درنیامده و با یک اثر کارتونی روبهرو هستیم! اما بعد از تنها سه سال این فیلم جز 10 فیلم برتر بعد از انقلاب شد. من در تئاتر آموختهام آن چیزی که درست است را انجام دهم و چندان به برخی نقدها توجه نداشته باشم. با این نگرش بسیاری از تئاترهایی را که روی صحنه بردم با استقبال خوب مردم مواجه شد و در جشنوارههای مختلف نیز جوایز متعدد به دست آورد. به یاد دارم «قلب رقه» هنوز اکران نشده بود که یکی از دوستان منتقد گفت فیلم به اکران راه پیدا نخواهد کرد چون مخاطب لازم را نخواهد داشت ولی توانست عنوان پرفروشترین فیلمغیر کمدی را تا به امروز به خود اختصاص دهد. من مشکلی با منتقدها ندارم زیرا در تئاتر بسیاری از منتقدان دوستان من هستند و از نظرات آنها نیز همیشه بهره بردهام. در «نجلا» نیز تلاش کردم از نقدهای صحیح استفاده برم اما هیچگاه نمیتوانم با برخی کلیگوییها کنار بیایم.
ایکنا – شایعه بود که قرار بوده متن مجوز ساخت نگیرد اما با قول اصلاح، مجوز ساخت داده شده است. همچنین بیانشده تصویرسازیای که از داعش انجامشده مناسب نبوده و دشمن نادان ترسیم شده است. پیرامون این موضوع توضیح دهید.
این موضوع درباره طرح بوده است. ما فیلمنامهای به شورای پروانه ساخت ندادیم بلکه طرح به آنها داده شد. در آن مقطع تهیهکننده آقای فرجی بود که بنا به دلایلی ادامه همکاری میسر نشد و سعید پروینی جای او را گرفت. از زمانی که طرح مجوز دریافت کرد تا زمانی که فیلم ساخته شد یک سال طول کشید. در طول این مدت دائم در حال ترمیم فیلمنامه بودیم تا اثری درخور توجه ارائه شود بنابراین نمیتوان بر اساس طرحی که یک سال قبل از ساخت به شورا ارجاع شده گفت که فیلم، اثری خوبی نیست.
در پاسخ به سؤال دوم هم باید بگویم اگر دوستان به تیتراژ فیلم دقت میکردند میدیدند که در فیلم میآوریم داستان در سال 2016 روایت شده است. داعش در آن سال دیگر از قدرتش کاسته شده بود و دائم در حال اضمحلال بود. فرماندهان داعش دائماً در حال جدایی بوده و به نیروهای دیگر و حتی گاهی مواقع اسرائیلیها میپیوستند. همچنین در فیلم نشان میدهم قهرمان فیلم سه بار از داعش شکست میخورد پس چگونه میگویند دشمن را نادان ترسیم کردهام؟ قهرمان فیلم، بعد از چند شکست توانست به موفقیت رسد و اتفاقاً همین امر ارزش کار او را بالا ببرد.
جای دیگر از من ایراد گرفته شد چرا داعشی وحشی را عاشق نشان میدهم؟! این چه نقد بیپایهای است؟ آیا ابنملجم به عنوان یکی از پلیدترین شخصیتهای تاریخ، عاشق نشد؟ ابنملجم حتی در مقطعی از تصمیم خود مبنی بر ترور حضرت علی (ع) پشیمان شد اما قطام است که وی را تشویق میکند تا امیرالمؤمنین (ع) را به شهادت برساند. همچنین گفته شد چرا برای شهری که در دست داعش است قانونمداری تصویر کردم. این نقدها نشان میدهد آنها بههیچوجه داعش را نمیشناسند. داعش وقتی شهری را غصب میکرد، مجبور بود در آن زندگی کند و برای آن قانون در نظر میگرفت تا بتواند آن را اداره کند.
ایکنا – در طول مطالعات و تحقیقاتی که انجام دادید این گروهک انحرافی را چگونه دیدید؟
ابوبکر بغدادی وقتی در زندان ابوقریب بود مورد ارزیابی قرار گرفت و به او تلقین شد که بهواقع خلیفه مسلمین جهان است. اتاق فکر داعش از زمانی خراب شد که از سمت سعودی به سمت شمال آفریقا متمایل شد. فرماندهان داعش وقتی اتاق فکرشان به سمت لیبی یا الجزایر متمایل شد دیگر برایشان بسیاری از شعارها اهمیت نداشت پس از داعش جداشده و به دستههای دیگر پیوستند.
ایکنا – برای فیلمتان لوکیشن بسیار سخت و خطرناکی را انتخاب کردید. پیرامون دلیل فیلمبرداری «قلب رقه» در سوریه توضیح دهید.
اینکه فیلمهای ایرانی خود را محدود به چند آپارتمان کردهاند بههیچوجه مطلوب نظر نیست بلکه بسیار خطرناک است و به سینما ضربه میزند. برای همین در کارهایم عموماً لوکیشن و فضای باز زیاد است. درباره امنیت هم باید بگویم خدا را شکر در تمام ایامی که فیلم جلوی دوربین بود ما از امنیت خوبی بهره میبردیم البته در چند مورد اتفاقاتی رخ داد که چندان جدی نبود. برای مثال روزی در حین فیلمبرداری به ما گفته شد که پهبادهای اسرائیلی بالای سر ما هستند و بهتر است کار را تعطیل کنیم. ما بعد از گرفتن سکانس، تصویربرداری را تعطیل کردیم و مجدد از فردا کارمان را آغاز کردیم. فیلم در «حمص» سوریه فیلمبرداری شده است. خطراتی که از زمان فیلمبرداری فیلم برایمان وجود دارد کاملاً خوشایند است بهنحویکه هرگاه عوامل «قلب رقه» دور هم جمع میشویم از خاطرات فیلم میگوییم.
نکته بعدی به امکاناتی برمیگردد که درباره فیلم وجود داشت. عدهای فکری میکنند وقتی موضوع فیلم مدافعان حرم است اثر مربوطه همه نوع امکاناتی در اختیارش است. این درست نیست. تهیهکننده فیلم برای تکتک چیزهایی که در اختیارمان قرار گرفت جنگید. بسیاری از بچهها، دستمزد خود را با تأخیر دریافت کردند حتی این فیلم در بخشی از فیلمبرداری به مشکل جدی برخورد اما درنهایت به دلیل نزدیک شدن به جشنواره فجر، تهیهکننده پیدا کرد و توانست کار خود را به پایان برساند.
ایکنا – کمی هم به گروه بازیگری فیلم بپردازیم انتخاب بازیگران در فیلم به چه نحو انجام شد. درباره انتخاب شهرام حقیقتدوست به عنوان افسر اطلاعاتی توضیح دهید. همچنین بگویید آیا گریم فرهاد قائمیان بهگونهای بوده که یادآور حاج قاسم باشد؟
من تئاتر «کلنل» را سال 96 با شهرام حقیقتدوست، کار کرده بودم. از همان زمان به وی گفتم هرگاه بخواهم فیلمی سینمایی جلوی دوربین برم، وی باید نقش نخست آن را بازی کند. برای سریال «نجلا» هم از او دعوت کردم اما به دلیل مشغلهای که برای او وجود داشت این اتفاق رخ نداد. وقتی «قلب رقه» را خواستم جلوی دوربین برم نقش نخست را به وی پیشنهاد کردم و او نیز کار را پذیرفت. هدایت هاشمی نیز از دوستانی قدیم من است که در برخی مواقع از وی راهنمایی نیز میگرفتم. با فرهاد قائمیان هم پیش از فیلم در چند جشنواره بهعنوان داور همکاری داشتم. همین امر باعث شکلگیری دوستی شد که در ادامه حضور وی را در کار رقم زد.
عدهای فکر میکنند در «قلب رقه» نوع گریم قائمیان بهگونهای بوده که یادآور حاج قاسم باشد. این تصور درست نیست. در سوریه همه فرماندهها چنین پوششی را برای سربند استفاده میکنند اما چون عکس حاج قاسم با عمامه کردی پخش شد این شائبه به وجود آمد. من برای پوشش قائمیان یکی از سرداران سپاه را مدنظر داشتم. اتفاقاً در بسیاری از بخشها نیز از ایشان مشورتهایی دریافت کردم. درباره حضور عبدالرضا نصاری هم باید بگویم من با ایشان مدتهاست که دوست بوده و به توانایی فنی وی آشنا هستم. برای همین در کارهایم همیشه نصاری حضور دارد. این بازیگر توانست در «قلب رقه» به خوبی نقش فرماندهای از داعش را بازی کند.
ایکنا – کمی هم درباره برخوردی که با «قلب رقه» در جشنواره فیلم فجر رخ داد، توضیح دهید.
شاید «قلب رقه» اولین فیلم من باشد اما من سالها در تئاتر کار کردهام برای همین پوستم کلفت شده است. در سینمای ما با افرادی چون علی حاتمی، عباس کیارستمی یا رسول ملاقلیپور رفتارهای بسیار بد انجامشده است حال نباید انتظار داشته باشید یک فیلمساز فیلم اولی که موضوع فیلمش مدافعان حرم هستند مورد مهر محبت آنها قرار گیرند. ولی این برخوردها اهمیت ندارد بلکه استقبالی که مردم از کار به عمل آوردند، مهم است.
شاید برای شما این سؤال به وجود آید آیا 14 میلیارد رقم خوبی برای فروش است که من از آن به عنوان اکران موفق نام میبرم؟ جواب مشخص است. در هر دورهای یک شکل از فیلمهای سینمایی مورد استقبال قرار میگیرند. در دهه 60 فیلمهایی نظیر «عقابها» گیشه در اختیارشان بود اما در ادامه آثاری چون «جدایی نادر از سیمین» فروش میکردند. من مطمئن هستم اگر این فیلم فرهادی، امروز روی پرده میرفت فروش گذشته را نداشت زیرا در شرایط امروز تنها فیلمهای طنز هستند که فروشی بالا دارند. این موضوع نیز هیچ ربطی به کیفیت دیگر تولیدات سینمایی ندارد. البته معتقدم این وضعیت نیز تغییر خواهد کرد چون همانگونه که موج استقبال از فیلمهای اکشن یا اجتماعی به پایان رسید فیلم کمدی هم موجش تمام خواهد شد.
ایکنا – موضوع بعدی که در این گفتوگو به آن خواهیم پرداخت بحث مقاومت است. تا چه اندازه پرداختن به چنین موضوعی در هنر هفتم دارای اهمیت است و دستاوردهای این توجه چیست؟
چند سال از پایان جنگ جهانی دوم میگذرد اما هنوز درباره آن فیلم ساخته میشود. «نجات سرباز رایان» یک اثر کاملاً شرقی است. در فیلم داستان مادری روایت میشود که چند فرزندش در جنگ کشته شدهاند. این مادر میخواهد تنها فرزندش زنده بماند. نمونه این قصه را بارها در اطراف خودمان مشاهده کردهایم پس چرا ما نباید چنین سینمایی داشته باشیم. وقتی در همه جای دنیا به نوعی موضوعاتی مقاومتی به دلیل کارکرد فرهنگی و ملی که دارد مورد حمایت قرار میگیرد طبیعی است که ما نیز خواهان چنین امری باشیم. این نیاز اساسی متأسفانه در سینمای کشورمان نادیده گرفته میشود وگرنه امروز تا به این اندازه تعداد فیلمهایی که موضوعشان مدافعان حرم و مقاومت بود در کشورمان کم نبود.
تمام آثاری که در حوزه مقاومت ساخته میشود هم الزاماً نباید کارهای درخشانی به لحاظ کیفیت باشند همانگونه که در سینمای جهان نیز تمام فیلمهایی که پیرامون جنگ جهانی ساخته شدهاند کیفیت لازم را ندارد. باید اجازه دهیم در این رابطه (مقاومت) کار لازم انجام شود تا در دل آزمونوخطا تولیدات باکیفیتی ساخته شود. فیلمسازی در حوزه مقاومت حرکت در جهت منافع ملی نیز است. آیا این خصیصه در «قلب رقه» مورد توجه قرار نگرفته است؟ این کمکاری در حالی است که فیلمسازان بسیار خوبی داریم حتی سینماگرانی که کار اولشان را جلوی دوربین بردهاند. درباره غنای فیلمسازان کشورمان همین اندازه بس که در جشنواره فیلم کوتاه که اخیراً برگزار شد در حوزه مقاومت آثار بسیار خوب و باکیفیتی را شاهد بودیم؛ کارهایی که در ایده بسیار جذاب و نو بودند. آرزو دارم روزی فرا رسد که ارگانهای حامی فیلمسازانی باشند که میخواهند درباره مقاومت کار کنند بهویژه کارگردانهایی که قرار است فیلم اول خود را جلوی دوربین ببرند.
تأکید بعدی در حوزه فیلم مقاومت، شکلی نمایشی آثار است. درست است که مستند هم کارکرد خود را دارد اما آنجایی که کار شکلی نمایشی به خود گرفته و درام به اثر افزوده میشود فیلم میتواند تأثیرگذاری لازم را داشته باشد. بهترین مثالی که در این رابطه به ذهنم میرسد سریال «مختارنامه» است که به واسطه جذابیت دراماتیک آن علاوه بر داخل در کشورهای منطقه هم توانست تأثیرگذاری لازم را داشته باشد. بیراه نیست اگر بگوییم کاری که «مختارنامه» در عراق کرد شاید 10 سال دیپلماسی قادر به انجام آن نبود. آمریکا فیلمهایی متعددی درباره عراق و افغانستان ساخته تا کار ناحق خود را توجیه کند اما چرا ما از حضور حقمان در سوریه و عراق فیلمی نمیسازیم؟
برای کسی که معتقد است تاریخ مصرف پرداختن به این موضوعات به پایان رسیده یک پاسخ دارم. تا زمانی که شهید به این کشور میآورند باید درباره مقاومت فیلم ساخت. وقتی میبینیم که دشمنان این آبوخاک چگونه با ددمنشی مردم ما را مانند حادثه تروریستی کرمان به شهادت میرسانند باید پیرامون مقاومت فیلم تولید کرد. از مراکزی چون فارابی، اوج، سوره و... سؤال میکنم که چرا در این رابطه سرمایهگذاری لازم را انجام نمیدهند؟ نکته عجیبتر اینکه، سازمانهایی که از آنها نام بردم هم به فکر فیلم تجاری ساختن هستند درحالیکه تولید آن دست آثار وظیفه بخش دولتی نیست و بخش خصوصی برای درآمدزایی باید در آن ورود کند. چرا بخش دولتی با ورود به سینمای تجاری امکان درآمدزایی بخش خصوصی را مسدود میکند؟ دولت موظف است درباره دختربچهای که با کاپشن صورتی در حادثه تروریستی به شهادت میرسد فیلم بسازد نه اینکه بخواهد در حوزه سینمای تجاری قدم بردارد.
مدافعان حرم نهتنها برای کشورمان بلکه برای کل منطقه امنیت آوردند. برای همین هم مورد حمایت مردم قرار میگیرند. من بارها در سوریه دیدم چگونه مردم سوریه به ایرانیها احترام میگذاشتند. برای نمونه یک فرد مسیحی هر روز برای عوامل فیلم قهوه میآورد. وی میگفت شما ایرانیها ما را از دست داعش نجات دادید. وظیفه ما است که از شما پذیرایی کنیم. چنین برخوردهایی را بهوفور در سوریه میتوان مشاهده کرد. آیا تصویرگری چنین برخوردی جذاب نیست؟
ایکنا - در انتهای بحث پیرامون دوره محمد خزاعی در مقام رئیس سازمان سینمایی هم اظهارنظر کنید. آیا ایشان به عنوان سینماگری که مدیر شد توانست دستاورد خوبی برای سینما داشته باشد؟
من کارگردان هستم و نمیتوانم دراینباره نظر دقیقی بدهم اما فکر میکنم دوره خزاعی برای سینمای کشورمان بد نبوده است. وی در کرونا سینما را تحویل گرفت، ایامی که سینمادارها میخواستند سینماها را تبدیل به پاساژ کنند. این سخن به معنای دفاع از خزاعی نیست اما تمام حرفم این است که در کنار برخی ضعفها باید نقاط مثبت را هم دید.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام