به گزارش خبرنگار ایکنا، درسگفتار «اخلاق اجتماعی در نهجالبلاغه» به همت گروه مطالعات قرآنی خانه اندیشمندان علوم انسانی طی سه جلسه با تدریس بخشعلی قنبری، پژوهشگر نهجالبلاغه، نویسنده کتاب «اخلاق کرامت در نهجالبلاغه» و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار میشود.
در اولین جلسه از این درسگفتار، بخشعلی قنبری به تشریح دلایل انتخاب این موضوع و چرایی توجه به بحث اخلاق در نهجالبلاغه پرداخت که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
برای جلسه نخست اصطلاحی را با عنوان «ظرفیت وجودی» انتخاب کردهام که آن را توضیح میدهم. البته قبل از آن باید بگویم که حقیقتاً اگر کسی نهجالبلاغه را یک منبع اخلاقی بداند باور درستی است. نهجالبلاغه به عنوان یک منبع اخلاقی اصیل و کلاسیک مدنظر است. آنچه از نهجالبلاغه آموختهآیم بیشتر جنبههای سیاسی ـ اجتماعی و به ویژه سیاسی آن است؛ دلیل این مسئله نیز وقوع انقلاب اسلامی ایران است. وقتی انقلاب پیروز شد به این بخش بیشتر نیاز داشتیم و بخش سیاسی نهجالبلاغه برجسته شد. این بخش به حدی برجسته شد که وقتی اسم نهجالبلاغه آورده میشود بلافاصله منشور سیاسی به ذهن میرسد و اگر خیلی وارد حوزههای دیگر شویم مسئله عدالت اجتماعی در آن مطرح میشود.
با پررنگ شدن جنبه سیاسی نهجالبلاغه، فضا برای توجه به سایر موضوعات تنگ شده و تصور کردهایم نهجالبلاغه در نامه ۵۳ (نامه به مالک اشتر) خلاصه شده است که جنبه سیاسی پررنگی دارد؛ اما جالب است بدانید در همین نامه ۵۳ نیز مباحث اخلاقی و فردی اثرگذاری وجود دارد.
در بخشی از این نامه حضرت علی(ع) میفرمایند: ای مالک هرگز و هرگز از هیچ بخششی پشیمان نشو و هرگز و هرگز از هیچ انتقامی خوشحال نشو؛ ببینید این جنبه چقدر میتواند اثرگذار باشد. یعنی بخشش در حد اکثر و انتقام در حد صفر. بنابراین در نامه سیاسی هم مباحث اخلاقی اجتماعی مطرح میشود و به اعتقاد من مباحث اخلاقی اجتماعی این کتاب به مراتب بیشتر است.
در این سالها بستههای اخلاقی مختلفی را از نهجالبلاغه استخراج کردهایم از جمله اخلاق حرفهای، اخلاق هنجاری و اخلاق حداکثری که شامل اخلاق کرامت و شفقت است. البته انواع و اقسام اخلاق از این کتاب قابل استخراج است. حتی اخلاق اجتماعی نهجالبلاغه انقدر گسترده است که وقتی وارد اخلاق حداکثری عرفانی میشویم بخش قابل توجه آن اخلاق عرفانی اجتماعی است، یعنی اخلاق حداکثری عرفانی در جامعه. از این جهت میتوان اسم این کتاب را اخلاق گذاشت(اعم از فردی و اجتماعی و حداقلی و حداکثری) که همه این موارد در نهجالبلاغه مطرح شده است.
مثلاً خطبه ۱۵۴ اخلاق کرامت و خطبههای ۱۹۳ و ۸۷ اخلاق حداکثری عرفان را مطرح میکند. در نامه ۴۵ نیز اخلاق شفقت مطرح شده است. اما متأسفانه از بسیاری مسائل غفلت کردهایم که مباحث اخلاقی نهجالبلاغه نیز بخشی از این غفلتهاست. اکنون برخی میگویند فیتیله اخلاق در دنیا در حال پایین آمدن است؛ در فرایند نزول اخلاقی ما نیز از جامعه بشری عقب نیستیم و هم به عیان میبینیم و هم تحقیقات اندیشمندان نشان داده که اخلاق در حال نزول است. بنابراین امروزه اگر کار واجبی داشته باشیم که جامعه را به صلاح و رستگاری برساند، توجه به اخلاق است.
دچار خودفریبی در اخلاق شدهایم و همه میگوییم اخلاق را بلد هستیم. اما کافی است سوال اخلاقی از مخاطب بپرسید مثلا سؤال کنید بردباری یعنی چه؟ افراد کمی میتوانند تعریف درستی از بردباری ارائه دهند یعنی دانش اخلاق در بین ما برخلاف تصور رایج وجود ندارد. عملمان به کنار، حتی علم اخلاق را هم بلد نیستیم و این نشان میدهد به لحاظ علم اخلاق حرفی برای گفتن نداریم.
ما حتی تفاوت بردباری، تکبر و خودپسندی را از هم نمیدانیم و چون علم اخلاق را نمیدانیم ناخواسته مرتکب اعمال خلاف اخلاقی میشویم مثلا مرز غیبت را نمیدانیم. علما گفتهاند قبل از خواب خود را محاسبه اخلاقی کنید؛ این کار زمانی محقق میشود که معانی اخلاقیات را بدانیم مثلا اگر تعریف غیبت را ندانیم نمیتوانیم بفهمیم آیا واقعا غیبت کردهایم یا خیر و در محاسبه رفتار خود میگوییم امروز غیبت نکردهام یا تکبر نداشتهام در حالی که واقعاً مرتکب این اعمال خلاف اخلاق شدهایم.
اما دلیل اینکه موضوع «ظرفیت وجودی» را انتخاب کردهام این است که بررسی کردهام که اگر بتوانیم این ظرفیت وجودی را در خودمان پدید بیاوریم زمینه برای تحقق برخی از مفاهیم اخلاق اجتماعی در ما فراهم میشود و گویی که این مسئله جنبه زمینهای و حتی عاملیت نسبت به سایر فضایل اخلاقی دارد.
اخلاق مجموعه مفاهیمی است که مشمول باید و نباید میشود پس هر چیزی که مشمول باید و نباید نشود ممکن است خیلی چیزهای دیگر نباشد اما اخلاقی هم نیست. هر وضعیت و کنش و واکنشی که مشمول باید و نباید نباشد اخلاقی نیست. اخلاق باید بتواند پذیرنده باید و نباید باشد. مثلا آیا محبت مشمول باید و نباید میشود؟ آیا میتوانم به شما بگویم فقط من را دوست داشته باش یا مثلاً بترس؟ نمیشود. اما وقتی متون دینی را میبینیم، مدام گفته شده از خدا بترسید پس خود ترس مُتَعلِق باید و نباید نمیشود، لذا امور روانشناسی از حیطه باید و نباید بیرون است. اگر اینطور بگوییم بسیاری از چیزها از حیطه اخلاق خارج میشود. اما قرآن مدام میگوید همدیگر را دوست داشته باشید پس چگونه میتوان مسائل روانشناسی را از جنبه اخلاقی بررسی کرد؟ باید بدانیم دستهای از افعال به طور مستقیم مشمول باید و نباید میشود مثلا میگوییم دروغ نگویید؛ اینکه دروغ نگوییم دست خودمان است پس فعل ما مشمول باید و نباید میشود اما برخی احوالات ما مشمول باید و نباید نمیشود مثلاً در خصوص محبت داشتن به هم؛ اما وقتی اسلام میگوید به همدیگر محبت کنید و همدیگر را دوست داشته باشید یعنی زمینههای محبت را به وجود بیاورید.
وقتی گفته میشود بترس یعنی زمینههایی به وجود بیاور که ترس را در خودت ایجاد کنی و با این روش به طور غیرمستقیم رفتاری مثل ترس و محبت و سایر مسائل روانی مشمول باید و نباید میشود.
تا اینجای بحث ظرفیت وجودی را مطرح کردم که زمینه تحقق برخی از اخلاقیات را میتواند فراهم کند. مثلا در جامعه ما آستانه تحمل پایین آمده است. من اگر ظرفیت فردی خود را بالا ببرم، زمینهای فراهم میشود تا آستانه تحمل در برابر دیگران بالا برود و خیلی اخلاقیات ظرفیت تحقق پیدا میکند.
در باب ظرفیت وجودی مفاهیم جانشین و مترادف هم داریم اما دامنه آنها گستردهتر است مثل تساهل و تسامح؛ حوزه تساهل و تسامح گستردهتر است اما هر دو دینی هستند و این دو واژه در نهجالبلاغه به کار رفته است.
لازم است مفهوم کلمه ظرفیت(در بحث ظرفیت وجودی) را نیز توضیح دهم. در متون دینی ظرفیت به عنوان مظروف به کار رفته یعنی شیء که در آن چیزی میریزند. ظرفیت مصدر جعلی در عربی است و از واژههای سعه، وسعت، شرح صدر و سعه صدر در تعریف آن استفاده شده و معنای این واژگان در لغت گسترگی را بیان میکند. سعه صدر و وسعت در مفاهیم دینی گستردگی را بیان میکند و یکی از حوزههایی که این گستردگی در آن به کار رفته صدر، ذهن، قلب و عقل است و در نهجالبلاغه این مفاهیم متعلقات سعه صدر یا ظرفیت هستند. مثلا در قرآن و نهجالبلاغه از شرح صدر و سعه صدر سخن به میان آمده است و صدر یعنی سینه.
در قرآن واژه «ذهن» به کار نرفته ولی در نهجالبلاغه به کار رفته است. نهجالبلاغه واژههای قرآن را توسعه داده یعنی برخی از واژهها در قرآن به کار نرفته اما در نهجالبلاغه در توصیف آیات واژههای بیشتری به کار رفته و واژگان گستردهتر شدهاند.
در قرآن واژه «عقل» به کار نرفته ولی مشتقات آن به کار رفته است. در متون دینی آنچه اکنون به عقل نسبت میدهیم به قلب نسبت داده شده است. در قرآن ابزار تعقل قلب است. قلب جنبه دو وجهی دارد یک وجه اندیشیدن است و جنبه دیگر روانشناختی است. در نهجالبلاغه عقل به مقدار زیاد به کار رفته است و حتی میتوان گفت در عقلشناسی نهجالبلاغه حرف برای گفتن دارد. نهجالبلاغه مفسر و مفصل قرآن است. اگر قرار است من به توسعه وجودی برسم جاهایی که باید توسعه دهم عقل، صدر، قلب و ذهن است.
انتهای پیام