به گزارش ایکنا، جایگاه والا و شامخ حضرت فاطمه زهرا(س) به عنوان دخت نبی اکرم(ص) و مادر حسنین(ع) در منابع شیعی و اهل سنت مشخص است و همگان به آن اذعان دارند اما فرقه وهابیت به این جایگاه، نگاه دیگری دارند که حتی با روایات و نگاه اهل سنت نیز متفاوت است و تعارض دارد. از همین رو شناخت و تبیین این تعارضات برای معرفی واقعی این فرقه ضروری به نظر میرسد.
حجتالاسلام اکبر روستایی در سلسله درسگفتارهایی که به همت موسسه پرسمان برگزار شده به موضوع «حضرت زهرا(س) از منظر وهابیت» پرداخته است که متن جلسه دوم این درسگفتار را در ادامه میخوانیم؛
بخش اول این درسگفتار را با عنوان «تقلیل و انکار فضائل حضرت فاطمه زهرا(س) از سوی وهابیت» بخوانید.
نگاه وهابیت به حضرت زهرا(س) شامل موارد مختلفی میشود و بخشی از آن به دفاع از مخالفان حضرت زهرا(س) معطوف است. در تاریخ صدر اسلام و بعد از پیامبر(ص) در مسئله امامت و ولایت اختلافاتی بین صحابه پیامبر(ص) وجود داشته است. طبیعتاً حضرت زهرا(س) در این برهه به عنوان یک صحابی موضع خاص خود را داشتند که با استدلالهای متعدد ایشان در زمینه غدیر مواجه میشویم.
ما در منابع شیعی سه مدل استدلال داریم و در منابع اهل سنت یک مورد استدلال به غدیر وجود دارد که حضرت صدیقه طاهره(س) همه اینها را انجام دادند یا تبیین حقایق به صورت خطبه بوده است که به خطبه فدکیه معروف است یا در دیدارهایی با افراد مثل دیدار با زنان مهاجر و انصار بوده است که حضرت زهرا(س) علت مخالفت برخی با امیرالمومنین(ع) را ذکر میکنند.
عکسالعملی که حضرت زهرا(س) نشان دادهاند در مقابل یک عملی بوده است. وقتی تاریخ صدر اسلام را مطالعه میکنیم میبینیم که جریانی مقابل اهلبیت(ع) ایستادهاند و سخن از خلافت است و به دنبال بیعت گرفتن از امیرالمومنین(ع) هستند. حضرت بیعت نکردند و منابع اهل سنت این را تائید میکند و میبینیم که بلاذری در کتاب «انصارالاشراف» در جلد اول ذکر میکند که سراغ امیرالمومنین(ع) رفتند تا حضرت بیعت کند و ایشان بیعت نکردند و ماجرایی را درباره تهدید و آتش زدن خانه تعریف میکند.
همچنین مواردی داریم که امیرالمومنین(ع)، زبیر و دیگران در منزل حضرت زهرا(س) جمع بودند و با حضرت زهرا(س) مشورت و گفتوگو میکردند. میدانیم که حضرت صدیقه طاهره(س) با آنها گفتوگوهایی دارد و این مسئله در تراث اهل سنت با منابع معتبر آمده است؛ مثلاً ابن ابی شیبه در کتاب «المصنف» خود وقتی که احادیث صحابه را ذکر میکند در جلد بیستم این مسئله را میآورد که این افراد به خانه حضرت زهرا(س) برای مشورت میآمدند یک بار که همه این افراد نبودند، عمر بن خطاب آمده و میگوید خبر رسیده که این افراد به اینجا میآیند؛ اگر دوباره بیایند من دستور میدهم که خانه بر سر آنها آتش زده شود.
سؤال این است که آیا جریان وهابیت هم به این روایت همین گونه نگاه میکند؟ کتابی به نام «اسمي المطالب في سیره امیرالمومنین علي بن ابي طالب کرم الله وجهه: شخصیته و عصره» وجود دارد که دکتر علی محمد محمد صلابی نوشتهاند که گرایشهای وهابی دارد. این در امارات در انتشارات مکتبة الصحابه به چاپ رسیده است. ایشان در صفحه ۲۰۲ این کتاب وقتی که به این روایت میرسد آن را از اضافات شیعه ذکر میکند و میگوید آنها آمدند در روایت اضافه کردند و دروغ گفتند و بهتان زدند که عمر چنین گفته است و مدعی است که این اضافات شیعه است. در حالی که وقتی ما به کتاب «المصنف» رجوع کنیم میبینیم که واقعاً عبارت عمر وجود دارد.
حضرت زهرا(س) این ماجرا را برای آن افراد تعریف میکند و میگوید که «به خدا قسم این کار را خواهد کرد»؛ این روایت اهل سنت از سوی یک عالم متقدم است که متوفای سال ۲۳۵ و استاد محمد بن اسماعیل بخاری بوده است ولی میبینیم که این شخصیت وهابی میگوید که این داستان از سوی عمر ثابت نشده است. این کتاب موجود است و اگر کسی مراجعه کند میتواند این روایت را مطالعه کند.
گونه دیگر کمرنگ نشان دادن رخدادهای تاریخی است. بعضی از رخدادهای تاریخی وجود دارد که با حضرت صدیقه طاهره(س) گره خورده است. باید دید که وهابیان با این رخدادهای تاریخی چگونه برخورد میکنند؛ مثلاً ماجرای تهدید و آتشسوزی؛ روایتی است که در نظر اهل سنت معتبر است و علمای زیادی تصریح به صحت سند این روایت کردهاند. وقتی یک پژوهشگر یک روایت معتبر را میبیند طبیعتاً باید آن رخداد تاریخی را فاقد از هرگونه سو مذهبی بپذیرد و تحلیل کند؛ زیرا قرار است یک قضاوت عالمانه و عادلانه صورت پذیرد. بر این اساس لازم است که یک پژوهشگر اینگونه عمل کند اما این کار از نظر وهابیان صورت نمیگیرد به همین دلیل میبینیم که عبدالرحمان دمشقیه وقتی این روایت را ذکر میکند نمیگوید که صحیح است و میگوید نزدیک است که صحیح باشد ولی معلوم نیست.
اگر بخواهند بگویند که این روایت حسن است در منابع اهل سنت و بنابر مبانی دانش درایه اهل سنت روایت حسن هم قابل اعتبار و اعتماد است در کتاب «الباعثالحثیث» از ابن کثیر دمشقی مطلبی را ذکر میکند که روایت حسن مانند روایت صحیح در احتجاج کردن است؛ بنابراین این نوع از انکار و رد کردن روایت امکانپذیر نیست. مخدوش کردن سند به روایت ضربه نمیزند؛ زیرا در این صورت به این معنا است که این روایت حسن است بر طبق بیان ابن کثیر دمشقی، جمهور اهل سنت بر این باورند که روایت حسن مثل روایت صحیح قابل احتجاج است.
این مطلبی که آقای دمشقیه میگوید چیزی جز عناد با حضرت صدیقه طاهره(س) نیست که یک وهابی نمیتواند این را بپذیرد. ما میبینیم که این روایت آمده است و راوی هیچ تقریض و نقدی نکرده است در حالی که خیلی از علمای اهل سنت این روایت را ذکر میکنند اما رویکرد آنها مانند وهابیان نیست. اگر علمای اهل سنت حتی تصریح به صحت نکرده بودند که کردند؛ اقل آن این است که روایت مانند روایت صحیح معتبر و قابل اعتماد است.
گزینه بعدی ارائه تحلیل نادرست از روایات شیعی است. ماجرای صدر اسلام را هم روایات اهل سنت و هم عالمان شیعه ذکر کردند؛ اگر یک پژوهشگر بخواهد اطلاع دقیقی پیدا کند طبیعتاً تمام آنها را مورد مطالعه قرار میدهد و بعد نظری استخراج میکند اینکه ما بخواهیم با نگاههای مذهبی و سوگیری مذهبی این قضایا را مورد توجه قرار دهیم غلط است.
روایاتی در تراث شیعی آمده است مبنی بر اینکه حضرت زهرا(س) آمدند و مقابل شخصی که آمده بود امیرالمومنین(ع) را تهدید به قتل میکرد جملهای گفتند مبنی بر اینکه «لَوْ لَا اَنْ تَکُونَ سَیِّئَةٌ لَنَشَرْتُ شَعْرِی» یعنی اگر گناه نبود موهای خود را پریشان میکردم و شما را نفرین میکردم. عبدالرحمان دمشقیه این روایت را با اینکه خودشان عرب زبان هستند این اینگونه ترجمه نمیکنند و میگوید «مگر میشود فاطمه زهرا(س) موهای خود را پریشان کند؟» سؤال این است که مگر حضرت زهرا(س) چنین کاری کردند؟ ایشان فرمودند «اگر گناه نبود این کار را میکردم» چون این کار گناه است و نامحرم نباید موهایشان را ببیند؛ پس این کار را نمیکنند. دمشقیه میگوید که روافض دروغ میگویند؛ ما میگوییم که این کار را نکردند.
موضوع بعد این است که این مسئله در بین عرب یک کنایه از شدت اضطرار و مصیبت است یعنی ایشان به شدت مستأصل شدند و میخواهد بگوید که طرف مقابل مقصر است و این تقصیر را میخواهد به انحای مختلف بیان کنند؛ اگر شیعه این روایت را ذکر میکند طبیعتاً برای رسیدن به آن مطلب طریق و راوی دارد؛ اینگونه نیست که غیر روشمند بخواهند عمل کنند. این روایت در ترث شیعی آمده و ذکر شده است بر اساس مستنداتی که شیعیان برای خود معتبر، حجت و قابل اعتماد میدانند اما رویکرد آنها غیر روشمند و غیرعلمی است که بخشی از روایت را نمیبینند و بر اساس بخش دیگر تفسیر میکنند.
روایت دیگری داریم که میگوید حضرت زهرا(س) یقه فرد مخالف را گرفتند و گفتند «اگر ترس از این نبود که مردم بیایند و تر و خشک با هم بسوزند و آنهایی که توان دفاع از امیرالمومنین(ع) را نداشتند و نتوانستند دفاع کنند؛ اگر ترس این نبود که آنها هم از بین بروند، من تمام اهالی این شهر را نفرین میکردم.»؛ حضرت زهرا(س) کاملاً روشن، واضح و مبیّن موضع خود را بیان کردند اما باز میبینیم که عبدالرحمان دمشقیه به عنوان یک وهابی مخالف حضرت زهرا(س) میگوید «نمیشود حضرت زهرا(س) یقه یک مرد نامحرم را بگیرد.» سؤال این است که آیا در این روایت آمده است که تماس بدنی صورت گرفته است و دست حضرت زهرا(س) به پوست بدن آن نامحرم خورده است؟ در صورتی که اینگونه نیست.
این روایت در حال بیان این است که صدیقه طاهره(س) یقه آن فرد را گرفت؛ وقتی کسی یقه فردی را میگیرد یقه را به جلو میکشد و لزوماً دست او به بدن فرد نمیخورد. صرفنظر از سند روایی روایات، آنچه در حال بحث است این است که یک خانمی لباس آقایی را گرفته است و او را تهدید کرده است؛ اگر واقعاً بخواهند منصفانه تحلیل کنند، موارد بسیاری در تراث آنها وجود دارد که زنی در میان مردان به گونه نادرستی عمل کرد.
اکنون دیگر زمانه محمد بن عبدالوهاب نیست که چیزی را بگویید و کسی متوجه نشود؛ اکنون عصر جهانی است و کافی است در اینترنت خبر کوتاهی منتشر شود و همه عالم را فرا بگیرد. امروز منابع در دست افراد وجود دارد؛ شاید مانع دانشجوی وهابی شوید تا منابع شیعی یا اهل سنت را مطالعه کند اما موضوعات در فضای مجازی وجود دارد و کسی که اهل پژوهش و تحقیق باشد به راحتی میتواند به آنها مراجعه کند. زمان بستن چشم و گوش افراد تمام شده است.
بهترین راه این است که اگر یک گزارش تاریخی درباره موضوعی آمده است آن را به درستی تحلیل و تبیین کنید و قضاوت را بر عهده مخاطب بگذارید. وظیفه یک پژوهشگر و عالم تبیین درست حقایق است. بنابراین آقایان وهابی برای دفاع از مخالفان اهلبیت(ع) گاهی اوقات رو به تحریف و کمرنگ کردن روایات معتبر میآورند و گاه تحلیل نادرست از روایت شیعه ارائه میدهند. این رویکرد وهابیت بوده که میخواهد حیات خود را با این گونه از موارد حفظ کند و جلو برود در صورتی که غافل از این است که این مسئله امکانپذیر نخواهد بود.
انتهای پیام