کد خبر: 4267149
تاریخ انتشار : ۰۱ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۵:۳۶
رفیعی بیان کرد:

تأثیر نابرابری بر سلامت روان

یک روانپزشک در همایش «آرزومندی، نابرابری و سلامت روان» گفت: در جوامعی با نابرابری بیشتر، افراد احساس رقابت بیشتری با یکدیگر دارند و این موضوع اضطراب منزلت را تشدید می‌کند. ناپایداری شغلی، ناامنی اقتصادی، بیکاری و درآمد ناکافی از دیگر عواملی هستند که به کاهش سلامت روانی - اجتماعی منجر می‌شوند.

تأثیر نابرابری بر سلامت روانبه گزارش خبرنگار ایکنا، پنل «تکثر، برابری، هم‌افزایی» چهارشنبه یکم اسفندماه در چهارمین دوره همایش سالانه سلامت روان و رسانه با موضوع «آرزومندی، نابرابری و سلامت روان» و با دبیری مقصود فراستخواه برگزار شد. در این پنل هادی خانیکی، درباره «تسلای اجتماعی، رسانه و ارتباطات»، سمیه توحیدلو درباره «ثبات اقتصادی و سلامت روان» و حسن رفیعی درباره «نابرابری و سلامت روانی ـ اجتماعی» به سخنرانی پرداختند.

حسن رفیعی، روانپزشک در این پنل با اشاره به پژوهش دو پژوهشگر انگلیسی گفت: حدود ۱۰ سال پیش، کتابی از سوی این دو پژوهشگر منتشر شد که به بررسی تأثیر نابرابری بر سلامت عمومی پرداخته بودند و کتاب دیگری که به زبان فارسی ترجمه شده و عنوان آن «جامعه‌شناسی سلامت» است، منتشر کردند. پس از آن، کتاب دیگری با عنوان «The Spirit Level» منتشر شد که به بررسی تأثیر نابرابری در سطح فردی و روانشناختی پرداخت، این کتاب نیز به فارسی ترجمه شده است؛ این کتاب بسیار مفید و مستند است و به خوبی نشان می‌دهد که آیا نابرابری تأثیری بر سلامت روانی - اجتماعی دارد یا خیر.

وی افزود: در منابع روانپزشکی و روانشناسی، تمایزی بین دو مفهوم «نزول اجتماعی» و «علیت» ایجاد شده است. اولین نظریه‌ها برای توضیح این موضوع مطرح شد که چرا در طبقات پایین‌تر اجتماع، برخی اختلالات روانپزشکی مانند اسکیزوفرنیا بیشتر دیده می‌شود. به عنوان مثال، یک تا دو سوم افراد بی‌خانمان در آمریکا از اختلالات روانی رنج می‌برند. اولین نظریه‌ها بیان می‌کردند که شرایط سخت زندگی باعث روان‌پریشی می‌شود، اما مطالعات بعدی این نظریه را اصلاح کردند و بیان کردند که این موضوع بیشتر به «نزول اجتماعی» مرتبط است. یعنی افرادی که زمینه‌های ژنتیکی اختلالات روانی مانند اسکیزوفرنیا را دارند، به مرور زمان در طبقات پایین‌تر اجتماع متمرکز می‌شوند و توانایی‌های خود را از دست می‌دهند. این نظریه باعث شد که سلامت روان بیشتر به عوامل فردی مانند ژنتیک، تجارب کودکی و محیط خانوادگی نسبت داده شود و از ریشه‌های اجتماعی آن فاصله بگیرد. اما واقعیت این است که این دیدگاه مبتنی بر یک مغالطه است. این مغالطه نادیده گرفتن عوامل اجتماعی و تمرکز صرف بر روان‌پریشی است، در حالی که مشکلاتی مانند افسردگی، اضطراب و سایر اختلالات روانی که سلامت روان ما را تهدید می‌کنند، بیشتر تحت تأثیر عوامل اجتماعی هستند.

وی افزود: برای اولین بار، در کتابی با عنوان «جامعه ناسالم: زخم‌های نابرابری» که در سال ۱۹۹۵ منتشر شد، نموداری جالب ارائه شد. این نمودار نشان می‌داد که با افزایش درآمد یک کشور، امید به زندگی نیز افزایش می‌یابد، اما این رابطه خطی تا یک نقطه خاص ادامه دارد و پس از آن، شدت این رابطه کاهش می‌یابد. این موضوع نشان می‌دهد که پس از رسیدن به سطح خاصی از درآمد، افزایش بیشتر آن تأثیر چندانی بر سلامت ندارد و این پدیده در کشورهای ثروتمند مشاهده شده است.

رفیعی با اشاره به رابطه بین نابرابری درآمد و مشکلات اجتماعی گفت: در خانواده‌های مدیران و متخصصان، کودکان در مقایسه با خانواده‌های طبقه کارگر یا خانواده‌هایی که وابسته به کمک‌های اجتماعی هستند، از نظر تعداد لغاتی که می‌آموزند و توانایی‌های ریاضی و خواندن، عملکرد بهتری دارند. این توانایی‌ها به تفکر نمادین و انتزاعی مرتبط هستند. هرچه نابرابری بیشتر باشد، نمره‌های کودکان در این حوزه‌ها پایین‌تر است و همچنین شاخص کلی آسایش کودکان که طراحی شده است، با نابرابری درآمد رابطه مستقیم دارد. وقتی از مردم می‌پرسند که در مقایسه با دیگران مثلاً رانندگی‌شان چطور است، برخی خود را خیلی بهتر از حد متوسط ارزیابی می‌کنند. درواقع هرچه نابرابری بیشتر باشد، این خودبرتربینی نیز بیشتر می‌شود. دلیل این امر این است که نابرابری، جو رقابت را تشدید می‌کند و در این فضای پررقابت، افراد، مدام سعی می‌کنند خود را بهتر از آنچه هستند، نشان دهند. حتی در موقعیت‌های ساده‌ای مانند رعایت حق تقدم عابران پیاده، می‌بینیم که هرچه مدل ماشین گران‌قیمت‌تر باشد، احتمال نقض حق تقدم عابران پیاده بیشتر می‌شود. این موضوع نشان‌دهنده افزایش خودشیفتگی در جامعه است. حتی در میان دانشجویان، از سال ۱۹۷۵ تا ۲۰۰۵، با افزایش نابرابری در آمریکا، میزان خودشیفتگی یا نارسیسیسم نیز افزایش یافته است. در یک مطالعه، محققان تصمیم گرفتند ارزش‌های برابری‌طلبانه را در افراد تحریک کنند به عنوان مثال، متن‌ها یا شعارهای برابری‌طلبانه را در اختیار آن‌ها قرار دادند، نتیجه این بود که خودشیفتگی به ویژه در طبقات بالاتر جامعه کاهش یافت.

وی با اشاره به کاهش تحرک اجتماعی به عنوان یکی از پیامدهای نابرابری اجتماعی بیان کرد: تحرک اجتماعی به این معناست که فردی فقیر بتواند با تحصیل و تلاش، وضعیت خود را بهبود بخشد. در کشورهایی که نابرابری بیشتر است، تحرک اجتماعی کمتر دیده می‌شود. به عنوان مثال، در مطالعه‌ای که در ایران انجام شد، مشخص شد که تحرک اجتماعی زنان در رشت تقریباً صفر بود. همچنین، هرچه درآمد خانوار کمتر باشد، میزان افسردگی در آن خانوار بیشتر است. حتی اختلال‌های بسیار شدید و وراثتی مانند اسکیزوفرنیا، که قبلاً تصور می‌شد ارتباطی با عوامل اجتماعی ندارد، در کشورهایی با نابرابری بیشتر، شیوع بالاتری دارد. این موضوع نشان می‌دهد که نابرابری اجتماعی می‌تواند حتی بر اختلال‌های روانی شدید نیز تأثیر بگذارد.

این روانپزشک با اشاره به «اضطراب منزلت» افزود: این مفهوم به این معناست که افراد در موقعیت اجتماعی خود چقدر احساس امنیت می‌کنند و چقدر باید تلاش کنند تا جایگاه خود را حفظ کنند یا حتی آن را بهبود بخشند. براساس پژوهش‌هایی که انجام شده، هرچه نابرابری بیشتر باشد، اضطراب منزلت نیز بیشتر است. جالب اینجاست که این اضطراب همه طبقات، از فقیرترین تا ثروتمندترین، را در بر می‌گیرد. حتی در فقیرترین طبقات، اضطراب منزلت به سطحی نزدیک به طبقات ثروتمند می‌رسد.

وی تصریح کرد: متغیرهای دیگری نیز وجود دارد که مکانیسم‌های تأثیر نابرابری بر سلامت روان را نشان می‌دهند. یکی از این مکانیسم‌ها، «جبر رقابتی» است. در جوامعی با نابرابری بیشتر، افراد احساس رقابت بیشتری با یکدیگر دارند و این موضوع اضطراب منزلت را تشدید می‌کند. ناپایداری شغلی، ناامنی اقتصادی، بیکاری و درآمد ناکافی از دیگر عواملی هستند که به کاهش سلامت روانی - اجتماعی منجر می‌شوند. همچنین، در شرایط نابرابری، والدین ممکن است مهارت‌های واقع‌گرایانه کمتری داشته باشند و حتی به سوءمصرف مواد یا سایر مشکلات روانشناختی دچار شوند. یکی دیگر از مکانیسم‌های مهم، احساس سرخوردگی ناشی از ناتوانی در دستیابی به اهداف است. در شرایط نابرابری، افراد نمی‌توانند به اهداف خود برسند و این احساس سرخوردگی ممکن است منجر به رفتارهای ناسالم مانند جرایم مالی یا تلاش برای جبران کمبودها از راه‌های نادرست شود.

رفیعی ادامه داد: روش‌های خشن ارتکاب خشونت، صرفاً به این دلیل که افراد بخواهند از نظر احساسی خود را تخلیه کنند، در شرایط فقر و نابرابری افزایش می‌یابد. در چنین شرایطی، افراد کمتر امکان یادگیری هنجارهای اجتماعی را دارند و به همین دلیل، میزان جرم و خشونت در میان آن‌ها بیشتر می‌شود. یکی از پیامدهای «اضطراب منزلت» این است که نابرابری نه تنها بین طبقات اجتماعی، بلکه بین زن و مرد نیز وجود دارد. این نابرابری باعث می‌شود زنان تحت فشار بیشتری قرار بگیرند و نتیجه آن، افزایش پدیده‌هایی مانند فحشا است. این پدیده می‌تواند ناشی از کمبود فرصت‌های تحصیلی و شغلی باشد و تنها به فحشا محدود نمی‌شود، بلکه به روابط نابرابر در ازدواج نیز منجر می‌شود. در چنین روابطی، فرد احساس برابری نمی‌کند و سعی می‌کند این نابرابری را به نحوی جبران کند. این فشار عصبی مزمن، احساس سرخوردگی، افول فرصت‌ها و افول اجتماعی شدن، منجر به جبران‌های نامناسب می‌شود.

وی با اشاره به نابرابری در کشورمان گفت: در کشورمان، اطلاعات نشان می‌دهد که نابرابری بین استان‌ها و همچنین در طول ۴۰ سال گذشته، با وجود نوسانات درآمد نفت و وقایع مختلف، همچنان پابرجا بوده است. حالا که نمی‌توانیم نابرابری را کاهش دهیم، چه کار دیگری می‌توانیم انجام دهیم؟ راه‌ حل اصلی، کاهش نابرابری‌هاست، اما این کار دشواری است. بنابر این شاید بهتر باشد به‌صورت عملگرایانه به سراغ عوامل تعدیل‌کننده برویم. این عوامل می‌توانند رابطه بین نابرابری و پیامدهای منفی آن را کاهش یا افزایش دهند. اگر این عوامل رابطه را کاهش دهند، مفید هستند و به ما کمک می‌کنند تا در مواجهه با نابرابری، کمتر دچار فقر، افسردگی و سایر مشکلات شویم. از طرفی، عواملی که این رابطه را تشدید می‌کنند، نشان می‌دهند که اگر فردی علاوه بر نابرابری، آن عامل را نیز داشته باشد، باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد تا از پیامدهای منفی پیشگیری شود. برخی از این عوامل تعدیل‌کننده شامل توسصعه اقتصادی، فرهنگ برابری‌طلبانه و دسترسی به خدمات سلامت روان است.

انتهای پیام
captcha