سریال «مرهم» یکی از تولیدات مناسبتی سیما در ماه مبارک رمضان با نمایش داستانی خانوادگی در قالبی جدید بود. در این مجموعه قصههایی روایت میشد که به دلیل بکر بودن و تازگی شنیدن آن برای مخاطب جذابیت خاصی داشت.
پیرامون این موضوع ایکنا با محسن جسور؛ نویسنده این سریال گفتوگویی کرده که در ادامه با آن همراه میشویم.
ایکنا - سریال «مرهم» از معدود آثاری است که در آن به زندگی شخصی روحانیون پرداخته شده است. زبان و بیان این امر نیز به دور از اغراق و شعار است. در ابتدا مصاحبه پیرامون قصه و حضورتان در کار بگویید.
فیلمنامه این سریال پیشتر نوشته شده بود. داستان فیلمنامه درباره شهرکی در قم با نام «پردیسان» است. در این شهرک طلاب زندگی میکنند. وقتی فیلمنامه این سریال توسط سجاد قافلهباشی؛ تهیهکننده سریال «مرهم» به من پیشنهاد شد متوجه شدم این متن مبانی اولیه را دارا نیست. برای همین از تهیهکننده خواهش کردم داستانی جدید خلق شود. با موافقت قافلهباشی شروع کردم به ایدهپردازی تا بتوانم داستانهای جدید برای یک سریال ۳۰ قسمتی بیابم.
برای ایدهپردازی روشی دارم که وام گرفته از ایده ارسطو است؛ ارسطو میگوید: درام از آنجا شروع میشود که قهرمان دستخوش تردید اخلاقی میشود. در این سریال میخواستم نشان دهم چگونه ممکن است مفهومی دینی شخصیت قصه را در دوراهی قرار داد. وقتی شخصیتها و داستان برایم شکل گرفت به داستانی رسیدم که در سریال شاهد روایت آن هستیم.
ایکنا – پرداختن به روحانیت و موضوعات دینی، جدا از جذابیت موضوعی که دارد حرکت روی لبه تیغ است زیرا ممکن است با کمی تردید مخاطب از دست برود. برای در امان ماندن از این مسئله چه راهکاری اندیشیدید؟
روایت چنین قصههایی چالشی سخت است زیرا ورود به داستانهایی که بستر دینی دارد و برای مخاطب نیز فراتر از موضوع و دارای دادههای فرامتنی است دشوار است. در این داستان سعی کردم از زاویه جدیدی وارد شوم که برای مخاطب تازگی داشته باشد. برای رسیدن به این خواسته نیز داستانهایی که پیرامون روحانیت وجود دارد را خواندم. همچنین با بسیاری از روحانیون طلبه در طبقات اجتماعی مختلف از جمله؛ طلبه پزشک، برقکار، ورزشکار و... حرف زدم البته تجربههای شخصی نیز از موضوع داشتم چون پدربزرگم روحانی بودند. فیلمهایی که درباره روحانیت ساخته شده را هم تماشا کردم حتی فیلمهایی که درباره روحانیون مسیحی ساخته شده را هم دیدم.
حاصل این مطالعات کتابخانهای و میدانی مرا به رنگارنگی موضوعی رساند و سبب شد تا تلاش کنم کارم شبیه به آثار دیگر نشود و در ادامه شخصیتهایی که تصویر میکنم دستنیافتنی نباشد چون در برخی از آثاری که در این رابطه تولیدشده روحانیت دستنیافتنی نشان داده شدهاند. روحانیت در این سریال بخشی از مردم نشان داده میشود و جزئی از آنها است. نگاه رایج به روحانیت در سینما و تلویزیون عموماً پیرامون چهرههای مشهور و سیاسی است. من دوستی دارم که روحانی است اما هم در اسنپ کار میکند و هم اینکه محصولات ارگانیک میفروشد. ازایندست نمونه بسیار وجود دارد.
ایکنا – همانگونه که گفتید پرداختن به روحانیت از منظری که تابهحال بازگو نشده، انتظار میرود تصویرسازی واقعی از این موضوع داشته باشد.
پیرمردی را میشناسم که سالهاست در روستایی روحانی است. وی کشاورز است و با مردم روستا زندگی میکند. وی صداقت و پاکی در رفتار و کردار دارد و معتمد روستا محسوب میشود و مردم برای تمام کارهایشان از او مشاوره میگیرند. این روحانی حتی امام مسجد روستا نیست اما به شدت در قلب و روح مردم جای باز کرده است.
ایکنا _ در سریال نام حسین سلیمانی نیز به عنوان فیلمنامهنویس در تیتراژ آمده است آیا به صورت مشترک نگارش این مجموعه را انجام دادید؟
من فیلمنامه سریال را نوشته بودم که آقای سلیمانی به کار اضافه شدند. ایشان مشاور مذهبی سریال است و خود به واسطه روحانی بودن در شهرک «پردیسان» زیست کرده است. حضور وی توانست در تکمیل متن کمک بسیاری کند و بهشخصه از تجربیات وی استفاده فراوان بردم.
ایکنا – تجربه کار با محمدرضا آهنج در مقام کارگردان چگونه بود؟ وی در سناریوهایی آثارش روی معنا تأکید فراوان دارد. درباره این همکاری توضیح دهید.
من کار کردن با این فیلمساز را پله ترقی برای خود میدانم و نکات بسیاری را هم از او آموختم. وی به شدت روی معمای کلمات تأکید دارند برای همین این حساسیت را هم به نویسنده منتقل میکنند. نکته دیگر اینکه نظراتی که ایشان روی فیلمنامه داشتند روی بازنویسی متن کمکهای بسیاری به کار کرد. وی روی مضامین اخلاقی کار تائیدات فراوانی داشتند.
تمام تلاشم را کردم در این سریال قصهای زیبا را روایت کنم زیرا در وهله اول آن چیزی که باعث میشود اثری برای مخاطب دلنشین باشد جذابیت بصری کار است. درضمن وقتی محور قصه روحانیت باشد روایت قصه باید به گونهای انجام شود که همه مردم آن را بپسندند نه اینکه صرفاً روحانیون محصول تولیدی را بپسندند. وقتی چنین هدفی وجود دارد اصلترین شرط داشتن قصه قوی و جذاب است بعد از این مراحل به انتقال پیام میرسیم که آن نیز باید به شکلی دراماتیک بیان شود.
ایکنا – بازیگران با نقشی که در داستان ایفا میکنند همخوانی خوبی دارند. با وجود اینکه این موضوع را باید کارگردان توضیح دهد بفرمایید چگونه چنین انتخابهایی شکل گرفت؟
در «مرهم» قهرمان داستان زن است. در کنار نقش اصلی سریال زن است. برای همین باید انتخاب انجام میشد که با نقش همخوان باشد. در سریال «مرهم» چندان به دنبال نامهای آنچنانی نبودیم بلکه آنچه بیش از همه برایمان اهمیت داشت این بود که نقش با بازیگر همراه و همخوان باشد. خوشبختانه این خواسته طبق اظهارنظرهایی که تماشاگران داشتند تا حد زیادی حاصل شده است.
حالا که اشاره کردم قهرمان سریال زن است باید اضافه کنم برای من به عنوان یک مرد نزدیک شدن به شخصیت زن در قصه بسیار سخت بود. برای همین از مشاوران بانو برای نگارش قصه بهره بردم تا بتوانم تصویرگر درستی از خواسته و سلیقهای زن در داستان باشم.
ایکنا – وقتی قرار است در سریالی به روحانیت توجه شود یکسری مشکلات پیش میآید. برای مثال نمیشود به روحانیت پرداخت اما وجوه منفی یا خاکستری را هم مد نظر داشت. پیرامون این محدودیتها توضیح دهید.
به نکته بسیار مهمی اشاره کردید. محدودیتهایی که در این رابطه وجود دارد کار نویسنده را بسیار سخت میکند. برای ما نیز این مشکلات پیش آمد اما با حضور آقای سلیمانی خوشبختانه موانع برطرف میشد. همانگونه که گفتم وی در شهرکی که داستان در آن رخ میدهد، زندگی میکند برای همین برای تصویرسازی که در مجموعه انجام شد دلیلی قانعکننده دارم پس هر جا مسئلهای پیش میآمد توضیحات او برایمان مشکلگشا بود.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام