همیشه گفته میشود که ماه مبارک رمضان ماه دعا و نیایش است. شاید مفهوم دعا به معنای طلب کردن چیزی از خداوند برای همه مردم ملموس باشد، اما نیایش به راستی چیست؟ آیا وقتی دعایی را میخوانیم در حال نیایش هستیم؟ با چه هدفی در اسلام نیایش توصیه شده است؟ آیا نیایش مختص مسلمانان و پیروان ادیان الهی است؟ نیایش چه نیازی از انسان برطرف میکند؟ و یا به تعبیر دیگر با نیایش چه چیزی به دست میآوریم؟ جایگاه ماه رمضان در نیایشهای مطرح در قرآن کریم کجاست؟ قرآن چه تعریفی از نیایش دارد و نیایشهای این کتاب مقدس چه ویژگیهایی دارند؟
علی باقریفر، پژوهشگر و نویسنده کتاب «پژوهشی در جایگاه نیایش در قرآن کریم» در گفتوگو با ایکنا در بخش اول سخنان خود با اشاره به اینکه دعا در اصل گفتوگوی انسان با خداست بنابراین بیشتر آیات بر محور دعا هستند، آیه 186 سوره بقره را از ظریفترین و لطیفترین آیات مربوط به دعا در قرآن دانست و گفت: این آیه در ضمن آیات مربوط به رمضان است؛ گویی رمضان جز با دعا به کمال نمیرسد. در ادامه بخش دوم این مصاحبه را با هم میخوانیم و میبینیم.
در نهجالبلاغه، با وجود اینکه انتظار نمیرود بحث دعا مطرح شده باشد، یکی از بهترین دعاها وجود دارد که من بسیار دوست دارم. حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در این دعا میفرمایند: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ نَفْسِی أَوَّلَ کَرِیمَةٍ تَعْزِفُهَا مِنْ کَرَامَتِی وَأَوَّلَ وَدِیعَةٍ تَرْتَجِعُهَا مِنْ بَدَائِعِکَ عِنْدِی؛ خدایا، جانم را اولین چیزی قرار ده که از کرامتهایت به من عطا کردهای و اولین ودیعهای که از بدایع خود نزد من قرار دادهای». در این دعا، حضرت به این نکته اشاره میکنند که خداوند از یک سو به انسان ابزارهایی مانند دست، پا، چشم و گوش داده است تا با آنها زندگی کند و از سوی دیگر، ارزشها و کمالاتی در انسان قرار داده است که به آنها فضیلتهای انسانی و اخلاقی میگوییم.
حضرت میفرمایند: «خدایا، اگر قرار است من زندگی کنم، تا زمانی زندگی کنم که این ارزشها محفوظ است و سلامت جسم و جانم سر جای خودش است. اما اگر قرار است اصالت انسانیام را از دست دهم و این ارزشها نادیده گرفته شوند، یا عزت و شرافت انسانیام زیر سؤال برود و به جایی برسم که زندگی ذلیلانه، ستمگرانه یا خودخواهانه داشته باشم، بهتر است که نباشم».
با توجه به این نکته و با توجه به اینکه دعا بهترین ابزار برای قرار دادن انسان در جریان واقعیت خودش است، به او نشان میدهد که کیست و چه جایگاهی در برابر خدای بینهایت و قادر مطلق دارد. البته دعا نه تنها مخصوص شیعیان یا مسلمانان نیست، بلکه حتی مخصوص پیروان ادیان ابراهیمی نیز نیست. ادیان دیگر نیز به گونههای مختلف اهل دعا و نیایش هستند. حتی برخی از خداناباوران نیز برای دعا ارزش قائلند، اگرچه ممکن است در شناخت مخاطب اصلی دعا با مشکلاتی روبرو باشند، اما از درون احساس میکنند که با موجودی پررمز و راز و مطلق و بینیاز مواجهند که میتواند در تنگناها و تنهاییهای زندگی، مونس انسان باشد، انسان را از پوچی نجات دهد و به زندگی او معنا و مفهوم بدهد، اگر چه این موجود پررمز و راز روح حاکم بر طبیعت باشد یا هر تعریفی که از قدرتی که جهان را مدیریت میکند، دارند.
باید تأکید کنیم که خوشبختانه، آنچه که شیعیان به عنوان سرمایه نیایشی در اختیار دارند، فراتر از آن چیزی است که دیگر مسلمانان در اختیار دارند. دیگر مسلمانان قرآن را دارند و از این جهت دستشان پر است، و نیایشهای پیامبر(ص) را نیز کم و بیش در اختیار دارند. اما ما علاوه بر این، گزارشهایی از نیایشهای پیامبر(ص) که از زبان اهل بیت(ع) نقل شده است و همچنین نیایشهایی که مستقیماً از زبان خود اهل بیت(ع) بیان شده و در کتابهای دعای ما وجود دارد در اختیار داریم. این گنجینههای نیایشی، ما را از دیگران متمایز میکند و به ما امکان میدهد تا ارتباط عمیقتری با خداوند برقرار کنیم.
برخی نمونهها وجود دارد که نشان میدهد گاهی برخی از مسیحیان، هنگامی که با صحیفه سجادیه مواجه میشوند، بخشهایی از آن را به عنوان نیایشهای هفتگی خود در کلیساها قرائت میکنند. دلیل این امر، همانطور که اشاره شد، این است که دعا زبان دل و فطرت مشترک همه انسانهاست.
قصد ندارم بگویم که طرح نیاز ارزش ندارد؛ قطعاً طرح نیاز نیز ارزشمند است، زیرا حداقل نشاندهنده این است که نیازمند هستیم و کسی وجود دارد که به نیازهای ما توجه کند و آنها را برآورده سازد. این حد از ارزش را نمیتوان انکار کرد. اما اگر بخواهیم دعا را صرفاً به طرح نیاز محدود کنیم، این کار نوعی جفا به خودمان و به حق خالقمان است.
به عنوان مثال، در روابط عاشقانه دنیوی، هنگامی که دو فرد عاشق و معشوق در کنار یکدیگر هستند، آیا گفتوگوهای آنها زمانی عاشقانهتر و دلنشینتر است که تنها به بیان نیازهای خود بپردازند، یا زمانی که با یکدیگر به گفتوگوهای عمیقتر و عاشقانهتر مشغول میشوند و از هم دل میبرند؟ در دعای افتتاح نیز این مفهوم به خوبی بیان شده است؛ یعنی همان دلبردن و ناز کردن برای خدا، که در زبان عربی به آن «دلال» گفته میشود. در این حالت صفای روحی و معنوی که انسان پیدا میکند، بسیار متفاوت از حالتی است که صرفاً دعا را از منظر طرح نیازهای خود میبیند و گویی خود را طلبکار میداند و خدا را موظف میداند که حتماً به خواستههایش پاسخ دهد. این بدان معنا نیست که طرح نیاز در دعا نادرست است. حتی ممکن است فردی با خدا دعوا کند و بگوید: چرا به دعای من توجه نکردی؟ این مسئله برای همه حتی گاهی برای خود من نیز پیش آمده است. اما آنچه بیشتر باید مورد توجه قرار گیرد، جنبه ستایش و نیایش دعا است.
به تعبیری میتوان گفت که دعا دو بخش اصلی دارد: یکی درخواستها و نیازها و دیگری راز و نیاز و مناجات با خدا. نیازها همان دعاهای حاجت هستند، اما رازها گفتوگوهای نجواگونهای است که انسان با خدای خود دارد و لطف دیگری که طرح رازها با خدا و معاشقه با خدا دارد و امتیاز راز و نیاز این است که در آن، انسان هیچگاه احساس خسارت نمیکند، زیرا هدف اصلی همان ارتباط با خدا است. در حالی که در طرح نیازها، ممکن است فرد احساس کند که خواستهاش برآورده نشده است.
گاهی دعا وسیلهای برای رسیدن به چیزی است، اما گاهی نیز خود دعا به هدف تبدیل میشود، یعنی فرد نه برای دریافت چیزی، بلکه برای رسیدن به آن حالت معنوی و روحانی با خدا گفتوگو میکند. این حالت روحانی و معنوی، مطلوب نهایی در خلوت با خدا است. حتی برخی از عرفا معتقدند که طرح نیاز در پیشگاه خدا، برخلاف ادب بندگی است و اساساً نباید چنین باشد. اما هنگامی که این دو بخش از نیایش را مقایسه میکنیم، به وضوح میبینیم که راز و نیاز و ستایش خدا، سطحی متعالیتر از گفتوگو با خداست.
اگر توجه کنیم که دعا برای چیست و در نهایت از طریق دعا به چه چیزی میخواهیم برسیم و بپذیریم که خدا خودش به نیازهای ما توجه دارد و میداند چه چیزی به صلاح ماست و نیازی به بازگوی ما نیست، بنابراین، ترجیح میدهیم به جای تکرار نیازها، به دنبال آن دسته از دعاهایی برویم که حال درونی ما را توصیف میکنند. این نوع دعاها نوعی خودشناسی هستند؛ یعنی ما را به خودمان نشان میدهند، به ویژه آن بخش از وجودمان که در پیشگاه خدا قرار میگیرد.
تأکید میشود که نیایش بهتر است در دل شب و در سکوت انجام شود، زمانی که دغدغههای انسان کمتر است و ذهن او از مشکلات زندگی خالی است و تا حد امکان بیشتر نجوا باشد و با فریاد نباشد و قرآن نیز تأکید میکند که خدا را با تضرع و خوف بخوانید. این حالت معمولاً در دل شب بهتر محقق میشود. علاوه بر این، هرچند هر فردی میتواند با هر زبانی با خدا صحبت کند و نیازی به واسطه یا متن خاصی نیست، اما کسانی که خودشناستر و خداشناستر هستند، متون دعایی را به عنوان میراثی ارزشمند در اختیار ما قرار دادهاند. ارتباط با خدا از طریق این متون میتواند عمیقتر باشد. اما، دعا برای ثواب بردن نیست؛ ما خیلی مواقع دعا میخوانیم، اما دعا نمیکنیم. دعا خواندن با دعا کردن متفاوت است. دعا خواندن به معنای قرائت متن دعا است، اما دعا کردن به معنای برقراری ارتباط واقعی با خداست. باید از خود بپرسیم وقتی مثلاً در شبهای قدر دعا میخوانیم، آیا توانستهایم در یکی از فرازهای دعای ابوحمزه ثمالی با خدا ارتباط برقرار کنیم؟ همواره باید توجه داشته باشیم که دعا خواندن با دعا کردن متفاوت است و ما مأمور به دعاخواندن نیستیم بلکه مأمور به دعا کردن هستیم. دعا کردن یعنی خود واقعی خودمان را در پیشگاه خدا توصیف کردن و به زبان آوردن و اعتراف به ضعفها، کاستیها، نقصانها و گناهان کردن و از طرف دیگر خدا را در چهره واقعی خودش دیدن و توصیف کردن و ارتباط عاشقانه با خدا برقرار کردن.
مؤسسهای فرهنگی به نام «مؤسسه پژوهشی بشرا» داریم. البته به دنبال کارهای مؤسساتی نبودم، اما زمانی که اولین کتابم منتشر شد، با یکی از دوستانم که در آن زمان سفیر ایران در فرانسه بود، ارتباط برقرار کردم. من گاهی در دهههای محرم یا ماه رمضان برای سخنرانی به آنجا دعوت میشدم. وقتی این کتاب در سال ۱۳۸۱ منتشر شد، آن را به ایشان دادم و ایشان پیشنهاد کردند که به صورت تخصصی روی موضوع دعا کار کنم و اثری مؤثر در این زمینه ایجاد کنم. در ابتدا پذیرش این مسئله برایم سخت بود، اما بعداً فکر کردم که اگر قرار است به دنبال صلح و عدالت جهانی باشیم و با زبان مشترک همه انسانها سخن بگوییم، چه چیزی بهتر از دعا؟ از طرف دیگر، ما انبوهی از معارف نیایشی داریم که اگر به زبان روز ترجمه و در اختیار دیگران قرار گیرد، میتواند به عنوان سرمایهای بسیار ارزشمند مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین، این مؤسسه را راهاندازی کردیم و علاوه بر موضوع دعا، به موضوعات دیگری مانند اخلاق حرفهای و روحانیت نیز پرداختیم. البته دغدغه اصلی من بیشتر حول محور دعا بود، حتی قبل از تأسیس مؤسسه.
پس از تأسیس مؤسسه، در این زمینه کتابهای مختلفی نوشتم که بیشتر جنبه توجه اولیه داشت و کار عمیقی نبود. حدود ۱۷ یا ۱۸ جزوه در مورد دعا نوشتم، اما در مؤسسه و تحت مدیریت و نظارت من، کارهای بیشتری انجام شد. به عنوان مثال، یک مجموعه شش جلدی منتشر کردیم که بیش از سه هزار صفحه داشت و جایزه کتاب فصل را نیز دریافت کرد. این مجموعه شامل نیایش از منظر اندیشمندان و دعاهایی بود که در اشعار ادبای ما آمده است.
همچنین کتابهای دیگری با عنوان «در محضر نیایشهای قرآن» منتشر کردیم. یک مجموعه ۱۴ جلدی شامل گردآوری دعاهای صحیفه سجادیه، دعاهای پیامبر و اهل بیت(ع) و دعاهای قرآنی نیز که به صورت موضوعی و با نگاه به نیاز نسل جوان تنظیم شده بود، منتشر شد. در این کتابها، متن عربی دعاها را نیاورده بودم و فقط به آنها ارجاع داده بودم و متن فارسی را با عناوین مختلف مانند «من و اشتباهاتم»، «من و خدایی که میشناسم»، «من و آنچه که دوست دارم»، «من و دوستانم» و «من و دشمنانم» آورده بودم. این ۱۴ کتابچه به صورت موضوعی و با توجه به نیازهای نسل جوان تهیه شده بود.
این کارها به مرور زمان ادامه یافت، اما به دلایلی که نیازی به ذکر آنها نیست، فعلاً فعالیتهای پژوهشی ما در کشور و به ویژه در مؤسسه ما کاهش یافته است. با این حال، ما از پنج سال پیش مجلهای به نام «حیات معنوی» راهاندازی کردهایم که اکنون ششمین سال انتشار خود را پشت سر میگذارد. پارسال در آستانه ماه رمضان، شمارهای از این فصلنامه را با عنوان «نیایش و اخلاق» منتشر کردیم. حوزه اصلی فعالیت این مجله، اخلاق است، اما اخلاق در موضوعات مختلف مانند اخلاق و صلح، اخلاق دیپلماسی، اخلاق و فقه، اخلاق و سیاست و ... بررسی میشود. امسال نیز این شماره را به موضوع «اخلاق در صحیفه سجادیه» اختصاص دادیم، یعنی به صورت متمرکز بر روی صحیفه سجادیه و اخلاقی که از این طریق میتوان به آن دست یافت کار کردیم.
در پایان، باید اشاره کنم که موضوع دعا بسیار گسترده است و نمیتوان در یک یا دو جلسه به تمام ابعاد آن پرداخت. اما امیدوارم این کلیات بتواند آشنایی اولیهای با این موضوع مهم ایجاد کند.
انتهای پیام