بخشش کینهها، رهایی از زنجیرهای سنگین گذشته است. وقتی کینه را رها میکنیم، نه تنها به دیگران فرصتی دوباره میدهیم، بلکه به خودمان نیز آرامش و آزادی هدیه میکنیم. کینه، مانند سمی است که فقط قلب ما را میآزارد، نه آنکه که در حق ما بدی کرده است. با بخشیدن، راه را برای رشد روحی و صلح درونی باز میکنیم و یاد میگیریم که گذشت، نشانهای از قدرت و بزرگمنشی است، نه ضعف.
خبرگزاری ایکنا در این زمینه با بهروز نظری، روانشناس و عضو هیئت علمی جهاددانشگاهی گفتوگو کرده است که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
بخشش میتواند حال ما را بهبود بخشد، اما رسیدن به این مرحله آسان نیست. گاهی تعاملات ما با اطرافیان در زندگی جمعی باعث ایجاد زخمهای عاطفی میشود. حرفهای ناخوشایند، طعنهها، تحقیرها و فخر فروختنها، میتواند زخمهایی در دل ما ایجاد کند. این زخمها بخشی از زندگی اجتماعی ما هستند؛ زیرا در تعاملات اجتماعی، بالا و پایینهای زیادی وجود دارد و باید برای رهایی از آنها، ببخشیم و خودمان را از این رنجها دور کنیم.
برای بخشش، ابتدا باید بپذیریم که این زخمها بخشی از زندگی هستند. سپس، باید به خود یادآوری کنیم که بخشش نه برای دیگران، بلکه برای آرامش خودمان است. درواقع بخشش به معنای فراموش کردن نیست، بلکه به معنای رها کردن بار سنگین کینه و درد است. وقتی میبخشیم، به خود اجازه میدهیم تا از گذشته رها شویم و به سمت آیندهای روشنتر حرکت کنیم.
برای مراجعینم داستانی از دوران اول خلقت تعریف میکنم؛ زمانی که هنوز بشر روی زمین نبود. در آن زمان، منطقهای سردسیر وجود داشت که حیوانات ساکن آن تصمیم گرفتند از سرما فرار کنند و به منطقهای گرمتر مهاجرت کنند. جوجهتیغی، که یکی از حیوانات با عمر طولانی است (مانند کروکودیل یا کوسهماهی)، در میان آنها بود. برخی از حیوانات تصمیم گرفتند مهاجرت کنند، اما در راه از سرما خشک شدند و مردند. برخی دیگر تصمیم گرفتند بمانند و برای زنده ماندن، به هم نزدیک شوند و بدنهایشان را به هم بچسبانند تا گرمای بدنهایشان یکدیگر را گرم کند. اما مشکل این بود که تیغهای جوجهتیغیها به بدن یکدیگر فرو میرفت. با این حال، این نزدیکی و تحمل درد، باعث شد زنده بمانند. این داستان نشان میدهد که حیات جمعی ما نیز چنین است: وقتی کنار هم هستیم، ممکن است به یکدیگر آسیب بزنیم، اما این همزیستی برای بقای ما ضروری است. اگر مهاجرت کنیم و تنها شویم، ممکن است از بین برویم. بنابراین، باید یاد بگیریم کنار هم زندگی کنیم، تحمل کنیم و آستانه تحمل خود را بالا ببریم. این موضوع در ساحت اجتماعی زندگی ما جای دارد.
با شما موافقم که این کار آسان نیست. اما اگر بخواهیم به کمال برسیم، باید بخشش و تحمل را بیاموزیم. روانشناسان امروزه از مفاهیمی مانند «بخشش» و «عطا» صحبت میکنند. بخشش نه تنها به دیگران کمک میکند، بلکه باعث میشود خودمان نیز احساس بهتری داشته باشیم. از همه مهمتر، بخشش به معنای گذشتن از خطای دیگران است. روایتی از امام صادق(ع) خواندم که بسیار عمیق است؛ «با هر کسی که از تو قطع رابطه میکند، تو وصل شو. کسی که به تو ظلم کرده، ببخش و به کسی که تو را محروم کرده، عطا کن.» این رفتار، همان کاری است که ائمه معصومین(ع) انجام دادند و به همین دلیل ماندگار شدند.
در زندگی خانوادگیمان نیز باید بخشش را تمرین کنیم. این تمرین به ما در فرزندپروری و روابط زناشویی کمک میکند. زندگی پر از زخمهایی است که به یکدیگر میزنیم و اگر آستانه تحمل ما پایین باشد، زندگی بسیار دشوار میشود. باید هم تمرین کنیم که زخم نزنیم و هم تحمل خود را افزایش دهیم. یکی از چهار سرمایه روانشناختی «تابآوری» است و باید تحمل خود را بالا ببریم تا بتوانیم با چالشهای زندگی روبهرو شویم.
متأسفانه امروزه صفحات روانشناسی زیادی وجود دارد که به جای ارائه راهحلهای صحیح، توصیههایی مانند «از آدمهای سمی دوری کنید» را تبلیغ میکنند. از نظر دینی، این توصیهها درست نیستند. دین به ما نمیگوید افراد را کنار بگذاریم، بلکه به ما یاد میدهد چگونه با آنها تعامل کنیم. اگر همسر یا فرزند ما رفتارهای سمی دارند، آیا باید آنها را کنار بگذاریم؟ این کار با حیات اجتماعی ما در تضاد است.
متأسفانه برخی از صفحات روانشناسی زرد، حتی مجوز هم دارند و اطلاعات نادرست منتشر میکنند. اگر میخواهیم زندگی خانوادگی خود را نجات دهیم، باید آستانه تحمل خود را بالا ببریم و عوامل ناسازگاری را شناسایی کنیم. از همه مهمتر، اگر میخواهیم خانوادهای مستحکم داشته باشیم، باید پایههای آن را درست بنا کنیم. انتخاب همسر مناسب و مشاوره قبل از ازدواج بسیار مهم است. در کشور ما، از هر چهار ازدواج، سه مورد ناموفق است و یکی منجر به طلاق میشود. دو مورد دیگر نیز طلاق عاطفی هستند؛ یعنی زوجها با هم زندگی میکنند، اما سازگار نیستند. دلیل این مشکلات، انتخابهای نادرست است. اگر عقلانیت در انتخابها نباشد، زندگی خانوادگی و حتی فرزندان آسیب میبینند.
گفتوگو از سمیه قربانی
انتهای پیام