روز دختر بهانهای ارزشمند است برای یادآوری جایگاه رفیع دختران در نظام خلقت و خانواده. این روز که با میلاد پربرکت حضرت فاطمه معصومه(س) مقارن شده، فرصتی طلایی است تا به نیازهای روانی دختران در فرآیند تربیت توجه ویژهای داشته باشیم. دختران امروز در دنیایی پیچیده و پرچالش زندگی میکنند که نیازمند حمایت عاطفی، احساس امنیت و خودارزشمندی هستند. خانواده به عنوان اولین محیط اجتماعی، نقش تعیینکنندهای در شکلگیری شخصیت و سلامت روانی دختران دارد.
دختران به عنوان موجوداتی لطیف و احساسی، نیازمند فضایی امن برای رشد و شکوفایی هستند. مهمترین نیازهای روانی آنها شامل احساس تعلق و پذیرش بیقیدوشرط، حمایت عاطفی، عزت نفس، استقلال فکری و حق انتخاب است. پدران به عنوان منشأ امنیت و مادران به عنوان منبع همدلی، میتوانند با ایجاد فضایی سرشار از محبت و احترام، زمینه رشد سالم دختران را فراهم کنند. توجه به این نیازها در دنیای امروز که مملو از چالشهای فضای مجازی و فشارهای اجتماعی است، بیش از پیش ضروری به نظر میرسد.
خبرگزاری ایکنا برای بررسی نیازهای روانی دختران با زهرا افضلی، روانشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه به گفتوگو پرداخته است که مشروح این بحث را در ادامه میخوانیم و میبینیم.
در ابتدا میلاد بانوی مکرمه حضرت فاطمه معصومه(س) و روز دختر را به بانوان ایرانی تبریک میگویم.
خانواده رکن اصلی اجتماعی است که اولین بار دختر با آن روبهرو میشود. یک دختر خانم در محیط خانواده چشم به دنیا باز میکند و در این محیط، هر حسی که نسبت به آینده و بزرگسالی خود دارد، را اولین بار در این محیط تجربه میکند.
حس امنیت و آرامشی که پدر خانواده به دختر میدهد و حس همدلی و همراهی که مادر به دختر خود در محیط خانواده انتقال میدهد، با هیچ عامل دیگری قابل مقایسه نیست. فرزندان ما در محیط امروز با توجه به گستردگی روابط و جهان اطلاعات، در درجه اول نیاز به احساس امنیت و آرامش دارند و این محقق نمیشود، مگر در محیط آرامی که در درجه اول از روابط بین پدر و مادر نشئت میگیرد.
یعنی والدینی که رابطه سالم با همدیگر دارند، در واقع محیط و بستری را آماده میکنند که دخترشان در این بستر و محیط بالندگی کرده و رشد شخصیتی پیدا کند. پدر به عنوان یک تکیهگاه خوب و مؤثر برای دختر خود و مادر به عنوان یک همراه و همدل که در لحظه لحظه زندگی دختر میتواند همراه مفیدی باشد، میتواند به شخصیت، آرامش و رشد دختر کمک کند.
ازدواجی که سالم انجام شده باشد، با شناخت کافی از دو طرف میتواند یک محیط سالم را ایجاد کند. زن و شوهری که یک محیط سالم را در خانه تجربه میکنند و با نقصها و کمبودهای همدیگر کنار میآیند و سعی میکنند آنچه واقعاً بین آنها اتفاق میافتد، مبنی بر تفاهم و درک متقابل باشد، طبیعتاً میتوانند یک محیط سالم را برای فرزندانشان ایجاد کنند.
روابطی که مبتنی بر شناخت باشد، مبتنی بر درک متقابل باشد، مبتنی بر ایجاد طمأنینه و آرامش در محیط خانواده باشد، مسلماً فرزندان بهتری را میتواند در بستر خود بپروراند، اما محیط پرتنش، دعواهای مکرر و تعارضات پی در پی، حتی از همان دوران جنینی تأثیر منفی بر کودک میگذارد. طبیعتاً دختران به دلیل روحیه حساس و لطیفی که دارند، بیشتر در معرض این تعارضات خانوادگی قرار میگیرند.
نکته بسیار مهمی را اشاره کردید. حداکثر سنی که برای دختران یا پسرها تعریف میکنیم (۱۶-۱۸ یا حداکثر ۲۸-۳۰ سال) در این پروسه، زمان تربیت گذشته است. بیشترین تأثیر تربیت قبل از ۱۸ سالگی است؛ لذا بیشترین توصیهای که داریم به خانوادهها و افرادی که در مرحله انتخاب و همسرگزینی هستند، این است که با شناخت کافی وارد پروسه ازدواج و انتخاب شوند.
یعنی در مرحله انتخاب، از مشاوره، مشورت با بزرگترها، شناخت و دوره معارفه کافی برخوردار باشند و زمان کافی برای شناخت همدیگر اختصاص دهند و در امر ازدواج عجله و شتاب نداشته باشند. خانوادهها هم بدانند ازدواج یک پیوند دو نفره نیست، بلکه ازدواج دو خانواده است. باید خانوادهها و دختر و پسر از هم شناخت داشته باشند و بپذیرند هیچ انسانی کامل نیست. نقاط ضعف و قوت در همه افراد دیده میشود، اما اینکه من به عنوان یک انسان بپذیرم که این فرد چه نقاط ضعف یا قوتی دارد و با همان شناخت وارد زندگی شوم، مسلماً میتوانم آرامش را به این زندگی مشترک تزریق کنم، اما اگر من فردی باشم که بدون شناخت وارد زندگی مشترک شوم و بعد از ورود به عرصه خانوادگی و زیر یک سقف قرار گرفتن، متوجه شوم نقاط ضعف و قوتی در این فرد وجود دارد، مخصوصاً انتقاداتی که به او دارم، به یک باره به فرد مقابل انتقال داده شود، مسلماً ایجاد تعارض میکند و این مواجهه میتواند بسیار بحثبرانگیز و اختلافبرانگیز باشد. بنابراین کسب شناخت پیش از ازدواج برای داشتن یک زندگی و ازدواج موفق بسیار مؤثر است.
همانطور که اسلام هم این نگرش را تأیید میکند، برای جنس دختر و پسر تفاوتهایی قائل هستیم. همانطور که قدرت بدنی پسران نسبت به دختران بیشتر است، قدرت احساسی و عاطفی دختران نسبت به پسران هم بیشتر است. این تفاوتها وجود دارد؛ لذا در تربیت هم مسلماً باید متفاوت عمل کنیم. پسر را به ماهیت پسر بودنش و دختر را هم به ماهیت دختر بودنش تربیت کنیم.
البته بعضی از گزینههای مشترک مثل مسئولیتپذیری، تربیت آگاهانه، اعتماد به نفس وجود دارد، اما بعضی از موارد ویژه پسران و یا دختران است. میزان عاطفی بودن و فهم دنیای دختران میتواند بسیار مهم باشد.
یعنی والدین باید فهم خوبی از دختر و به ویژه دختری که در عصر امروز زندگی میکند، داشته باشند. این فهم بسیار مهم است. همانطور که حدیثی از حضرت علی(ع) است که میفرمایند: «فرزندانتان را با معیارهای اخلاقی خودتان تربیت نکنید، آنها برای زمانی متفاوت با زمان شما هستند.»
اگر بخواهیم به خانوادهها در امر فرزندپروری و به ویژه تربیت دختران کمک کنیم، باید روی مهارتهای ارتباطیشان با نوجوانان و جوانان کار کنیم. حتی مهارتهای ارتباطی با کودکان را تقویت کنیم. کارگاههای آموزشی برگزار کنیم؛ حتی صدا و سیما و خبرگزاریها میتوانند در افزایش فهم مادران و پدران در زمینه دنیای امروز و فضایی که دختران و پسران با آن مواجه هستند، نقش داشته باشند. آنها بسیار پیچیدهتر از ما هستند و ما فضای سادهای داشتیم.
شاید در ۵۰ سال اخیر چنین گستردگی اطلاعاتی، آشفتگیها و ورود دنیای دیجیتال و شبکههای اجتماعی را نداشتیم. امروز از هر نقطهای از جهان ما تبدیل به یک دهکده جهانی شدهایم. باید با توجه به این شرایط، با دخترانمان تعامل کنیم. دختران مباحث احساسی را بسیار جدی میگیرند و به آن بها میدهند. باید این را بشناسیم و مخصوصاً پدر و مادر بتوانند در رابطه با این مسائل خوب عمل کنند، خوب برخورد کنند و بتوانند فرزند خود را با فضای شناختی مخصوص به خود درک کنند.
جلوهگری در دنیای امروز افزایش یافته است و خواه ناخواه در این دنیا زندگی میکنیم. فضای اینستاگرام، شبکههای اجتماعی و حتی فضای صدا و سیما بیشتر بر جلوهگری، ظاهرسازی و زیبایی متمرکز شده است. وقتی با یک دختر نوجوان مواجه میشویم، باید بدانیم نوجوانی دوران طوفان زندگی است. دورانی که هم از نظر فیزیولوژیک و هم از نظر روانی تغییرات بسیار شدیدی در وجود او به وجود میآورد.
در واقع نقش والدین اینجا بسیار پررنگ میشود. پذیرش فرزندان با همه خوبیها و بدیها، با همه نقاط ضعف و قوتشان، کمک میکند که آنها هم خودشان را بپذیرند. برای داشتن اعتماد به نفس باید پذیرش کنید، یعنی خودتان را بپذیرید و خودتان را با همه آنچه کمبود آن را در خود احساس میکنید یا مورد انتقاد است، بپذیرید و درصدد رفع آن باشید.
اینکه به درون آدمها بیشتر اهمیت بدهیم، اینکه بتوانیم دختری را تربیت کنیم که خود را باور داشته باشد، این همان اعتماد به نفس است. باور داشته باشد که شکستها در واقع زمینهساز موفقیت هستند. چندین بار زمین میخوریم، زانوهایمان میشکند و دوباره بلند میشویم و به همین زانوها تکیه میکنیم تا بتوانیم به آن هدفی که داریم برسیم. شکست نباید باعث ناکامی شود.
آنچه که در مشاورهها میبینم این است که متأسفانه والدین زودتر از فرزندانشان ناامید میشوند. در حالی که توان حرکت برای آن جوان وجود دارد، اما والدین در واقع ترمز حرکت فرزندانشان میشوند و این امر اعتماد به نفس فرزند را از بین میبرد.
فرزندان به ویژه دختران در درجه اول از والدین خودو به ویژه از پدر اعتماد به نفس میگیرند. وقتی پدر دخترش را تأیید کند، وقتی به قابلیتهای او توجه داشته باشد، وقتی مقایسه با دیگران انجام نشود و پدر قابلیتهای فرزندش را فارغ از مقایسه با همسن و سالانش ببیند، اعتماد به نفس فرزند دختر را افزایش میدهد و حس ارزشمندی او را تقویت میکند.
افراد بسیاری هستند که با پدران بسیار فهمیده، همراه و حامی توانستهاند مدارج بسیار بالای علمی و مهارتی را کسب کنند و در نهایت خود این دختران اذعان داشتهاند که مشوق اصلی آنها، پدر و مادر و به ویژه پدر بوده است. نقش کلیدی پدر در تربیت دختر بسیار حائز اهمیت است.
در مهارتهای ارتباط با نوجوان، همیشه به افرادی که در جلسات و کارگاهها حضور پیدا میکنند میگوییم: «شما کارنامهخوانی بلد هستید؟» و آنها از این سؤال تعجب میکنند. وقتی کارنامه فرزندنتان را ببینید، مسلماً با بعضی از مواردی مواجه میشوید که فرزند شما ضعیف عمل کرده است و در بعضی از موارد، عملکرد بهتری داشته است. وقتی پدر، بخواهد این کارنامه را بخواند، اول باید به نمرات عالی توجه داشته باشد و عالیها را ببیند، بعد خوبها را ببیند و به موارد ضعیف توجه نکند و به روی فرزندش نیاورد. همین بیتوجهی به ضعفها، دنیایی از شرمندگی و خجالت را در فرزند به وجود میآورد و یک حرکت رو به جلو ایجاد خواهد کرد.
ولی متأسفانه بعضی از والدین یعنی اغلب آنها، اول نمرات ضعیف را میبینند، اینکه چرا دیکته ضعیف است؟ چرا ریاضی ضعیف است؟ و این جملات، یک دفعه کانون شخصیتی این فرزند را فرو میریزد. به ویژه دختران که بسیار احساسی هستند و پدرشان باید بسیار به این مسئله حساس باشند.
بله، این عذاب وجدانی که والدین به فرزند خود انتقال میدهند، تأثیر بسیار منفی دارد و این خطای اصلی والدین است. امروزه والدین جوان هم همینطور هستند و خدماتی که ارائه میدهند همیشه با منت است. خدماتی که به فرزندانشان ارائه میدهند، رفاهی است و شاید از نظر روانی نتوانند آرامش روانی ایجاد کنند، اما سرویسدهی رفاهیشان معمولاً با منت است و این منت علاوه بر عذاب وجدان درونی، باعث میشود نتوانند قدمهای محکم و با عزت نفس بردارند و دیگر اعتماد به نفس نداشته باشند.
والدین امروز بسیار کمالگرا هستند و نهایت ایدهآل را برای فرزندانشان میخواهند. تعداد فرزندان کم است و برای رفاه فرزندشان بسیار تلاش میکنند و برای به دست آوردن این رفاه، سختیهای زیادی به خود میدهند؛ از این رو توقع بالایی هم از فرزندشان دارند، همین کمالگرایی باعث میشود، یک اهمالگری ناخودآگاه در نوجوان و جوان ایجاد شود.
خانوادهای که مبانی تربیتی خود را بر پایه تکریم شخصیت استوار کند، هرگز در مسیر تربیت دچار خطا نخواهد شد. به عبارت دیگر، وجود فضایی سرشار از کرامت و احترام در کانون خانواده، ضامن پرورش فرزندانی شایسته است. نخستین مردی که دختر در زندگی خود میشناسد، پدر است و به طور طبیعی از لحاظ عاطفی گرایش بیشتری به او دارد. همچنین، کسب تأیید و توجه از سوی پدر برای دختر از اهمیت ویژهای برخوردار است.
مادر آگاه، به خوبی درک میکند که حفظ کرامت و احترام پدر در خانواده از ضروریات است. هنگامی که این اصل رعایت شود، پدر خانواده انگیزه و توان مضاعفی برای برقراری ارتباطی صحیح با همسر و دخترش خواهد یافت. در محیط سالم خانواده، مادران معمولاً از همدلی عمیق و مؤثری با دختران خود برخوردارند. به جرئت میتوان گفت که با تولد یک دختر، مادر نیز حیاتی تازه مییابد. او رشد و شکوفایی فرزندش را گام به گام تجربه میکند، اما این تجربه مجدد نباید بهانهای برای تحمیل آرزوهای تحقق نیافته خود به دخترش باشد. مادر خردمند میداند که نباید خواستهها و آرمانهای شخصی خود را از طریق فرزندش جستجو کند.
فرزند دختر، مانند هر فرد دیگری، دارای خواستهها، تمایلات و علایق خاص خود است. متأسفانه در برخی موارد، شاهد رفتارهای مستبدانه و تحمیل نظرات شخصی بر آنها هستیم که نمونههای آن کم نیست؛ بهویژه هنگام انتخاب رشته تحصیلی، نوع پوشش، انتخاب دوستان و سایر جنبههای زندگی که گاه با اجبار مستقیم مواجه میشوند.
بیتردید، وظیفه والدین فراهمآوردن محیطی است که فرزندشان بتواند بهترین تصمیمها را اتخاذ کند، اما این بدان معنا نیست که بهجای او انتخاب کنند. بلکه باید با ارائه الگوهای مناسب و گزینههای متعدد، امکان انتخاب آگاهانه را برای او مهیا کنند تا خودِ دختر تصمیمگیرنده نهایی باشد. در این مسیر، حمایت، تأیید و همراهی والدین، بهویژه مادر، نقشی کلیدی در تقویت اعتماد به نفس و استقلال فرزند ایفا میکند.
متأسفانه در دنیای امروز که ظاهرگرایی بیش از پیش رواج یافته، برخی مادران تمام تمرکز خود را بر امور مادی مانند پوشش، لوازم شخصی و رفاه ظاهری دخترانشان میگذارند، در حالی که از توجه به آرامش روانی و ارتباط عاطفی با آنها غافل میشوند. گاه ساعتها صرف هماهنگ کردن لباسها و وسایل میشود، اما زمانی برای گفتوگوی صمیمانه و شنیدن دغدغههای یک دختر نوجوان اختصاص نمییابد.
نکته حائز اهمیت این است که مقصود از این گفتوگوها، نصیحتکردن یا پند و اندرز مداوم نیست، بلکه ایجاد فضایی امن برای بیان آزادانه افکار و احساسات است؛ جایی که مادر شنونده و دختر گوینده باشد. این همان صمیمیت و همدلی است که روابط مادر و دختر را مستحکم میکند و تأثیری عمیق بر آرامش روانی و رشد عاطفی دختران بر جای میگذارد.
در محیط خانواده، هنگام اتخاذ تصمیمات مهم، همواره نظرات مختلفی مطرح میشود. در خانوادههایی که به اصل مشورت و فضای باز اعتقاد دارند، نظرات تکتک اعضای خانواده مورد توجه قرار گرفته و در نهایت تصمیم نهایی اتخاذ میشود. این امر در مواردی همچون برنامهریزی برای سفر، برگزاری مهمانی و مراسم یا تغییرات اساسی مانند جابجایی منزل مصداق پیدا میکند.
در چنین موقعیتهایی که تصمیمگیری نیازمند مشارکت جمعی اعضای خانواده است، در خانوادههای سالم معمولاً جلسهای تشکیل میشود که در آن نظرات به صورت شفاف بیان شده و پس از بحث و تبادل نظر، تصمیم نهایی گرفته میشود. در این فرآیند، طبیعی است که در برخی موضوعات خاص، مانند جابجایی منزل، آقایان و در مواردی مانند برگزاری مهمانی، بانوان تخصص و نظر کارشناسیتری داشته باشند. هنگامی که به هر یک از اعضا با توجه به تخصص و نقش مدیریتیشان در آن زمینه خاص اهمیت بیشتری داده شود، این رویکرد موجب ایجاد فضایی سرشار از احترام متقابل در کانون خانواده خواهد شد.
گاه ممکن است شرایطی پیش آید که نظر پدر خانواده با نظر مادر در تعارض باشد. در چنین مواردی، این اختلافنظر نباید به صورت اجتنابی یا با شدت و حدت ابراز شود، بلکه باید با ارائه دلایل منطقی و همراه با حفظ احترام کامل به طرف مقابل بیان شود. این شیوه برخورد، فضایی سالم و سرشار از همدلی و تفاهم را در محیط خانواده ایجاد خواهد کرد.
فرزندان ما از رفتارهای ما الگو میگیرند. آنها میآموزند که چگونه در محیط اجتماعی اظهارنظر کنند، چگونه در برابر انتقادات واکنش نشان دهند و چگونه با ارائه دلایل منطقی از دیدگاههای خود دفاع کنند. این فرآیند، فضایی سالم مبتنی بر همدلی، کرامت و احترام متقابل را در خانواده ایجاد میکند.
زمانی که پدر خانواده با استقبالی گرم در منزل روبرو و با بدرقهای محترمانه از خانه خارج میشود، فرزندان به اهمیت نقش وی پی میبرند. این رفتارها سبب میشود فرزندان بیاموزند که همواره باید برای پدر خود احترام قائل باشند، حرمت او را نگه دارند و به سخنانش با دقت گوش فرا دهند. این آموزههای رفتاری تأثیر عمیقی در شکلگیری شخصیت آنها خواهد داشت.
چنین تعامل سالمی به ویژه در رابطه بین دختران و پدران از اهمیت ویژهای برخوردار است. البته این الگو برای پسران نیز به همان اندازه حائز اهمیت است. هنگامی که پسران احترام عمیق مادر را نسبت به پدر مشاهده میکنند، نه تنها الگوی مناسبی برای زندگی آینده خود کسب میکنند، بلکه احساس کرامت و ارزشمندی در وجودشان تقویت میشود. این بینش در آنها شکل میگیرد که «من نیز روزی به عنوان مرد خانواده، شایسته چنین احترام و توجهی خواهم بود».
بله، حتی در غیاب پدر، مانند مواردی که ممکن است انتقادات یا نارضایتیهایی مطرح شود، این احترام حفظ شود. لازم به ذکر است که خانوادههای متدین و پایبند به اصول اخلاقی، معمولاً از غیبت و سخنان ناپسند پرهیز میکنند. با این حال، تحت فشارهای زندگی و افزایش ناخوشنودیها، طبیعی است که در هر خانوادهای تعارضات و دلخوریهایی به وجود آید. این واقعیت را نمیتوان انکار کرد، چراکه زندگی مشترک همواره همراه با گفتوگو و گاه بحث و اختلافنظر است. اما نکته حائز اهمیت این است که در غیاب پدر، اگر مادر به صورت مداوم و بیمورد به انتقادات تند پرداخته یا همسر خود را مورد سرزنش قرار دهد، به گونهای که فرزندان شاهد این رفتارها باشند، این امر تصویری نامطلوب از پدر در ذهن آنها شکل خواهد داد. به تبع آن نیز، این تصویر منفی موجب کاهش احترام به شخصیت پدر و بیتوجهی به نظرات و توصیههای او خواهد شد. چنین فضایی از لحاظ روانی، محیطی ناآرام و آشفته ایجاد میکند.
از سوی دیگر، برای خود مادر نیز حفظ آرامش روانی حائز اهمیت است. ایجاد رابطهای محترمانه و در عین حال صمیمانه بین فرزندان و پدر، نه تنها به ثبات خانواده کمک میکند، بلکه آرامش خاطر مادر را نیز تأمین میکند.
محور اصلی مباحث مطرح شده در این گفتوگو، بر ضرورت ارتباط سازنده والدین با فرزندان دختر و به ویژه تأثیر بسزای نقش تربیتی پدر در تکوین شخصیت آنها معطوف بود. لکن در خاتمه این بحث، لازم است به موضوعی اساسی اشاره میکنم که متأثر از شرایط ویژه عصر حاضر و فضایی است که غالباً از حیطه نظارت والدین خارج است؛ از جمله تعاملات در فضای مجازی و ارتباط با همسالانی که از تربیت صحیح برخوردار نبودهاند. در این میان، آنچه شایان توجه ویژه است، دگرگونی در اولویتهای تربیتی خانوادههای معاصر است.
در ادوار گذشته، کانون توجه خانوادهها معطوف به پرورش فرزندانی با شخصیت متعالی و آماده برای ایفای نقش سازنده در جامعه بود، اما مشاهدات من به عنوان مشاور خانواده حاکی از آن است که امروزه تمرکز اصلی اغلب والدین صرفاً بر تأمین نیازهای مادی و رفاهی فرزندان معطوف شده است.
چنانچه مایل به پرورش نسلی سالم، متعهد، موفق و والامقام هستید، لازم است پیش از هر امری، به بهداشت روانی و رشد روحی آنها توجه ویژه مبذول دارید. سلامت روانی دختران شما از هرگونه پوشش یا تغذیه مادی مهمتر است. احساس خودارزشمندی، اعتماد به نفس و پذیرش خویشتن، اساسیترین نیازهای روانی آنها محسوب میشود.
سزاوار نیست تمامی توجه و دغدغه فرزندتان مصروف ظواهر و آرایههای بیرونی شود. شایسته نیست ذهن پاک آنها پیوسته درگیر رقابتهای سطحی و نمایش ظواهر باشد. این وظیفه خطیر ما والدین است که شالوده فکری و بینش فرزندان خود را به سوی دانشآموزی، نوعدوستی و پایبندی به ارزشهای اخلاقی هدایت کنیم. استدعا دارم این اصول تربیتی را در سرلوحه برنامههای پرورشی خود قرار دهید.
به یاد داشته باشیم که تربیت نسلی آگاه، متعهد و با شخصیت، تنها راه نجات جامعه از چالشهای اخلاقی عصر حاضر است. این مهم فقط با همت والای خانوادهها و احساس مسئولیت جمعی محقق خواهد شد.
دختران ما، گوهری از معصومیت و پاکطینتی هستند که به شدت تحت تأثیر محیط و رفتارهای اطرافیان قرار میگیرند. زمانی که خانواده جایگاه واقعی خویش را درک کرده و با همراهی و همدلی تمام با فرزند خود رفتار و با صبر و حوصله با او تعامل کند، شاهد نتایج مطلوبتری خواهیم بود؛ چراکه عکسالعملهای ناگهانی و تند، روح لطیف دختران را میآزارد.
باید به خاطر داشت که امکان خطا و اشتباه برای تمامی بشر وجود دارد. همه ما در طول زندگی مرتکب اشتباه شدهایم. باید این اشتباهات را بخشیده و راهکارهای اصلاحی ارائه کنیم. همواره نباید سرزنش و اتهامهای مختلف را به سوی فرزندان نشانه برویم. برعکس، دختران موجوداتی ظریفطبع و احساسی هستند که از موهبتهای ارزشمندی برخوردارند. این عزیزان با حضور خود در خانواده، آرامش و شادی را به ارمغان میآورند و فضای منزل را با نشاط و طراوت همراه میکنند.
همانگونه که پیامبر اکرم(ص) فرمودهاند: «بهترین فرزندان، دختران هستند»، این ویژگیها ناشی از روحیه عاطفی، احساسی و مهرورزی بینظیر آنهاست. حضور پربرکت دختران در زندگی و خانواده، موهبتی الهی است که باید به درستی قدردان آن بود.
گفتوگو از سمیه قربانی
انتهای پیام