امروز، نهم اردیبهشتماه، روز شوراها است. شورا یک اصل عقلی است که آموزههای دین اسلام در کتاب و سنت نیز بر آن صحه گذاشته است. انقلاب اسلامی ایران نیز که بر مبنای آموزههای اسلامی در چارچوب هدف سلبی خود با استبداد و خودرأیی فرمانروایان به مبارزه برخاست، تحقق مشارکت عمومی مردم در تعیین سرنوشتشان را به عنوان یک هدف ایجابی برگزید. جمهوری اسلامی اصل ارزشمند شورا را مورد توجه جدی قرار داد و قانون اساسی هنگامی که در بیان اصول کلی حاکم بر نظام جمهوری اسلامی در اصل ششم شیوه اداره امور کشور را بر آرای عمومی مبتنی کرد و روش آن را انتخابات قرارداد، به موازات اشاره به انتخاب رئیس جمهوری و نمایندگان مجلس شورای اسلامی، از انتخاب اعضای شوراهای اسلامی نیز به عنوان ابزاری برای تحقق حاکمیت مردم و تجلی اراده عمومی یاد کرده است.
شورا یک نهاد جمعی تصمیمگیری مبتنی بر شیوه دموکراسی است. در چنین چارچوبی جایی برای تکروی فردگرایانه باقی نمیماند. بنابراین ضروری است آن دسته از افرادی که با نگرشی غیر از این به عضویت شوراها درآمدهاند نگاه خود را تغییر دهند. مردم نیز باید این نکته را مدنظر داشته باشند و در انتخابات آینده شوراها افرادی که دارای منش شورایی هستند را برگزینند.
ایکنا در رابطه با فلسفه تشکیل شوراها و مهمترین موانع موجود بر سر راه فعالیت و توسعه آنها به گفتوگو با حسن بنیانیان، کارشناس فرهنگی و مدیر گروه اسبق پیوستنگاری فرهنگی دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی پرداخته است که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
موضوع شورا در آیات قرآن کریم و سفارشات ائمه اطهار(ع) مطرح شده است و مبدأ شکلگیری آن نیز به صدر اسلام بازمیگردد؛ اما اهمیت آن در شرایط امروز به این دلیل است که جامعه ایرانی از یک دوره به بعد به صورت افراطی ناچار به تخصصگرایی شد. یعنی وقتی ریاضی برخی افراد در دبیرستان خوب باشد، اساتید و خانواده آنها را به سمت مهندسی هدایت میکنند و زمانی که این افراد مهندس شوند، تمامی دروسی که ایشان به صورت جدی خواندهاند، در حوزه روابط بین اشیاست. اما وقتی این افراد که مهندس شده و ممکن است تا مقطع دکترا در رشته مهندسی نیز پیش رفته باشند، وزیر مملکت شوند، تمامی تصمیماتی که در وزارتخانه میگیرند، در حوزه روابط بین انسانها و یا روابط بین انسان و اشیاء قرار دارد، اما ایشان در رابطه با مقوله انسانی دانش منسجم و سازمانیافتهای ندارند؛ بنابراین، درصد خطا در تصمیمگیریهای آنها بالا میرود. عقل حکم میکند که وقتی قصد گرفتن تصمیمات بزرگ و ماندگار در حوزه کشورداری و یا حتی در زندگی شخصی و فردی خود داریم، باید به این نکته توجه کنیم که معمولاً دانش کافی برای این تصمیم را نداریم و باید آثار این تصمیم را در بخشهای دیگر نیز مدنظر قرار داده و در نهایت نسبت به تصمیمگیری صحیح اقدام کنیم. لازمه این امر این است که افرادی را انتخاب کرده و در قالب یک شورای مستقل گردهم آوریم.
البته عنوان این شورا ممکن است در حوزههای مختلفی مانند شورای آموزش و پرورش، شورای عمومی، شورای مدیریت یک کارخانه و ... باشد. برای مثال یک کارخانه ممکن است که محصولی مانند یخچال داشته باشد، اما همین کارخانه شاید هزاران کارگر داشته باشد که چنانچه مدیریت عالمانه بر آن انجام نشود، آثار مخربی به بار آورد. شاید مدیریت یک مدیر در کارخانه خود به نحوی باشد که کارگران را روز به روز به سمت پولپرستی سوق دهد و هیچ خبری از اخلاقمداری در میان کارگران نباشد. بدین صورت است که مسئله اصلی زندگی برخی از افراد به تدریج فقط پول میشود که این مسئله تأثیر منفی در زندگی خانوادگی خواهد داشت.
لذا فلسفه شورا همین نکته است که مدیریت بخشهای گوناگون کشور تصمیمات خود را با مشورت و شور با متخصصان آن عرصه اتخاذ کند. متأسفانه امروز به دلیل وجود مشکلات فرهنگی چندان به اهمیت شوراها پرداخته نمیشود. به همین دلیل است که برای مثال وقتی استاندار یک استان مهندس عمران باشد، بسیاری از معاونان او نیز مهندس هستند و هیچگونه توجهی به این امر ندارد که شواری معاونانی که برای اداره استان تشکیل میشود، باید خلأهای مدیریتی را پر کنند. این بدان معناست که استانداری که خود مهندس عمران است، باید معاون سیاسی خود را از میان افرادی انتخاب کند که علوم سیاسی خواندهاند. متأسفانه در بسیاری موارد مشاهده میکنیم که معاون مالی استانداران نیز مهندس هستند که مشکلآفرین خواهد بود. دلیل چنین انتخابهایی در حوزه مدیریتی این است که بسیاری از مدیران اهمیت اتخاذ تصمیمات مهم در حوزههای مختلف کاری را درک نکردهاند. وقتی مدیری اختیار بهکارگیری مشاوران را دارد، باید به این موضوع بیندیشد که تحصیلات و تجربه او در چه حوزههایی ناکافی است و در همان حوزهها از مشاوران متخصص استفاده کند. بنابراین، مدیران کشور برای أخذ تصمیمات صحیح باید از وجود مشاوران و شورایی متشکل از متخصصان عرصههای مختلف استفاده کند.
البته امروز در حوزه شوراها و مدیریت مشورتی با معضل بزرگی به نام «تملق» مواجه هستیم. این بدان معناست که ممکن است یک مدیر در شورایی خاص نظراتی ارائه دهد و بقیه اعضای شورا از روی تملق رأی او را تأیید کنند. تملق به هیچ وجه اجازه نمیدهد تا مدیران از نظرات متخصصان و اعضای شورای مربوطه استفاده عالمانه کنند. مدیران نیز نباید به هیچ وجه از تملق راضی باشند و هرگاه شخصی شروع به تملق از آنها کرد، باید در برابر او ایستاده و تذکر دهند. متأسفانه مشکلات فرهنگی اینچنینی باعث میشود تا برخی مدیران علیرغم اینکه اصل ایده مشورت و شورا را میپذیرند، اما فضای تملق به آنها اجازه اتخاذ تصمیمات صحیح را ندهد.
امروز و با گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب اسلامی، به شدت نیازمند آسیبشناسی جدی بر نکات مثبت و منفی انواع شوراها هستیم. در این زمینه به ویژه باید به مجلس شورای اسلامی پرداخته شود. امروز تقریباً جلسهای نیست که مدیران اجرایی در آن از مجلس گلایه نداشته باشند. مدیران همواره از دخالتهای برخی نمایندگان در امور مختلف اجرایی همچون عزل و نصبهای مختلف، پیگیری طرحهایی که نباید اجرا شود و ... ناراضی هستند. در رابطه با شوراهای شهر و روستا نیز نیازمند چنین تدبیری هستیم. متأسفانه اخباری که به گوش میرسد حاکی از برخی معضلات و حتی فساد در برخی از این شوراهاست.
امروز مدیران کشور باید امر مشورت را در مدیریت خود جدی گرفته و علیه شوراها جنجال به پا نکنند. مدیران باید هنر بهرهگیری از شورا را داشته باشند. برخی از مدیران چون ظرفیت مدیریتی ندارند که چگونه از یک جمع علمی استفاده کنند، به مذمت شوراها میپردازند؛ درحالی که مشکل اصلی این است که این مدیران نحوه بهرهگیری صحیح از شوراها و افکار متخصصان برای تصمیمگیری صحیح را نمیدانند. بعضی مدیران نیز برای اینکه تصمیمی را اجرا نکنند، شورا را بهانه کرده و مخالفت اعضای شورا را بهانهای برای عدم اجرای تصمیمات میکنند. لذا به هیچ وجه نباید نگاه ابزاری به شورا داشت. امروز بعد از ۴۰ سال باید کاری عالمانه و جدی بر روی شوراها انجام شود تا تفکر و اندیشه شورا به انزوا و حاشیه نرود؛ چراکه اصل و فلسفه شورا کارایی بسیار زیادی برای جامعه دارد. متأسفانه برخی مدیران تحت تأثیر جنس تخصص و حتی تجربیات خود تصمیمات نادرست میگیرند. امروز نمیتوان از وجود یک فرمانده نظامی برای سمت استانداری و برعکس استفاده کرد؛ چراکه هر سمت و مسئولیتی نیازمند افراد متخصص در آن حوزه است.
امر تربیت مدیر، شایستهسالاری و ظرفیتافزایی در مدیران جامعه جدی گرفته نشده است. وجود منابع نفتی در کشور موجب شده است تا اهمیت نیروی انسانی در توسعه و پیشرفت به طور کامل درک نشود. متأسفانه گاهی اوقات به دلیل ضعف مدیریتی نمیتوانیم از ظرفیت افراد به خوبی استفاده کنیم. پدیده فرار مغزها نماد بسیاری از نارساییهای در کشور است؛ چراکه اگر مدیریت یک جامعه قدرتمند باشد، استعدادهای درخشان از کشور بیرون نخواهند رفت. مدیریت کشور باید با تکیه بر مشورت و شورا سازوکاری ایجاد کند که افراد دارای استعداد و نبوغ برای حقوق و مزایای بیشتر از کشور خارج نشوند. متأسفانه چون پول نفت مدت ۱۲۰ سال است که در سیستم کشورداری واریز شده است، پیشرفت کشور برابر با کارهای فیزیکی شده است، یعنی فقط افتتاح ساختمانها و طرحهایی در دستور کار قرار دارد که هیچکدام توسعه نبوده و فقط محصول توسعه هستند. توسعه اصلی، توانمندی افراد و نیروی انسانی است که هنوز به خوبی در کشور درک نشده است. وقتی اهمیت تربیت مدیریت در کشور کشف نمیشود، بحثهای جانبی مانند ایجاد شوراها برای تصمیمگیری صحیح نیز تبدیل به مسئله و دغدغه اصلی برای افکار عمومی نخواهد شد.
امروز چون مدیران کشور ثبات مدیریتی ندارند و هر آن ممکن است تغییر کنند و سمت خود را از دست بدهند، به دنبال راهی هستند که بتوانند در پایان مدیریت خود آماری از فعالیتهای انجام شده در دوران خود را ارائه دهند. این مسئله باعث میشود تا در طرحها و تصمیمات کشور به امر کمیت بیشتر از کیفیت بها داده شود. همین امر باعث میشود تا بسیاری از افراد توانمند کشور زیر بار این سبک از مدیریت نروند.
گفتوگو از مجتبی افشار
انتهای پیام