به گزارش ایکنا؛ عید غدیر خم، به عنوان عید الله الاکبر، نقطه عطفی در تاریخ اسلام و تجلی کامل دین الهی است. این روز فرخنده، روز اعلام ولایت و امامت امیرالمؤمنین علی(ع) است؛ حقیقتی که اگر پیامبر اکرم(ص) آن را ابلاغ نمیکرد، رسالت الهی ناتمام میماند. غدیر تنها یک واقعه تاریخی نیست، بلکه روح اسلام و اساس بقای دین است؛ همانگونه که بدون روح، جسم بیجان است، اسلام نیز بدون پذیرش ولایت، فاقد حیات معنوی است.
خبرگزاری ایکنا به منظور بررسی جایگاه رفیع غدیر، اهمیت ولایت امیرالمؤمنین(ع) و تأثیر آن بر هویت دینی به سراغ حجتالاسلام غلامرضا آقاسیزاده، پژوهشگر دینی رفته است که مشروح سخنان وی را در ادامه میخوانید و میبینید.
حقیقت این است که صحبت کردن درباره عید غدیر و عید ولایت امیرالمؤمنین(ع) مشکل است؛ زیرا معرفت ما به ساحت مقدس امیرالمؤمنین(ع) در حدی نیست که بتوانیم به راحتی در این مقوله وارد شویم. این موضوع نیازمند عنایتی ویژه از جانب خداوند است تا معرفتمان را افزایش دهد؛ اما در حد وسعمان، به اندازهای که از فضایل ایشان فهمیدهایم، مطالبی را مطرح میکنیم و انشاءالله که خداوند متعال به نیکی پذیرفته و قبول بفرماید.
موضوع صحبت بر محور آیه شریفه ۶۷ سوره مائده است؛ اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»، این آیه شریفه گویای این حقیقت است که مسئله ولایت امیرالمؤمنین(ع) و امامت ایشان، مسئلهای است که خداوند متعال در کنار رسالت رسولش قرار داده است که اگر ای پیغمبر از علی بن ابیطالب(ع) و ولایتشان سخنی نگویید، در همان مکان شریفی که خداوند، ایشان و تمام حجاج و زائران خانه خودش را نگه داشت، شما در حقیقت رسالت خداوند را به جا نیاوردهاید. باید ابلاغ کنید تا رسالت تکمیل شود.
این بحث نیاز به مقدمهای دارد که مطرح میکنم؛ انسان دارای دو بُعد جسم و روح است. اسلام نیز همینگونه است؛ هم جسم دارد و هم روح. برای نزدیک شدن این مطلب به ذهن، به سوره مؤمنون(آیه ۱۴) اشاره میکنم که خداوند میفرماید: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِینٍ * ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَّکِینٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ، فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ»، ما انسان را از سلالهای از تین و خلاصهای از گل آفریدیم. این انسان را در صورت یک نطفه در قرار مکین قرار دادیم. بعد این نطفه را به علقه (خون بسته) تبدیل کردیم. آنگاه علقه را به پاره گوشت تبدیل کردیم. سپس پاره گوشت را به استخوانها تبدیل کردیم. بعد این استخوانها را با گوشت پوشاندیم.
این آیه مراحل خلقت انسان را بیان میکند. غیر از مرحله اول در همه این عبارتها فعل با «فـ» آمده است. برای اینکه این تکوین جسم انسان است و جنین در عالم رحم این گونه خلق میشود. تا جایی که بعد از چند ماه روح به این بدن دمیده میشود و در آنجا لحن قرآن تغییر میکند.
فقها در تفسیر این آیه شریفه برآمدند. فقها همچون شهید اول در روضة البهیه و محقق حلی در شرایع، براساس همین آیه، دیه جنین را در مراحل مختلف بیان کردهاند، به طوری که اگر نطفه از بین برود، ۲۰ دینار، اگر علقه از بین برود ۴۰ دینار طلا، اگر مُضغه از بین برود ۶۰ دینار، اگر استخوانها تشکیل شده باشد ۸۰ دینار، اگر گوشت روی استخوانها را پوشانده باشد ۱۰۰ دینار میشود؛ اما اگر روح دمیده شده باشد و شخصی بخواهد این جنین را از بین ببرد، دیه بهطور ناگهانی ۱۰ برابر میشود و به هزار دینار میرسد! این تفاوت، نشاندهنده ارزش روح است و این روح است که به جسم ارزش میدهد.
اسلام نیز همینگونه است،؛ عبادات، فروع دین(نماز، روزه، حج، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، خمس، زکات و...) پیکره و جسم اسلام را تشکیل میدهند. تنها روح اسلام نیز ولایت امیرالمؤمنین(ع) و ائمه اطهار(ع) است. اگر این روح در کالبد اسلام دمیده شود، اسلام ارزشمند است؛ مثل روحی که در بدن انسان دمیده شود، دارای ارزش میشود. وگرنه بدون آن اسلام نخواهد بود. درواقع اسلام واقعی نیز زمانی محقق میشود که ولایت در آن جریان یابد. در حقیقت، معنای ولایت امیرالمؤمنین(ع) این است که ایشان روح اسلام هستند.
از همین جملات میتوانیم این حقیقت را به دست بیاوریم که پیغمبر اکرم(ص)، روز هجدهم ذیالحجه در سرزمین غدیر خم، مأمور شدند، روح را در بدن اسلام دمیدند. هرچند قبلاً راجع به ولایت امیرالمؤمنین(ع) بارها متذکر شده بودند، ولی در مقام اثبات و به صورت علنی، یک روز مشخص را تعیین کردند. آن روز مشخص، روزی است که اگر این کار (ابلاغ ولایت) انجام نمیشد، رسالت خدا یعنی پیکرهاش بیفایده میشد. در این صورت هرچه فرد، عبادت کند، به اندازه پشیزی ارزش ندارد.
در روایات داریم؛ اگر کسی ۳ هزار سال بین رکن و مقام(در مسجدالحرام) خدا را عبادت کند، ولی ولایت ولی خدا را نداشته باشد، هیچ استحقاقی ندارد. استحقاقی که خداوند ما را مستحق میداند. مثلاً خداوند به ما حق میدهد که ما اهل ثواب شویم. اگر کسی ۳ هزار سال خدا را عبادت کرده، اما ولی خدا، امیرالمؤمنین و اولاد طاهرین(علیهمالسلام) را قبول ندارد، هیچ استحقاقی از این ناحیه برایش وجود ندارد و لذا میبینید که وقتی از امام صادق(ع) سؤال میکنند که «یا ابن رسول الله، آیا غیر از عید جمعه و عید فطر، عید دیگری هم دارید؟» میفرمایند: «بله، اعظم و افضل از همه اعیاد، عید الله الاکبر، عید غدیر خم، عید آل محمد (صلی الله علیهم اجمعین) است.»
این تعبیرات عجیب است؛ اگر کسی در روز عید غدیر، انسانی را اطعام دهد و کسی را حتی به اندازه یک درهم شاد کند، مثل اینکه همه انبیا را اطعام داده باشد. اینها نقطههای حساسی است که در روایات آمده است، یعنی اگر کاری کند که فرد خوشحال شود، انقدر این عید مهم است. در هیچ عیدی اینگونه تعبیرات نداریم و این تعبیرات بسیار مهم است که باید به آنها توجه کرد.
سه قسمت از آیات سوره مائده را بررسی میکنیم؛ اول، «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینا»، دوم «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ» است و سپس در آیه دیگری از سوره «مائده» میفرماید؛ «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ». بنابراین در ابتدا خداوند میفرمایند؛ کافران از دین شما مأیوسند و نمیتوانند به دین شما ضربه بزنند (هر چند ممکن است افراد را تضعیف کنند). بعد بلافاصله میفرماید: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینا؛ امروز روزی است که ای پیامبر! آنچه از سوی پروردگارت [درباره ولایت و رهبری علی بن أبی طالب امیرالمؤمنین (علیه السلام)]بر تو نازل شده ابلاغ کن و اگر انجام ندهی پیام خدا را نرساندهای و خدا تو را از [آسیب و گزند]مردم نگه میدارد.»
کدام مردم؛ مردمی که میآمدند و مانع میشدند و ولایت امیرالمؤمنین(ع) را قبول نداشتند. اینها حتی تهدید هم کرده بودند. «ان الله لا یهدی القوم الکافرین»، خداوند قوم کافر را هدایت نمیکند. وقتی که بخواهند در مقابل شما عناد داشته باشند، یعنی آنها تأثیری از این سخنان نمیگیرند.
تناسب «الَّذِینَ کَفَرُواْ» با آیات شریفه یاد شده چیست؛ درواقع معنی و مفهوم ولایت امیرالمؤمنین(ع) این است که اگر ولایت امیرالمؤمنین را انکار کنید، ولو به حسب ظاهر مسلمان باشد، در حقیقت کافر است. یعنی منکر دین است، چون اساس دین، ولایت امیرالمؤمنین(ع) است. بنابراین، خود ولایت امیرالمؤمنین، روح این دین است.
بنابراین؛ همانطور که انسان جسم و روح دارد، اسلام هم همینطور است. جسم اسلام را پیغمبر(ص) در فاصله ۲۳ سال به امر خداوند کامل کردند. در حقیقت، با اعلان «قولوا لا إله إلا الله»، نطفه اسلام بسته شد و رفتهرفته کامل شد. آخرین عضو پیکره اسلام، حج بود که در سال آخر عمر شریف پیغمبر اکرم، به پیکره اسلام ملحق شد و آیه شریفه (۲۲ حج) نازل شد: «وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالًا وَعَلَىٰ کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ».
آیا با انجام حج، دین کامل شد، نه! هنوز کامل نشده بود. تا اینکه دستور آمد: «ای پیغمبر ما! حالا روح را در این کالبد (این پیکره، این بدنه) بدم». روح چیست، همان ولایت امیرالمؤمنین(ع) است. اگر اینها نمیپذیرند، ما تو را حفظ میکنیم؛ از این رو میبینید که این روح وقتی دمیده شد، روز جشن مهم مؤمنین، همین روز «غدیر» قرار گرفت.
حضرت به امیرالمؤمنین(ع) با همین خطاب دستور دادند: «سلام بدهید، السلام علیک یا أمیرالمؤمنین» و عجیب اینکه این کلمه «أمیرالمؤمنین» را در یکجا داریم که به امام صادق (ع) عرض کردند: آقا! میتوانیم به فرزندتان مهدی(عج) این کلمه را به کار ببریم؟ فرمودند: ابداً! فقط این کلمه منحصر به جدمان امیرالمؤمنین(ع) است. گفتند: پس به فرزندتان حضرت مهدی(عج) چه بگوییم؟ فرمودند: «السلام علیک یا بقیة الله». تعبیرات بسیار عجیب است! این کلمه حتی مختص به خود اهل بیت(ع) هم نیست. به ائمه(ع) «امیرالمؤمنین» نمیگوییم، فقط به جدشان علی بن ابیطالب(ع)، «امیرالمؤمنین» میگوییم. «امیر» در حقیقت، سرپرست مؤمنین است.
واقعاً به این ولایت افتخار میکنیم! نه اینکه فقط ما افتخار کنیم. امام صادق(ع) فرمودند: «إن ولایتی لعلی بن أبیطالب أحبّ إلیّ من ولادتی»، ولایتم نسبت به علی بن ابیطالب برای من محبوبتر از ولادتم است. امام صادق(ع) فرزند پیغمبر است، خودشان هم امام هستند. تا اینجا هیچ بحثی نیست؛ اما افتخارشان این است که ما که امامیم و فرزند پیغمبر هستیم، اولین افتخارمان ولایت امیرالمؤمنین است.
بنابراین ما که جزو شیعیان هستیم و انشاءالله اگر بپذیرند یا لااقل در زمره دوستانشان باشیم، به هر حال انتسابمان به این خاندان بوده و قطعاً ولایتشان برای ما باارزش است.
چند نکته مهم
نکته اول: پیغمبر اکرم(ص) در روز عید غدیر، تعبیرشان در یک روایتی در خطبه شریفشان این است که ای مردم! من تمام مطلب را رساندم. هیچ عذری برای کسی نیست. «وَ اللّه ِ ما مِن شَیءٍ یُقَرِّبُکُم مِنَ الجَنَّةِ و یُباعِدُکُم مِنَ النّارِ إلاّ و قَد أمَرتُکُم بِهِ، و ما مِن شَیءٍ یُقَرِّبُکُم مِنَ النّارِ و یُباعِدُکُم مِنَ الجَنَّةِ إلاّ و قَد نَهَیتُکُم عَنهُ، هر چیزی که شما را به بهشت نزدیک کند و از آتش دور کند، به شما امر کردم و هر چیزی که شما را به جهنم نزدیک کند و از بهشت دور کند، شما را از آن نهی کردم.»
منظور پیغمبر از این جمله این است که؛ من آخرین مطلبی که اساس و بنیان دین است را برای شما گفتم و آن ولایت امیرالمؤمنین است. پس، سخنانی که گاهی بیان میشود که «این ولایت معنای دیگری دارد»، این طور نیست و اینها برای رد گم کردن است که میخواهند نپذیرند. چون در همان روز عید غدیر، حضرت وقتی اقرار گرفتند که «من کنت مولاه فعلی مولاه» و مردم هم قبول کردند، متأسفانه عدهای این «مولا» را به آن معنایی که خودشان میخواهند، معنا میکنند. اما در مکتب تشیع، «مولا» به معنای جانشینی است، به معنای اینکه همانطور که من سرپرست شما هستم، علی بن ابیطالب هم سرپرست شماست و جالب این است: پیغمبر اکرم در همانجا، در حالی که خودشان در قید حیات ظاهری بودند، این مطلب را فرمودند. نه اینکه فرموده باشند؛ «بعد از شهادت من اینگونه باشد». بلکه فرمودند: «اکنون من مولای شما هستم، اکنون علی بن ابیطالب مولای شماست». این سخنان هیچ منافاتی با هم ندارد، چون علی بن ابیطالب نَفس پیغمبر است.
آنچه عدم تبلیغ آن مساوی با عدم تبلیغ رسالت است، جز جانشینی امیرالمؤمنین از رسول خدا نیست. در تمام قرآن شما جستجو کنید، چنین لحن شدید و تهدیدی نداریم و منحصراً در همین زمینه داریم که فرمود: «و ان لم تفعل فما بلغت رسالته».
نکته دوم؛ «وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»، میرساند که پیغمبر اکرم(ص) از ابلاغ این موضوع خائف بودند. حالا خوفشان به چه خاطر بود؟ یا از جهت مخالفت مردم که زیر بار این مطلب نمیروند، یا بر جان خودشان میترسیدند. درباره این موضوع نقلهای مختلفی وجود دارد. در هر حال، خداوند میفرماید: ما تو را حفظ میکنیم. این موضوع یعنی مطلب مهمی است. اگر مطلب عادی بود، چرا پیغمبر اکرم خوف داشته باشند که بعد هم خداوند بفرماید: «وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ».
متأسفانه، دشمنان و معاندین میخواهند سطح این مطلب را پایین بیاورند، در حالی که سطح مطلب خیلی بالاست و اصلاً مافوق درک ماست. ما نمیفهمیم ولایت امیرالمؤمنین(ع) در چه مرحلهای است. واقعاً نمیدانیم! اگر بدانیم، تمام اعمال و کارهای ما، همه باید بر محور این ولایت باشد.
سومین نکته؛ در این آیه مطرح است که؛ قرآن از کسانی که زیر بار این موضوع نمیروند و مخالفت میکنند، به «کافر» تعبیر کرده است. معمولاً به کسانی که ولایت امیرالمؤمنین(ع) را ندارند، کافر نمیگوییم. به ظاهر میگوییم مسلمان هستند. ولی اینکه قرآن تعبیر «کافر» را به کار برده است، یعنی کسی که ولایت امیرالمؤمنین(ع) را نپذیرد، فی الواقع کافر است، اما به حسب ظاهر مسلمان است. آن هم برای اینکه ما به برخورد ظاهری با افراد مأموریم و دیگر چارهای نداریم.
البته کسانی که عناد داشته باشند یا به اهل بیت(ع) جسارت کنند، از جرگه مسلمین خارج هستند. فرض بر این میگیریم کسی جسارت نمیکند، ولی ولایت امیرالمؤمنین را آن گونه که دستور دادهاند، قبول نکرده است. این به حسب ظاهر مسلمان است، ولی فی الواقع مسلمان نیست؛ چون آن اسلامی را که روح اسلام در آن دمیده شده است را نپذیرفته است.
چرا قرآن میفرماید: «رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا"». من این اسلام را میخواهم، نه اسلام پرجمعیت! اینکه چقدر مسلمان زیاد شده است، مهم نیست باید بینیم چند نفر روح دارد؟ هیچ وقت در دین ما افتخار به تکثیر مسلمین نبوده است. بله، افتخار است اگر همه به سمت دین مبین اسلام و اهل بیت(ع) بیایند. اما صرف اینکه اسمش مسلمان است، این خیلی افتخار نیست. باید ببینیم روح اسلام در آن است یا نیست.
شعرای آن زمان مثل جناب حسان(ره) که یکی از شعرای آن زمان بود در این زمینه شعری سروده و اظهار کرده است؛ «قم یا عَلیُّ فإنَّنی رَضیتُکَ مِن بَعدی إماماً و هادیاً». متأسفانه اهل سنت بعد از نقل ۱۱۰ صحابه، اصل روایت غدیر را نتوانستند انکار کنند، متأسفانه در کلمه «مولا» تصرف کردند. خیلی روشن است؛ «ألست أولى بکم من أنفسکم»، بعد گفتند: چرا یا رسول الله این چنین است؟ فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه». روشن است که این «مولا» به معنای دوستی ظاهری نیست. یعنی این جمعیت را جمع کردند که بگویند: «علی بن ابی طالب را دوست بدارید»! همین صرفاً! بنابراین «مولا» به معنای سرپرستی و خلافت رسول خدا(ص) است.
البته افراد بسیار با عظمت و با شخصیت راجع به موضوع غدیر مطالبی فرمودهاند و خواهند فرمود. ما هم چند کلمهای عرض کردیم که انشاءالله دست ما را بگیرند و از ذیل عنایتشان دستمان کوتاه نشود. تمام خوشی ما به این است که امیرالمؤمنین(ع) در لحظه لحظه حساس زندگیمان، آن بزرگوار به فریاد ما برسد.
من حقیقتاً وقتی بزرگواران فرمودند، احساس شرمندگی کردم که من چه کسی هستم که بخواهم راجع به امیرالمؤمنین(ع) صحبت کنیم. امیدوارم اسم ما در زمره مدافعان از حق امیرالمؤمنین ثبت شود که انشاءالله همین طور است و دست ما را خواهند گرفت.
افرادی خدمت حضرت رسیدند که آقا، کدام از شرایط برایتان لذت بیشتری در زندگی بوده و چه مواقعی موجب تعجب شما شده است؟ بعضی این شعر را به حضرت منسوب کردند که حضرت فرمودند: «فلم أَرَ مثلَ ذاکَ الیوم یَوماً/ ولم أرَ مثله حقاً أُضیعا». گویا منظور حضرت این است که من مثل روز عید غدیر هیچ روزی را ندیدم و مثل عید غدیر هم ندیدم که حقی ضایع شد. یعنی بزرگترین حقی که ضایع شد، اعتقاد به عید غدیر است.
متأسفانه در میان شیعیان نیز، معرفت نسبت به عید غدیر کم بوده و هست و آنگونه که باید معرفت به عید غدیر دیده نمیشود.
انتهای پیام