کد خبر: 4286681
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۴:۵۲
به انگیزه روز نیایش

فیلسوف نیایش می‌کند

نیایش یا دعا کوشش انسان است برای ارتباط با خالق، برای گفتن از حرفی مکتوم و یا تمنایی که انسان، در جان تشنه و حقیقت‌جویش دارد و برای گفتن از آن مأمنی می‌جوید. اما امروزه دیگر این سؤال مورد توجه ما نیست که آیا فیلسوف هم نیایش می‌کند؟  

فیلسوف نیایش می‌کندبه گزارش ایکنا؛ اگرچه به نظر می‌آید که دعا به درگاه خدا ناظر به جنبه عمل انسان است، اما نباید از وجوه نظری و علمی آن غافل شد. حرکت به سمت الهیات فلسفی که در فارابی و بعد ابن سینا، سهروردی، خواجه نصیر و ملاصدرا تا به امروز وجود داشته گواه همین مسئله است. علاوه بر این برای متألهانی که ظرف وجودشان درآمیخته با حکمت، عرفان و اخلاق است نیایش و اندیشه اموری نیستند که با هم منافاتی داشته باشند.  

بی هیچ گفت‌وگویی فارابی مؤسس فلسفه اسلامی است، کسی که تا امروز هم بدون رجوع به او نمی‌توان از فکر فلسفی سخنی به میان آورد. در میان آثار بسیار و گران‌سنگ او، رساله‌ای حدودا ۳ صفحه‌ای وجود دارد که برای اولین بار فیلسوف به زبان فلسفه دعا کرده است. این رساله به آن جهت که رساله‌ای مستقل نیست در فهرست کتاب‌های او نامی ندارد.  

مضامین این نیایش بر اهل اندیشه و دین پوشیده نیست. مضامینی فلسفی، قرآنی و متکی به دیگر ادعیه دینی که با زبانی آهنگین خواهان سعادت است و راه آن را در حکمت تمنا می‌کند. زیبایی عبارات در کنار وجه زبان شناختی فارابی در این رساله، که مستقیما خدا را مخاطب خویش قرار می دهد علاوه بر خلوص او، متضمن تعلیم نیز است. او به گونه‌ای دعا می‌کند که گویی تحقق دعای خویش را می‌بیند و از متن نیایش او نشانی از ترس یا امکان عدم تحقق برداشت نمی‌شود.   

سرویس اندیشه ایکنا قصد دارد تا به انگیزه روز نیایش فقراتی از رساله نیایش بزرگ فارابی را برای مخاطبان فرهیخته خود انتخاب کند تا علاوه بر چهره فیلسوفانه و حکیمانه فارابی، این ساحت از وجود و اندیشه او نیز مغفول نماند. ساحتی که فیلسوف با زبان فلسفه با خدایی که می‌شناسد نجوا می‌کند. در ادامه فقراتی از این نیایش را می‌خوانید: 

بار خدایا ای واجب‌الوجود، علت علت‌ها و ای قدیم ازلی؛ از تو می‌خواهم که مرا از لغزش‌ها نگاه داری و برایم آرزوهای مقرر فرمایی که عمل به آن را از من پسندیده می‌دارید.  

در این فقره فارابی از اصطلاحات فلسفی برای نیایش با خدا استفاده می‌کند. او می‌گوید واجب‌الوجود، علت علل و قدیم ازلی. در ادعیه رسیده به ما از جانب معصومین این گونه نبوده که ما خدا را به این نام‌ها صدا کنیم. به نظر می‌آید که فارابی قصد داشته تا خدایی که می‌شناسد را صدا کند.  

فارابی می‌گوید موجود یا واجب است یا ممکن و هر ممکنی را لازم است که علتی آن را به وجود بیاورد و ممکن نیست علت‌ها تا بی‌نهایت تسلسل بیابند، بنابراین واجب‌الوجود وجودی است که به هیچ علتی نیاز ندارد و به ذات خود کامل است. وجود او به همه چیزها برهان است و همو علت نخستین برای موجودات دیگر است. او در ادامه می‌گوید ای قدیم ازلی و این نوع خطاب کردن خالق، خودش قاعده فلسفی است. خدا ذات و وجودی است که مسبوق به چیزی نیست و این قدیم و ازلی بودن متضمن «هو الاول و الآخر» را دارد.  

بار خدایا مرا از جهان بدبختی و هلاکت نجات بخش و مرا از زمره برادران یک‌رنگ و یاران هم‌پیمان و ساکنان آسمان همراه با راست‌گویان و صدیقان و گواهان قرار ده. تو آن خداوندی که جز تو خدایی نیست؛ علت هر چیز و نور آسمان و زمین بهره‌ای از عقل فعال به من ارزانی دار. 

جهان در فلسفه فارابی به دو بخش تقسیم می‌گردد: یکی جهان فرازین یا عالم بالا و دیگری جهان فرودین یا عالم پایین. چون خدا ذات خود را تعقل می‌کند، عالم از او صدور می‌یابد؛ به آن سبب که او به ذات خود داناست، پس علم او علت وجود چیزهایی است که او آن‌ها را می‌داند. صورت‌های چیزها در عقل اول فیضان پیدا می‌کند. پس از این‌ها عقل‌های فلک‌های هشت‌گانه هر یک از دیگری صدور می‌یابند و در مرتبه بعد عقل فعال پدیدار می‌شود که او را روح‌القدس می‌گویند. عقل فعال است که عالم بالا را به جهان پایین پیوند می‌دهد. در مرتبه بعد نفس قرار دارد. فارابی، مانند بسیاری از فیلسوفان اسلامی متأثر از ارسطو و فلوطین، معتقد بود که سلسله مراتبی از عقول وجود دارند که از خداوند سرچشمه می‌گیرند. «عقل فعال» (یا عقل دهم) پایین‌ترین مرتبه از این عقول مجرد و بالاتر از عقول انسانی (عقول منفعل) است. وقتی فارابی از «طلب بهره از عقل فعال» صحبت می‌کند، منظورش فرایند یا حالتی است که انسان‌ها از طریق آن می‌توانند به بالاترین مراتب معرفت، درک و کمال عقلی دست پیدا کنند و بتوانند از عالم تیرگی‌های ماده به عالم بالا مراجعت کنند. حقیقتی که در قوس صعود و مراجعت به خدا در آیه «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» تجلی یافته است.

جان مرا با نورهای حکمت خویش پاکیزه ساز.  

فارابی حکمت را آن چیزی می‌داند که رسیدن به سعادت، متوقف بر آن است. در تفکر او، «نور حکمت» به معنای درک و شناخت حقایق و اصول اساسی هستی و راه رسیدن به سعادت انسانی است. این نور، به مثابه یک منبع درونی و هدایت‌گر، انسان را به سوی حقیقت و کمال می‌کشاند.  

خدایا مرا از اسارت سرشت‌های چهارگانه( آب، خاک، باد و آتش) نجات ده و به درگاه خود و همسایگی خویش منتقل فرمای. 

به نظر فارابی جسم‌ها شش مرتبه دارند که در مقابل مرتبه‌های موجودهایی عقلی هستند و آن‌ها عبارت از: جسم‌های آسمانی، حیوان ناطق، حیوان غیرناطق، جسم‌های گیاهی، کانی‌ها، اسطقس‌های چهارگانه یا عناصر بسیط: آب، هوا، خاک و آتش.  

فارابی موقعیت اکنون را وقوف در سیر نزول و ماندن در عالم طبیعت می‌داند و از خدا تمنای مراجعت و سیر صعود را دارد. او یادآور این شعر مولانا است که می‌گوید: 

ما ز بالاییم و بالا می‌رویم  

ما ز دریاییم و دریا می‌رویم 

ما از آن جا و از این جا نیستیم 

ما ز بی‌جاییم و بی‌جا می‌رویم 

نجات برای فارابی گشودن قفل‌های زمان و مکان و طبیعت است و همسایگی وحدت با خالق است.  

خدایا کفایت خود را باعث بریدن پیوندهای ناشایست که بین من و اجسام خاکی و اندوه‌های دنیایی وجود دارند گردان و حکمت خویش را باعث یگانگی جان من با عوالم الوهی ارواح آسمانی.  

انسان گرفتار است و راه خروج از این گرفتاری حکمت است. فارابی در مقام تعلق و وابستگی، طلب کفایت می‌کند و می‌گوید ما خاکی هستیم اما نمی‌خواهد وابسته خاک بماند. او راه رهایی از این وابستگی را در حکمت می‌داند. با حکمت است که می‌توان از هّم و رنج رها شد. در تفکر فارابی حکمت، سعادت و کمال ارتباط تنگاتنگی با هم دارند که نمی‌توان نسبت به آن برداشتی فردگرایانه داشت.  

فارابی فیلسوفی است که همه عمر خود را صرف حقیقت کرده است. شاید بتوانیم او را در این زمینه کسی بدانیم که گره از معمای زندگی می‌گشاید؛ او می‌پرسد که حقیقت نزد کیست؟ در مسیر این پرسش، او وضعیت وجودی انسان را آمیزه‌ای از خاک و خدا می‌داند و نگاهی به آن سوی عقل دارد.  

هدف فارابی از نیایش؛ رسیدن به سعادت و رحمت پروردگار، نجات یافتن از تیره‌بختی، آسمانی شدن، رسیدن به حقیقت، پاکیزگی جان، به فعلیت رساندن بالقوه‌ها و رسیدن به حکمت و نور است. مسئله مورد توجه او این است که سعادت در گرو اجتماع و تعاون است. از منظر فارابی، فضائل اخلاقیِ فردی و اجتماعی به یک معناست و انسان در مدینه فاضله است که تربیت می‌شود. 

حدیث منتظری 

انتهای پیام
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۴/۰۳/۱۵ - ۱۹:۳۹
0
0
قلم نویسنده بسیار روان و قابل فهم بود .در عین پیچیدگی معنایی که وجود داشت در متن اما نویسنده با مهارت تلاش خود را برای انتقال مفهموم انجام داده بود و موفقیت آمیز هم بود.
بنده که خیلی استفاده کردم و ادامه ی دعای عرفه بود برام .
خیلی عالی بود خیلی
captcha