به گزارش خبرنگار ایکنا، میزگرد علمی «خانوادهمحوری و مسئله مهریه از منظر حقوقی و جامعهشناختی» با محوریت بررسی طرح اصلاح قانون مهریه که اخیراً در مجلس مطرح شده است، به همت مجمع ملی خانواده و با همکاری پژوهشگاه حوزه و دانشگاه برگزار شد.
دبیر این نشست سمیه سادات حسنی حلم، حقوقدان و کنشگر خانواده بود و سهیلا صادقی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران؛ مجید کافی، دانشیار جامعهشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛ حسین بستان، دانشیار جامعهشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛ حسن فدایی، حقوقدان و عضو هیئت علمی و مهدی کنی، حقوقدان و دبیر مجمع حقوقدانان انقلاب اسلامی به سخنرانی پرداختند.
در ابتدای این میزگرد سهیلا صادقی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران با موضوع مهریه در بستر نابرابری ساختاری به سخنرانی پرداخت که در ادامه با هم میخوانیم.
در این نشست با زبان زنانه بحث خواهم کرد چون زبان زنانه با زبان مردانه کاملاً متفاوت است. چرا میگویم زبان زنانه؟ چون فقط با زبان زنانه است که میتوانید تجربه و تحلیل را با هم گره بزنید و با زبان زنانه است که شما مجبور نیستید در نظامهای عقلانی که از پیش طراحی شده، صحبت کنید بلکه میتوانید عاملیت داشته باشید ولی لزوماً نباید عاملیت عقلانی باشد بلکه میتواند عاملیت احساسی و عاطفی هم باشد.
بحث مهریه برای بسیاری از زنان ما موضوعیت دارد که این زبان(زبان زنانه) در این مبحث به ما کمک خواهد کرد. البته تأکید دارم که بحث من در چهارچوب نظریههای فمنیستی نیست. بحث من نقدی است بر فمنیسم؛ چون در دیدگاه فمنیستی بحث مهریه اولویت و موضوعیت ندارد و حتی مورد نقد واقع میشود.
یکی از نقدهای جدی من به نظریه فمینیستی این است که به نظر میرسد مسائل فرهنگی خاص را نادیده میگیرد. آنچه برای فمینیستها موضوعیت دارد، عمدتاً دغدغههای زنان سفیدپوست طبقه متوسط است، آنها از درون فرهنگ ما به این مسائل نگاه نمیکنند.
موضع بسیار قوی در مورد مهریه دارم و معتقد نیستم که مهریه لزوماً نگاه کالایی به زن دارد. برعکس، ممکن است در برخی بسترها عاملی برای قدرتیابی زن باشد و حتی سوژگی زن در حوزه خانواده را تقویت کند. البته همچنان تأکید میکنم که این نگاه را فمینیستی تصور نکنید، هرچند صدای من از تقاطع هویت فرهنگی، سنت و دین سخن میگوید. من درباره خانواده بحث خواهم کرد و باور دارم که مهریه هرچند ساختاری فقهی دارد، اما کارکرد اجتماعیِ قدرتمندی نیز دارد. شاید مهمترین نکته در بحث من این باشد که: «مهریه نه به عنوان تسویهحساب، بلکه یک انتخاب آگاهانه است».
برخی با نگاه مردانه به دنبال مهریهزدایی هستند و آن را صرفاً تسویهحساب میدانند، اما معتقدم مهریه میتواند امری آگاهانه باشد؛ انتخابی که زن در چارچوب هویت و موقعیت خود انجام میدهد.
سؤال دیگر این است که آیا حاکمیت و مجلس حق دارند به حریم خصوصی خانواده وارد شوند؟ آیا میتوانند در انتخابهای شخصی و خانوادگی ما دخالت کنند؟ آیا این تقسیمبندیِ حوزه عمومی و خصوصی اساساً درست است؟ چون در واقعیت، این دو حوزه دائماً بر هم تأثیر میگذارند.
مسئله اصلی این است که تا کجا حاکمیت میتواند در انتخابهای خانوادگی ما مداخله کند؟ آیا میتواند مهریه را به یک عدد تقلیل دهد؛ مثلاً ۱۴ سکه، ۱۵ سکه، یا یک میلیارد تومان؟ آیا پشت این اعداد، ترسها، ناامنیها و عدم اطمینانهای زنان نهفته نیست؟ مهریه را نه به عنوان یک عدد، بلکه به عنوان یک مفهوم اجتماعی میبینم که با مفاهیم دیگر زندگی گره خورده است.
اما در خصوص مهریه سؤالات کلیدی دیگری نیز مطرح است: آیا مهریه یک ابزار قدرت است؟ آیا واکنشی تاریخی به نابرابریهای اجتماعی و حقوقی است؟ آیا ابزار سوءاستفاده یا جبرانی برای زنان است؟ آیا زن را به یک کالا تقلیل میدهد و یا ابزاری برای تقویت موقعیت آنهاست؟
این سؤالات مرا وادار میکند که عمیقتر به مسئله بپردازم و به تجربه زیسته زنان در این زمینه توجه کنم. یک مسئله مهم در این خصوص این است که آیا میتوانیم درباره مهریه بحث کنیم بدون در نظر گرفتن تفاوتهای قومی، طبقاتی و فرهنگی؟ تجربه زیسته زنان در کدام بخش این بحث قرار دارد؟ این تجربهها را نمیتوان صرفاً به عدد و رقم تقلیل داد. بسیاری از زنان در آمار دیده نمیشوند، اما وجود دارند، پس آیا مجلس میتواند یک قانون واحد برای همه زنان تصویب کند، درحالی که تنوع تجربههای زنان را نادیده میگیرد؟ آیا حاکمیت حق دارد وارد حساسترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده شود و بر آن تأثیر بگذارد؟
مهریه در سنتهای دینی، فرهنگی و اجتماعی ما جایگاه ویژهای دارد. اگر به تاریخ نگاه کنیم، میبینیم که مهریه همیشه برای زنان نوعی امنیت مالی محسوب میشده است. در واقع، مهریه به عنوان حقی برای زنان شناخته شده و نشانهای فرهنگی بوده است. اما تغییراتی که در حوزه خانواده رخ داده، باعث شده این نشانه فرهنگی ابعاد اقتصادی و سیاسی نیز پیدا کند. از پدیدهای که پیش از این خانوادهها بر سر آن توافق میکردند و زندگی مشترک با توافقی زیبا آغاز میشد، امروز به موضوعی بسیار چالشی تبدیل شده که میتواند فشارهای زیادی ایجاد کند. حتی طرح این مسئله در مجلس و دولت و سیاستگذاری حول آن میتواند چالشها را پیچیدهتر کرده و مشکلات جدیدی به وجود آورد.
برای کشور ایران که خانواده در کانون فرهنگ، قوانین و اجتماع آن قرار دارد، مهریه بخشی از ساختار فرهنگی است. اما نباید این پدیده را خارج از بسترهای اجتماعی و فرهنگی آن بررسی و با نگاهی ایزوله به آن نگاه کرد. جالب اینجاست که مهریه نه تنها در باورهای دینی و فرهنگی ما نشانه احترام و مسئولیتپذیری مرد در قبال زن محسوب میشده، بلکه بدون درک تحولات خانواده و تأثیر تفاوتهای جنسیتی، قومی، اجتماعی و فرهنگی، نمیتوان به تحلیل صحیحی در خصوص آن رسید.
قانون باید تسهیلگر باشد و مشروعیت خود را میان مردم پیدا کند. قانون نباید درد جدیدی به زندگی مردم اضافه یا چالشهای تازهای در زندگی اجتماعی ایجاد کند. هر تغییری در قوانین خانواده نیازمند شناخت عمیق از ساختارهای اجتماعی است. اگر این شناخت وجود نداشته باشد، مصوبات لزوماً در زندگی مردم جای نمیگیرند و مورد استقبال قرار نمیگیرند. جالب توجه است که در شریعت اسلام، مهریه تنها حقی است که بدون شرط برای زن در نظر گرفته شده است. حتی اگر زن مهریه خود را ببخشد، مرد موظف به پرداخت آن است. اما این سنت زیبا که هم پشتوانه مالی و هم پشتوانه اجتماعی برای زن ایجاد میکند، امروز مورد دخالت برخی قرار گرفته است.
در حالی که از فواید مهریه صحبت میکنیم، باید نگاهی آسیبشناسانه نیز به این مسئله داشته باشیم. مهریه میتواند هم ابزاری حمایتی برای زنان در برابر نابرابریهای اجتماعی باشد و هم ابزاری برای کنترل که رابطه زن و مرد را به رابطهای معاملاتی و نازیبا تبدیل کند. در عمل میبینیم که مهریه از معنای اصلی خود در شریعت فاصله گرفته و گاه به ابزاری برای قدرتنمایی، تهدید یا حتی تحقیر تبدیل شده است.
چه بسیار دخترانی که به دلیل مهریه کم، بارها مورد تحقیر قرار میگیرند یا دخترانی که مهریه بالایی تعیین میکنند و اولین تقاضای همسرشان در زندگی مشترک، بخشیدن مهریه میشود. در مناسبات قدرت و نابرابریهای اجتماعی، مهریه گاه کارکردهای ناخوشایندی از خود نشان میدهد. اما در کنار این موارد، خوانش متفاوتی نیز وجود دارد که معتقد است مهریه نه ابزاری برای تسویه حساب، بلکه انتخابی آگاهانه است. این همان نکتهای است که باید بر آن تأکید کرد و بیشتر به آن پرداخت.
اما چرا برخی از مفاهیم زیبایی که در دین درباره آنها بحث میشود، مانند مهریه که در اصل یک انتخاب آگاهانه و قراردادی روشن است که با اختیار کامل طرفین منعقد میشود نتوانسته نقش مثبت خود را ایفا کند؟ این قرارداد در ذات خود میتوانست مسئولیتپذیری متقابل را تقویت کند، گفتوگوی مشترک خانوادهها و زوجین را توسعه دهد و زمینهساز مساوات، اعتماد و آیندهنگری باشد. اگر بتوانیم این نگاه را در جامعه نهادینه کنیم، آنگاه میتوانیم بگوییم مهریه نه ناشی از نابرابری، بلکه خود میتواند عاملی برای ایجاد تعادل و توازن بین زن و مرد باشد.
در شرایط بحرانی، مهریه که باید صرفاً به عنوان پشتوانهای برای شروع زندگی مشترک در نظر گرفته میشد، تبدیل به ابزار تسویه حساب میشود. متأسفانه نمایندگان مجلس بدون انجام تحقیقات کافی و تنها براساس ذهنیات خود درباره این موضوع تصمیمگیری میکنند. اگر از زنان ایرانی بپرسیم، خواهیم دید که بسیاری از آنان حتی در سختترین شرایط زندگی هم به دنبال وصول مهریه خود نبودهاند. این در حالی است که تصور رایج در مجلس این است که مهریه همواره منشأ اختلاف است، در حالی که دادههای تجربی خلاف این را ثابت میکنند.
آیا حاکمیت حق دارد در خصوص مهریه دخالت کند
سؤال اساسی اینجاست: آیا حکومت حق دارد در این حوزه خصوصی دخالت کند؟ آیا میتواند بر انتخابهای فردی ما تأثیر بگذارد؟ با توجه به تنوع فرهنگی و اجتماعی موجود، با یک نوع واحد از خانواده روبرو نیستیم. خانوادههای مذهبی، سنتی، مدرن، نیمهمدرن و انواع دیگر هر کدام نیازها و عرف خاص خود را دارند. آیا میتوان برای چنین جامعه متنوعی نسخه واحد تجویز کرد؟ به نظر من این کار نه ممکن است و نه عاقلانه. همان اشتباهی که در مورد حجاب انجام دادیم و خواستیم برای همه زنان یک الگوی واحد و یک لباس یونیفرم شکل تعریف کنیم، نباید در مورد مهریه تکرار شود. ما باید در خصوص حجاب به این مسئله فکر میکردیم که دختران جوان حداقل در رنگ نیازهای متفاوت دارند اما تصمیم گرفتیم همه به یک شکل واحد لباس بپوشند و نتیجه آن را امروز میبینیم.
مسئله کاهش ازدواج در جوانان نیز نیاز به بررسی دقیقتری دارد. جوانان ازدواجستیز نیستند، ممکن است ازدواجگریز باشند اما ازدواجستیز نیستند و این دو مفهوم کاملاً متفاوت است. عوامل متعددی مانند اشتغال، تحصیلات و شرایط اقتصادی در این مسئله نقش دارند. جالب است که در بسیاری از موارد، مشکل اصلی مالی نیست، چراکه حتی طبقات مرفه هم با کاهش نرخ باروری مواجه هستند. این نشان میدهد عوامل فرهنگی تأثیر بسیار بیشتری دارند.
باید به این درک برسیم که کودکان نه تنها بار مالی نیستند، بلکه برای مادران منبع قدرت و اعتبار در خانواده محسوب میشوند. این نگرش میتواند تغییرات اساسی در ساختار خانواده ایجاد کند. در نهایت، هرگونه سیاستگذاری در این حوزه باید با در نظر گرفتن تنوع فرهنگی و اجتماعی جامعه و با انجام تحقیقات عمیق انجام شود، نه براساس تصورات ذهنی و کلیشهای.
در مطالعهای که در دانشگاه تهران درباره تصور زنان از خانهداری انجام دادیم، به این نتیجه رسیدیم که برخلاف تصور رایج، برای زن مسلمان ایرانی خانهداری فعالیتی یکنواخت و خستهکننده نیست. چرا؟ چون از نگاه آنان، خانهداری یعنی «خانوادهداری». این مفهوم عمیقاً در گفتمان خانوادگی ما ریشه دارد. وقتی زنی میگوید «من خانوادهداری میکنم»، یعنی تربیت یک نسل به دست اوست، یعنی قدرت تصمیمگیری دارد، یعنی میتواند برنامهریزیهای اساسی انجام دهد.
حال به مسئله مهریه میرسیم. اگر من زنی شاغل از طبقه متوسط باشم، خودم میتوانم درباره میزان مهریه تصمیم بگیرم. اگر مهریهام کم باشد، شاید پس از طلاق آسیب چندانی نبینم، چون منبع درآمد مستقل دارم. اما چه بر سر زنان طبقه پایین که شغلی ندارند و صدایشان به جایی نمیرسد میآید؟ آیا هنگام تعیین قوانین مهریه به آنان فکر کردهایم؟ اگر میزان مهریه را کاهش دهیم، پس از طلاق چه بر سر این زنان خواهد آمد؟
در جامعهای که بسیاری از خانوادههای سنتی دختران مطلقه خود را نمیپذیرند، در جامعهای که زن مطلقه با محرومیتهای اجتماعی روبروست، در جامعهای که مردان با مشکل بیکاری دست و پنجه نرم میکنند و مشکل بیکاری در میان زنان حتی از مردان هم بیشتر است، چگونه میتوان انتظار داشت زنان بدون حمایت مالی سرپا بایستند؟ چرا حاکمیت در توانمندسازی زنان دخالت نمیکند؟ چرا در ایجاد فرصتهای شغلی برای زنان اقدام مؤثری انجام نمیدهد؟
جالب اینجاست که با وجود انجام مشاغل یکسان، زنان فقط ۷۰ درصد درآمد مردان را دریافت میکنند. چرا در این زمینه اقدامی نمیشود؟ وقتی به عملکرد دولتهای مختلف نگاه میکنیم، میبینیم که متأسفانه همه آنان از گفتمان امام و رهبری در مورد زنان عدول کردهاند؛ این مورد را در رساله دکتری یکی از دانشجویان به وضوح مشاهده کردیم.
اگر بخواهیم تصمیمگیری یکسانی برای همه زنان اتخاذ کنیم، نتیجه چه خواهد بود؟ افزایش احساس بیپناهی در مواجهه با خیانت، خشونت یا تحقیر. این کار نه تنها کمکی نمیکند، بلکه ساختار مردسالارانه را تقویت و نابرابریهای جنسیتی را تشدید میکند. در جامعهای که هنوز عدالت جنسیتی محقق نشده، نباید ابزارهای سنتی حمایتی مانند مهریه را از زنان گرفت. مگر اینکه ابتدا سیستمهای حمایتی جایگزین را ایجاد کنیم. آیا سیستم تأمین اجتماعی مناسبی برای زنان مطلقه داریم؟ آیا مکانیسمهای عادلانهای برای حضانت فرزندان وجود دارد؟
باید این گفتمان را در جامعه نهادینه کنیم که مهریه ابزار تسویه حساب نیست، بلکه انتخابی آگاهانه است. قوانین نباید یکسان و بدون توجه به تفاوتهای اجتماعی وضع شوند. اگر به سمت یکساننگری برویم، نه تنها نابرابریهای جنسیتی، بلکه نابرابریهای درون جنسیتی نیز افزایش خواهند یافت.
به جای تعیین حدود و مقررات دست و پاگیر، باید به فکر اصلاح ساختارهای نابرابر باشیم: بیمه زنان پس از طلاق، قوانین عادلانه حضانت، ارث برابر و... بدون در نظر گرفتن این موارد، هر تغییری در قوانین مهریه میتواند به ضرر زنان تمام شود. شما نمیتوانید مسئله مهریه را بدون توجه به مسائل طلاق، ارث و دیگر موارد مرتبط بررسی کنید.
انتهای پیام