کد خبر: 4289610
تاریخ انتشار : ۳۰ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۱۴
علیرضا هزار تبیین کرد

توکل و مهدویت؛ حقایق دین که آرام و قرارمان می‌دهد

دین اسلام تفکر حل مسئله به ما می‌دهد؛ تفکری که بر مبنای آن در بحران‌ها با توکل بر خداوند و توسل به وجود امامی که متولی امور ماست و باور به اینکه خداوند قادر است، آرام و قرار می‌گیریم.

توکل و مهدویت؛ حقایق دین که آرام و قرارمان می‌دهندتفاوت بین کسانی که تکیه بزرگی به نام «خداوند» دارند با آنهایی که چنین تکیه‌گاهی ندارند در بحران‌ها و حوادث زندگی چیست و اصولاً دین در میانه بحران‌های مختلف جامعه بشری چه نقشی می‌تواند ایفا کند؟ علیرضا هزار، استاد حوزه و دانشگاه در 9 گفتار کوتاه اما جامع به بیان کارآمدی دین در بحران‌ها پرداخته است که این مطلب را با هم می‌خوانیم.

ثمره باورها در التهابات و بحران‌های زندگی

مفاهیمی مثل اسلام، مسلمان، ایمان و مومن جزو فراوان‌ترین واژگانی هستند که ما به کار می‌بریم. این واژه‌ها اسم نیستند، وصف‌اند؛ یعنی حال و هوایی را گزارش می‌کنند. وقتی می‌گوییم مؤمنم، مسلمانم، «قبله‌ام یک گل سرخ» داریم یک ثمر، بها و عطا را گزارش می‌کنیم.

وقتی می‌گویم من خلبانم، معلمم و یا مهندسم، در حال گزارش اتفاقاتی هستم. اما وقتی از حوزه عقاید صحبت می‌کنیم، بلافاصله مخاطب باید از ما بپرسد: تو که مومن و معتقد هستی، این ایمان و عقیده در رفتارت چه اثری گذاشته است؟ این قصه را شنیده‌اید که «از کوزه همان برون تراود که در اوست». کوزه وجود ما که آکنده از ایمان به خدای متعال و حجج الهی است در بزنگاه‌های مختلف زندگی چه تراوشاتی دارد؟

یک فرزند کاملاً حق دارد ببیند و منتظر باشد که یک پدر مومن که همیشه از او ندا و بانک ایمان شنیده و یک مادر مومن که همیشه از او دغدغه‌های مذهبی شنیده است در حوادث، دشواری‌ها و التهابات زندگی ایمانشان چگونه به کارشان می‌‌آید؟

اگر به خدا معتقدیم(که معتقد هستیم)، اگر مسلمانیم که مسلمان هستیم، باید در حوادث مهم زندگی ایمان کف دست ما در جوارح، تصمیمات و حال و هوای ما اثر خود را بگذارد.

اگر اینطور نباشد کسی می‌تواند بپرسد آن کسی که مؤمن نبود چه تفاوتی با تو که مومن هستی دارد؟ آن کسی که به خدا معتقد نبود با تو که به خدا معتقدی چه تفاوتی دارد؟

در این گفتارها گام به گام می‌‌خواهیم این موضوع را پیگیری کنیم که عقاید و باورهای ما در التهابات و اضطرابات زندگی چگونه باید ثمر و نتیجه خود را نشان دهد.

تفکر حل مسئله یعنی دین تکیه‌گاه و حلال است

در مورد تفکر حل مسئله‌ای و مدیریت خویشتن خویش در شرایط بحرانی چیزی شنیده‌اید؟ این نوع تفکر چیست؟ اگر با یک انسان مؤمن در مورد تفکر حل مسئله‌ای حرف بزنید یعنی اینکه اگر در زندگی او اتفاقات بحرانی رخ داد، باید تفکر حل مسئله‌ای پیدا کند و در مجموعه عقاید و باورهایش آن باور و عقیده‌ای که اکنون باید بر روی میز بیاورد و براساس آن عقیده راهش را بپیماید را پیدا و از آن استفاده کند.

فرض کنید فرزند فردی در بیمارستان است و حال خوبی ندارد، پزشکان نیز در حال تلاش هستند اما خبرهای خوبی نمی‌رسد؛ در تفکر حل مسئله‌ای شما از آن پدر توقع دارید که اگر مؤمن است و به خدا اعتقاد دارد، باورهایش را به عنوان حلال مشکلات به عرصه بیاورد و شروع به حل مسئله کند.

یک مسئله مهم در این خصوص این است که آیا به خداوند متعال می‌توان در مشکلات دنیوی و زندگی به عنوان پشتیبان و تکیه‌گاه اعتماد کرد و به سراغ خداوند رفت یا اینکه خداوند فقط متعلق به قیامت، آخرت و امور دینی است؟ خیر؛ اگر درست دین را شناخته باشیم خدای عزیز به ما می‌آموزد «همیشه با شما هستم». هر جا شما باشید خدا با شماست یعنی خداوند ولی تو است؛ تو دستت را در دست ولیت قرار بده، تو از او کمک بخواه، تو به او تکیه کن، تو با همراهی و مرهمت او حرکت کن. حال، شکل و رسیدن به مقاصدت خیلی متفاوت می‌شود.

تفکر حل مسئله‌ای و مدیریت بحران در گفت‌وگوی ما یعنی آنچه که ما به عنوان دین به آن اعتقاد داریم، تکیه‌گاهی محکم برای نیفتادن، نشکستن، حرکت کردن و رسیدن است.

اعتقاد به خدا را بازخوانی کنیم

از امیرالمومنین حضرت علی(ع) پرسیدند در بین مجموعه باورهای دینی، مهمترین باور انسان مؤمن چیست؟ حضرت علی(ع) پاسخ دادند: بالاترین معرفت‌ها معرفت خداوند است. من و شما که معرفت به خدای متعال داریم، خدای عزیزمان را چطور می‌شناسیم؟ اینگونه می‌شناسیم که خدای ما عالم است، سمیع است، مجیب است و علی کل شیء قدیر است.

اگر نگاه من و شما به خدای عزیزمان اینگونه باشد، پیامدهای این نوع اعتقاد این است که در فشارها و تنگی‌های زندگی هیچگاه، هیچ کسی نمی‌تواند در جان من وسوسه کند که «پس این خدا کو؟ حواسش به من هست؟» معلوم است که حواس خدا به ماست. خداوند علیم است. «از حال و روز من خبر دارد؟» معلوم است که خبر دارد؛ شاهد بر من و خالق من است. «اگر با خدا حرف بزنم، حرف‌های من را می‌شنود؟» معلوم است که می‌شنود، خداوند سمیع است. «حالا که حال من را می‌داند آیا از دست خداوند کاری برای من برمی‌آید؟» بله خداوند «علی کل شیء قدیر» است.

این نکات بسیار ساده گاهی در تفکر ما بایگانی می‌شود و متوجه آن نشده از آن غفلت می‌کنیم و به یکباره خودمان را وسط سختی‌های عالم تنها می‌بینیم و احساس می‌کنیم پس این خدا کجاست؟ چرا نمی‌بیند و به کمک من نمی‌آید؟ در این شرایط اولین قدم این است که اعتقادمان را بازخوانی کنیم. اول اینکه ببینم به چه خدایی اعتقاد داریم؟ خدایی که خالق ماست؛ عالم، سمیع، مجیب و علی کل شیء قدیر است.

پاسخ فقط خداوند است

یکی از محوری‌ترین باورها و عقاید توحیدی ما توکل است؛ توکل بر خدای متعال. یکی از اوصاف اساسی و بنیادین مؤمنین، متوکل بودن است. انسان مؤمن متوکل است، متوکل بر خدای متعال.

اما توکل یعنی چه و کجای زندگی ما توکل به کار می‌آید؟ اولاً توکل یک امر ارادی، عقلانی و اختیاری است و شما نمی‌توانید کسی را به زور و الزام وادار به توکل کنید. توکل بر کسی باید، که محبوب و مقبول است.

شنیده‌اید که پسری در حادثه‌ای قدری التهاب و نگرانی پیدا می‌کند اما بعد می‌گوید: «پدرم گفته است این کار را انجام می‌دهم پس نگران نیستم»، «بگذارید پدرم بیاید به او می‌گویم و او انجام می‌دهد» این یعنی پدرش را قبول دارد و به او اعتماد می‌کند و برایش محبوب و مقبول است.

حال اگر خدای عزیزی که قبولش داریم و سالیان عمر ما مشمول الطاف و مهربانی‌های اوست، در بزنگاه‌های زندگی به او توکل نکنیم باید به چه کسی توکل کنیم؟ و اصلاً خود او به من و شما آموخته است که «مؤمنان باید به خدای متعال توکل کنند» در حوادث تلخی که گاهی دچار آن می‌شویم اولین سؤال این است که پشتمان به چه کسی گرم و مستحکم است؟ دستم را در دستان چه کسی قرار داده‌ام؟ دلم به دریای محبت و حکمت چه کسی متصل است؟ پاسخ فقط خداوند است.

وقتی در زندگی من وجودی به نام خدا باشد که هست، وقتی به او خدا توکل می‌کنم دیگر در وجود من اضطراب، پریشانی و نگرانی‌هایی که بخواهد عقلانیت مرا به هم بزند، پیدا نمی‌کنید. و علی الله فلیتوکل المومنون

عالم فاقد برنامه نیست

باید بر خدای عزیزمان توکل کنیم؛ یکی از باورهای ما این است که خدای ما برای ما برنامه‌ای دارد و اینگونه نیست که عالم فاقد برنامه خداوند باشد؛ خدایی که «علی کل شیء قدیر» است و کسی برنامه‌های خداوند را نمی‌تواند برهم بریزد. این خدا، عظیم، عزیز، محبوب، علیم، سمیع و ... است. تمام اوصاف خداوند را در نظر بگیرید: حال وقتی من به خدای متعالی اعتقاد دارم که او هم برای زندگی من برنامه‌ریزی می‌کند و این حقیقت را با آیات قرآن برای من بیان کرده است، آیات قرآن کریم به من و شما آرامش می‌بخشد.

آیه 51 سوره توبه در لسان حضرت علی(ع) آنچنان تُندرانه بیان شده است که فرموده‌اند: «مومنان به این آیه دل ببندید و در دریاها و خروش موج‌ها آرام باشید» و می‌فرماید: «قل لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا هو مولانا و علی الله فلیتوکل المومنون؛ بگو هر چه خدای متعال اراده و تنظیم کرده است همان خواهد شد». او مولای ماست و ما مخلوقات او هستیم، او رب ماست و خدای ما برای ما بد نمی‌خواهد و بد نمی‌‌نویسد. آرامشی که در این آیه موج می‌زند را دقت کنید. اگر مومنی با این آیه زندگی کند، حال و هوای ایمانی او فوق‌العاده تغییر پیدا می‌کند.

ما پشتوانه‌های اعتقادی به خداوند داریم و او را به عنوان تنها موجودی که باید به او توکل کرد، پذیرفته‌ایم و حالا که توکل کرده‌ایم این توکل به ما می‌آموزد، اعتماد کنیم و در برنامه‌ای که او تدبیر فرموده است آرامش و قرار داشته باشیم.

انسان متوکل به خدا؛ آکنده از روح، رونق و انرژی

انرژیک بودن، یکی از اوصاف یک انسان عاقل و قوی است؛ یعنی او سرد و پژمرده نباشد، افسرده نباشد؛ بلکه پر از جان، نیرو و قوت باشد. این مسئله چه زمانی خود را نشان می‌دهد؟ مسلماً نه در خوشحالی‌ها و زیبایی‌ها و آسودگی‌ها که همگان سرشار از زندگی هستند بلکه وقتی تلخی، عسری و شدتی بروز می‌کند، آن زمان است که آدمی اگر انرژیک باشد یا نباشد، آکنده از روح باشد یا نباشد تفاوت می‌کند.

داستانی را برایتان تعریف می‌کنم. حضرت علی(ع) یکی از اصحاب خود را پس از سال‌ها ملاقات کرد. وقتی وی را دید فرمود چه قدر پیر شده‌ای؟ اگر امیرالمومنین حضرت علی(ع) به من نوعی گفته بود پیر شده‌ای واکنش من این بود که مشکلات زیادی داشته‌ام و ... ؛ ولی این صحابی به حضرت گفت: پیر شده‌ام اما در اطاعت تو پیر شده‌ام. هر جا بودم در اطاعت تو بوده‌ام. این فرد وقتی راه می‌رفت هم بسیار محکم راه می‌رفت. حضرت علی(ع) به او گفت چه قدر وقتی راه می‌روی محکم حرکت می‌کنی. صحابه گفت: قوت رفتن من به سوی دشمنان تو است. حضرت فرمود: هنوز هم در تو ذخیره و قوت می‌بینم. صحابه گفت: بقیه این قدرت هم متعلق به توست.

وجود سرشار از انرژی این فرد مومن را ببینید. انسان مومن متوکل به خدا آکنده از روح، رونق و انرژی است.

یک سنجه مهم؛ آیا سر وظیفه و پست خود هستیم؟

یکی از سنجه‌هایی که می‌توانم با آن خودم را بسنجم و ببینم در بحران‌هایی که در زندگی من پیش می‌آید، منِ انسانِ مسلمانِ مومن آیا درست به خدا توکل کرده‌ام یا نه و آیا درست در مسیر دینداری خودم حرکت کرده‌ام یا نه؟ این است که آیا در سر پُست و وظیفه خودم باقی مانده‌ام و وظیفه خودم را درست انجام می‌دهم یا آنقدر به هم ریخته‌ام که کاری برای حل بحران از من بر نمی‌آید و علاوه بر آن بسیاری از وظایف خودم را زمین گذاشته‌ام و پس از حل بحران دیگران باید بیایند و خطاهای منی که سر پست و وظیفه خودم نبودم را اصلاح کنند؟

توکل یک مادر محکم و قوی، یک پدر قوی و عزیز و یک جوان آکنده از فهم، زمانی معنا پیدا می‌کند که در امور بحرانی می‌گوید این کار از من برمی‌آید که سر پست خودم باشم و وظیفه و تکیف خودم را درست انجام دهم.

اگر شانه خالی کنم و از جاده بیرون بیایم، اگر سرجایی که باید باشم چون سختی و بحرانی پیش آمده، نباشم و باری بر دوش دیگران شوم، دو آسیب متوجه من می‌شود: اول اینکه خودم آن کار بحرانی را بحرانی‌تر می‌کنم و دوم اینکه به خاطر اینکه سرپستم نبودم، آفت‌ها و خلأهایی ایجاد می‌کنم که آن خلأها هم خلأهای دیگری را ایجاد می‌کند و به یکباره می‌بینیم دومینو‌وار آسیب را بیشتر کرده‌ام. از نشانه‌های انسان متوکل عاقل ماندن بر سر پست خویش است.

فرج و آسودگی ارمغان دعا برای فرج امام زمان(عج)

فرض کنید پدر و ولی یک خانواده توسط یک ظالم به زندان افتاده است و از زمانی که پدر را زندانی کرده‌اند مشکلات فراوانی به این خانواده تحمیل شده و بیگانگان فشارها و ظلم‌های بیشتری به این خانواده روا می‌دارند. حال اگر روزی شما احساس کنید راهی برای آزادی آن پدر وجود دارد، چقدر این راه را برای آزادی آن پدر می‌پیمایید؟

می‌خواهم بگویم از زمانی که ما در غیبت ولی عصر روحی فداه قرار گرفتیم، ظلم و جور ظالمان و جاعران از در و دیوار بر پیروان این امام نثار شده است. خدا به من و شما فرموده برای فرج دعا کنید و آموخته که زیاد برای آزادی ایشان دعا کنیم و از خداوند بخواهیم در فرج امام زمان(عج) تعجیل کند، چون دعا کردن برای فرج و فرج خواهی برای ما آسودگی و گشایش است؛ نکند که در سختی‌ها قرار بگیریم ولی فراموش کنیم که پدر مهربانی داریم که در غیبت است و فراموش کنیم که از بین رفتن ظلم و جور در سطح عالی فقط توسط ایشان خواهد بود.

نکند فراموش کنیم که اشاعه عدل، داد و قسط به شکل تام فقط توسط ایشان خواهد بود. دقیق‌ترین ما کسانی خواهند بود که در این فشارها و سختی‌ها کثرت دعای بر فرج در وجود آنها نمودار باشد. «اکثر الدعاء بتعجیل الفرج».

باور به مهدویت یعنی ما متولی داریم 

یکی از اساسی‌ترین باورهایی که من و شما به آن اعتقاد داریم، باور به مهدویت است. مهدویت در یک جمله یعنی ما معتقد هستیم به وجود یک انسان حی و حاضر و ناظر که از جانب خدای متعال به عنوان امام قرار داده شده است و به عنایت و لطف و اراده خداوند متعال امامی داریم که این امام صاحب است، صاحب زمان و مکان است و امام من و شماست.

می‌دانید که این مسئله چه نقشی در حیات من و شما دارد؟ شنیده‌اید ولایت، ولی تولی؟ اینها یعنی چه؟ فرض کنید عزیزی را به عنوان تولیت حرم حضرت علی بین موسی الرضا(ع) منصوب کنید، یعنی امور این حرم توسط این فرد انجام می‌شود. وقتی امام زمان(عج) را به عنوان ولی خودتان اختیار کرده‌اید، تولیت شما توسط آن ولی که ولی‌الله است، انجام می‌شود. این حقیقت به انسان آرام و قرار می‌دهد. بعد اگر از این ولی که ولی الله و امام زمان من و شما است این سخن را بشنوید که «ما در رسیدگی به شما کوتاهی نمی‌کنیم و شما را هیچگاه از یادمان نخواهیم برد و فراموش نخواهیم کرد» این مسئله که ما فرزندان او هستیم را آرام می‌کند و در اضطراب‌ها و نگرانی‌ها خیالمان جمع می‌شود که عجبا حجت الله که امام و پدر مهربان است، نگاه، لطف و تفقدش به من و شماست؛ پس در این روزها بیش از هر زمان دیگری متوجه ایشان باشیم.  

به کوشش محسن مسجدجامعی 

انتهای پیام
captcha