بازنمایی واقعه عاشورا در سینما، تلویزیون و سایر قالبهای هنر تصویری، یکی از چالشبرانگیزترین موضوعات در حوزه هنر دینی است. عاشورا نهتنها یک رخداد تاریخی، بلکه نقطهای کانونی در هویت شیعه و جریانساز در تاریخ اسلام است که همواره مورد توجه هنرمندان دغدغهمند بوده است. با این حال، روایت عاشورا از طریق مدیومهای نمایشی، نیازمند دقتی دو چندان، شناختی عمیق و تعهدی جدی به حقیقت تاریخی و ابعاد معرفتی این واقعه عظیم است.
ایکنا در راستای بررسی ظرفیتهای نمایشی واقعه عاشورا و تأثیر آن در سینمای معاصر، گفتوگویی با مجتبی راعی، کارگردان سینما و تلویزیون که فیلم عاشورایی «عصر روز دهم» را در پرونده کاری خود دارد، انجام داده است. در این گفتوگو، راعی از تجربهها و نگاه خود به چالشهای هنری و فرهنگی در بازنمایی عاشورا سخن گفته و به اهمیت درک عمیقتر پیام این واقعه تاریخی اشاره کرده است.
وی معتقد است که عاشورا تنها یک رویداد تاریخی نیست بلکه باید آن را بهعنوان یک جنبش فرهنگی و تمدنی فهمید که در مقابل نفوذ فرهنگ جاهلی ایستادگی کرد. از نظر او، مهمترین نکته در خلق آثار عاشورایی، بازتاب ظرافتها و تضادهای درونی شخصیت امام حسین(ع) و فضاسازی دقیق تاریخی و معنوی آن دوران است که در آثار موفق نمایشی نمود یافته است.
راعی همچنین درباره نسبت سینمای دینی با جامعه امروز سخن گفته و به این پرسش پاسخ داده که آیا سینمای ما توانسته است از مفاهیم عاشورایی بهرهبرداری صحیح داشته باشد یا خیر. او شرایط اجتماعی و فرهنگی حال حاضر را ملاک قرار داده و معتقد است تا زمانی که عمل به آرمانهای امام حسین(ع) واقعی نباشد، نمایش صرف ظواهر عاشورا نمیتواند به تحول اجتماعی منجر شود.
در ادامه گفتوگوی کامل با مجتبی راعی را میخوانیم که در آن به چگونگی تلفیق فرم و محتوا در فیلمهای عاشورایی، دغدغههای ساخت آثار دراماتیک و همچنین نگاه اخلاقی و اجتماعی به پیام عاشورا پرداخته شده است.
ایکنا - با توجه به اینکه یکی از آثار مهم و ماندگار عاشورایی سینمای ایران به کارگردانی شما ساخته شده است، میخواهم از منظر یک فیلمساز دغدغهمند بپرسم که ظرفیتهای نمایشی و دراماتیک عاشورا، از نگاه شما دقیقاً در چه مؤلفههایی نهفته است؟ بهویژه، چه ظرافتها و پیچیدگیهایی در این واقعه وجود دارد که در مواجهه هنری با آن باید مورد توجه قرار گیرد؟
نخستین گام برای درک ظرفیتهای نمایشی عاشورا، این است که آن را صرفاً بهمثابه یک رویداد تاریخی نبینیم، بلکه باید متوجه شرایطی باشیم که این واقعه در آن پدید آمد. در مقطعی که عاشورا رخ داد، پیش از آن، امام حسن(ع) صلح کرده بودند و بسیاری از مردم، حتی افراد معمولی و نه الزاماً منحرف یا معاند، به امام حسین(ع) هشدار میدادند که این حرکت، به شکست میانجامد. نکته اینجاست که چرا چنین واقعهای با وجود آگاهی از عواقب ظاهری آن، اتفاق افتاد. پاسخ در این است که با رحلت پیامبر(ص)، فرهنگ جاهلی که پیشتر با ظهور اسلام به عقب رانده شده بود، دوباره جان گرفت. این فرهنگ، پنهان بود اما زنده مانده بود و بهتدریج قوت یافت. تنها معدود افرادی بودند که بهطور کامل از آن جدا شدند؛ مانند ابوذر یا عمار. بیشتر مردم، با این فرهنگ بزرگ شده بودند و گرچه نور پیامبر(ص) آنها را روشن کرده بود، اما دگرگون نکرده بود. بنابراین، امام حسین(ع) نه با یزید بهمثابه یک فرد، بلکه با یک فرهنگ مواجه بود؛ فرهنگی که ریشهدار، گسترده و در جامعه نفوذ کرده بود. آن حضرت با صراحت فرمودند که برای اصلاح امت جد خود قیام کردهاند و این اصلاح، یک پروژه صرفاً سیاسی یا نظامی نبود، بلکه امری عمیقاً فرهنگی و تمدنی بود که نیاز به فداکاری بزرگ داشت؛ قربانیای که بتواند آن اژدهای خفته را عقب براند.
آنچه در کربلا رخ داد، فقط یک رخداد تاریخی نبود؛ بلکه امری عمیقاً فرهنگی بود که نیاز به فداکاری بزرگ داشت. بله، اژدهای خفته جهالت بیدار شده بود و میخواست تمام میراث پیامبر(ص) را به آتش بکشد، حقیقت را دفن کند و حق را به زنجیر بکشد. در چنین لحظهای، فقط کسی چون حسینبنعلی(ع) میتوانست در برابر این طوفان بایستد. او باید قربانی عظیم میداد؛ قربانی که بتواند این اژدهای سهمگین را به عقب براند و حقیقت را از دل آتش بیرون بکشد. عاشورا، لحظه تصمیم یک انسان الهی برای نجات میراثی آسمانی بود.
ایکنا - بر این اساس، اگر عاشورا را بهمثابه یک جنبش فرهنگی و نه صرفاً یک قیام نظامی یا سیاسی تحلیل کنیم، چه دلالتهایی برای امروز ما دارد؟
اگر امروز عاشورا را فقط در سطح برگزاری مراسم محدود کنیم و توجهی به پیام اصلی آن نداشته باشیم، در واقع از اصل مسئله فاصله گرفتهایم. مسئله امام حسین(ع)، صرفاً مبارزه با یک حکومت نبود؛ بلکه همانگونه که خود فرمودند، اراده بر اصلاح امت جدشان داشتند. این یعنی یک اقدام فرهنگی عمیق برای مقابله با انحرافات فکری، اخلاقی و اجتماعی. اگر ما امروز از رشوه، اختلاس، ظلم، ریاکاری و سایر شاخصههای فرهنگ جاهلی در امان نباشیم و در عین حال مدعی محبت به امام حسین(ع) باشیم، باید در صداقت این ادعا تردید کرد. محبت به امام حسین(ع) صرفاً در اشک ریختن خلاصه نمیشود؛ بلکه در همراهی عملی با آرمانهای ایشان معنا مییابد. اگر جامعهای مدعی حسینی بودن است، باید نمود این محبت را در اصلاح رفتارها، ساختارها، نهادها و روابط اجتماعی خود نشان دهد. حکومت حسینی پیوسته خود را اصلاح میکند و به سمت تحقق عدالت و حقیقت پیش میرود. در غیر این صورت، ما صرفاً ظاهری از عاشورا را نگه داشتهایم، بیآنکه با روح آن همراه باشیم.
ایکنا - شما در آثار خود همواره بر مفهوم «تضاد» دراماتیک بهعنوان یکی از عناصر اصلی در بازنمایی واقعه عاشورا تأکید داشتهاید. از نگاه شما، این تضاد چگونه در شخصیت امام حسین(ع) و در فضای آن واقعه شکل گرفته و چه جایگاهی در انتقال پیام عاشورا به مخاطب دارد؟
در عالم هنر، هیچچیزی بدون تضاد قابل شناخت و نمایش نیست. شناخت، همواره در نسبت با ضد خود شکل میگیرد. در داستان عاشورا، تضادها از دو جنس هستند: یکی بیرونی و دیگری درونی. در سطح بیرونی با یک ساختار سلطهگر، مستبد و فاسد مواجه هستیم که با حقیقت و عدالت در تقابل است. در سطح درونی، با میلها، وسوسهها و مصلحتاندیشیهایی مواجهیم که در دل انسان رخنه میکند. شخصیت امام حسین(ع)، تجسم روشن این تضاد است. از یکسو با پیشنهاد سازش، بیعت، برخورداری از موقعیت و ثروت مواجه بود و از سوی دیگر، با صدای وجدان، رسالت الهی و حقیقتی که نمیتوانست از آن چشم بپوشد. عظمت امام حسین(ع) در این بود که میان آسایش و حقیقت، دومی را برگزید. این تضاد درونی، شاید بزرگتر از میدان نبرد بیرونی باشد. در درامنویسی و هنرهای نمایشی، زمانی اثری ماندگار میشود که این تقابلهای انسانی با عمق و صداقت به تصویر کشیده شوند. عاشورا، الگوی بینظیری از چنین تقابلی است؛ جایی که شخصیتی الهی در برابر تمامی وسوسههای قدرت، راحتی و سکوت، راه دشوار ولی ماندگار حقیقت را برمیگزیند.
ایکنا - در گفتوگو با برخی سینماگران، وقتی صحبت از موفقیت در عرصه آثار تاریخی یا مذهبی به میان میآید، همواره از فیلم «روز واقعه» بهعنوان یک نمونه ماندگار و اثرگذار یاد میشود. شما نیز بهعنوان فیلمسازی که تجربه ارزشمندی در این حوزه دارید، بهخوبی میدانید که تنها موضوع عاشورا یا فرم تاریخی، ضامن ماندگاری یک اثر نیست. از نگاه شما، چه عناصری در «روز واقعه» باعث شده که این فیلم تا به امروز در ذهن و حافظه فرهنگی ما ماندگار باقی بماند؟
فیلم «روز واقعه» نوشته بهرام بیضایی برخلاف بسیاری از آثار مذهبی که اگر دیالوگهای مذهبی یا نام امام حسین(ع) را از آنها حذف کنیم، چیز خاصی باقی نمیماند، واجد یک فرم سینمایی مستقل و اثرگذار است. این فیلم بر محور «جستوجو» شکل گرفته است. شخصیت اصلی، مسیری را آغاز میکند برای رسیدن به دیگری، برای رسیدن به حقیقت و این جستوجو بهعنوان ساختار اصلی روایت حفظ شده است. اینگونه نیست که عاشورا صرفاً به فیلم الصاق شده باشد؛ بلکه در تار و پود داستان تنیده شده است.
نکته مهم دیگر آن است که فیلمنامه این اثر، از جان نویسندهاش برخاسته است. اگر آن روایت از ماجرای گریه ساختگی که به نجات یک انسان انجامید را پذیرفته باشیم، باید باور کنیم که نویسنده این اثر نیز با قلبی آکنده از احساس و اعتقاد، متن را نوشته است. چنین فیلمنامهای فارغ از آنکه توسط چه کارگردانی ساخته شود، مؤثر خواهد بود. آقای اسدی نیز با درک صحیح از فرم، توانست ساختار فیلمنامه را حفظ کند و آن را به تصویر بکشد. البته باید توجه داشت که حتی با فیلمنامه و کارگردانی خوب نیز، موفقیت یک اثر تضمین نمیشود. هزاران عامل در یک پروژه سینمایی دخیل هستند؛ از فضای حاکم بر پشتصحنه گرفته تا هماهنگی میان اجزای تولید. وقتی همه چیز با هم همافزا شود، آنگاه اثری مانند «روز واقعه» خلق میشود؛ اثری که شایسته ماندگاری است.
نکته مهم بعدی درباره «روز واقعه»، خاستگاه آن است؛ فیلمنامه از دل جهان آقای بیضایی برخاسته و همین، اصالت خاصی به متن بخشیده است. یاد خاطرهای افتادم که در ایام عاشورا، از رادیو مداحی پخش میشد. راوی ماجرایی تعریف میکرد از زنی که برای مجلس امام حسین(ع) نذری میپخت. بچهاش گریه میکرد و او با ناراحتی به زبان آورد: «برو کنار! بذار به کارم برسم!» کمی بعد، در رؤیایی دیده بود که حضرت سیدالشهدا(ع) اسامی عزادارانِ پذیرفتهشده را امضا میکرد. در میان نامها، اسم همان زن هم بود؛ همان زنی که نه نام خوشی داشت و نه اعتقادی جدی. وقتی اطرافیان اعتراض کردند که چرا؟ گفته شد: چون دود نذریاش به چشمان ما رسید. چون اشکش جاری شد، حتی اگر شبیه عزاداران نبود. حال چگونه میشود متنی با چنین تأثیر عمیقی، نادیده گرفته شود؟ هر کسی که اهل نوشتن باشد، میفهمد این متن از قلبی آکنده از احساس برآمده است؛ احساسی واقعی و پاک که بیتردید، ماجرا داشته و ریشهدار است. درضمن آقای اسدی (کارگردان فیلم) نیز با درکی صحیح از فرم، توانسته ساختار فیلمنامه آقای بیضایی را حفظ کند و این، نقطه قوتی ارزشمند برای اثر محسوب میشود.
ایکنا - پس از موفقیت «روز واقعه»، تلاشهای دیگری نیز برای خلق آثار معاصر با الهام از عاشورا صورت گرفته است که یکی از نمونههای موفق آن، اثر خود شماست. در این زمینه، به نظر شما پیوند میان واقعهای چون عاشورا با قصهای امروزی، چگونه باید برقرار شود تا هم بار معنایی عاشورا حفظ شود و هم داستان، شکل مستقل و دراماتیک خود را از دست ندهد؟
وقتی داستانی در اختیار داریم که فرم و ساختار دراماتیک مشخصی دارد، باید بسیار مراقب باشیم که عناصر دینی و مذهبی، به شکلی الحاقی و تحمیلی وارد روایت نشوند. در فیلمی که ما ساختیم، مراسم عاشورا در عراق یکی از مؤلفههای اصلی زمینه داستان بود. اما دغدغه ما این بود که این عنصر معنوی، به گونهای وارد داستان شود که گسست یا بیگانگی در تجربه تماشاگر ایجاد نکند. برای مثال، در برخی فیلمها ممکن است صحنهای از یک مراسم یا عبادت در میانه یک تعقیب و گریز صرفاً برای فضاسازی یا ایجاد تعلیق افزوده شود؛ در چنین حالتی، مخاطب احساس نمیکند که با یک تجربه معنوی درگیر شده، بلکه آن را ابزاری برای پیشبرد روایت میبیند.
تلاش کردیم که مراسم و داستان بهگونهای با هم تلفیق شوند که یکدیگر را تقویت کنند. مراسم نه بهعنوان پسزمینه، بلکه بهعنوان بخشی از زیست شخصیتها و بستر معنایی روایت در نظر گرفته شد. در جریان تولید، دغدغهای جدی داشتیم مبنی بر آنکه آیا مخاطب احساس خواهد کرد که مراسم صرفاً چسبیده به داستان است یا بخشی طبیعی از آن؟ بهگمانم در اجرا، توانستیم این چالش را حل کنیم و به فرمی برسیم که مراسم و داستان بهگونهای طبیعی در هم تنیده شدهاند.
ایکنا - شما در این فیلم، نهفقط به روایت یک ماجرا پرداختهاید، بلکه تصویری مستندگونه از عراق در سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶ ارائه دادهاید. این جنبه مستندگونه چگونه در ساختار فیلم لحاظ شد و چه ملاحظاتی برای ثبت فضای آن روزگار در عراق داشتید؟
یکی از وجوه مهم کار ما، ثبت تصویری از فضا و حال و هوای عراق در آن مقطع خاص تاریخی بود. عراق در آن سالها، یعنی در فاصله کوتاهی پس از سقوط صدام و در آستانه بازسازی، دارای ویژگیهای بصری و اجتماعی خاصی بود که بهسرعت در حال تغییر بود. ما با آگاهی از این دگرگونیها، تلاش کردیم تا آنچه از کربلا و نجف آن روزگار در اختیار داریم، در فیلم ثبت شود.
برای این کار، از فرمهای مستندگونه بهره گرفتیم. بسیاری از صحنهها با دوربین روی دست گرفته شد تا نوعی حس طبیعی و زنده در تصاویر جاری باشد. در کوچهها، سیمهای برق آویزان، دیوارهای نیمهخراب، پوشش مردم و چهره شهر، همه بهدقت ثبت شد. فقط در حرمها، دوربین را روی سهپایه گذاشتیم تا نوعی تقابل میان هیاهوی بیرون و آرامش درونی حرم ایجاد کنیم. این تصمیم نهفقط زیباییشناسانه، بلکه فلسفی بود. میخواستیم بگوییم اگرچه جهان بیرون پرآشوب و در حال تغییر است، اما مکانهایی چون حرمها، مکانهای آرامش هستند؛ سنگرهای ثبات معنوی در دل ناآرامیها. همین ویژگی باعث میشود که این فیلم، نهفقط اثری داستانی، بلکه سندی تصویری از حالوهوای آن سالها نیز باشد.
ایکنا - در مقام کسی که در حوزه روایتهای معاصر و بهویژه در آثار عاشورایی فعالیت داشتهاید و اکنون درباره «روز واقعه» هم صحبت کردید، بهنظر شما جریانسازی و تأثیرگذاری کدام یک از این دو شکل در نسبت با مخاطب امروزی مؤثرتر است؟ آیا تأثیرگذاری «روز واقعه» را باید در فرم آن جستوجو کرد یا در مضمون عاشورایی؟ و در مجموع، کدام یک از این آثار توانستهاند مفهوم عاشورا را بهتر منتقل کنند؟
تأثیرگذاری وقتی رخ میدهد که در دل قصه، یک نقطه عطف حقیقی شکل گیرد؛ مثل همان لحظهای که آن شخصیت داستانی جلوی حرم حضرت علی میایستد. تا پیش از آن، آن خانم دنبال خواهرش بوده و این مرد به او گفته که دروغ میگویی، این بچه خواهر تو نیست، برو دنبال کارت. اما درست در لحظهای که جلوی حرم میایستد، دیگر نمیتواند دروغ بگوید. میگوید: «هست. آره، خواهر توست.» این همان فرهنگ عاشوراست. اگر عاشورا از متن داستان حذف شود، دیگر هیچ دلیلی ندارد که این مرد بگوید «هست». باید بگوید «نیست» و پای همان حرف قبلیاش بایستد.
در اوج داستان، وقتی شخصیت اصلی داستان نمیتواند دروغ بگوید، حتی اگر تا قبلش خلافش را میگفته، این نقطه اوج نشاندهنده ذات عاشورایی داستان است. اینکه بعضی بگویند داستان حل نشده است، درست نیست؛ این اتفاق در دل داستان، گره را باز کرده. شخصیتها با اعتقاداتشان زندگی میکنند. خیلی از ما هم ممکن است بیرون از آن فضا کارهایی انجام دهیم، اما وقتی میرویم کنار حرم امام رضا(ع)، دیگر آن کارها را انجام نمیدهیم؛ خودمان را مؤدب میکنیم، محترم میشویم. این، ویژگی شخصیتی ماست. این تربیت چسباندنی نیست، بلکه درونی است. اگر از من بپرسند کدام اثر بهتر بوده، چون «روز واقعه» مستقیماً به عاشورا پرداخته، میگویم آن بهتر است. بله، روز واقعه، بهتر از کار من است؛ چون خودش را وقف آن ماجرا کرده و مستقیم از خود عاشورا روایت میکند.
ایکنا - با توجه به اینکه سینمای ما در بستر یک جامعه دینی و پس از پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفته، بهنظر شما آیا سینمای دینی ما توانسته است بهدرستی از مفاهیم عاشورایی بهرهبرداری کند؟ آیا در پرداخت به ارزشهای دینی، بهویژه عاشورا، موفق بوده است یا خیر؟
ما باید به وضعیت فعلی جامعه خود بنگریم تا بتوانیم پاسخ دقیق دهیم. امروز در جامعهمان میبینیم که بسیاری از افراد توان پرداخت هزینههای جهیزیه را ندارند. بسیاری از مردم شب را گرسنه میخوابند، در فقر غذایی به سر میبرند. البته در کنار این موضوع هستند افرادی که بسیار ثروتمندند، در چند کشور ویلا دارند، در داخل ایران در چندین نقطه صاحب خانه و زمیناند. بسیاری از این افراد هم زمانی در پستهای مسئولیتی بودهاند. فرزندانشان نیز زندگی مرفهی دارند.
این جامعهای است که سالیانه نزدیک به ۱۶ میلیون پرونده قضایی در آن تشکیل میشود. این یعنی ما مردمی هستیم که در سال، ۳۰ میلیون درگیری جدی داریم؛ چون هر پرونده طرفین دارد. جدای از آن دعواهایی که به دادگاه نمیکشد، ولی کینهاش در دلها باقی میماند. جدای از اینها، اختلاسهایی داریم که دیگر حتی تعجب کسی را هم برنمیانگیزد. وقتی میشنویم که کسی ۳ هزار میلیارد اختلاس کرده، لبخند میزنیم و میگوییم: «نه بابا! اون یکی ۲۰ هزار میلیارد برده بود!» این یعنی جامعه با فساد مالی شوخی میکند، چون برایش عادی شده است.
به نظرم اگر جامعهای از امام حسین(ع) استفاده سیاسی کند، یعنی امام را در خدمت قدرت قرار دهد، فرق میکند با جامعهای که به امام حسین میگوید: «من میخواهم شبیه تو بشوم، نه اینکه تو را شبیه خودم کنم.» اگر کسی بخواهد مثل امام حسین شود، دیگر نمیتواند در ویلاهایش خوش بگذراند، وقتی بداند همسایهاش گرسنه است. دیگر نمیتواند شام بخورد وقتی بفهمد دختری بهخاطر نداشتن جهیزیه در خانه مانده. اما الان اگر کسی این را بگوید، پاسخ میشنود: «بله، در همه جوامع این مسائل هست.» خب اگر قرار است ما هم مثل همه دنیا باشیم، پس تأثیر تبعیت از امام حسین(ع) چیست؟ اگر عاشورا فقط یک مراسم تاریخی است، چرا باید تأثیری در زندگی امروزمان بگذارد؟
من صادقانه بگویم: ما هنوز جامعه حسینی نشدهایم. روزی که حسینی شویم، شاهد این اختلاف طبقاتی عجیب نخواهیم بود. آن روز، اختلاس یک فاجعه خواهد بود، نه یک شوخی. آن روز، گرسنگی همسایه، خواب را از چشمان مسئولان خواهد گرفت. اما تا وقتی که امام حسین(ع) را ابزار کنیم، نه الگو، نمیتوانیم جامعهای حسینی بسازیم.
ایکنا - در پایان، اگر بخواهیم یک نگاه اخلاقی و معرفتی به عاشورا داشته باشیم، بهنظر شما کدام جمله یا پیام عاشورایی بیش از همه، ظرفیت تحول اجتماعی دارد؟ و اساساً عاشورا چه نگاهی به انسانِ غیر دیندار دارد؟
جملهای که بهنظر من بیشترین ظرفیت تحول را دارد، همان جمله تکاندهنده امام حسین(ع) در روز عاشوراست که فرمود: اگر دین ندارید، آزاده باشید. این جمله، بسیار عمیق و عجیب است. ببینید، ما مذهبیها معمولاً اینگونه نگاه میکنیم که هر کس دیندار نیست، پس از ما نیست؛ پس بیگانه است. اما آن کسی که ظواهر دینی دارد، هرچند در باطنش فساد باشد، چون شبیه ماست، او را از خودمان میدانیم. یعنی ماجرا برایمان شکلی میشود.
حالا باید از خودمان بپرسیم، چقدر آمادهایم کسی را که شبیه ما نیست، اما حرف حق میزند، بپذیریم؟ حضرت علی(ع) میفرماید: «حق را با انسانها نسنجید، انسانها را با حق بسنجید.» یعنی کسی که ممکن است ظاهرش با ما تفاوت داشته باشد، ولی سخن حقی میگوید، باید محترم شمرده شود. اگر ما چنین نگاهی داشته باشیم، طرفدار امام حسین(ع) هستیم. اما اگر ظاهر را ملاک قرار دهیم، اگر فقط کسی را که ریش دارد، انگشتر دارد، تسبیح دارد و نماز میخواند قبول کنیم، ولو اینکه نفوذی باشد، ما فقط یک صورتگرایی ساختیم. آن وقت نفوذ، بسیار راحتتر خواهد بود. چون همهچیز در ظاهر خلاصه شده است.
در نهایت، هر کسی که خودش را دیندار میداند، باید به این جمله امام حسین(ع) عمیقاً فکر کند: اگر دین ندارید، آزاده باشید. آزاده بودن از منظر قرآن ناطق، یعنی امام حسین، یک ارزش مطلق است. اگر کسی دین ندارد، ولی آزاده است، امام او را مثبت ارزیابی میکند. حالا چند نفر از ما واقعاً چنین نگاهی داریم؟ اگر داریم، طرفدار امام حسین هستیم؛ اگر نداریم، شاید فقط از دین برای منافعمان استفاده میکنیم.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام