کد خبر: 4291940
تاریخ انتشار : ۱۵ تير ۱۴۰۴ - ۰۰:۵۷
گودرزی دیباج در گفت‌وگو با ایکنا تبیین کرد

بایسته‌های معاصرسازی پیام‌های عاشورا در قالب‌های هنری + صوت

یک استاد دانشگاه با تأکید بر ضرورت معاصرسازی مضامین و پیام‌های عاشورا، گفت: هنر معاصر باید قادر باشد این مفاهیم را به زبان و قالب‌های هنری امروزی بازآفرینی کند تا مخاطب امروز بتواند با این واقعه تاریخی و اسطوره‌ای ارتباط نزدیک و عمیقی برقرار کند.

فهم عمیق از حماسه عاشورا و جایگاه آن در تاریخ اسلام، فراتر از روایت صرف یک واقعه تاریخی است و نیازمند توجه به مفاهیم، نمادها و پیام‌های عمیقی است که این رخداد بزرگ به همراه دارد. عاشورا تنها به عنوان یک حادثه تاریخی در نظر گرفته نمی‌شود، بلکه به مثابه یک فلسفه زیستی، فرهنگی و معنوی است که در طول زمان جاری و زنده باقی مانده است. این حماسه سرشار از درس‌های عبرت‌آموز برای بشریت است که می‌توان آن را در قالب‌های مختلف هنری و فرهنگی بازآفرینی کرد.

یکی از نکات برجسته در تحلیل عاشورا، توجه به زیست شخصیت‌های این واقعه است. هر یک از شهدای کربلا، نه تنها به عنوان قهرمانانی تاریخی، بلکه به عنوان الگوهایی زنده از مقاومت، ایثار و ایمان عمل می‌کنند. این جان‌مایه انسانی و عاطفی، بستری مناسب برای خلق آثار هنری با عمق و تاثیرگذاری بیشتر فراهم می‌کند، به گونه‌ای که مخاطب معاصر بتواند با این مفاهیم ارتباط برقرار کند و از آنها در زندگی روزمره خود بهره گیرد.

با این حال، وفاداری به حقیقت تاریخی در کنار خلاقیت هنری، یکی از چالش‌های اساسی در تولید آثار مرتبط با عاشورا محسوب می‌شود. هنرمندان باید تعادلی ظریف میان روایت دقیق و حفظ اصالت واقعه و در عین حال به‌کارگیری نوآوری و زبان هنری معاصر برقرار کنند. چنین رویکردی امکان خلق آثاری را فراهم می‌آورد که نه تنها مستند و تاریخی باشند، بلکه به لحاظ هنری نیز قابل درک و ماندگار در ذهن و فرهنگ جامعه شوند.

در عصر حاضر، جنگ رسانه‌ای و تحریف‌های گسترده‌ای که از سوی دشمنان حق علیه حقیقت عاشورا صورت می‌گیرد، بر اهمیت نقش هنرمندان و فعالان فرهنگی می‌افزاید. استفاده هدفمند دشمن از رسانه‌ها برای تحریف تاریخ، ایجاد ترس و سرکوب افکار عمومی، نیازمند پاسخگویی فعال و هوشمندانه‌ای است که هنر و رسانه می‌توانند در آن نقش راهبردی ایفا کنند. هنرمندان باید به عنوان روشنگران، حقیقت را در قالبی هنری و در عین وفاداری به متن تاریخی به مخاطب منتقل کنند تا بستر بصیرت‌افزایی فراهم آید.

ایکنا پیرامون این موضوع با مرتضی گودرزی دیباج؛ نقاش، مجسمه‌ساز، پژوهشگر هنر و مدرس دانشگاه، گفت‌وگویی انجام داده است که در ادامه با آن همراه می‌شویم تا نگاهی دقیق‌تر به ظرفیت‌ها، چالش‌ها و فرصت‌های هنر در بازنمایی عاشورا داشته باشیم.

ایکنا - با توجه به اینکه واقعه عاشورا صرفاً یک رویداد تاریخی نیست، بلکه حماسه‌ای ساری و جاری در بستر تاریخ بشر است، این فلسفه، حرکت و حماسه چگونه می‌تواند در عالم هنر بازتاب پیدا کند؟ ظرفیت‌ها و فرصت‌هایی که عاشورا در اختیار هنرمندان قرار می‌دهد، کدامند و چگونه باید به آن‌ها پرداخت؟

در موضوع عاشورا و اساساً فلسفه حرکت امام حسین(ع)، باید توجه داشت که عاشورا فصل پایانی یک فرآیند درخشان است که در طول زندگی آن حضرت شکل گرفته است. این رویداد را نمی‌توان جدا از مقدمه و مسیر آن دید. از لحظه‌ای که امام حسین(ع) از مدینه حرکت می‌کنند، تا می‌رسند به واقعه کربلا، شهادت ایشان، حرکت کاروان اسرا به شام و حتی بازگشت دوباره به کربلا برای دفن شهدا و سرانجام بازگشت به مدینه، همه این مراحل زنجیره‌ای از حوادث متراکم، پرمعنا و الهام‌بخش است. اگر کسی بخواهد خلاصه‌ای از اسلام را در یک روایت جست‌وجو کند، بی‌شک باید به عاشورا و حرکت امام حسین(ع) رجوع کند. این حرکت، فشرده‌ای از همه مفاهیم اسلام است. اما فراتر از خود واقعه، آن‌چه اهمیت دارد، مدل زیست امام حسین(ع) و یاران ایشان است. برای درک جان عاشورا، باید به زندگی تک‌تک افراد حاضر در کربلا بازگشت و آن‌ها را بررسی کرد. زیست این شهدا، الگویی از سبک زندگی است که درک آن تنها از راه تحلیل شخصیتی ممکن می‌شود.

برای نمونه، در کلامی از شهید سلیمانی می‌خوانیم: «اگر کسی می‌خواهد شهید شود، باید شهید باشد.» این جمله کوتاه، اما ژرف و تکان‌دهنده، ناظر به همین زیست عاشورایی است. آن‌ها پیش از آن‌که در کربلا شهید شوند، سبک زندگی‌شان، منش‌شان و ایمان‌شان آن‌ها را شهید کرده بود. این نگاه، در بازنمایی هنری عاشورا نیز راهگشاست. این ظرفیت، چنان بزرگ، تکان‌دهنده و ژرف است که می‌توان گفت عاشورا فشرده‌ای از کل تاریخ اسلام و نظام نشانه‌شناسی دینی ماست. در این مسیر، از حرکت امام تا دفن شهدا و بازگشت کاروان، در خطبه‌ها، سخنان، واکنش‌ها و سکوت‌ها، مفاهیم و نشانه‌هایی نهفته که تنها با زبان نماد و استعاره قابل انتقال است.

تمام آموزه‌های دینی، از زبان ائمه معصومین(ع) تا کلام پیامبر(ص)، در این حرکت متجلی است. به‌ویژه حرکت از مدینه به مکه، ترک طواف و خروج به سمت کوفه و در نهایت کربلا، همه این‌ رخدادها سرشار از معناست. هنرمند می‌تواند این مفاهیم را تفسیر رفتاری و مفهومی کرده و به عناصر اثر هنری تبدیل کند. البته باید تأکید کنم که برای عبور از روایت صرف به قلمرو معنا و نماد، ابتدا باید بررسی شود که آیا قالب هنری مورد نظر کشش این مفاهیم را دارد یا نه. نمی‌توان هر معنا و محتوایی را به هر قالبی تحمیل کرد. برخی مفاهیم، مثلاً در حوزه ادبیات، بهتر و روشن‌تر منتقل می‌شوند، در حالی‌ که همان‌ مفاهیم ممکن است در قالب نقاشی، گرافیک، کاریکاتور یا پوستر امکان بروز پیدا نکنند.

اگر هنرمند بخواهد صرفاً روایت تاریخی را بیان کند، به‌ویژه در قالب‌های بی‌جان و صرفاً توصیفی، آن اثر هنری نخواهد بود. اما اگر همان روایت، با توجه به ریتم، توازن، تناسب عناصر، نوآوری و زبان استعاره و نماد ارائه شود، می‌تواند به اثری ماندگار و پرمعنا تبدیل شود.

در قرآن نیز با قصه‌هایی مواجهیم که صرفاً روایت نیستند، بلکه پس از روایت، بلافاصله توصیه، تحلیل و آموزه‌هایی نیز همراه می‌آید. این شیوه روایت مفهومی، برای هنر عاشورایی نیز لازم است. هنرمند باید از روایت صرف فراتر رود و فضایی مفهومی بیافریند که مخاطب بتواند از آن برداشت‌های ارزشی و آموزه‌ای داشته باشد. در تاریخ اسلام، به‌ویژه در عاشورا با ظرفیت تاریخی همراه با نمادشناسی روبرو هستیم. نمادها و نشانه‌ها، چه در رفتار امامان، چه در کردار یاران، چه در انتخاب مسیرها و چه در موضع‌گیری‌ها، همه واجد معناست. باید مراقب بود که این مفاهیم در روایت تاریخی باقی نماند و به عرصه خلق هنری وارد شود.

نکته‌ای را هم عرض کنم که فراتر از بحث هنر است. آنچه ما از سیره نبوی و سیره اهل‌ بیت (ع) آموخته‌ایم، این است که تمام رفتارها، گفتارها و حتی کوچک‌ترین حرکات آنان، حامل معنای نمادین بوده است. هیچ یک از اعمال و سخنان آنان، تصادفی یا صرفاً انسانی به معنای عرفی نبوده است. همه آن‌ها برای آموزش، هدایت و ایجاد تأمل در انسان‌ها صورت گرفته است. معتقدم که هیچ‌کدام از ائمه معصومین(ع) زندگی معمولی و متعارف نداشته‌اند. هر رفتار، هر سکوت، هر سخن و هر عکس‌العملی از سوی آنان، واجد معنا و قابل بازخوانی است. همین الگوهاست که اگر هنرمند با درک عمیق از آن‌ها بهره گیرد، می‌تواند دست به خلق اثری بزند که نه‌تنها روایتگر عاشورا باشد، بلکه مفسر، منتقل‌کننده و زنده‌کننده آن نیز باشد.

ایکنا - مرز میان وفاداری به تاریخ و خلاقیت هنری در روایت واقعه عاشورا چیست؟ آیا هنرمند می‌تواند با حفظ اصالت تاریخی، از خلاقیت نیز بهره ببرد و اگر بله، چگونه این توازن میان تاریخ و هنر برقرار می‌شود؟

این پرسش، نقطه عزیمت بسیار مهمی در نسبت میان روایت و هنر است. باید توجه داشت که هنر وظیفه روایتگری محض ندارد. نه اینکه نباید روایت کند، اما وظیفه‌اش محدود به بازگویی صرف نیست. اگر اثر هنری صرفاً به بازگویی ماجرا بپردازد، ممکن است اثری بی‌جان و کم‌رمق تولید شود که فاقد عناصر بنیادین هنر چون خلاقیت، ترکیب‌بندی، توازن، ریتم، هارمونی، جزئیات ساختاری و ارتباط کل با جزء است. این عناصر نه فقط در فرم، بلکه در محتوا نیز باید حضور داشته باشند تا آن اثر، عنوان «هنری» بگیرد. در غیر این صورت، نتیجه فقط یک روایت‌گری مستند است، نه خلق هنری.

در طول تاریخ، جنایات و فجایع بسیار رخ داده‌اند. در همین تاریخ خودمان، فداکاری‌ها، اسطوره‌ها، قهرمان‌ها و مقاومت‌های بسیاری داشته‌ایم؛ اما عاشورا زمانی از سطح یک رویداد تاریخی فراتر می‌رود و به یک اسطوره زنده و جاری تبدیل می‌شود که هنرمند از سطح واقعه صرف عبور کند و به لایه‌های پنهان، مفاهیم ژرف و زیربنای ارزشی این واقعه توجه کند. اگر عاشورا را صرفاً روایتی بدانیم از قیام امام حسین(ع) و گروهی اندک در برابر سپاهی انبوه که نهایتاً به شهادت ختم می‌شود، در واقع فقط به ظاهر واقعه پرداخته‌ایم. اما آنچه عاشورا را به یک منظومه اسطوره‌ای تبدیل کرده، محتوای مفهومی آن است؛ آنجا که شخصیت‌ها به قهرمان‌های نمادین بدل می‌شوند و هر رفتاری حامل پیامی فراتر از لحظه تاریخی خود می‌گردد. از لحظه‌ای که امام حسین(ع) از مدینه حرکت می‌کنند، تا توقف‌ها و سخنرانی‌ها، تا انتخاب مکه، نیمه‌تمام گذاشتن طواف، رسیدن به کربلا، شهادت و خطبه‌های حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع)، همه و همه نه فقط در جایگاه تاریخی خود که در مقام نمادهای قابل تفسیر در حوزه‌های مختلف هنر معنا دارند.

ایکنا - در این مسیر، چه خطری هنرمند را تهدید می‌کند؟ آیا پرداخت مفهومی می‌تواند از خط روایت اصیل دورش کند یا برعکس، موجب تعمیق معنای آن شود؟

اگر هنرمند صرفاً به روایت اکتفا کند و وارد لایه‌های استعاری و مضمونی نشود، ظرفیت هنر را از دست داده است. اما اگر به‌درستی از روایت عبور کند و آن را با قالب مناسب هنری تلفیق کند، می‌تواند آثاری خلق کند که فراتر از زمان و مکان، پیام‌هایی را منتقل کنند که نسل‌ها را درگیر می‌کند. اینجا باید تأکید کنم که قالب هنری نیز باید کشش موضوع را داشته باشد. همه مفاهیم را نمی‌توان در همه قالب‌ها بازگو کرد. مثلاً آنچه در ادبیات قابل انتقال است، الزاماً در نقاشی نمود ندارد؛ یا آنچه در نقاشی قابل بیان است، ممکن است در کاریکاتور یا پوستر نتواند به همان عمق برسد. بنابراین، انتخاب قالب هنری، همان‌قدر که ذوقی است، باید عالمانه و مسئولانه هم باشد.

از طرفی، اگر هنرمند تنها در روایت بماند، نه‌تنها اثر هنری خلق نکرده، بلکه امکان القای مفاهیم نیز از بین می‌رود. قرآن نیز پر از روایت است؛ اما هر روایت با تفسیر، پیام و توصیه‌ای همراه است. یعنی خداوند تنها داستان نمی‌گوید، بلکه از دل داستان، انسان را به عبرت‌گیری، فهم، تحلیل و تغییر فرا می‌خواند. هنر نیز باید همین وظیفه را داشته باشد.

ایکنا - با توجه به تحلیل نمادشناسی در عاشورا، آیا می‌توان گفت که هر رفتار، هر حرکت و حتی هر جمله، حامل معنایی فراتر از آن موقعیت تاریخی بوده است؟

عاشورا یک سند زنده از منظومه‌ای فشرده اما بسیار گسترده از نمادها و مفاهیم است. رفتارهای امام حسین(ع)، حضرت زینب(س)، یاران، و حتی دشمنان، همه حامل پیام‌اند. هیچ سخنی، هیچ مکثی، هیچ انتخابی بی‌دلیل نیست. حتی نحوه رفتن، توقف، انتخاب یاران، و انتخاب صحنه کربلا، همه بر مبنای یک حکمت والا شکل گرفته‌اند. این همان‌جایی است که از یک روایت صرف عبور می‌کنیم و وارد حوزه تفسیر هنری می‌شویم.

به‌طور خاص، امام حسین(ع) در شرایطی که قبیله‌اش در وضعیت سخت اقتصادی، سیاسی و نظامی بود، قیام کرد. این یعنی ارزش حقیقت، بالاتر از ملاحظات مادی و سیاسی است. یعنی اگر حقیقت برای انسان مسجل باشد، هیچ ابرقدرتی، هیچ نیرویی و هیچ تهدیدی نباید او را به عقب‌نشینی وادارد. این یک آموزه عظیم برای تمام اعصار است. این شجاعت در صحنه کربلا، یک الگوی مانا و قابل بازخوانی برای همه نسل‌هاست.

ایکنا - مهم‌ترین پیامی که باید از طریق هنر از عاشورا منتقل شود چیست؟

عاشورا فقط یک رویداد نیست، یک روشنگری است. حضرت زینب(س) پس از عاشورا، با خطبه‌ها و سخنرانی‌های روشنگرانه‌اش، پرده از چهره باطل برداشت. امام حسین(ع) نیز حج را نیمه‌کاره رها کردند، چراکه خود حرکت، خود انتخاب مسیر، خود عمل، سخن بلندتری از هزار خطبه داشت. این یعنی باید کاری کنیم که هنر، رفتارها و نمادهای عاشورا را فقط روایت نکند، بلکه با زبان هنر، با قالب مناسب، و با خلاقیت و تأمل، آن‌ها را به نسل امروز منتقل کند. هنرمند باید از ظواهر عبور کند و جوهره نهضت را دریابد. اگر چنین شود، آن‌گاه است که عاشورا نه تنها یک واقعه، بلکه منبعی پایان‌ناپذیر برای تولید معنا در همه اعصار خواهد بود.

ایکنا - با توجه به اهمیت عاشورا و پیام‌های گسترده‌ای که در آن نهفته است، شما اشاره کردید که در روایات معمولاً به لایه‌های عمیق‌تر و مفهومی این واقعه پرداخته نمی‌شود و بعضاً شاهد تحریفاتی هستیم. لطفاً درباره مرز میان وفاداری به تاریخ و ضرورت خلاقیت هنری در بازنمایی عاشورا توضیح دهید و بفرمایید چگونه می‌توان این تعادل را حفظ کرد؟

مسئله وفاداری به تاریخ و خلاقیت هنری در روایت عاشورا، یکی از مهم‌ترین و ظریف‌ترین مباحث است. هنر وظیفه‌اش صرفاً روایتگری محض نیست، اگرچه روایتگری یکی از وجوه کار هنری است اما اگر فقط محدود به آن شود، ممکن است اثر فاقد ویژگی‌های اساسی هنری شود. مثلاً در یک اثر نقاشی، علاوه بر روایت باید بحث‌هایی مثل ریتم، توازن، ترکیب، هارمونی و نوآوری رعایت شود تا اثر تبدیل به یک خلق هنری اصیل شود. اگر اثر فقط روایت محض باشد، به لحاظ هنری فاقد جان و تأثیرگذاری است.

در طول تاریخ، حوادث و جنایات زیادی اتفاق افتاده است و فداکاری‌های بسیاری صورت گرفته اما آنچه عاشورا را متمایز می‌کند، این است که این واقعه از سطح یک حادثه تاریخی صرف فراتر رفته و به یک اسطوره تبدیل شده است؛ یعنی قهرمانان و مفاهیم عمیقی خلق شده که فراتر از زمان و مکان، دارای ماندگاری و معانی گسترده هستند. در واقع اگر هنرمند بخواهد فقط به سطح روایت تاریخی بپردازد، از ظرفیت عظیم هنری عاشورا محروم می‌ماند. باید بتواند به لایه‌های زیرین، مفهومی، نمادین و مضمونی آن بپردازد و این کار مستلزم خلاقیت و نوآوری است. البته این به معنی خروج کامل از تاریخ نیست بلکه به معنای افزودن بعدی است که بتواند اثر را فراتر از یک روایت صرف تاریخی ببرد و مخاطب امروز را هم جذب کند و با زبان روز و قالب‌های هنری معاصر آن را بازآفرینی نماید. این مسئله، کلید موفقیت در خلق آثار هنری با محور عاشورا است.

ایکنا - اشاره کردید که در روز عاشورا، شخصیت‌های فرعی و همراهان امام حسین(ع) نقش مهمی در روایت و دراماتیزه کردن این حماسه دارند. لطفاً بیشتر درباره اهمیت این شخصیت‌ها و ظرفیت‌های هنری که در پرداخت به آن‌ها وجود دارد توضیح دهید.

قطعاً شخصیت‌های فرعی عاشورا، مثل حضرت زینب(س)، امام سجاد(ع)، ابوالفضل العباس(ع) و دیگر یاران امام، نقشی بسیار کلیدی و حساس دارند. این افراد به دلیل نزدیکی بیشتر به زندگی توده مردم و تنوع شخصیتی و رفتاریشان، فرصتی بی‌نظیر برای هنرمندان و ادبا فراهم می‌کنند تا از طریق آن‌ها بتوانند ابعاد مختلف واقعه را به شکل ملموس‌تر و باورپذیرتر به مخاطب منتقل کنند. هر کدام از این شخصیت‌ها نماینده نوعی واکنش، رفتار و ارزش خاص هستند؛ مثلاً ابوالفضل(ع) نماد ایثار و وفاداری است، حضرت زینب(س) نماد مقاومت و روشنگری و امام سجاد(ع) نماد صبر و تداوم راه امام حسین(ع) است. همچنین، شخصیت‌هایی که در حاشیه قرار دارند و حتی کسانی که در ابتدا در مقابل امام حسین(ع) بودند اما در نهایت به ایشان پیوستند، نشان‌دهنده جنبه‌های متنوع انسانی و مسیر تحول در باورها هستند.

پرداخت به این شخصیت‌های فرعی می‌تواند فضای داستان را غنی‌تر و باورپذیرتر کند و به مخاطب اجازه دهد با این واقعه تاریخی ارتباط عاطفی و فکری بیشتری برقرار کند. در واقع این شخصیت‌ها، ابزارهایی هستند که هنرمند می‌تواند با آن‌ها مفاهیم بزرگ عاشورا را به زبان قابل فهم و ملموس برای نسل‌های امروز بیان کند.

ایکنا - به نظر شما چطور می‌توان مفاهیم عمیق عاشورا را به زبان امروز و در قالب‌های هنری معاصر بازآفرینی کرد تا با مخاطب معاصر ارتباط برقرار شود؟

مسئله مهم معاصرسازی مضامین عاشوراست. باید به زبان و دغدغه‌های امروز مخاطب توجه کرد و از قالب‌هایی استفاده کرد که قابل فهم و جذاب باشد؛ چه در سینما، تئاتر، نقاشی، ادبیات یا حتی هنرهای دیجیتال. مثلاً وقتی می‌گوییم یک مادر در دوران معاصر در تشییع جنازه فرزندش همان رفتاری را دارد که مادر یکی از شهدای کربلا داشته، یعنی پیام و آموزه‌های عاشورایی همچنان زنده‌ و قابل انتقالند، اما باید آن را به شکلی بیان کرد که زبان و زیست امروز را درک کند.

کد

اگر هنرمند فقط به روایت تاریخی اکتفا کند و زبان معاصر را نشناسد، نمی‌تواند آن ارتباط لازم را برقرار کند. از سوی دیگر، باید مراقب بود که از اصل واقعه تاریخی دور نشویم و تحریف یا اغراق‌های غیر قابل قبول صورت نگیرد. پس معاصرسازی یعنی حفظ اصالت در محتوا و در عین حال بازآفرینی اثر به شیوه‌ای که مخاطب امروز بتواند آن را لمس و درک کند.

ایکنا - نقش رسانه و جنگ نرم در تحریف و مقابله با حقیقت عاشورا و آموزه‌های دینی چیست؟ و در شرایط کنونی، هنرمندان و فعالان فرهنگی چگونه باید نسبت به این موضوع واکنش نشان دهند تا خط انحراف و تحریف از حقیقت عاشورا و قیام امام حسین(ع) جلوگیری شود؟

واقعیت این است که دشمن از هر ابزار و رسانه‌ای برای تحریف حقایق و ایجاد اغتشاش در اذهان عمومی استفاده می‌کند؛ آنچه در تاریخ هم بارها تجربه شده است. به ویژه رسانه در عصر حاضر نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای دارد. همان‌طور که اشاره شد، در دوره امام حسین(ع) دشمن با استفاده از دروغ‌پراکنی و ایجاد ترس و وحشت، سپاه جعلی شام را به تصویر کشید که در واقعیت وجود نداشت، اما توانست اذهان توده‌ها را منحرف کند. امروز نیز دشمن با ابزارهای پیچیده‌تر، از طریق رسانه‌های جمعی، فضای مجازی و تولید محتوای جهت‌دار، تلاش می‌کند مفاهیم دین، تاریخ، و هویت را دچار تحریف کند.

وظیفه هنرمندان و فعالان فرهنگی در این شرایط بسیار خطیر و حساس است. آنها باید با شناخت دقیق از آموزه‌های دینی و تاریخی، همت کنند تا روایت درست و اصیل را به جامعه منتقل کنند. این انتقال باید مبتنی بر شناخت مخاطب امروز و زبان هنر و رسانه معاصر باشد، به گونه‌ای که مفاهیم عمیق عاشورا و قیام امام حسین (ع) در قالبی ملموس و تأثیرگذار ارائه شود. روشنگری باید در رأس برنامه‌ها قرار گیرد؛ هنرمندان باید با قدرت و جسارت به مقابله با دروغ‌ها و تحریف‌ها بپردازند و اجازه ندهند که فضای رسانه‌ای دشمن، ذهن و دل مردم را تسخیر کند. در این مسیر، وفاداری به حقیقت، اصالت روایت و خلاقیت هنری باید همزمان حفظ شود تا اثر خلق شده بتواند در اعماق جامعه نفوذ کند و باعث بیداری و هوشیاری شود.

همچنین نباید فراموش کنیم که این نبرد صرفاً یک میدان جنگ فیزیکی نیست؛ جنگ رسانه‌ای، جنگ فکری و فرهنگی است که در آن هر کس باید جایگاه خود را به خوبی بشناسد و از ظرفیت‌های هنر و رسانه به درستی بهره ببرد. این موضوع حساسیت ویژه‌ای می‌طلبد چراکه جبهه حق و باطل در این حوزه، همچنان مشهود و واضح است و هیچ جایگاه خاکستری وجود ندارد. هنر باید این تفکیک را روشن و تبیین کند تا مردم بتوانند با بصیرت به سوی حق حرکت کنند. در نهایت، باید تاکید کنیم که این مسیر نیازمند هم‌افزایی و کار جمعی میان هنرمندان، کارشناسان دینی و مدیران فرهنگی است تا بتوانیم ضمن حفظ ارزش‌های اصیل عاشورا، از آن در مقابل تحریف‌ها و انحرافات محافظت کنیم و این حماسه بزرگ را برای نسل‌های آینده زنده نگه داریم.

ایکنا – در پایان اگر نکته مهم یا توصیه‌ای درباره اهمیت و جایگاه عاشورا در هنر دارید، لطفاً بفرمایید.


عاشورا فقط یک واقعه تاریخی نیست؛ بلکه مجموعه‌ای از آموزه‌ها، نمادها و اسطوره‌هاست که در طول تاریخ اسلامی و فرهنگ ما جاری بوده و خواهد بود. این واقعه باید با دقت و احترام بازتاب داده شود ولی در عین حال، هنر باید بتواند از آن چیزی فراتر از تاریخ ارائه دهد؛ یعنی مفاهیمی که در عاشورا وجود دارد را به زبان و شکل‌های جدید تبدیل کند تا همچنان زنده بماند و به نسل‌های بعد منتقل شود. بنابراین، هنرمندان باید در خلق آثار خود به تعادل میان وفاداری به تاریخ و نوآوری هنری دقت کنند و بدانند که هنر قدرت نفوذ عمیقی دارد که می‌تواند ارزش‌های عاشورا را در اعماق جامعه نهادینه کند و ماندگار سازد. این کار، نه تنها وظیفه هنری، بلکه یک رسالت فرهنگی است.

گفت‌وگو از داوود کنشلو

انتهای پیام
captcha