به گزارش ایکنا، بسیاری از ما علیرغم عشق عمیق به حضرت عباس(ع) آنچه در خصوص ایشان میدانیم محدود و منحصر به وقایق چند ساعته عاشوراست که بخشی از این شناخت نیز در اثر تحریفات صورت گرفته، نادرست یا درآمیخته با اغراق است و ابعاد شخصیتی حضرت عباس(ع) و زندگی ایشان قبل از واقعه عاشورا متأسفانه کمتر بیان شده است.
اما آیا کنجکاو نیستید بدانید حضرت عباس(ع) قبل از عاشورا چه کار میکردند؟ چگونه بزرگ شدند؟ چه شغلی داشتند؟ آیا فرزندی از ایشان باقی مانده که نسل ایشان را تداوم دهد و ... ؟ برای دانستن این مطالب شاید گمان کنید که حداقل دهها کتاب به زبان فارسی وجود دارد که به راحتی میتوانید آنها را تهیه کنید اما واقعیت چیز دیگری است؛ متأسفانه تعداد کتابهایی که منحصراً در خصوص حضرت ابوالفضل(ع) نوشته شده بسیار محدود است اما برای گرفتن پاسخ سؤالهایتان در خصوص آن حضرت میتوانید به کتاب «دریای تشنه» نوشته مرضیه محمدزاده مراجعه کنید.
این نویسنده و پژوهشگر تاریخ اسلام تاکنون 12 کتاب در خصوص 12 امام نوشتهاند، 16 کتاب نیز در خصوص امام حسین(ع) به رشته تحریر درآوردهاند که از جمله آنها میتوان به کتابهای دانشنامه شعر عاشورایی، طرحی نو در دانشنامه شعر عاشورایی، حسین بن علی امام شهدا، فرزندان امام حسین(ع)، شهیدان جاوید، دوزخیان جاوید و عاشورا و تحریفات اشاره کرد. جدیدترین اثر ایشان نیز به نام «دانشنامه حسینی» با دو هزار مدخل در دست چاپ است.
خبرگزاری ایکنا، برای شناخت محتوای بیشتر کتاب ارزشمند «دریای تشنه» که با محوریت حضرت عباس(ع) نوشته شده است، با مرضیه محمدزاده نویسنده این کتاب به گفتوگو پرداخته است که مشروح آن را در ادامه با هم میخوانیم.
در مورد حضرت عباس(ع) حقیقتاً کتابهای زیادی نوشته نشده است؛ یک کتاب به نام «خصائص عباسیه» نوشته شده است اما، خلأ بزرگی در این زمینه وجود دارد، یعنی برای خود حضرت عباس(ع) کتابهای جداگانهای نوشته نشده و تقریباً کتابی با محوریت شخصیت و زندگی آن حضرت عملاً وجود ندارد.
در کتابهای عربی مربوط به اهل بیت(ع) بخشهایی را به حضرت عباس(ع) اختصاص دادهاند اما در کتابهای فارسی یا این مسئله دیده نشده و یا کمتر دیده شده است و بیشتر نقش ایشان در عاشورا و در کنار امام حسین(ع) و نقش ایشان در حرکت امام حسین(ع) به خصوص حفاظت از کاروان امام و حضور ایشان در شب و روز عاشورا پر رنگ شده است و بعد از روز عاشورا در خصوص نسل ایشان کتابهایی نوشته نشده است.
یعنی به حضرت عباس(ع) قبل و بعد از عاشورا توجه نشده است. حضرت عباس نسل پاکی داشتند و هنوز هم این نسل ادامه دارد و به نام عباسیون مشهور هستند. نسل ایشان از پسرشان عبدالله بن عباس ادامه پیدا کرد. در کتاب «دریای تشنه» اعقاب آن حضرت را بیان کردهام؛ متأسفانه کمتر در کتابهای فارسی اعقاب و فرزندان حضرت عباس(ع) مطرح شده است در حالی که در کتابهای عربی این مسئله مطرح شده. صحبت کردن در خصوص نسل فردی که نقش مهمی در تاریخ عاشورا دارد و اینکه فرزندان ایشان بعدها چه کارهایی کردهاند مهم است؛ جالب است که بدانید فرزندان ایشان از نظر علمی و اجرایی کارهای بزرگی انجام دادهاند و برخی شاعران بزرگی بودهاند.
مسئله مهم دیگر در خصوص نقش حضرت عباس(ع) در کنار امام حسین(ع) این است که مقدار زیادی تحریفات در این خصوص وجود دارد و این تحریفات ضربه بزرگی به نهضت امام حسین(ع) میزند.
نمونهای از این تحریفات این است که مطرح کردهاند که حضرت علی(ع) داخل مجلسی نشسته و در حال صحبت بودند؛ امام حسین(ع) نیز که در آن زمان مردی رشید و بین 35 تا 40 ساله بودند، میگویند که من تشنه هستم و بعد در چشمان حضرت علی(ع) اشک جمع میشود و بعد حضرت عباس با سرعت میروند و برای امام حسین(ع) آب میآورند. آیا باورپذیر است در مجلسی که حضرت علی(ع) در حال خطبه خواندن هستند، شخصی با شخصیت امام حسین(ع) بخواهند تشنگی خود را بلند بیان کنند و بعد اجازه دهند برادرش حضرت عباس برایشان آب بیاورند؟
این مباحث تحریفاتی هستند که متأسفانه با آنها تلاش شده نقش حضرت عباس(ع) را به صورت نامعقولی پررنگ کنند، در حالی که اصلاً چنین مباحثی مطرح نبوده است. یا در مورد جنگهای حضرت عباس(ع) تحریفات گستردهای صورت گرفته است که در کتاب «دریای تشنه» بیان کردهام.
بعد از این کتاب نیز، کتاب دیگری به نام «عاشورا و تحریفات» نوشتهام که تحریفات در مورد حضرت عباس(ع) را در آن نیز بیان کردهام. از جمله تحریفات مربوط به آن حضرت در کربلا این است که مطرح میشود حضرت عباس(ع) تعداد زیادی از دشمنان را کشت و بعد به آب رسید، در حالی که به این صورت نبوده است. درست است که حضرت عباس(ع) برای آوردن آب به سوی فرات رفتند و به آب رسیدند، اما صحبتهایی در خصوص این لحظات مطرح شده تحریف است و اصلاً چگونه ممکن است به گوش تاریخ رسیده باشد؟
در کتاب دریای تشنه، عظمت و شخصیت حضرت عباس(ع) بیان میشد نه این تحریفات. حضرت عباس(ع) شخصیتی هستند که تمام هستی خود را نثار امام خود کردند و این کار را تحت تربیتی که داشتند انجام دادند.
در اینکه حضرت عباس فرد شجاعی بودند، در کنار برادرشان بودند و امان نامه را نپذیرفتند و بعد به شهادت رسیدند و آخرین سردار امام حسین(ع) بودند شکی نیست و همه این موارد صحیح است اما با نوشتن این کتاب قصد داشتم مطالب تحریفآمیزی که در روضهخوانیها بیان میشود، از دامان حضرت عباس(ع) پاک شود.
در روضهها گفته میشود که حضرت عباس(ع) در کربلا تعداد زیادی از دشمنان را کشتند؛ مگر امام حسین(ع) و یارانشان برای کشتن به کربلا رفته بودند؟ خیر؛ در مورد امام حسین(ع) نیز مطرح میشود که ایشان نیز تعداد زیادی از سپاه دشمن را کشتند در حالی که این مسئله نیز صحت ندارد و تعداد افراد که به دست این دو بزرگوار کشته شدند زیاد نبودند و با مطرح کردن این مسئله میخواهند جای ظالم و مظلوم را عوض کنند و فکر میکنند اگر کسی افراد زیادی را بکشد، شجاع است.
در روضهها تلاش کردهاند جنبه حماسی به جنگی که در کربلا رخ داد بدهند و متأسفانه دست به تحریف زدهاند. کشتن افراد زیاد هنر نیست؛ ما در جای جای مسیر حرکت امام حسین(ع) و حتی در دشت کربلا شاهد هستیم که امام حسین(ع) با صحبتهایی که میکنند تلاش دارند مردم را راهنمایی و هدایت کنند. درست است که هنگام جنگ امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) دست به شمشیر شدند اما شجاعت و دلاوری در کشتن زیاد نیست و گاهی فریاد صلح خواهی شجاعت بیشتری لازم دارد. امام حسین(ع) مدام در عاشورا فریاد صلحخواهی سر میدهند. خود حضرت عباس(ع) نیز مدام فریاد صلحخواهی سر میدهند اما وقتی دشمنانشان جنگ را شروع کردند، امام حسین(ع) و یارانشان از خودشان با شجاعت دفاع کردند.
متأسفانه برخی از مباحث در خصوص زندگی حضرت عباس(ع)، پررنگ و برخی مسائل کمرنگ شده است. در خصوص دلاوری حضرت عباس(ع) مطرح میکنند که ایشان در جنگ صفین جنگیده و افراد زیادی را کشته است در حالی که در جنگ صفین ایشان حداکثر 14 ساله بودند و حتی اگر حضور داشتند هم اینگونه نبوده که در صف اول جنگ باشند. یا خطبههایی را به حضرت عباس(ع) نسبت میدهند که اصلاً ایشان آنها را بیان نکردهاند. حضرت عباس(ع) مردی بودند که با برادرش رفته بود و همه هستی خود را برای برادرشان فدا کردند.
مطالب غلوآمیز و مطالبی که درست نیست در این کتاب معرفی شده است. مثلاً یکی دیگر از تحریفات این است که حضرت عباس(ع) اول برادران خود را فرستادند تا کشته شوند تا وارث آنها شود و ارث آنها به وی برسد. متأسفانه اینها مطالبی است که در روضهخوانیها گفته میشود. این مطالب تحریفی در کتابهای قرون اولیه نیامده است اما در کتابهایی که در قرون بعدی نوشته شدند، آورده شده است.
«مقتل ابی مخنف» که اکنون در بازار نشر موجود است، پر از تحریف بوده و متأسفانه از این مقتل در روضهها استفاده میشود، در حالی که کتاب «مقتل ابی مخنف» که در دست طبری صاحب تاریخ طبری، شیخ مفید صاحب ارشاد، بلازری صاحب انساب الاشراف بود با کتابی که اکنون به نام مقتل ابی مخنف در بازار است تفاوت زیادی دارد. در این کتاب از کشتههای زیاد توسط امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) صحبت میشود در حالی که وقتی مقایسه میکنیم با آن کتاب اصلی این مطالب را آنجا نمیبینیم.
یکی از ویژگیهای خاص واقعه کربلا این است که تمام برادران امام حسین(ع) از جمله حضرت عباس(ع) و برادران ایشان در خط و پیرو امام حسین(ع) بودند. یکی از ویژگیهایی که در کتاب حضرت علی(ع) به آن اشاره کردهام این بود که تعداد بچههای حضرت زیاد بود اما همه مطیع آن حضرت بودند؛ اما برخی از پیامبران و ائمه فرزندانی داشتند که مطیع یا پیرو آنها نبودند. مثلاً در زندگی امام موسیبن جعفر(ع) فرزند ایشان زید که به زیدالنار شهرت پیدا کرد، فرزند ناخلفی بود و امام رضا(ع) در مقابل او ایستاد و فرمود که تو فکر کردی چون پسر موسی بن جعفر و از نسل فاطمه(س) هستی به بهشت میروی؟
اما فرزندان حضرت علی(ع) را همه مطیع آن حضرت و پیرو امامان بعد از ایشان میبینیم که این مسئله به خاطر مادران بزرگواری است که آنها داشتهاند.
بله؛ این کتاب را قبل از اینکه چاپ شود به دکتر آیینهوند دادم و ایشان تقریظی بر این کتاب نوشتند و گفتند که پژوهش خوبی در زندگی حضرت عباس(ع) است و افراد را به خواندن آن تشویق کردند. در خصوص حضرت عباس کتاب بسیار کمی نوشته شده است و بیشتر در کتابهای مقاتل فقط عملکرد ایشان در روز عاشورا بیان شده است و به زندگی ایشان قبل از عاشورا کمتر پرداخته شده است. در این کتاب مطرح کردهام که حضرت عباس(ع) هم با برادران خود کار کشاورزی داشت و هم معلم بودند و در کتابهای تاریخی آمده است که تدریس انجام میدادند و نکته دیگر نسل ایشان است که فرزندانی از ایشان باقی مانده که در این کتاب به عنوان اعقاب حضرت عباس آنها را مطرح و بیان کردهام که نسل پربرکتی از ایشان باقی مانده است.
در کتب مطرح شده که ایشان در چه زمانی متولد شدند، مادر ایشان چه شخصیتی داشته و انتخاب مادر ایشان توسط حضرت علی(ع) چگونه صورت گرفته است و این کودک در چه خانهای رشد پیدا کرده است. در کتابها از جمله کتاب کافی مرحوم کلینی این مطالب آمده است. در تنقیح المقال فی علم الرجال نوشته عبدالله مامقانی نیز این مطالب آمده است؛ البته این کتابها، کتابهای عصر کنونی محسوب میشوند ولی من در کتابهای انساب الاشراف بلاذری که جزو کتابهای قرون اولیه است نیز مطالعه کردم که در خصوص تولد حضرت عباس مطرح شده که از حضرت امالبنین اولین فرزندی که به دنیا آمد و تحت تربیت حضرت علی(ع) قرار گرفت، حضرت عباس(ع) بود و این مطالب را از آنجا برداشتم. در تاریخ یعقوبی از حضرت عباس(ع) نام برده شده است. یعقوبی جزو نویسندگان قرون اولیه است و پدر وی در زمان امام موسیبن جعفر به شهادت رسید. یعقوبی جزو کسانی است که در زمان ائمه زندگی میکرده و از حضرت عباس(ع) نام برده که تحت تربیت حضرت علی(ع) قرار داشته و بسیار صحبت از این میشود که حضرت عباس(ع) جزو کسانی بود که بسیار مطیع خاندان رسالت بود یعنی هم در کنار برادرانش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی تا به عاشورا برسد این مطیع بودن را نشان میدهند.
همچنین مقدار زیادی از شمایل حضرت عباس(ع) صحبت میشود که در مقاتل الطالبین ابوالفرج اصفهانی (نویسندگان قرون اولیه) گفته شده که جوان رعنایی بود و در خصوص شغل ایشان نیز گفته شده که به کشاورزی میپرداختند و رزم آوری، اسب سواری و شمشیر زدن را نیز از پدرشان آموخته بودند و در کتابهایی مثل لبابالانساب نیز این مطالب نوشته شده است.
در خصوص نسب ایشان نیز مسئله مهم این بود که از طرف مادری همه افراد شجاعی بودند. در کتاب نسب قریش نیز این مطلب آمده است. در مورد شخصیتهای مهمی غیر از ائمه(ع) در کتابهای قرون اولیه مطالبی را داریم از جمله در خصوص حضرت عباس(ع) مطالبی آمده که میتوانیم آنها را استخراج کنیم و بدانیم آن حضرت چه شخصیتی داشتند و چه اقداماتی انجام دادهاند که در کتب تاریخی اولیه به آنها اشاره شده است.
در کتب قرون اولیه صحبت میشود که وجود حضرت امالبنین نیز بسیار مهم است. درست است که تربیت پدر(حضرت علی(ع)) بسیار مهم است اما تربیت مادر نقش مهمی در وجود فرزندان دارد. امالبنین یکی از مادرانی بود که چهار فرزندش در کربلا شهید شدند. در این کتابها از بچههای امالبنین نیز سخن گفته شده است. در کتاب اَخبارُالطّوال دینوری که کتاب بسیار مهمی است در خصوص برادران حضرت عباس صحبت میشود. ارشاد شیخ مفید، الفهرست طوسی، تاریخ طبری، مُروجالذَهَب و معادنالجوهر مسعودی نیز که کتابهای قرون اولیه هستند در این موارد مطلب دارند.
درست است که در کتابهای قرون اولیه اسلام، برای دانستن زندگی و شخصیت حضرت عباس(ع) باید یک کتاب را بخوانیم تا چند سطر در خصوص ایشان به دست بیاوریم، اما همینکه در این کتابها از ایشان نام برده شده نشان دهنده این است که در زمان قبل از عاشورا نیز وجهه و شخصیتی قابل توجه داشتهاند.
یکی از مطالب که بر روی من اثر گذاشت چه در مورد امام حسین(ع) و چه در مورد حضرت عباس(ع) این بود که برخی مطرح کردهاند که این دو بزرگوار آدمهای زیادی را کشتند؛ این مسئله مرا بسیار زجر میداد. مدام گفته میشود که این بزرگواران شمشیر میزدند و میکشتند در حالی که اصلاً اینطور نبود، تعداد کسانی که به دست حضرت عباس(ع) کشته شدند بسیار کم بودند. در مورد لحظهای که امام حسین(ع) برای جنگ رفتند، گفته شده که ایشان مثل شیری بودند که وارد میدان شدند و دشمنانشان مثل گله روباه فرار کردند. ولی دشمنانشان امام را احاطه کردند و سنگ باران و تیر باران کردند. مسلماً اگر کسی در مقابل ایشان میایستاد با او شجاعانه میجنگیدند اما اینگونه نبوده؛ چرا باید در خصوص تعداد زیاد کشتهها غلو کنیم؟
این مسئله انسان را آزار میدهد. حتی حضرت علی(ع) نیز اینگونه نبودند که در میدان جنگ همه را بکشند و حتی در نبرد به این مسئله نگاه میکردند که فردی که اکنون دشمن او است فریب خورده و انسان خوبی میتواند باشد. دلم میسوزد وقتی میبینم چنین تحریفاتی در خصوص ائمه ما و حضرت عباس(ع) صورت گرفته است.
وجود حضرت عباس از زمانی که امام حسین(ع) از مدینه به سمت مکه و از آنچه به سمت کربلا حرکت کردند، از امام حسین(ع) جدا نمیشود. در این سفر شاهد هستیم هم خودشان و هم برادرانشان که قبلاً همیشه گفته میشد پشت سر امام حسین(ع) حرکت میکردهاند، همیشه در جلوی امام حسین(ع) حرکت میکنند و خودشان را سپر بلای امام حسین(ع) کردهاند و هیچ شکی در این نیست که حضرت عباس و بقیه برادران آن حضرت بدون یک لحظه شک و تردید در کنار امام حسین(ع) هستند و اطاعت محض همراه با معرفت دارند. معرفتی که از زمانی که رشد کرده و برادرشان را شناختهاند با آنها همراه بوده است.
صحبت اصلی من معرفت و شناخت است. در کلاسهایم همیشه این مطلب را مطرح میکنم که اول نسبت به اشخاص معرفت و شناخت پیدا کنید، شور به دنبال این شناخت بهدست میآید. اگر شور قبل از معرفت و شناخت باشد از بین میرود. صحبت من در این کتاب با محور شناخت آن حضرت است و مطرح کردهام که ایشان خوب رشد کردند و خوب بزرگ شدند و نسبت به امام زمانشان به خوبی معرفت پیدا کردند و یک زندگی خوب داشتند و نباید در خصوص ایشان برخی مطالب غلوآمیز را مطرح کرد.
اگر محیط تربیت، یک محیط تربیت خوب باشد و فرد با شناخت و به خوبی رشد پیدا کند، شناخت و معرفت موجب میشود به درجات و مقامی برسد که در جهان ماندگار شود و به جایگاهی برسند که وقتی به شهادت میرسد امام حسین(ع) بگویند که کمر من شکست. یعنی باید فکر کنیم حضرت عباس(ع) چگونه رشد کردند و بزرگ شدند که به چنین جایگاه و مقامی رسیدند که امام معصوم مطرح میکنند که با شهادت او کمر من شکست. در مورد هیچ فردی چنین صحبت و مطلبی به غیر از حضرت عباس(ع) بیان نشده است. به جوانان توصیه میکنم کتاب بخوانند و اهل تحقیق باشند تا نسبت به همه چیز شناخت و معرفت پیدا کنند.
پدر من مکتب قرآن اهواز را اداره میکردند و از کودکی با علما و کتب دینی در ارتباط بودم. در مقطع فوق لیسانس استادم مرحوم نورالله کسائی که استاد بزرگواری بودند، تحقیقی را در خصوص تاریخ اسلام به ما دادند و قرار شد من در خصوص علل سقوط بنی امیه تحقیق کنم. من در ارائه خودم واقعه عاشورا را به عنوان یکی از علل سقوط بنی امیه مطرح کردم که استادم من را تشویق کردند و از من خواستند که این روند را ادامه دهم. هم وجود پدرم و کتابهایی که خوانده بودم و هم تشویق استادم موجب شد در مقطع کارشناسی ارشد در مورد ام سلمه (یکی از همسران پیامبر(ص)) و نقش ایشان نوشتم. اولین کتابی که نوشتم نیز در مورد امام حسین(ع) به نام «حسین بن علی امام ارزشها» بود؛ با نوشتن این کتاب برکات وارد زندگی من شد و با عشق امام حسین(ع) به سراغ نوشتن کتابهای دیگر در خصوص ائمه رفتم.
گفتوگو از زهرا ایرجی
انتهای پیام