کد خبر: 4293051
تاریخ انتشار : ۱۶ تير ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۲
فراستخواه تبیین کرد

عاشورا؛ روایتی از عظمت روحی، شهادت و آزادگی

مقصود فراستخواه در پنجمین جلسه نشست «چراغی دیگر» از سلسله نشست‌های خانه اندیشمندان علوم انسانی به موضوع «محکمات و متشابهات عاشورا» پرداخت و گفت:‌ عاشورا روایتی از عظمت روحی، شهادت و آزادگی و از تجربه بخشایش، گذشت و وفا است که این روایت به ناگزیر دراماتیک است. هر کسی که وجدان و شرف و آگاهی داشته باشد و در چنین موقعیتی قرار بگیرد به ناگزیر روایت دراماتیک خواهد داشت.

به گزارش ایکنا، مقصود فراستخواه، جامعه‌شناس و استاد موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی در پنجمین جلسه نشست «چراغی دیگر» از سلسله نشست‌های خانه اندیشمندان علوم انسانی که به مناسبت ایام شهادت سیدالشهدا(ع) شامگاه شنبه 14 تیر برگزار شد به موضوع «محکمات و متشابهات عاشورا» پرداخت که در ادامه مشروح آن را می‌خوانیم.
 
دین ساحت ذهن و زبان بشر است و عنصر مرکزی آن توجه به عنصر قدسی، غایی و رستگاری نهایی است اما ذهن و زبان انسانی حداقل به غیر از ساحت دین، هفت ساحت دیگر دارد. هر کدام از این هفت ساحت موجودیتی دارند که مهم هستند و قواعد و زبان خاصی دارند؛ مانند ساحت عقل و خردورزی که یک ساحت مستقل است، ساحت الفت، ساحت اخلاق، ساحت معنا، ساحت هنر و صور خیال، ساحت علم‌ورزی و ساحت فناوری. زکریای رازی در مباحث فلسفی خود از ملت‌هایی بحث می‌کند که اصلاً نبوتی در بین آنها نبود و زندگی کردند و تمدن، اخلاق، الفت و عقل داشتند. 
 
اتفاقاً یکی از خطابه‌های حسین بن علی، سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا که در قدیمی‌ترین منابع هم ذکر شده است دلالت و آشکاری بر این فرض دارد که فرموده‌اند «ای گروه ابوسفیان، دین ندارید و از معاد نمی‌ترسید؟ آزاده باشید؛ اگر آزاده نیستید به عرف و سنت‌های عرب بازگردید. من را می‌کشید؟ این جهال و لات‌های خود را نگذارید که به خانواده‌ام تعرض کنند.» حسین بن علی(ع) در اینجا ساحت آزادمنشی مستقل از دین، ساحت اخلاق و ساحت عرف عرب را معرفی می‌کند. هشت ساحتی که بیان شد که یکی از آنها ساحت دین است که هر کدام مبادی و روش‌شناسی خود را دارند. میان این ساحات هشتگانه می‌توان با حفظ قلمرو و همزیستی قلمروها به شکل خلاق و آزادمنشانه؛ تعامل، تبادل و گفت‌وگوهای ثمربخشی صورت گیرد. 

خطاهای ساحت دینی

هر کدام از این ساحت‌ها هم معرض‌ها، مغالطات و خطاهایی وجود دارد؛ مثلاً پوزیتیویسم در ساحت علم‌ورزی، خطایی است که دانشمندان مرتکب می‌شوند و در ساحت دین‌ورزی هم همین گونه است که استعداد تعصب و تمامیت‌خواهی است. کسی که به غلط دین می‌ورزد می‌تواند بگوید که همه چیز را من تعیین می‌کنم و دین تکلیف همه چیز را مشخص می‌کند. کجای منطق می‌گوید که دین باید تکلیف همه چیز را روشن کند؟ در ساحت دین، غلبه احساسات کور، هیجانات مفرط، عقل‌گریزی، خرافات و مناسک‌گرایی وجود دارد البته منظور مناسکی که جزو فرهنگ، آیین‌ها و مناسک هر فرهنگی وجود دارد، نیست. نکته مهم دیگر این است که در ساحت دین استعدادی وجود دارد که تمایل دارد بر سایر ساحت‌ها سلطه داشته باشد که می‌توان آن را «سلطه مقدس» بر تمامی ساحت‌ها به نام دین نامید. 
 
همچنین در دین استعداد غلو و مبالغه وجود دارد که در قرآن به این موضوع با آیه «لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ» بر این مسئله تأکید شده است. به عنوان مثال می‌توان به غلو در نهضت سیدالشهدا(ع) اشاره کرد که از صفویه تا قاجار و از قاجار تا انقلاب و به ویژه از انقلاب تا به امروز غلوهای زیادی در نهضت حضرت اباعبدالله سیدالشهدا(ع) صورت گرفته است. نمونه‌های آن عباراتی است که متعلق به دوره قاجار است و از فضای عراقی برخاسته است که گفته شده «إنَّ الحیاةَ عقیدةٌ و جهادٌ» که نه حدیث است و نه منبع آن در کتاب‌ها وجود دارد که از سنت‌های دینی عراقی در دوره قاجار برخاسته است که بالاتر از عقل و قرآن نشسته است و در دوره انقلاب از آن یک ایدئولوژی ساخته شد که یعنی عقیده داشته باشید و مدام در راه آن بجنگید. وقتی یک ایدئولوژی دولت می‌شود نتیجه آن مشخص است؛ گویی کل زندگی ما یک ایدئولوژی است و ستیز با آن ایدئولوژی با همه چیز و همیشه است. عبارت «کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا» هم هیچ سندیتی درباره درست بودن آن وجود ندارد و بیشتر از طریق منابر و تریبون‌ها منتشر شده است که یعنی همه روزها عاشورا و همه جا کربلاست؛ باید پرسید پس چه روزی، روز کار، ورزش، عقلانیت، بازار، تولید و توسعه است؟ 

محکمات قرآن 

خلط محکمات و متشابهات از جمله مغالطات در فهم و معرفت دینی است. قرآن کریم در آیه هفت سوره آل‌عمران فرمود «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ»؛ بعضی از آیات در قرآن محکم هستند که اصل کتاب آنها هستند به آیات دیگری که متشابهات‌اند. طبرسی در تفسیر «مجمع‌البیان» در تفسیر سوره انعام آیه ۱۵۱ تا ۱۵۳ به نقل از ابن‌عباس می‌گوید محکمات قرآن عبارتند از «هیچ وقت هیچ موجودی را در کنار خدا تقدس ندهید، حق‌شناسی به پدر مادر، نفی پدرسالاری و فرزندکشی، نفی هرزگی، نفی آدم کشی، نفی خوردن مال یتیم، ترازوهای عدل و داد، سخن گفتن به عدل و داد و داوری و شهادت به عدل و داد محکمات قرآن است.»
 
کار دین تعالی بخشیدن آن چیزی است که اخلاق و عقل می‌گوید و لطف خاصی به احکام عقلی و زندگی، حیات عقلانی و معقول و مدنی انسانی می‌دهد. در تورات و عهد عتیق هم همینطور است که همین محکمات احترام به پدر مادر، قتل نکردن، زنا نکردن، دزدی نکردن، شهادت به دروغ ندادن، چشم طمع به مال و همسایه نه دوختن و... اشاره شده است؛ بنابراین دین در معنای درست خود نه جایگزین عقل، اخلاق و عرف است و نه ویرانگر آنهاست بلکه می‌خواهد لطفی معنوی و چشم‌اندازی غایی به حیات معقول انسانی بدهد. حدیث «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ» که از پیامبر(ص) نقل شده است به همین موضوع توجه دارد که یعنی من مبعوث شدم که همان اخلاقی را که شما دارید را اوج دهم و تلطیف کنم و به کمال خود برسانم. «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» که در قرآن آمده است به این معنا است که تمام پیامبران اولیای الهی آمدند تا عدالت وجود داشته باشد. 

چگونگی رخ دادن متشابهات دینی و قرآنی

سؤال این است که چگونه متشابهات اتفاق می‌افتد و آیات قرآن متشابه می‌شوند؟ قرآن متشابه شدن آیات را یک فرایند تاریخی می‌داند و می‌گوید که قرآن به شکل اجتماعی متشابه می‌شود. چگونه قرآنی که محکمات دارد برای یک امر مشتبه و متشابه می‌شود و کج‌تابی پیدا می‌کند و گمراه می‌کند؟ مولانا در این رابطه می‌گوید «زانکه از قرآن بسی گمره شدند/ زین رسن قومی درون چه شدند/ مر رسن را نیست جرمی ای عدو/ چون تو را سودای سر بالا نبود» یعنی سر به سمت بالا نبود تا محکمات را ببینیم و ما به سمت متشابهات رفتیم؛ چون «فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ»؛ یعنی گروه‌های ذی‌نفعی وجود دارد که در دلشان زیغ یعنی خصومت، ریاست‌طلبی، دکانداری، خشم، نفرت، کینه‌توزی، تعصب، تحجر، شیفتگی، منافع و تمایلات وجود دارد و این زیغ در دل‌ها می‌آید و در قرآنی که محکماتی در آن وجود دارد که عقل را تائید و تلطیف می‌کند؛ آن را به کتابی تبدیل می‌کند که غلط‌انداز است و مردمان را گمراه می‌کند؛ دینی می‌شود که به قدرت، سیادت، سلطه، حکومت بر مردم معطوف است بر اساس آن تشابه اجتماعی است که مشتبه می‌کند به این ترتیب دین به ایدئولوژی خلافت، قدرت، اطاعت، خصومت و نفرت تبدیل می‌شود. به تعبیر ارکون «اسلام رستگاری به اسلام پیروزی تبدیل می‌شود» یعنی اسلامی که برای رستگاری مردم آمده بود به وسیله‌ای برای پیروزی یک گروه بر گروه‌های دیگر و صنفی بر مردم تبدیل می‌شود. 
 
«فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ»؛ اختلافات قبیله‌ای در عرب مثل اختلافات بنی‌امیه با بنی‌هاشم بود که در قالب خلافت رسول‌الله(ص) سر باز کرد؛ سپس متشابهات قرآن به شکل امر متشابه و غلط‌انداز شد و بر مردم مشتبه شد؛ مثلاً در روز عاشورا سران قبایل به حکومت می‌گویند «شک نکنید که حسین بن علی(ع) از دین خارج شده است و با خلیفه و امام مسلمانان مخالفت می‌کند و در کشتن او شک نکنید» از دوره خلیفه دوم قراری در حکومت گذشته شد مبنی بر «قرار عطا» که برای افرادی سهم‌ها، منافع و رانت‌های بیشتری تأمین می‌کرد و این نظام عطایا در نظام خلیفه سوم بیشتر شد و نهایتاً در دوره معاویه این عطایا توسط حکومت داده می‌شد و اقتصاد به دست حکومت افتاد به همین دلیل حکومت می‌توانست از افراد و گروه‌ها سلب امکانات کند. 

تبدیل حکمرانی به امر مقدس

وقتی ادبیات عاشورا را می‌خوانیم مشخصاً می‌گویند «ما آمدیم در کربلا و مقابل حسین بن علی(ع) ایستادیم چون اگر نمی‌ایستادیم و می‌رفتیم عطایا به ما تعلق نمی‌گرفت و حقوق ما را قطع می‌کردند.» حکمرانی بعد از پیامبر(ص) طی یک فرایند اجتماعی به یک امر مقدس تبدیل شد. حکومت اصلاً یک امر مقدس نیست و می‌تواند فردی حکومت را نفی یا نقد کند و حکومت باید تغییر پیدا کند؛ حکومت، مخالف و منتقد دارد و در آن انواع و اقسام کجی‌ها روی می‌دهد و با قدرت و ثروت ارتباط دارد ولی وقتی حکومت به امر مقدس تبدیل شد و امر دین مشتبه شد؛ آیات قرآن به صورت متشابه و غلط انداز در جهت حکومت و سیادت تأویل می‌شد و مدام از آیات قرآن به شکل متشابه خرج می‌شد.
 
زیغ همان خصومت‌های قبیله‌ای بود که چرخه منفعت و مشارکت در قدرت، طاعت و حاجت، حاجت و طاعت را شکل می‌داد و کسانی احتیاج داشتند اطاعت می‌کردند به کسانی می‌خواستند در قدرت شریک شوند با حکومت همراهی می‌کردند و از این طریق زیغ‌ها و خصومت‌های قبیله‌ای هم اضافه شد. ما در اینجا به رسوخ در علم احتیاج داشتیم که در ادامه همین آیه فرمود «وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» کسانی که در علم رسوخ دارند و با آگاهی قرآن را می‌خوانند و با این رسوخ در آیات قرآن سعی می‌کنند ببینند تا محکمات قرآن چیست. ابوریحان در تفسیر «بحرالمحیط» و شریف رضی که یکی اهل سنت و دیگری شیعه است توضیح می‌دهند که «وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» کسانی هستند که گزاره‌ها را سر جای خود می‌گذارند و کلام درست قرآن را در موضع صحیح خود می‌گذارند.

اجماع صفوف به روش معاویه با ایجاد سکوت

بحران وقتی در معرفت دینی اتفاق افتاد که به شکل اجتماعی به وجود آمده بود؛ در این بحران معرفت دینی، معاویه با تبلیغات، قدرت و کنترل، تهدیدات می‌توانست اجماع صفوف ایجاد کند یعنی اینگونه اجماع ایجاد کند که مردم سکوت کنند؛ یعنی در حقیقت اجماع سکوت ایجاد می‌کرد. اجماعی می‌شود که یزید، امیرالمؤمنین است و معاویه با خلافت‌سازی و انتقال قدرت به گروه‌های مورد نظر، بازتولید سیاست، سلطه و قدرت را انجام می‌داد. حسین بن علی(ع) اینجا یک عالم منتقد، باشهامت، با سخاوت و عدالت‌خواه است که حریت دارد و آزاده است. امام حسین(ع) آنچه را که همه وارونه می‌دیدند را متوجه است و رویه‌های مقدس شده حکومت را نقد می‌کرد و به عنوان یک عالم که فرزند پیامبر(ص) هم هست و در دامن پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) تربیت یافته است که تجربه‌های شنیدن و دیدن مینویی و عمیق رسول‌الله(ص) را از نزدیک احساس کرده است. امام حسین(ع) عظمت روحی، کمال نفسانی و یکپارچگی اخلاقی دارد و وضع موجود را نقد می‌کند. امام حسین(ع) چنان حکومت را نقد می‌کند که صدای این نقد به کوفه می‌رسد و هنگامی که نخبگان کوفه نقدهای حسین بن علی(ع) را می‌شنوند؛ امام حسین(ع) را به کوفه دعوت می‌کنند. 
 
نعمان بن بشیر که در آن دوره حاکم کوفه بود، مرد سهل‌گیری بود اما در هنگامی که امام حسین(ع) به سمت کوفه می‌آید حاکم کوفه عوض می‌شود و ابن زیاد می‌آید که فرد سختگیری بود. کوفه به همین دلیل دچار خفقان شدیدی شده و وضعیت بسیار سخت می‌شود که در ادامه امام حسین(ع) را در میانه راه محاصره می‌کنند تا به کوفه نرسد. حسین بن علی(ع) یک ایدئولوگ نیست که باری به هر جهت به همراهان خود بگوید می‌رویم. او یک رهبر هیجانی و پوپولیست هم نیست که توده برانگیز باشد بلکه امام حسین(ع) یک کنشگر شجاع منتقد و عالم واقع‌گراست. حسین بن علی(ع) با برادر خود امام حسن(ع) با معاویه صلح کردند و پیمان بستند و تا انتها نیز بر سر پیمانی که بسته شده بود ایستادند. این موضوع نشان‌دهنده این است که امام حسین(ع) اهل مذاکره و گفت‌وگو بود. 

مذاکرات امام حسین(ع)

وقتی امام حسین(ع) را در مسیر کوفه محاصره می‌کنند شروع به مذاکرات با عمر سعد می‌کند. امام حسین(ع) تا روز عاشورا چندین بار مذاکره می‌کند که اگر نمی‌خواهید من به کوفه بروم؛ بگذارید بازگردم و به مدینه یا مکه یا یکی از شهرهای این سرزمین یا در جایی به مرزهای دور بروم. این موضوع نشان‌دهنده این است که امام حسین(ع) فرد پوپولیست نیست و حاضر است که بازگردد اما نمی‌گذارند. امام(ع) در غروب تاسوعا تعدادی از یاران خود را می‌بیند و با عمیق‌ترین تجربه‌های مهربانی، انسان‌دوستی، یکپارچگی اخلاقی، خلوص و کمال نفس به یاران خود می‌گوید که «شما چه یاران خوب و باوفایی هستید؛ بدانید که من یارانی بهتر از یاران خودم ندیده‌ام و خانواده‌ای بهتر از خانواده خودم از نظر وفا ندیده‌ام. من به همه شما اجازه می‌دهم که بازگردید. آنها با من کار دارند و با شما کاری ندارند؛ وقتی که شب همه جا را فرا گرفت از تاریکی شب به عنوان مرکب استفاده کنید و بروید. هر کدام از شما دست یک نفر از برادران من را هم بگیرید و بروید و در این شب از دور من پراکنده شوید. من را بگذارید و بروید؛ چون این قوم غیر از من هدف دیگری ندارند و من هدف آنها هستم.»
 
مک‌اینتایر در کتاب «بحران معرفت‌شناسی و روایت دراماتیک» می‌گوید «وقتی یک نظام معرفت دچار بحران می‌شود از عهده این بحران نه یک بحث فنی رتوریک بلکه یک روایت دراماتیک برمی‌آید» در واقعه عاشورا هنوز یک نسل کامل از پیامبر(ص) نگذشته است و امام حسین(ع) نسل دوم است که نظام معرفت، کلام و تفسیر دینی و نماز جمعه و جماعت و منبر دچار بحران عجیبی می‌شود که همه بازتولید قدرت، سیادت و خشونت می‌کردند. مدام کشورگشایی می‌شد و همه چیز معطوف به قدرت بود. در چنین موقعیتی تنها چیزی که می‌ماند روایت دراماتیک عاشورا است. عاشورا روایتی از عظمت روحی، شهادت و آزادگی و از تجربه بخشایش، گذشت و وفا است که این روایت به ناگزیر دراماتیک است. هر کسی که وجدان و شرف و آگاهی داشته باشد و در چنین موقعیتی قرار بگیرد به ناگزیر روایت دراماتیک خواهد داشت. روایاتی از فضیلت‌های فراموش شده و وقایای گمشده در مجالس رسمی مکه، مدینه و کوفه نیست بلکه روایتی در دشت نینوا است که حاوی التهاب و تنش است. 

تولید آگاهی با روایت دراماتیک امام حسین(ع)

حسین(ع) یعنی کسی که مصیبت دارد و دچار مصیبت شده است. امام حسین(ع) مظلوم است اما شجاعت دارد ولی در نهایت امام حسین(ع) مظلوم است و در اوج شکوه، عظمت و حریت دارد. این روایت دراماتیک می‌تواند اجتماعات گرم و فضای اجتماعی ایجاد کند که تولید آگاهی می‌کند. من در چندین مقاله توضیح دادم که این روایت دراماتیک با تاریخ اسلام چه کرد و در دوره‌های مدید تا به امروز چه بازتاب‌هایی داشته است.
 
گزارش از سجاد محمدیان
انتهای پیام
captcha