
به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست دوم «همبستگی اجتماعی و دفاع ملی (بررسی ابعاد رسانهای)» چهارشنبه ۱۸ تیرماه با حضورعلی ربیعی، رئیس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، ماشاءاالله شمسالواعظین، روزنامهنگار پیشکسوت، مسعود کوثری، دانشیار جامعهشناسی دانشگاه تهران و نفیسه زارعکهن، کارشناس رسانه به همت انجمن ایرانی و مطالعات فرهنگی و ارتباطات به دبیری اعظم دهصوفیانی در سالن حافظ خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
علی ربیعی، رئیس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات درباره وضعیت ایران در بازتاب رسانهای در جنگ تحمیلی اسرائیل علیه ایران، گفت: اگر جنگهای تاریخی و جهانی را مورد بررسی قرار دهیم یا جنگهای سنتی را در نظر بگیریم، این جنگها بیشتر بر نیروی انسانی متکی بود و یا جنگ جهانی متکی بر سه نیروی زمینی، هوایی و دریایی بود، اما
جنگ 12 روزه اسرائیل علیه ایران متکی بر هوش مصنوعی بود و نیروی انسانی اصلاً نقشی در این جنگ نداشت و چندان تعیینکننده نبود، درواقع این جنگ، ترکیبی از حمله از راه دور، جاسوسی مدرن و استفاده از ابزارهای نوین هوش مصنوعی بود. البته عملیات روانی نیز از سوی شبکههای اجتماعی را شاهد بودیم که هم از رسانههای فارسیزبان و هم از اخبار در شبکههای اجتماعی دنبال شد.
وی در بخش دیگری از این نشست با اشاره به نقد درونگفتمانی و ضرورت آن افزود: ما در جریان روشنفکری معتقدیم که نقد درونی با صداقت و جسارت، امری ضروری است. متأسفانه گاه این نقدها زمانی جدی گرفته میشوند که از زبان رسانههای خارجی بیان شوند. این در حالی است که باید بتوانیم به صورت شفاف و بیپرده مسائل داخلی را تحلیل کنیم، حتی در موضوعاتی مانند غزه که نیازمند رویکردی عادلانه و آرمانخواهانه است.
ربیعی ادامه داد: برخی رسانههای خارجی که به زبان فارسی یا عربی فعالیت میکنند، از رادیو مسکو تا شبکههای انگلیسی، نه از سر دلسوزی، بلکه در راستای منافع خود عمل میکنند. متأسفانه گاه نتوانستهایم اعتماد جامعه خود را جلب کنیم تا جایی که حتی در گذشته، برخی افراد به رسانههای خارجی بیشتر اعتماد داشتند تا اخبار داخلی. این مسئله، یک زنگ خطر جدی برای رسانههای ملی است.
وی تصریح کرد: در دوران جنگ تحمیلی نیز شاهد بودیم که برخی رسانهها، حتی با حضور ایرانیان، در کنار صدام علیه کشورمان فعالیت میکردند. امروز نیز اگر جنگ رسانهای با هر شدتی ادامه یابد، خیانتهای رسانهای فراموش نخواهد شد. ما باید بتوانیم با نسل جوان بهصورت شفاف گفتوگو کنیم و توضیح دهیم که چرا برخی رسانههای خارجی، اهدافی جز کوچکنمایی و تحریف واقعیتها ندارند.
راهکار تقویت اعتماد عمومی
ربیعی در ادامه گفت: در شرایط جنگی، سیاستهای خبری ناگزیر متأثر از فضای امنیتی هستند. اما مسئله اینجاست؛ کدام رویکرد امنیتی واقعاً به نفع کشور است؟ هر سیاستی که مردم را به سمت رسانههای خارجی سوق دهد، در واقع ضد امنیت ملی عمل کرده است. در مقابل، هرچه فضای رسانهای داخلی پویاتر، آزادتر و تحلیلمحورتر باشد، اعتماد عمومی افزایش مییابد. مثال عینی این است که در روزهای نخست جنگ و در شب اول حمله به کشورمان، تلویزیون ایران به پربینندهترین رسانه تبدیل شد، حتی برای کسانی که سالها آن را دنبال نکرده بودند. این نشان میدهد که اگر رسانه ملی باکیفیت و صادقانه عمل کند، مردم به آن اعتماد خواهند کرد.
وی با اشاره به سیاست رسانهای دولت گفت: بخشی از سیاستهای رسانهای از اعطای مجوز تا حمایتهای زیرساختی در اختیار دولت است. هرچند دولت نمیتواند بهطور کامل تعیین کند که چه نوشته شود یا نشود، اما سیاست کلی باید به سمت فضای بازتر رسانهای حرکت کند. من با این دیدگاه موافقم که هرچه
رسانههای داخلی تحلیلگراتر و منعطفتر باشند، مردم کمتر به سمت منابع خارجی گرایش پیدا میکنند.
ربیعی با اشاره به تعبیر نادرست از
جنگ ۱۲ روزه، بیان کرد: نکته مهم دیگر، تعبیر غلط از این جنگ است. برخی آن را «جنگ ۱۲ روزه» مینامند، در حالی که روایت دفاع مقدس، دفاع میهنی و هویت ایرانی در آن غایب است. حتی رسانه ملی گاه از تعبیر «تجاوز اسرائیل» استفاده نکرده است. این کاستی در روایتسازی است که باید اصلاح شود. ما نیازمند بازنگری در سیاستهای رسانهای پس از جنگ هستیم. بحرانها هم تهدید و هم فرصت هستند. اگر بتوانیم ظرفیتهای رسانهای را متناسب با خواست مردم تنظیم کنیم، اعتماد عمومی افزایش خواهد یافت.
جنگ روایتها
شمس الواعظین، روزنامهنگار پیشکسوت در ادامه این نشست گفت: واقعیت این است که به دلیل وسعت پایتخت جمهوری اسلامی ایران، هرگونه اقدام نظامی توسط اسرائیل (اعم از پهپاد یا نیروی هوایی) ممکن است چندان مشهود نباشد. آنچه اهمیت دارد، قاب رسانهای است که ساخته شد. اولین خبرها توسط رسانههای فارسیزبان و برخی رسانههای انگلیسیزبان ایالات متحده آمریکا منتشر شد که متن آن را برایتان میخوانم: «بر اساس گزارشهای واسطه به ایران اینترنشنال، شخصیتهای ویژه از بیت آیتالله خامنهای در حال مذاکره با مقامات روسیه برای انتقال رهبران ایران به روسیه هستند.» پیام این گزارش این است که گویی مثلاً دمشق در حال سقوط است و چنین گفتوگوهایی در جریان است. در این گزارش به حضور هواپیماها، پهپادها و نیروهای به اصطلاح داخلی اشاره شده بود. بنیامین نتانیاهو نیز ادعا کرده بود که نیروهای زمینی آنها در ایران حضور دارند که البته این ادعاها گزافهگویی محض است، اما برخی عناصر داخلی این قاب رسانهای را ساختند که گویا ایران در حال فروپاشی است، فرماندهانش کشته شدهاند و دیگر توانایی برخاستن را نخواهند داشت.
وی افزود: آنچه در ایران اتفاق افتاد، نشان داد که یک فرآیند کاملاً عادی و بوروکراتیک با رعایت پروتکلهای لازم انجام گرفت. خوشبختانه این بار صدا و سیما پروتکلها را رعایت کرد. رویکرد «چکاندن اخبار به صورت قطرهچکانی» بخشی از پروتکلهای روزنامهنگاری در شرایط بحران است. این روش اگرچه ممکن است شبیه سانسور به نظر برسد، اما برای حفظ تعادل روانی جامعه کاملاً ضروری است. به عنوان مثال، وقتی پدر یک خانواده فوت میکند، معمولاً اعضای خانواده به صورت ناگهانی این خبر را به یکدیگر منتقل نمیکنند، بلکه به تدریج و با ملایمت این موضوع را مطرح میکنند. در مقیاس بزرگتر، جامعه نیز از نظر روانی و اعتماد به نفس آسیبپذیر است. کسانی که مسئولیت برنامهریزی برای حملات متقابل یا ارائه خدمات امدادی به بیمارستانها را بر عهده دارند، باید تعادل روانی و اعتماد به نفس خود را حفظ کنند تا بتوانند واکنش مناسب نشان دهند.
این روزنامهنگار پیشکسوت تصریح کرد: دشمن نمیدانست که یک ضدحمله آرام، اما قدرتمند در حال شکلگیری است. تعیین جانشینان برای تمام پستهای خالی شده که به سرعت انجام گرفت، یکی از مهمترین اقداماتی بود که سه تا چهار ساعت پس از حملات توسط فرماندهی سپاه و فرماندهی ارتش صورت گرفت و در ایران بیسابقه بود. این اقدام توجه بسیاری از استراتژیستهای غرب را نیز به خود جلب کرد. گویی پس از یک حادثه مانند تصادف رانندگی برای مجاهدین نظامی، فرماندهی کل قوا بلافاصله جانشینان را معرفی و اعلام میکند.
شمس الواعظین ادامه داد: این اقدام رسانهای هوشمندانه در ساخت قاب ضدحمله، نقش بسیار تعیینکنندهای در بازگرداندن آرامش روانی اجتماعی داشت. درواقع دو اقدام اساسی یعنی بازگرداندن تعادل روانی جامعه و ساخت یک قاب جدید نظامی و فرماندهی برای مقابله با اولین واکنشها انجام شد.
جایگاه حقیقت و واقعیت در روایتسازی
مسعود کوثری، دانشیار جامعهشناسی دانشگاه تهران در ادامه این نشست گفت: به نظر میرسد ما در سطح دانشگاهها و همچنین در میان مسئولان سیاسی و فرهنگی، دچار نوعی تفکر پستمدرنیسم شدهایم که اساس آن بر این باور استوار است که همهچیز صرفاً روایت است. این رویکرد شاید در ظاهر فریبنده و جذاب باشد، به ویژه وقتی تلاش میکنیم در مقابل غرب ایستادگی کنیم و روایتی بسازیم که بتواند در جنگ روایتها برنده باشد. اما آیا واقعاً همهچیز فقط جنگ روایتهاست؟ حقیقت و واقعیت چه جایگاهی دارند؟ سرمایهگذاریهایی که برای توسعه کشور انجام میشوند، چه نقشی ایفا میکنند؟ متأسفانه این نگاه به جنگ روایتها در میان بخشهایی از جامعه ما نیز جا افتاده است، در حالی که فلسفه پشت این ایده بر این باور است که حقیقت وجود ندارد. این طرز تفکر حتی در غرب نیز مورد بررسی قرار گرفته است و دورهای از آن به عنوان دوران «پساحقیقت» نامگذاری شده است؛ دورهای که مفهوم اصلی آن این است که همه چیز صرفاً تفاسیر و روایتها هستند و حقیقتی پایدار وجود ندارد.
وی افزود: کتابهای فلسفی زیادی درباره این موضوع نوشته شدهاند تا این نگرش را تعمیق ببخشند، اما آیا صرفاً با چنین فلسفهای میتوانیم در برابر مدرنیته مقاومت کنیم یا در ساخت روایتهایی در مقابله با رسانههای قدرتمند غربی موفق باشیم؟ ماجراهای اخیر نشان داده که ما در برخی موارد نتوانستهایم روایتی قوی و هماهنگ ارائه دهیم، روایتی که بتواند با فشار رسانهای خارجی مقابله کند. برای مثال، در جنگ ۱۲ روزه شاهد بودیم که اسرائیل، با استفاده از رسانههای مختلف از جمله رسانههای فارسیزبان خارجی، تلاش کرد روایتی مبنی بر جدایی ملت از حاکمیت ایران بسازد. آنها اصرار داشتند که این یک جنگ علیه حکومت ایران است و به مردم کاری ندارند. اما این روایت در واقع میخواست نمادهای حاکمیت را هدف قرار دهد. این جنگ نه یک جنگ داخلی و نه یک جنگ میهنی بود؛ بلکه ماهیتی شبه کودتایی داشت و بر نابودی نقاط کلیدی حاکمیت متمرکز بود. در چنین شرایطی، سازمانهایی مانند صداوسیما آمادگی کافی برای مقابله با چنین روایتهایی نداشتند. اقدامات محدودی مانند مظلومنمایی و نمایش حملات دشمن به نقاط مختلف انجام شد، اما این رویکرد نتوانست فرهنگ غالب آن روایتها را تغییر دهد یا به شکلی مؤثر با آنها مقابله کند.
کوثری ادامه داد: این موضوع نشان میدهد که ما در برابر جنگ نمادها و روایتها ضعف داریم. برای مثال، حتی تلاشهایی نظیر نصب مجسمه آرش کمانگیر نیز نتوانستهاند تأثیرگذار باشند. اگرچه این نمادها ممکن است برای تقویت روحیه ملی کارکرد داشته باشند، ولی ما زمینه مناسب برای بهرهبرداری از آنها را آماده نکردهایم. چنین اقدامات نمادینی معمولاً دوام طولانی ندارند و گاه حتی به محض اجرا، نابود یا بیاثر میشوند. مثال مجسمههایی که به عنوان نمادهای ملی نصب میشوند، اما خیلی زود دزدیده یا تخریب میشوند، نشانهای از ضعف در ساختار فرهنگی ماست. در مقابل، کشورهایی مانند آلمان توانستهاند از نمادهایی بهره ببرند که مفهوم اتحاد ملی را تقویت کنند. یکی از نمونههای جالب، داستان درخت گلابی است که پس از فروپاشی دیوار برلین در آلمان شرقی کاشته شد و به نمادی از اتحاد فرهنگی بین آلمان شرقی و غربی تبدیل شد. این نماد به قدری مشهور شد که حتی کتابی نیز درباره آن نوشته شد و امروز به عنوان نمونهای از همبستگی ملی مورد ستایش قرار میگیرد؛ بنابراین باید پذیرفت که اگرچه روایتها نقش مهمی دارند، ولی نباید تمرکز ما صرفاً روی جنگ روایتها باشد؛ بلکه باید تلاش کنیم با ایجاد زیربناهای فرهنگی مناسب و پیشنهاد روایتهای قدرتمندتر، بتوانیم تأثیرگذاری بیشتری در مواجهه با چنین چالشهایی داشته باشیم.
کوثری در بخش دیگری از این نشست به غافلگیری در جنگ و نقش رسانهها پرداخت و گفت: موضوع غافلگیری در جنگها از مباحث بسیار مهم است. در پاسخ به پرسش درباره غافلگیری اخیر باید گفت که این پدیده مختص به ایران نیست و حتی قدرتهای بزرگی نیز دچار آن میشوند. تاریخ به ما آموخته است که غفلت از تحولات منطقهای میتواند پیامدهای سنگینی داشته باشد. اگر در سوریه مداخله نمیکردیم، امروز با تهدیدات بسیار بزرگتری روبهرو بودیم. همین منطق درباره فلسطین نیز صادق است. مبارزه برای آزادی فلسطین تنها یک انتخاب ایدئولوژیک نیست، بلکه ضرورتی استراتژیک برای امنیت ملی ما محسوب میشود.
وی افزود: در فضای رسانهای امروز، هوشیاری و تحلیل دقیق رویدادها ضروری است. باید با شناخت کامل از مکانیسمهای رسانههای بینالمللی، ضمن حفظ مواضع اصولی خود، در عرصه رسانهای جهانی نیز فعالانه حاضر شویم.
روایتهای انسانی غایب در رسانه ملی
نفیسه زارعکهن، کارشناس رسانه در ادامه این نشست با اشاره به ضرورت پژوهش درباره
روایتسازی رسانههای داخلی و عملکرد آنها در شرایط بحران گفت: جنگ دوازدهروزه، با تمام ابعاد پیچیده خود، نیازمند تحلیلی جامع است؛ نه تنها از منظر نظامی، بلکه از دیدگاه رسانهای. عملکرد رسانههای داخلی در این برهه را میتوان به دو بخش اصلی پیش از آتشبس و پس از آن تقسیم کرد. نکته حائز اهمیت این است که جنگ رسانهای کماکان ادامه دارد و رسانهها نقشی محوری در پیشبرد این نبرد ایفا میکنند.
وی با اشاره به نقاط قوت رسانههای داخلی افزود: صداوسیما در جریان این بحران، اقداماتی مثبت داشت که از جمله میتوان به اطلاعرسانی سریع و بهموقع، انتشار منظم و شفاف مواضع رسمی حاکمیت و بیانیههای دولتی، نمایش اقتدار ملی با پرهیز از افشای اطلاعات محرمانه و تلاش برای ایجاد امیدواری و تقویت روحیه عمومی اشاره کرد. همچنین رسانههای داخلی دارای نقاط ضعف هم بودند، درواقع عملکرد صداوسیما با کاستیهایی نیز همراه بود که روایتهای اغراقآمیز و بزرگنمایی رویدادها که در عصر فناوری، به سرعت از سوی مخاطبان شناسایی و به کاهش اعتماد عمومی منجر شد. تحلیلهای سطحی و عدم ارائه اطلاعات راهبردی کاربردی به مردم در شرایط بحرانی نیز مشهود بود و تکیه بر کلیشههای رسانهای دوران جنگ ایران و عراق، که با نیازهای امروز جامعه همخوانی نداشت. همچنین ضعف در تنوع روایتها و تمرکز بیش از حد بر روایت رسمی که باعث از دست رفتن فرصتهای ارتباطی با طیف گستردهتری از مخاطبان شد.
وی با اشاره به روایتهای انسانی به غایب بزرگ در این جنگ بیان کرد: در مقابل، رسانههای مقابل با هوشمندی به روایتسازی انسانی پرداختند؛ با تمرکز بر تلفات غیر نظامی، آسیبدیدگان و صحنههای احساسی که تأثیر عمیقی بر افکار عمومی جهانی گذاشت. متأسفانه این نوع روایتها در رسانههای داخلی یا غایب بودند یا با تأخیر و کمرنگی منتشر شدند. برخی رسانههای اصلاحطلب و حتی بخشی از رسانههای دولتی (مانند روزنامههای اطلاعات و ایران) تلاش کردند با رویکردی متعادلتر، هم روایت رسمی را منتقل کنند و هم به ابعاد انسانی بحران بپردازند. اما به دلیل محدودیتهای ساختاری، این تلاشها نتوانست به نتیجه مطلوب برسد.
زارعکهن ادامه داد: رسانههای منطقهای در هماهنگی با گفتمان کلان نظام، نسبتاً موفق عمل کردند و در تثبیت بازدارندگی نقش داشتند. رسانههای مکتوب نیز تا حدی توانستند پوشش مناسبی ارائه دهند. نمادسازی و زمانبندی مناسب از دیگر نقاط قوت رسانهها بود، هرچند استفاده ناقص از ظرفیتهای موجود مشهود است. یکی از کاستیهای اصلی، عدم جذب مخاطبان میانهرو بود که ممکن بود به سمت رسانههای رقیب گرایش پیدا کنند. همچنین، کمبود محتوای هدفمند برای مخاطبان بینالمللی باعث شد روایت ایران به درستی در عرصه جهانی منتقل نشود.
وی تأکید کرد: در شرایطی که روایتسازی بخشی جداییناپذیر از نبرد رسانهای است، ضروری است با برنامهریزی استراتژیک، روایتهای دقیق، مستند و انسانی تولید شود. عدم توجه به این امر نه تنها به اعتماد عمومی لطمه زده، بلکه باعث شده تصویر واقعی ایران در عرصه جهانی کمرنگ شود. پیروز نهایی کسی است که بتواند واقعیت را به شکلی مستند، انسانی و هوشمندانه روایت کند و امید است با درسگیری از نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت، رسانههای داخلی در آینده عملکردی مؤثرتر داشته باشند.
انتهای پیام