حماسه عاشورا از جمله وقایعی است که در طول قرنها، الهامبخش هنرها و بهویژه نمایشهای آیینی بوده است. پیوندی که میان این واقعه با هنرهای نمایشی شکل گرفته، نهتنها محصول دغدغههای هنرمندان متعهد، بلکه نتیجه نوعی دریافت درونی از حقیقت عاشورا و نقش آن در تکوین هویت دینی و فرهنگی جامعه ایرانی است. محمدعلی دشتگلی، کارشناس باسابقه نمایشهای آیینی و مذهبی، بر این باور است که عاشورا صرفاً یک موضوع نیست، بلکه یک خاستگاه اندیشه و عاطفه برای خلق اثر هنری اصیل به شمار میآید.
به اعتقاد وی، ظرفیتهای دراماتیک عاشورا منحصر به فرد است و هرگز تمامشدنی نیست. آنچه این رویداد را دراماتیک کرده، نه صرفاً حزن و اندوه، بلکه حرکت هدفمند و آگاهانه یک انسان بزرگ با تمام ابعاد انسانی و الهیاش است. همین ویژگی، امکان پرداختن به عاشورا را در قالبهای متنوع هنری فراهم کرده و به نمایش آیینی، مجال رشد و تحول بخشیده است.
دشتگلی تأکید دارد که نمایشهای آئینی در ایران، نه تنها روایتگر یک تاریخ مقدس، بلکه بازتابدهنده دغدغههای انسان معاصر نیز هستند. این آثار میتوانند بهواسطه عنصر همذاتپنداری، مخاطب را از حالت انفعال خارج کرده و به کنشگر اجتماعی و اخلاقی بدل کنند؛ اما لازمه تحقق این امر، شناخت عمیق هنرمند از مضامین و ابعاد مختلف عاشورا و همچنین آگاهی از زبان امروز هنر است.
این کارشناس نمایشهای مذهبی، نسبت به سطحینگری و کلیشهسازی در برخی آثار هشدار میدهد. به باور وی عاشورا نباید به یک مضمون تکراری و بیرمق در هنر تبدیل شود. بلکه نیاز است هنرمند با فهم درست از مفهوم حماسه، ایمان، خانواده، غربت و ایثار، شخصیتهایی خلق کند که بهجای شعارزدگی، عمق معنایی داشته باشند و بتوانند مخاطب را درگیر کنند.
ایکنا، پیرامون جایگاه عاشورا در هنر نمایش، ضرورت بازآفرینی رویدادهای مذهبی در قالبهای دراماتیک و ظرفیتهای نمایشی حماسه کربلا، با محمدعلی دشتگلی گفتوگویی انجام داده است که در ادامه با آن همراه میشویم.
ایکنا - ظرفیتهای دراماتیک عاشورا چیست و چه مؤلفههایی باعث شده تا این واقعه، یکی از غنیترین منابع برای تولید آثار نمایشی باشد؟
عاشورا از غنیترین منابع دراماتیک برای هنر نمایش است؛ چراکه ذات هنرهای نمایشی در آیینها، مناسک و روایتهای حماسی ریشه دارد. عاشورا در خود حاوی ترکیبی از حماسه، معنا، کنش و حرکت است که به شکل طبیعی با اصول تئاتر همخوانی دارد. وقتی در تئاتر از مفاهیمی چون دیالوگ، دیالکتیک و جنبش سخن میگوییم، تمام این مفاهیم را در واقعه عاشورا میتوان بهصورت عینی مشاهده کرد. این واقعه نه تنها یک رخداد تاریخی بلکه یک اثر کامل نمایشی است که از آغاز تا پایان، ساختاری کاملاً دراماتیک دارد. آغاز داستان با دعوت و هشدارهاست، نقطه اوج آن در صحنه کربلا شکل میگیرد و در نهایت به شهادت و پیامرسانی منتهی میشود. چنین روندی دقیقاً همان ساختاری است که برای یک نمایش کلاسیک یا مدرن انتظار میرود. عاشورا همه آن چیزی را که تئاتر برای تأثیرگذاری نیاز دارد، در خود دارد؛ از تعارض و کشمکش گرفته تا قهرمانسازی، تحول شخصیت و پیامپردازی.
ایکنا - نمایشهای آیینی، بهویژه تعزیه و شبیهخوانی، تا چه اندازه توانستهاند این ظرفیتهای درونی عاشورا را به شکلی هنرمندانه به تصویر بکشند؟
تعزیه و شبیهخوانی از مهمترین قالبهای نمایش آیینی هستند که توانستهاند تا حد زیادی عمق واقعه عاشورا را به زبان هنر بیان کنند. بهلحاظ تاریخی، برخی معتقدند تعزیه از دوران ابنبابویه تاکنون در میان مسلمانان رواج داشته و حتی برخی ریشههای آن را در سوگنامههای ایرانی مانند سوگ سیاوش میدانند که قدمتی بیش از سه هزار سال دارد. اما آنچه تعزیه عاشورایی را متمایز میکند، اتصال عاطفی و اعتقادی آن با مخاطب است. عاشورا با خون و روح مسلمانان آمیخته شده و همین مسئله باعث شده که تعزیه، تنها یک هنر نمایشی نباشد بلکه نوعی آیین مذهبی باشد که با اعتقادات مخاطب گره خورده است.
در تعزیه، لحظهبهلحظه از حادثه کربلا، بهمثابه لحظاتی نمایشی و دراماتیک به صحنه آورده میشود. رشادتها، رادمردیها، شهادتطلبی، وفاداری و همه مفاهیمی که در عاشورا وجود دارد، در این نوع نمایشها بازآفرینی میشود. شاید رمز بقای نمایش ایرانی در تداوم همین آیینهای نمایشی باشد. مخاطب در مواجهه با این صحنهها نهتنها یک روایت تاریخی را تماشا میکند بلکه در آن شریک میشود، همزادپنداری میکند و گاه با بغض و اشک به مشارکت در واقعه میرسد. اینجاست که نمایش آیینی نهتنها در انتقال محتوا موفق بوده بلکه در تداوم ارتباط بین نسلها با حقیقت عاشورا نقش اساسی داشته است.
ایکنا - مفاهیمی چون ظلمستیزی، حقطلبی، ایثار و وفاداری که در عاشورا موج میزند، چگونه میتوانند در ساختار درام معاصر گنجانده شوند، بدون آنکه اصالت آیینی اثر از بین برود؟
مفاهیمی چون ظلمستیزی، حقطلبی و ایثار به خودی خود درونمایههایی جهانی، انسانی و همگانی هستند. در ساختار درام معاصر ما همواره بهدنبال خلق تعارض، کشمکش و قهرمانی هستیم که مخاطب با او همذاتپنداری کند. عاشورا دقیقاً بستر همین ساختارها را فراهم کرده است.
از منظر ارسطویی هر نمایش خوب نیاز به آغاز، نقطه اوج، تعارض و فرود دارد. عاشورا همه این مراحل را به دقیقترین شکل در خود دارد. رشادتها، ایثارگریها، صحنههای جانفشانی و در نهایت، پیامآوری و تداوم مسیر همگی در دل یک واقعه واحد گرد آمدهاند. درام معاصر اگر بخواهد از این مفاهیم بهره ببرد باید به جای روایت مستقیم و خطی با ساختاری هنرمندانه به بازتاب درونی این مفاهیم بپردازد. این یعنی نمایشنامهنویس یا کارگردان باید بتواند به لایههای عمیقتری از ماجرا ورود کند؛ جایی که شخصیتها نه فقط با شمشیر، بلکه با باور، ایستادگی و انتخاب وارد میدان میشوند.
از سوی دیگر، حفظ اصالت آیینی بهمعنای پایبندی صرف به شکلهای سنتی نیست بلکه منظور، وفاداری به جوهره معنوی و ارزشی ماجراست. میتوان با زبان امروزی، ساختارهای نمایشی مدرن و ابزارهای تازه تکنیکی، مفاهیم عاشورا را روایت کرد به شرطی که عمق ماجرا و روح آن، تحریف یا سطحیسازی نشود.
ایکنا - جایگاه مخاطب امروز در مواجهه با نمایش عاشورایی چیست؟ آیا میتوان همچنان با ابزارهای سنتی او را تحتتأثیر قرار داد یا نیاز به بازخوانی و بازآفرینی در شیوه روایت داریم؟
مخاطب امروز با آنکه در عصر سرعت، تصویر و تغییرات تکنولوژیک زندگی میکند اما همچنان از نظر عاطفی و انسانی بهویژه در مواجهه با ظلم و نابرابری، واکنش درونی و حقیقی نشان میدهد. این ویژگی ذاتی بشر است که با حق و عدالت احساس پیوند کند. از اینرو، مفاهیم عاشورا نهتنها تاریخمصرف ندارند، بلکه قابلیت احیا در هر زمان و نسل را دارا هستند.
اما مسئله اینجاست که فرم بیان این مفاهیم باید بهروز شود. استفاده صرف از قالبهای سنتی، بدون نوآوری، ممکن است نتواند با همه گروههای مخاطب ارتباط مؤثر برقرار کند. البته این به معنای حذف سنت نیست، بلکه باید از سنت بهمثابه گنجینهای بهره گرفت که نیازمند بازگشایی و بازتعریف است. در حقیقت باید بتوانیم با زبان هنر امروز با فناوریهای روز با روایتهای چندلایه و شخصیتپردازی عمیق، همان پیامهای جاودانه را به مخاطب منتقل کنیم.
واقعه عاشورا ذاتاً یک روایت دراماتیک کامل است؛ نه فقط از منظر شکل ظاهری روایت بلکه از حیث محتوا، شخصیتها، تضادها و تحولات. هر بخش از این واقعه خود یک صحنه دراماتیک مستقل است
این نوع بازآفرینی، نهتنها اصالت را تهدید نمیکند بلکه آن را به نسلی جدید منتقل میکند. مخاطب امروز با وجود تفاوتهای ذهنی و رسانهای، همچنان به دنبال حقیقت، فداکاری و قهرمانی است. اگر این مفاهیم بهدرستی روایت شوند، همچون گذشته تأثیرگذار خواهند بود و نمایش عاشورایی همچنان جایگاه خود را در قلب مخاطب حفظ خواهد کرد.
مخاطب نه تنها نقش مصرفکننده که نقشآفرین اصلی نمایش است اما متأسفانه در شرایط امروز جامعه که دغدغههای اقتصادی، فشارهای روانی و دوری از معنویت روزبهروز افزایش مییابد، مخاطب ما کمتر میتواند با محتوای عمیق معنوی پیوند برقرار کند. اگر زندگی انسانیتر، آرامتر و معنویتری وجود داشت، بیتردید ارتباط مخاطب با نمایشهای عاشورایی نیز عمیقتر و خالصتر میبود. با این حال، هنوز هم فطرت خداجوی انسان، راه ارتباط با چنین آثاری را باز نگه میدارد.
با توجه به فطرت خداجوی انسان، نمایش عاشورایی چگونه میتواند پل ارتباطی میان مفاهیم دینی و مخاطب معاصر باشد؟
مخاطب ما، پیش از آنکه یک تماشاگر صرف باشد، انسانی برخوردار از فطرتی خداجو است؛ فطرتی که بهطور طبیعی او را به سوی عدالت، آزادگی و مفاهیم والا سوق میدهد. به همین دلیل است که واقعه عاشورا بهواسطه غنای معنوی و انسانی خود، ظرفیت آن را دارد که در هر زمان و برای هر انسانی قابل درک و پذیرش باشد. این حادثه نهتنها متعلق به یک قوم یا مذهب خاص نیست، بلکه با وجدان و روح بشر در هر زمان و مکانی سخن میگوید.
وقتی هنر نمایش با چنین سرمایهای مواجه میشود، میتواند از عاشورا بهعنوان منبعی زلال و انسانی بهره بگیرد تا مخاطب را به بازاندیشی در مفاهیم هستیشناسانه و اخلاقی سوق دهد. هنر در اینجا صرفاً واسطه نیست؛ بلکه زبان جدیدی است برای ترجمه حقیقت. مخاطب وقتی با یک اثر نمایشی مواجه میشود که بهدرستی مفاهیم عاشورا را بازتاب میدهد، نهتنها از نظر ذهنی بلکه از نظر روحی و قلبی نیز به آن متصل میشود. اینجاست که تئاتر، آیین و فطرت به نقطهای مشترک میرسند.
ایکنا - بهروزرسانی ساختارهای نمایشی آیینی تا چه اندازه میتواند در انتقال مؤثرتر پیام عاشورا نقشآفرین باشد و این نوسازی باید دارای چه ویژگیهایی باشد تا به اصالت اثر لطمه نزند؟
در دنیای امروز که انسان با موج عظیمی از اطلاعات، فناوری و تنوع رسانهای مواجه است طبیعی است که شیوههای سنتی اگر بدون بازنگری باقی بمانند، بهتنهایی نتوانند بار انتقال پیام را بر دوش بکشند. بههمین دلیل بهروزرسانی ساختارهای نمایشی آیینی ضرورتی انکارناپذیر است؛ البته به شرطی که این نوسازی منجر به گسست از اصالت نشود.
ویژگی مهم این نوسازی، توجه به فرم، زبان و ابزار روایت است بدون آنکه محتوا یا جوهره ماجرا تحریف شود. باید از تکنولوژی، موسیقی مدرن، طراحی صحنه خلاقانه و روایتهای بینارشتهای استفاده کرد اما نه به قیمت از بین بردن روح اثر. برای مثال، میتوان یک تعزیه یا نمایش عاشورایی را با زبان روز بازآفرینی کرد اما در عین حال، شجاعت، ایثار، ولایتمداری و مبارزه با ظلم را همچنان به عنوان محور نگه داشت. مخاطب امروز طالب معناست؛ اگر این معنا بهدرستی و با زبان خودش منتقل شود، هم اصالت حفظ شده و هم تأثیرگذاری افزایش مییابد.
ایکنا ـ دراماتیک بودن واقعه عاشورا تا چه میزان میتواند به ساختار کلاسیک نمایشهای آیینی ایرانی کمک کند؟
واقعه عاشورا ذاتاً یک روایت دراماتیک کامل است؛ نه فقط از منظر شکل ظاهری روایت بلکه از حیث محتوا، شخصیتها، تضادها و تحولات. هر بخش از این واقعه خود یک صحنه دراماتیک مستقل است. زمانی که میگوییم عاشورا به نمایش کمک میکند، یعنی اینکه این واقعه از ابتدا تا انتهای خود، دارای همه عناصر یک نمایش کلاسیک است. از سوی دیگر مقایسه عاشورا با اتفاقات معاصر نیز نشان میدهد که همچنان این الگو زنده و کاربردی است. برای نمونه در ماجرای اخیر جنگ ۱۲ روزه با رژیم صهیونیستی، شهادتطلبی، مقاومت، مظلومیت و شرافت دوباره زنده شدهاند. در چنین لحظاتی است که مخاطب امروز میتواند بین وقایع تاریخی چون عاشورا و رخدادهای معاصر پیوندی عاطفی و فکری برقرار کند. این همان قدرت بیبدیل درام عاشورا در همراهسازی مخاطب است.
ایکنا - چه تفاوتی میان بهرهگیری از روایت عاشورا در تعزیه و بازتاب آن در نمایشهای مدرن یا تلفیقی وجود دارد؟
تعزیه از نظر ساختار و محتوا، یک نمایش آیینی با ریشههایی عمیق در تاریخ و فرهنگ مردم ایران است. در تعزیه، عنصر آیین بر عنصر تکنیک برتری دارد؛ یعنی اساس آن، مشارکت عاطفی، همذاتپنداری جمعی و انتقال تجربه از نسلی به نسل دیگر است. تعزیه بهواسطه حضور مستقیم تماشاگر، موسیقی سنتی، لباسها و روایت شفاهی، یک فضای آیینی - هنری منحصر بهفرد خلق میکند؛ اما نمایشهای مدرن یا تلفیقی، گرچه ممکن است از همان روایت عاشورا الهام بگیرند اما با زبانی متفاوت و شیوهای ساختارمندتر، به بیان آن میپردازند. در اینگونه آثار، گاه از نشانهگذاری مدرن، فرمهای بصری پیچیده و شخصیتپردازی چندوجهی استفاده میشود. با این حال، ریشه هر دو در یک اصل است: آیین و مناسک. حتی در نمایش مدرن نیز، اگر به عمق برسیم متوجه میشویم که منبع الهام، همان مفاهیم جاودانهای است که در تعزیه نیز یافت میشود. هنر نمایش چه در قالب سنتی و چه در شکل مدرن در نهایت به همان سرچشمه متصل است: فطرت، دین و معنا.
ایکنا - شخصیتپردازی در آثار عاشورایی و آیینی با چه چالشهایی برای نویسنده و کارگردان همراه است؟
شخصیتهای عاشورایی چه مثبت و چه منفی، همه برخوردار از عمق معنوی و فراز و فرودهای پیچیدهای هستند که بازتاب دقیق آنها در اثر نمایشی نیازمند مهارت و شناختی عمیق است. چالش نخست، تقدس شخصیتهاست. بسیاری از آنها شخصیتهایی هستند که در باور عمومی جایگاه ویژهای دارند، لذا نویسنده و کارگردان باید با احتیاط کامل، در عین وفاداری به واقعیت از تحریف یا سطحیسازی بپرهیزند.
دومین چالش، تبدیل این شخصیتها به کاراکترهای زنده و باورپذیر در اثر دراماتیک است. مخاطب امروز انتظار دارد شخصیتها را نه فقط در مقام اسطوره، بلکه بهعنوان انسانهایی با انتخاب، تردید ایمان و کنش ببیند. یعنی باید هم عظمت را نشان داد و هم انسانیت را. همین تلفیق، نقطه قوت و در عین حال، دشوارترین مرحله در آفرینش یک نمایش عاشورایی است. این چالش اگر به درستی مدیریت شود، میتواند به خلق آثاری منتهی شود که هم مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد و هم شأن شخصیتها حفظ شود.
باید از افراط و غلو پرهیز کنیم. اگر تنها بر جنبههای احساسی مانند تشنگی یا مظلومیت تمرکز شود و سایر ابعاد انسانی و قهرمانانه این شخصیتها نادیده گرفته شود، اثر نمایشی ضعیف میشود. ما باید شخصیتهایی را خلق کنیم که هم قابلباور باشند هم تأثیرگذار و هم در دل خود پیامهایی عمیق را حمل کنند.
ایکنا - نمایش آیینی چه ظرفیتهایی برای طرح دغدغههای امروز جامعه دارد؟
نمایش آیینی برخاسته از فطرت انسانی و ریشهدار در فرهنگ دینی ماست. اگر بخواهیم آن را فقط متعلق به گذشته بدانیم در حق آن کملطفی کردهایم؛ چراکه در هر عصر و زمانی، دغدغههای انسان از جنس عدالت، معنویت، آزادی و حقیقت است؛ دغدغههایی که در نمایشهای آیینی، بهویژه عاشورایی، بهوضوح طرح میشوند.
در عصر ما که انسانها با بحران معنا، شکافهای اخلاقی و چالشهای هویتی دستوپنجه نرم میکنند، نمایش آیینی میتواند تماشاگر را به بازاندیشی و تعمق دعوت کند. این نوع نمایش با اتصال انسان به فطرت الهیاش، راهی برای مواجهه با بحرانهای شخصی و اجتماعی فراهم میآورد. به همین دلیل نه تنها ظرفیت دارد بلکه ضرورتی برای امروز ما محسوب میشود.
ایکنا - چه تفاوتی میان هنرپردازی تعزیه و سایر نمایشهای مذهبی با محوریت عاشورا وجود دارد؟
دراماتولوژی تعزیه بر پایه سادگی، مشارکت مخاطب و بازنمایی آیینی بنا شده است. در تعزیه، تماشاگر نه فقط بیننده، بلکه جزئی از مراسم است. این نمایش بیشتر بر القای احساس، مشارکت ذهنی و عاطفی و انتقال مفاهیم از طریق آیین تمرکز دارد؛ اما سایر نمایشهای مذهبی ممکن است از منظر ساختار، پیچیدگی در روایت، استفاده از چندلایهسازی و تحلیل روانی شخصیتها، تفاوت داشته باشند.
در هر عصر و زمانی، دغدغههای انسان از جنس عدالت، معنویت، آزادی و حقیقت است؛ دغدغههایی که در نمایشهای آیینی، بهویژه عاشورایی، بهوضوح طرح میشوند
در تعزیه، روایت مستقیم و عاطفی است؛ شخصیتها بهوضوح خوب یا بد هستند اما در درام مذهبی مدرن، گاه از ابهام، تضادهای درونی و تکنیکهای پیچیدهتری استفاده میشود. با این حال، نقطه مشترک هر دو، وفاداری به محتوا و مفاهیم عاشورا است. تفاوت تنها در زبان و فرم است نه در پیام.
مخاطب امروز، به دلیل تغییرات گسترده در زندگی روزمره، صنعتیشدن جامعه و انبوهی از اطلاعات که دائماً در معرض آن قرار دارد، نیازمند شیوههایی نوین برای ارتباط با مفاهیم سنتی است. هرچند ریشههای عاشورا با فطرت انسان گره خورده، اما شیوه ارائه این مفاهیم باید بهروز شود. استفاده از زبان دراماتیکتر و ابزارهای مدرن هنری میتواند به برقراری ارتباط بهتر کمک کند، البته مشروط به آنکه به جوهر معنوی و اصالت محتوا آسیب نزند.
بیتردید نوسازی ساختارها اگر با درک صحیح از ماهیت عاشورا و نمایش آیینی همراه باشد، میتواند به تعمیق تأثیرگذاری بینجامد. این روزآمدسازی باید با پرهیز از افراط، تحریف یا انحراف همراه باشد. ساختار عاشورا خود دارای بار دراماتیک بسیار قدرتمندی است که اگر بهدرستی فهم و بهرهبرداری شود حتی در قالبهای مدرن نیز میتواند مخاطب را درگیر کند. مهم آن است که فرم جدید در خدمت محتوا باشد نه آنکه محتوا را قربانی جذابیتهای سطحی یا تکنیکی کند.
ایکنا - چه تفاوتی میان بازتاب عاشورا در تعزیه سنتی با نمایشهای مدرن یا تلفیقی وجود دارد؟
هرچند تعزیه یک گونه کلاسیک از نمایش مذهبی است، اما ماهیت آن همچنان زنده و پویاست. از سوی دیگر، نمایشهای مدرن یا تلفیقی تلاش کردهاند از ابزارهای نو بهره بگیرند اما واقعیت آن است که تمامی این شکلها در نهایت به آیین و مناسک بازمیگردند. حتی در مدرنترین قالبها، ساختار نمایشنامه و درام همچنان مبتنی بر آغاز، کشمکش، نقطه اوج و نتیجهگیری است، همانگونه که در تعزیه نیز دیده میشود. تفاوت شاید در زبان و ابزار باشد، اما جوهره یکی است: روایت یک حقیقت انسانی و الهی.
ایکنا - آیا نمایش آیینی تنها به انتقال پیام معنوی محدود میشود یا میتواند دارای جنبههای انتقادی و پرسشبرانگیز نیز باشد؟
قطعاً نمایش آیینی میتواند و باید دارای جنبههای انتقادی نیز باشد. نمایش چه مذهبی باشد و چه نباشد، باید در دل خود روشنگری و آگاهیبخشی داشته باشد. اتفاقاً پیامهای معنوی زمانی مؤثرتر هستند که همراه با تحلیل، نقد و بازاندیشی اجتماعی باشند. با استفاده درست از ساختار درام و ایجاد کشمکشهای معنادار، میتوان حتی در دل آیین، مخاطب را به تأمل واداشت. در غیر این صورت، نمایش به صرف یک تکرار صرفاً احساسی بدل خواهد شد.
ایکنا - در پایان، تحولات اخیر در زبان و ساختار نمایشهای مذهبی را چگونه ارزیابی میکنید؟
تحول در ذات خود میتواند مثبت باشد. اما متأسفانه در برخی موارد، این تحولات به تحریف یا انحراف منتهی شدهاند. گاهی صرفاً برای جلب توجه مخاطب یا جذابکردن صحنه از فرمهایی استفاده میشود که با روح آیین و اصالت محتوا در تضاد است. این آسیبها اگر جدی گرفته نشوند، میتوانند پیوند عمیق تئاتر با معنویت و تاریخ را تضعیف کنند. بنابراین، تحول باید با تعقل، شناخت و وفاداری به مبانی اصیل صورت گیرد.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام