کد خبر: 4295518
تاریخ انتشار : ۰۲ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۰:۳۰
یادداشت

خدا منتظر ماست

اگر انسان قرآن را با دلش بخواند، نه با زبان، احساس می‌کند با کسی حرف می‌زند که او را بهتر از خودش می‌شناسد و از تو فقط یک چیز می‌خواهد: نه عبادت از روی ترس، نه اطاعت از روی اجبار؛ فقط او را بخوان، او را ببین و به او دل ببند.

مصطفی شاه‌رضایی استاد تمام دانشگاه علوم پزشکی ارتشمصطفی شاه‌رضایی، استاد تمام دانشگاه علوم پزشکی ارتش طی یادداشتی که در اختیار خبرگزاری ایکنا قرار داده، به تشریح تفاوت قرائت قرآن با زبان و دل پرداخته و نکات مهمی از مفاهیم کلام الهی را یادآور شده است که  در ادامه این یادداشت را با هم می‌خوانیم.

«اگر انسان قرآن را با دلش بخواند، نه با زبان، احساس می‌کند با کسی حرف می‌زند که او را بهتر از خودش می‌شناسد. کسی که نه‌تنها فرمان نمی‌دهد، بلکه دعوت می‌کند. کسی که نمی‌خواهد بترساند، بلکه می‌خواهد آرام کند. در هیچ‌کجای کلام خداوند، بوی خودخواهی نمی‌آید. هرجا حرفی هست، برآمده از مهر است. هرجا فرمانی هست، برآمده از حکمت. مثل پدری دلسوز، مثل مادری مهربان، اما با عظمت آسمان و ستارگان.

وقتی درباره روزه سخن می‌گوید، همان‌جا می‌فرماید: «يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ؛ خدا برای شما آسانی می‌خواهد، نه سختی». (بقره، ۱۸۵)

اگر مریضی، اگر مسافری، لازم نیست روزه بگیری. سپس دوباره تأکید می‌کند: لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا؛ هیچ‌کس را جز به اندازه‌ توانش مکلف نمی‌سازد. (بقره، ۲۸۶)

این دین، دینِ رنج نیست؛ دینِ رشد است. خداوند، ما را برای سختی نیافریده، برای شکوفایی آفریده. در همه فرمان‌ها، این اصل دیده می‌شود. حتی در جهاد. اگر بیماری، اگر ناتوانی، اگر تهیدستی، خداوند نه‌تنها بازخواستت نمی‌کند، بلکه اشک‌های دلت را می‌بیند. «تَوَلَّوْا وَأَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا؛ برگشتند، در حالی که چشمان‌شان از اندوه، اشک‌بار بود». (توبه، ۹۲)

حتی اشک دلتنگی‌ات، برایش ارزش دارد. او فقط می‌خواهد که با دلِ سالم، آرام و رها، بندگی کنی؛ نه با ترس، نه با زجر. در خانواده هم همین است. حتی وقتی از شیر دادن مادر سخن می‌گوید، می‌فرماید: «لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ؛ نه مادر باید به زحمت افتد و نه پدر». (بقره، ۲۳۳)

خداوند به تمام نقطه‌های درد و لطافت آگاه است؛ همراه است؛ مهربان است؛ آرام است. وقتی به سوره روم می‌رسی، احساس می‌کنی خدا خود روبه‌روی تو نشسته و با لبخند نعمت‌هایش را برایت می‌شمارد. همسر را آفرید تا آرام شوی: «وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم… أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا؛ از نشانه‌های اوست که برای‌ شما همسرانی از خودتان آفرید، تا نزدشان آرام گیرید». (روم، ۲۱)

میوه‌ها، باران، کوه، دشت، فرزندان، زیبایی‌ها، رنگ‌ها، طعم‌ها … همه را برای تو آفرید. «خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا؛ هر آنچه در زمین است، برای شما آفریدم»(بقره، ۲۹).

اما با این‌همه، از تو فقط یک چیز می‌خواهد: نه عبادت از روی ترس، نه اطاعت از روی اجبار؛ فقط او را بخوان، فقط او را ببین، فقط به او دل ببند… ؛ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ؛ مرا بخوانید، تا اجابت‌تان کنم»(غافر، ۶۰). یعنی من همین‌جا هستم. همیشه بوده‌ام. لب پنجره‌ نشسته‌ام. لب بام این عالم، که اگر نگاه کردی، مرا ببینی. فقط صدایم بزن. اگر اشک داری، با اشک؛ اگر خنده داری، با خنده؛ اگر شکسته‌ای، با صدای تَرَک‌هایت… . اما بخوانم … چون منتظرم… «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ؛ فقط تو را می‌پرستیم و فقط از تو یاری می‌خواهیم». (فاتحه، ۵)

یعنی به در هیچ خانه‌ای نمی‌رویم. نه چون خجالت می‌کشیم، بلکه چون می‌دانیم آن‌ها نمی‌توانند. تو تنها کسی هستی که می‌توانی … .در زندان یوسف، وقتی همه خاموش بودند، او فریاد زد: «ءَأَرْبَابٌۭ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ ٱللَّهُ ٱلْوَٰحِدُ ٱلْقَهَّارُ؛ آیا اربابان پراکنده بهترند یا خدای یکتای قهار؟» (یوسف، ۳۹)

یعنی چرا در خانه‌ این و آن بروی؟ چرا تکیه به بندگانی بزنی که خودشان محتاج‌اند؟ چرا هر روز دستت دراز باشد سوی بی‌دستان؟ خداوند، یکتاست و بی‌نیاز. قهار است، یعنی هر قفلی با او گشوده می‌شود، اما در عین قهاری، مهربان است، نازک‌دل است، عاشق است. او در را باز گذاشته و منتظر توست. نه برای اینکه سربازش باشی، بلکه برای اینکه آرام شوی، برای اینکه خودت شوی، برای اینکه او را صدا بزنی و بدانی که هیچ‌کس مثل او، نمی‌فهمد، نمی‌بخشد، نمی‌ماند… .

همه نعمت‌ها را داده، تا طعم زندگی را بچشی، اما پشت آن لذت، چهره‌ای هست که می‌خواهد دیده شود و وقتی تو صدایش بزنی، او تنها جوابت را نمی‌دهد، بلکه تو را در آغوش می‌گیرد. او فقط جواب نمی‌دهد، او پاسخ می‌شود. پاسخِ تمام بی‌قراری‌ها؛ تمام گم‌شدگی‌ها. تمام سؤال‌هایی که با اشک از خودت می‌پرسی. خداوند همان کسی‌ست که می‌گوید: «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ؛ مرا بخوانید، تا اجابتتان کنم». (غافر، ۶۰)

اما این «اجابت»، فقط جواب نیست؛ «اجابت» یعنی نزدیکی. یعنی دیدن، شنیدن، لمس کردن، یعنی آمدن، نشستن، آغوش. یعنی… او از تخت پادشاهی پایین می‌آید و در دل تو می‌نشیند. آنجا که فقط صدای توست و لبخند او. تو گفته‌ای: «فقط تو» و او گفته: «من از اول فقط تو را می‌خواستم…». و این، نهایت خوشبختی است. نه به خاطر بهشت، نه به خاطر نعمت، بلکه فقط به خاطر رضوان. وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ؛ خشنودی خدا، بزرگتر از هر چیزی‌ است که در بهشت وجود دارد».(توبه، ۷۲) چون بهشت یعنی خدا و خدا یعنی عشق بی‌انتها و عشق، وقتی راستین باشد، نه جایگزین دارد، نه پایان.

پس اگر امروز دلت لرزید، اگر خواستی از نو شروع کنی، اگر خواستی زندگی کنی، نه مثل قبل، بلکه در آغوش خدا… . فقط بگو: «خدایا، من برگشتم…» و خواهی دید که او، همان‌جا، لب پنجره نشسته بود… از اول. فقط منتظر تو.»

انتهای پیام
captcha