در تاریخ معاصر ایران، عملیات مرصاد به عنوان یکی از مهمترین و قاطعترین عملیاتهای دفاعی کشور ثبت شده است. این نبرد که در پنجم مرداد ۱۳۶۷ و فقط چند روز پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل رخ داد، پاسخ سریع ایران به حمله سازمان مجاهدین خلق از خاک عراق بود. نیروهای این سازمان که با پشتیبانی رژیم صدام حسین تا عمق ۳۰ کیلومتری کرمانشاه پیشروی کرده بودند، با مقاومت جانانه نیروهای مسلح و مردم غیور منطقه مواجه شدند و در کمتر از چند روز به شکستی تاریخی تن دادند.
عملیات مرصاد نه تنها یک پیروزی نظامی، بلکه نمادی از وحدت ملی در برابر خیانت بود. در این نبرد، مردمی که تازه از سالها جنگ تحمیلی فارغ شده بودند، یکبار دیگر به میدان آمدند تا ثابت کنند دفاع از تمامیت ارضی و استقلال کشور، فراتر از هر اختلافی، اولویت نخست آنان است. این عملیات همچنین نشان داد که توطئههای دشمنان ایران، حتی در حساسترین شرایط سیاسی و نظامی با هوشیاری ملت و مسئولان خنثی خواهد شد.
ایکنا به مناسبت سالروز این رویداد سرنوشتساز، گفتوگویی اختصاصی با محمد عسگری، کارگردان فیلم سینمایی «اتاقک گلی» انجام داده است. این فیلم یکی از معدود آثار سینمایی است که با نگاهی عمیق و انسانی به واقعه مرصاد و پیامدهای آن پرداخته است. عسگری در این مصاحبه از انگیزههای خود برای ساخت این فیلم، چالشهای بازسازی تاریخی این رویداد و پیام آن برای نسل جوان سخن گفته است.
«اتاقک گلی» روایتی از رشادتهای سربازان و مردمی است که در برابر تجاوز منافقین ایستادگی کردند. این فیلم با تمرکز بر یک گروه کوچک از رزمندگان لشکر ۲۷ محمد رسولالله(ص)، تلاش کرده است تا فراتر از نگاه نظامی، ابعاد انسانی و اجتماعی این فاجعه را به تصویر بکشد. عسگری در بخشی از این گفتوگو تأکید میکند: «میخواستم تماشاگر بفهمد که چگونه یک کشاورز ساده یا یک جوان معمولی میتواند در لحظهای حساس، قهرمان شود».
در ادامه، مشروح این گفتوگو را میخوانید.
ایکنا - فیلم «اتاقک گلی» به موضوع عملیات مرصاد و رویارویی با سازمان مجاهدین خلق (منافقان) در مرداد ۱۳۶۷ میپردازد. پیش از هر چیز میخواهیم بدانیم چه انگیزهای شما را به سمت ساخت فیلمی با این سوژه سوق داد؟ آیا این انتخاب ناشی از یک دغدغه شخصی یا حرفهای خاص بود یا صرفاً به عنوان یک پیشنهاد کاری به شما ارائه شد و سپس به آن علاقهمند شدید؟
در ابتدا باید بگویم که این پروژه در قالب یک پیشنهاد به من ارائه شد، اما طبیعی است که افراد معمولاً پیشنهادات را بدون ارزیابی رد یا پذیرش نمیکنند. زمانی که این طرح را پذیرفتم، به این معنا بود که نسبت به آن کنجکاو و علاقهمند بودم. پس از شروع پژوهشهای میدانی و مطالعات تاریخی، متوجه شدم که این رویداد عمدتاً در قالب گزارشها، مقالات و مستندات محدود روایت شده و هیچ اثر سینمایی جامعی به آن نپرداخته است. از سوی دیگر، عملیات مرصاد به دلیل زمان وقوع، یعنی در اواخر جنگ تحمیلی از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ اما آنچه بیش از هر چیز مرا به این سوژه جذب کرد، جنبه انسانی و اخلاقی ماجرا بود.
چگونه گروهی که خود را ایرانی میدانند، علیه هموطنان خود دست به سلاح میبرند؟ این تناقض دردناک برای من بهانهای شد تا عمیقتر به این موضوع بپردازم و دریابم چه عوامل تاریخی، اجتماعی و روانشناسی به چنین فاجعهای انجامید. هرچه بیشتر پیش رفتم، اشتیاق من برای ساخت این فیلم افزایش یافت، زیرا احساس کردم روایتی که باید گفته شود، هنوز مغفول مانده است.
ایکنا - چرا با وجود ظرفیتهای دراماتیک بالا در رویدادهایی مانند عملیات مرصاد، سینمای ایران کمتر به آنها پرداخته است؟ آیا این امر ناشی از حساسیتهای سیاسی یا اجتماعی پیرامون موضوع است یا فیلمسازان به دلایل دیگری از چنین سوژههایی دوری میکنند؟
یکی از دلایل اصلی کمتوجهی به این سوژه، ترس از پیچیدگیهای سیاسی و اجتماعی آن است. سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به عنوان یک گروه مسلح که علیه نظام جمهوری اسلامی ایران مبارزه کرد، در میان برخی جوامع خارج از ایران هنوز حامیانی دارد. بنابراین، ممکن است فیلمسازان نگران باشند که پرداختن به این موضوع به نوعی باعث ایجاد محدودیت برای آنها در عرصههای بینالمللی شود. علاوه بر این، در داخل کشور نیز گاهی نگاههای سیاه و سفید وجود دارد که مانع از روایت چندبعدی چنین وقایعی میشود اما سینما باید جسارت مواجهه با تمام زوایای تاریخ را داشته باشد. در طول ساخت «اتاقک گلی» سعی کردم بدون جانبگیری ایدئولوژیک به انسانیت شخصیتها بپردازم. برای مثال نشان دادن اینکه چگونه یک فرد ممکن است تحت تأثیر تبلیغات یا شرایط خاص، به سمت خشونت علیه وطن خود کشیده شود، نیازمند نگاهی عمیق و انسانی است. البته این کار بدون چالش نبود. برخی از منابع اطلاعاتی در دسترس نبودند، یا برخی نهادها محتاطانه برخورد میکردند؛ اما اعتقاد راسخ من به اهمیت این روایت، باعث شد که این موانع را پشت سر بگذارم.
ایکنا - به نگاه انسانی در روایت تاریخ اشاره کردید. برخی ممکن است بپرسند که چرا ژانر جنگ و مقاومت در سینمای ایران به اندازه سینمای جهان مثلاً آثار کلینت ایستوود یا استیون اسپیلبرگ مورد استقبال قرار نمیگیرد. آیا این مسئله به محدودیتهای هنری برمیگردد یا به این دلیل است که جامعه سینمایی ایران بیشتر به سمت فیلمهای اجتماعی گرایش دارد؟ به عبارت دیگر، چرا با وجود نمونههای درخشان مانند آثار «ابراهیم حاتمیکیا» ژانر جنگ نتوانسته جایگاه مستحکمی در سینمای ما پیدا کند؟
متأسفانه در ایران، ژانر جنگ اغلب به عنوان یک «ژانر دولتی» یا تبلیغاتی تلقی میشود، در حالی که در سینمای جهان، این ژانر یکی از غنیترین بسترها برای بررسی مفاهیمی مانند انسانیت، ایثار و تنشهای اخلاقی است. فیلمهایی مانند «نجات سرباز رایان» یا «غلاف تمامفلزی» نه صرفاً برای بزرگداشت جنگ، بلکه برای به چالش کشیدن ذات خشونت و تأثیر آن بر انسانها ساخته شدهاند. در ایران، اما گاهی این ژانر یا در خدمت روایتهای رسمی قرار میگیرد یا به کلی نادیده گرفته میشود.
از سوی دیگر، سینمای اجتماعی در ایران به دلایل مختلف از جمله هزینههای پایینتر تولید و ارتباط مستقیم با دغدغههای روزمره مردم، همواره مورد توجه بوده است. اما این به معنای نفی اهمیت ژانر جنگ نیست. آثار «ابراهیم حاتمیکیا»، «رسول ملاقلیپور» و «احمدرضا درویش» نشان داد که میتوان از دل جنگ، روایتهای جهانی و انسانی استخراج کرد. مشکل اینجاست که گاهی فیلمسازان ما یا از ترس برچسبخوردن، از این فضا دوری میکنند یا نهادهای متولی نگاه حمایتی به تولید چنین آثاری ندارند.
عملیات مرصاد یک رویداد بزرگ با حضور دهها هزار نفر از نیروهای نظامی و مردمی بود؛ اما فیلم سینمایی ظرفیت محدودی دارد و نمیتواند همه این ابعاد را پوشش دهد
سینمای جنگ میتواند همتراز با بهترین آثار جهانی باشد، به شرط آنکه به جای شعارزدگی، بر شخصیتپردازی و روایت چندلایه تمرکز کند. «اتاقک گلی» تلاش کرد تا چنین مسیری را طی کند البته نه به عنوان یک اثر تبلیغاتی، بلکه به عنوان یک داستان انسانی که در بستر جنگ روایت میشود.
ایکنا - عملیات مرصاد به عنوان یکی از سریعترین و قاطعترین پاسخهای نظامی ایران به تهاجم سازمان مجاهدین خلق شناخته میشود. در فیلم «اتاقکی گلی» چقدر به ابعاد تاکتیکی و فرماندهی این نبرد پرداختهاید؟ آیا صرفاً به روایت کلی واقعه اکتفا کردهاید، یا جزئیات استراتژیک عملیات نیز مورد توجه قرار گرفته است؟ همچنین، با توجه به اینکه این عملیات در شرایطی رخ داد که جنگ ایران و عراق به تازگی پایان یافته بود، چگونه توانستید این وضعیت بحرانی و غافلگیرکننده را در فیلم نمایش دهید؟
پرداختن به ابعاد تاکتیکی این عملیات یکی از چالشهای اصلی فیلم بود. در نگاه اول، ممکن است تصور شود که ایران در این عملیات بسیار سریع و قاطع عمل کرد، اما واقعیت این است که شرایط آن زمان بسیار پیچیده بود. جنگ به ظاهر تمام شده بود، قطعنامه ۵۹۸ پذیرفته شده بود و بسیاری از نیروهای رزمنده به خانههای خود بازگشته بودند. در چنین فضایی، حمله منافقین یک غافلگیری استراتژیک محسوب میشد. این گروه سالها برای این عملیات برنامهریزی کرده بود و توانست تا ۳۰ کیلومتری کرمانشاه پیشروی کند. اما همین پیشروی بیمحابا در نهایت به شکست آنان انجامید.
در فیلم، سعی کردم این دوگانگی را نشان دهم. از یک سو، غافلگیری اولیه و هرج و مرج ناشی از حمله و از سوی دیگر، بسیج سریع نیروهای مردمی و نظامی برای مقابله. یکی از صحنههای کلیدی فیلم، نشاندهنده این است که چگونه مردم محلی ابتدا تصور میکردند این نیروها، سربازان ایرانی بازگشته از جبهه هستند، اما به محض فهمیدن حقیقت، به مقابله برخاستند. این بخشی از واقعیت تاریخی است که کمتر به آن پرداخته شده است. همچنین، نقش هوانیروز و سایر یگانهای نظامی در فیلم به تفصیل نمایش داده شده است. از مشاوران نظامی کمک گرفتیم تا صحنههای نبرد را با دقت بازسازی کنیم، اما هدف اصلی، صرفاً نمایش جنگ نبود، بلکه تأکید بر این نکته بود که چگونه یک ملت میتواند در برابر خیانت داخلی بایستد.
ایکنا - به واکنش مردم اشاره کردید. در برخی مستندهای غربی، مجاهدین خلق به عنوان قربانیان این عملیات تصویر شدهاند. آیا «اتاقک گلی» پاسخی به این روایتهای تحریفشده است؟ همچنین، با توجه به حساسیتهای سیاسی پیرامون این موضوع، چگونه موازنه را بین روایت تاریخی و بیطرفی هنری حفظ کردید؟
متأسفانه دستگاههای تبلیغاتی غرب همیشه سعی کردهاند واقعیتها را تحریف کنند. در برخی مستندها، مجاهدین خلق به عنوان «مبارزان آزادی» نمایش داده میشوند در حالی که آنان در این عملیات به روستاهای بیدفاع حمله کردند و غیرنظامیان را قتلعام کردند. در «اتاقکی گلی» مستقیماً به این جنایتها پرداختیم اما فیلم صرفاً یک پاسخ تبلیغاتی نیست. به عنوان فیلمساز، سعی کردم فضایی ایجاد کنم که تماشاگر خودش قضاوت کند. برای مثال، در دیالوگهای فیلم، یکی از شخصیتها میپرسد: «اینان که فارسی حرف میزنند، چرا به هموطنان خود حمله میکنند؟» این پرسش، ذهن مخاطب را درگیر میکند. ما به جای شعار دادن، فاجعه را از نگاه انسانی نشان دادیم.
ایکنا - با توجه به گذشت چند دهه از عملیات مرصاد، چرا بازخوانی این رویداد هنوز اهمیت دارد؟ آیا این فیلم پیامی برای نسل جوان امروز دارد که شاید اطلاعات کمی درباره این واقعه داشته باشند؟
تاریخ هر ملتی، درسهای ارزشمندی برای آینده دارد. عملیات مرصاد فقط یک نبرد نظامی نبود، بلکه آزمونی برای وفاداری ملی بود. در فیلم نشان میدهیم که چگونه برخی افراد با وجود اعتراض به شرایط داخلی کشور، حاضر نشدند به دشمن بپیوندند. این موضوع امروز هم کارکرد دارد. نسل جوان باید بداند که وطنفروشی همیشه در قالب زبان شیرین و شعارهای فریبنده ظاهر میشود. در فیلم، شخصیتی میگوید: «من از وضعیت کشور ناراحتم، اما این به معنای همکاری با دشمن نیست.» این پیام، امروز هم به همان اندازه مهم است.
امیدوارم این فیلم نشان دهد که سینمای جنگ میتواند فراتر از روایتهای کلیشهای باشد. اگر به جای سیاهنمایی یا سفیدنمایی، انسانها را در مرکز داستان قرار دهیم، مخاطب جهانی هم خواهیم داشت. «اتاقکی گلی» یک عاشقانه تراژیک در بستر جنگ است و این ترکیب میتواند الگویی برای آثار آینده باشد.
ایکنا - به موضوع «وطن» به عنوان محور اصلی فیلم اشاره کردید و گفتید که متأسفانه گاهی پرداختن به این مفهوم در سینما و رسانهها با برچسبهای ایدئولوژیک همراه میشود. حتی اشاره داشتید که برخی نهادهای فرهنگی در گذشته نگاهی مشکوک به آثار وطندوستانه داشتهاند. آیا شما در مسیر تولید «اتاقک گلی» با چنین نگاههایی مواجه شدید؟
در سالهای اخیر، گاهی تلاش برای روایت داستانهای وطندوستانه با این سوءتفاهم همراه بوده که گویا سازنده قصد تبلیغ یک جریان سیاسی خاص را دارد. در حالی که «دفاع از وطن» باید فراجناحی باشد. وقتی من از یک کشاورز ساده در تنکابن حرف میزنم که با هلیکوپتر به مقابله با دشمن میرود، این یک الگوی ایرانی است؛ نه لزوماً یک الگوی حکومتی. مشکل اینجاست که برخی ترجیح میدهند شخصیتهای سینمایی یا «ضدنماز» باشند یا «تسبیح به دست» یعنی یا کاملاً سیاه نشان داده شوند یا سفید. اما واقعیت این است که انسانها پیچیدهتر از این حرفها هستند.
در «اتاقکی گلی» سعی کردم شخصیتهایی خلق کنم که اولاً «ایرانی» باشند و ثانیاً «انسان». برای مثال، یکی از شخصیتهای اصلی فیلم، یک رزمنده است که ممکن است در زندگی شخصی خود مشکلاتی داشته باشد، اما وقتی پای وطن به میان میآید، بیتوجه به هرگونه اختلاف فکری، میایستد. خوشبختانه در سالهای اخیر، حتی در نهادهایی مانند حوزه هنری نیز این نگاه در حال تغییر است و متوجه شدهاند که میتوان بدون شعار، از عشق به ایران حرف زد.
ایکنا - در بخشی از صحبتهایتان اشاره کردید که برای بازسازی عملیات مرصاد، با بیش از ۱۸۰ نفر از رزمندگان حاضر در آن عملیات مصاحبه کردهاید. با توجه به گستردگی این نبرد که در آن چندین لشکر و نیروهای مردمی مشارکت داشتند چرا تصمیم گرفتید روایت خود را فقط بر بخشی از نیروهای لشکر ۲۷ محمد رسولالله(ص) متمرکز کنید؟ آیا این انتخاب به دلیل محدودیتهای روایی بود یا هدف خاصی از این تمرکز داشتید؟
متأسفانه در ایران، ژانر جنگ اغلب به عنوان یک «ژانر دولتی» یا تبلیغاتی تلقی میشود، در حالی که در سینمای جهان، این ژانر یکی از غنیترین بسترها برای بررسی مفاهیمی مانند انسانیت، ایثار و تنشهای اخلاقی است
عملیات مرصاد یک رویداد بزرگ بود با حضور دهها هزار نفر از نیروهای نظامی و مردمی. اما فیلم سینمایی ظرفیت محدودی دارد و نمیتواند همه این ابعاد را پوشش دهد. به عمد تصمیم گرفتیم روایت خود را بر یک «دسته» خاص از لشکر ۲۷ متمرکز کنیم، زیرا میخواستیم داستان را از نگاهی انسانی و ملموس پیش ببریم، نه صرفاً یک گزارش نظامی.
رزمندگانی که با آنها مصاحبه کردیم، خاطراتی داشتند که گاهی به اندازه یک فیلم کامل ظرفیت دراماتیک داشتند. مثلاً یکی از آنها تعریف میکرد که چگونه مردم روستاهای اطراف، ابتدا فکر کردند نیروهای منافقین، سربازان ایرانی هستند و به آنها آب و غذا دادند، اما وقتی حقیقت را فهمیدند، همان مردم به مقابله برخاستند؛ این جزئیات است که یک روایت سینمایی را زنده میکند.
ایکنا - اتاقک گلی در فیلم شما به یک نماد تبدیل شده است. آیا این اتاقک را میتوان نمادی از ایران دانست و چرا این فضای خاص را برای روایت داستان انتخاب کردید؟
«اتاقک گلی» در این فیلم قطعاً یک نماد است، اما ترجیح میدهم تفسیر آن را به عهده تماشاگر بگذارم. برای من، این اتاقک میتواند نماد ایران باشد، نماد خانهای باشد که باید از آن دفاع کرد، یا حتی نماد یک امنیت شکننده که به راحتی میتواند فرو بریزد.
عناصری مانند فرش دستباف یا تار و پود نیز به همین نمادگرایی کمک میکنند. فرش ایرانی فقط یک کالا نیست، بلکه محصول هزاران گره است که با عشق زده شده است. دقیقاً مانند این سرزمین که با تمام تنوعهایش، یک پارچه واحد است. در فیلم، وقتی این فرش در اتاقک گلی پهن میشود، میخواهم بگویم که حتی در سختترین شرایط هم میتوان اصالت را حفظ کرد.
ایکنا - در پایان، اگر بخواهید مخاطبان را برای دیدن «اتاقکی گلی» ترغیب کنید، چه میگویید؟ و آیا پیام خاصی برای مسئولان فرهنگی دارید که گاه به ژانرهای خاصی مانند کمدی یا اجتماعی بیشتر توجه میکنند؟
به مخاطبان میگویم: «اتاقکی گلی» فقط یک فیلم درباره جنگ نیست، بلکه درباره انتخابهای دشوار انسانهاست. این فیلم را ببینید تا بدانید چگونه مردم عادی در شرایط غیرعادی، قهرمان میشوند. به مسئولان فرهنگی نیز میگویم: سینما فقط دو ژانر ندارد! ژانر دفاع مقدس و حتی ژانرهای تاریخی میتوانند هم جذاب باشند و هم آموزنده. اجازه دهید مخاطب با تنوع ژانرها آشنا شود. اگر از «اتاقکی گلی» استقبال شود، ثابت میکند که جامعه ما تشنه داستانهای اصیل است؛ داستانهایی که ریشه در خاک این سرزمین دارند.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام