کد خبر: 4296700
تاریخ انتشار : ۰۸ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۴۴
حجت‌الاسلام محسن دریابیگی در گفت‌وگو با ایکنا تبیین کرد

عزاداری با احساس اصیل؛ گریاندن دل‌ بدون خاموشی خرد

مترجم کتاب روشنگری مجالس حسینی با اشاره به مرز میان احساس‌برانگیزی اصیل و احساس‌زدگی آسیب‌زا در عزاداری حسینی، گفت: احساس اصیل در خدمت عقل و آگاهی است، اما احساس‌زدگی عقل را کنار می‌زند و مخاطب را از مسیر رشد حقیقی بازمی‌دارد.

حجت الاسلام محسن دریابیگیمجالس حسینی از دیرباز نقش مهمی در حفظ هویت دینی، تقویت ایمان عمومی و انتقال مفاهیم معرفتی و اخلاقی شیعه ایفا کرده‌اند. اما با تغییرات فرهنگی و اجتماعی در جهان معاصر، ضرورت بازنگری در روش‌ها و محتوای این مجالس بیش از پیش احساس می‌شود. کتاب «روشنگری در مجالس حسینی» نوشته محمدباقر مقدسی و ترجمه حجت‌الاسلام محسن دریابیگی به همین دغدغه می‌پردازد. این کتاب اثری پژوهشی و کاربردی است که تلاش می‌کند اصول و قواعد علمی سخنرانی در این مجالس را تحلیل و تبیین کند. 

کتاب روشنگری مجالس حسینی که حاصل سال‌ها تجربه و تأمل نویسنده‌ در عرصه تبلیغ دینی است، می‌کوشد تا خطی روشن میان شور حسینی و شعور دینی ترسیم کرده و از سطحی‌نگری یا تکرارهای بی‌محتوا در این مجالس فاصله گیرد.  اثر حاضر نه‌تنها یک کتاب نظری، بلکه راهنمایی عملی برای خطیبان، مداحان واعظان و پژوهشگران دینی است تا بتوانند محتوای مجالس عزاداری را با معیارهای عقلانی، تاریخی، معرفتی و اخلاقی بازآفرینی کنند. 

حجت‌الاسلام محسن دریابیگی، نویسنده، مترجم و پژوهشگر دینی در سال ۱۳۵۶ در تهران متولد و از سال ۱۳۷۱ وارد حوزه علمیه تهران شد. یکی از شناخته‌شده‌ترین آثار وی ترجمه کتاب «روشنگری در مجالس حسینی» است، اثری که از سوی محمدباقر مقدسی تألیف شده و دریابیگی آن را به فارسی روان درآورده است. این کتاب به‌عنوان رساله دکتری محمدباقر مقدسی، بیش از چهل سال تجربه علمی و سیر سخنرانی در مجالس عزاداری را با نگاهی نظام‌مند واکاوی می‌کند و قواعد علمی و ویژگی‌های یگانه یک سخنرانی تأثیرگذار در مجالس حسینی را تحلیل می‌کند .

در رابطه با ویژگی‌های روند بررسی منبر تأثیرگذار و مجالس عزاداری سیدالشهدا(ع) در کتاب روشنگری مجالس حسینی به گفت‌وگو با حجت‌الاسلام محسن دریابیگی، مترجم و پژوهشگر این کتاب پرداختیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانیم. 

ضرورت روشنگری آگاهانه و مسئولانه در بستر مجالس و منابر دینی

ایکنا ـ در ترجمه کتاب «روشنگری در مجالس حسینی» به ظرافت‌های فراوانی اشاره کردید. از نگاه شما، امروز چرا بیش از همیشه به منبری روشنگر نیاز داریم؟ 

اکنون در دورانی به سر می‌بریم که دوران رسانه‌ها، جنگ ادراکی و نبرد برای تسلط بر اذهان است. در واقع، رقابتی فراگیر برای تأثیرگذاری بر ذهن‌ها در جریان است؛ به گونه‌ای که هر جریان، گروه یا حزبی می‌کوشد تا ذهن‌های بیشتری را تحت سلطه خود درآورد. در گذشته، در قرآن کریم می‌خواندیم: «كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ؛ هر دسته‌اى به آنچه نزدشان بود دل خوش كردند» اما اکنون وضعیت پیچیده‌تری پیش آمده است. گروه‌ها فقط به دنبال شادی و خرسندی از باورهای خود نیستند، بلکه می‌خواهند دیگران را نیز همچون خود بسازند. حتی اگر از لحاظ جغرافیایی فاصله‌ای میان افراد وجود داشته باشد، تلاش دارند تا ذهن آنان را چنان شکل دهند که به شیوه دلخواه آنان بیندیشد. 

در چنین فضایی، نقش روشنگری بسیار برجسته‌تر می‌شود؛ به‌ویژه برای ما که در یک حکومت مبتنی بر ارزش‌های دینی و انسانی زندگی می‌کنیم. اگر نظام فکری و سیم‌کشی ذهن مخاطب به گونه‌ای دیگر تنظیم شود، طبیعی است که نتیجه آن نیز در مسیری متفاوت خواهد افتاد، مسیری که دیگر به سمت امام حسین(ع)، اهل‌ بیت(ع) یا قرآن منتهی نمی‌شود. امروزه مخاطب دیگر مانند گذشته، خود به‌ خود به سوی دین قدم برنمی‌دارد و پیش از آنکه او به مقصد مطلوب برسد، باید به شبهات، ابهامات و پرسش‌های ذهنی‌اش پاسخ داده شود. لذا در چنین نبرد شناختی، مخاطب باید به آگاهی برسد؛ آگاهی‌ که موجب می‌شود تفاوت میان اندیشه دینی و اندیشه‌ای که به ضرر دین و کشور تمام می‌شود، روشن شود. 

اما سؤال اصلی این است که چه کسی باید این وظیفه را بر عهده گیرد؟ در شرایطی که مردم حتی فرصت پیگیری رسانه‌ها را ندارند و عمده آنچه می‌شنوند، از طریق تلفن همراه یا شبکه‌های مجازی است، دیگر فرصتی برای بررسی و تأمل نمی‌ماند. در این میان، مجالس حسینی نعمتی ارزشمند هستند. به برکت حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) بسیاری از مردم همچنان در این مجالس حضور می‌یابند؛ به‌ویژه مجالسی که به مناسبت درگذشت افراد یا مراسم سوگواری برگزار می‌شوند. اگر این ظرفیت‌ها در اختیار افرادی قرار گیرد که نگاهشان صرفاً تجاری یا کاسب‌کارانه است و دغدغه‌ای برای روشنگری ندارند، در حقیقت فرصت‌سوزی خواهد شد.  متأسفانه، گاه موضوعاتی که باید اصل قضیه تلقی شوند را رها می‌کنیم و به امور فرعی می‌پردازیم. این در حالی است که امروز یکی از اصلی‌ترین ضرورت‌های جامعه ما پرداختن به روشنگری آگاهانه و مسئولانه در بسترهایی همچون مجالس دینی است.  

ایکنا ـ در بخشی از کتاب آمده که منبر نباید صرفا بازتولید احساسات باشد. مرز میان «احساس‌برانگیزی اصیل» و «احساس‌زدگی آسیب‌زا» از نظر شما کجاست؟

این پرسش از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است؛ چراکه نقطه تمایز میان دو نوع رویکرد در منبر و سخنرانی دینی را روشن می‌کند. احساس در جای خود نعمتی بزرگ و یکی از قوای بنیادین انسانی است، اما این قوه زمانی ارزشمند و سازنده خواهد بود که «جهت‌دار» باشد و این جهت نیز باید از سوی عقل تأمین شود. اگر احساسات به‌تنهایی فعال شوند و تحت هدایت عقلانیت نباشند، به‌راحتی می‌توانند به بیراهه روند.  در سنت فلسفی، این مسئله به‌زیبایی در کتاب جمهوری افلاطون تشریح شده است. آنجا که روان انسان را به ارابه‌ای تشبیه می‌کند که با دو اسب شهوت و غضب حرکت می‌کند، اما جهت‌دهی آن ارابه تنها زمانی درست خواهد بود که «ارابه‌ران» آن یعنی عقل، هدایت را به‌دست گیرد. در غیر این صورت، اسب‌های شهوت و غضب که نماینده احساسات مهار ناشده‌ هستند، ممکن است ارابه را به دره افکنند. 

در فضای امروز نیز همین مسئله صادق است. اگر احساسات در منبر دینی یا مجالس مذهبی بدون روشنگری عقلی تحریک شوند، کارکرد اصلی خود را از دست می‌دهند. به هیچ‌وجه منکر نقش احساسی در منبر نیستیم، اما تأکید داریم که احساسات باید در خدمت آگاهی قرار گیرند، نه در تقابل با آن. متأسفانه در روندی نگران‌کننده، مشاهده می‌کنیم که گاهی منبر که باید جایگاه روشنگری، تحلیل و تبیین باشد، به مرور در حاشیه قرار گرفته و نقش آن تنها به «مقدمه‌ای برای مداحی» تقلیل یافته است. به بیان دیگر، در برخی مجالس، سخنران صرفا مقدمه‌ای می‌شود برای آنکه زمینه را برای مداح فراهم کند تا او بتواند با ایجاد هیجان‌های آنی، احساسات مخاطب را به اوج برساند. این شیوه گرچه ممکن است ظاهر مجلس را گرم و پرشور کند، اما مخاطب را از درک نیازهای واقعی و مسائل بنیادین دینی محروم می‌‌کند. 

در چنین شرایطی، رضایت مخاطب به‌جای آنکه بر پایه بصیرت و درک عمیق باشد، صرفا بر «لذت لحظه‌ای» و «هیجانات سطحی» استوار می‌شود، یعنی شور و احساساتی که در نهایت تحلیل می‌روند و چیزی برای او باقی نمی‌گذارند. در چنین شرایطی، احساسات «خورده» می‌شوند، به این معنا که به جای آنکه تقویت و تعالی پیدا کنند، مصرف می‌شوند و زودگذر می‌مانند. از سوی دیگر، اگر فضای منبر به تقویت گویندگان دانا، عاقل و تحلیل‌گر نینجامد و صرفا مبتنی بر هیجان‌سازی باشد، در درازمدت خود منبر نیز به تدریج به حاشیه رفته و حذف خواهد شد؛ چراکه عقلانیت جای خود را به احساسات بی‌ریشه داده و غلبه صرف با احساسات، مجالی برای تفکر باقی نمی‌گذارد. بنابراین، مرز میان احساس‌برانگیزی اصیل و احساس‌زدگی آسیب‌زا دقیقا در همین‌جا قرار دارد که احساس اصیل در خدمت عقل و آگاهی است، اما احساس‌زدگی عقل را کنار می‌زند و مخاطب را از مسیر رشد حقیقی بازمی‌دارد.

ایکنا ـ به‌نظر شما، منبر حسینی در عصر رسانه و هیجان، چطور می‌تواند همچنان صدای عقل و فطرت باشد؟

پرسش بسیار مهم و دقیقی مطرح شد. منبر حسینی در دوران معاصر اگر بخواهد همچنان نقش هدایتگر، فطرت‌محور و عقلانی خود را حفظ کند، باید چند ویژگی کلیدی را در گوینده و محتوای خود دارا باشد. نخست آنکه گوینده منبر باید از درک عمیق زمان و زمینه برخوردار باشد. این همان چیزی است که بنده گاهی از آن با تعبیر «چرخ‌گوشت ذهنی» یا «میکسر مفهومی» یاد می‌کنم، البته این تعبیر صرفا به‌عنوان یک تشبیه برای درک بهتر مطلب بیان می‌شود. گوینده باید قادر باشد همزمان چند سطح از اطلاعات همچون فهمی عمیق از منابع اصیل دینی، درک درست از شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور و شناخت نیازها، دغدغه‌ها و وضعیت واقعی مردم در جامعه امروز ایران را در ذهن خود ترکیب کند. 

اگر کسی نداند در چه زمانی، در کجای تاریخ و در چه بستر اجتماعی ایستاده است، هر اندازه هم که مفاهیم ارزشی را با اخلاص منتقل کند، کلام او برای مستمع کارآمد نخواهد بود؛ چراکه انقطاعی میان گفتار او و واقعیت مخاطب وجود خواهد داشت. به‌عبارتی، ارزش‌ها باید از حالت انتزاعی خارج شده و با زندگی واقعی مردم تطبیق داده شوند. این تطبیق همان‌قدر دشوار است که ضروری است  اما خطر بزرگتر از این نیز وجود دارد و آن مداخله‌های ناآگاهانه و کورکورانه در زندگی مردم است. یعنی زمانی که فردی به‌ظاهر دغدغه‌مند، اما بدون تحلیل و اشراف کافی بر دین و واقعیت‌های اجتماعی سخنی را از روی احساسات و شتاب‌زدگی در منبر مطرح می‌کند، در چنین حالتی، به‌جای آنکه منبر روشنگر باشد، ناخواسته موجب اغتشاش در ذهن مخاطب و حتی ایجاد موانع بیشتر در مسیر زندگی دینی او می‌شود.  

امروز در شرایطی زندگی می‌کنیم که احساسات به سرعت تحریک می‌شوند، فضای رسانه‌ای آشفته است و هیجان‌های سطحی به ‌آسانی جای مفاهیم عمیق را می‌گیرند. اگر گوینده منبر نتواند احساسات را در خدمت عقل و فطرت درآورد، نتیجه آن چیزی نخواهد بود جز احساسات کور، یعنی احساساتی که نه آگاهی می‌سازند و نه تصمیم درست تولید می‌کنند و نه به تحول واقعی منجر می‌شوند. در اینجا نقش منبر نه‌فقط در تولید احساسات صحیح، بلکه در هدایت عقلانی احساسات است. یعنی وظیفه دارد شور را به شعور پیوند زند و مردم را در زیست دین‌مدارانه نه دچار تردید و پیچیدگی، بلکه به سمت روشنی و راه‌حل سوق دهد. در غیر این صورت، اگر منبر به‌جای آنکه راهنمای زندگی باشد، تبدیل به مانعی برای آن شود، عملا با هدف و فلسفه وجودی خود در تعارض قرار می‌گیرد و به نوعی نقض غرض اتفاق می‌افتد.  

ضرورت روشنگری آگاهانه و مسئولانه در بستر مجالس و منابر دینی

ایکنا ـ در کتاب به «اخلاص و باور شخصی سخنران» به‌عنوان رکن اثرگذاری اشاره شده است. این ویژگی چطور خود را در لحن و روایت منبر نشان می‌دهد؟

در پاسخ به این پرسش باید گفت که این موضوع به «شاکله» خود فرد بازمی‌گردد و دستیابی به اخلاص و باور شخصی در سخنران مستلزم صرف تلاش و زحمت بسیار است. با این حال، در اینجا بنده برای ساده‌سازی، مفهوم «اخلاص» را معادل با «عشق به هدایت» در نظر می‌گیرم. اگر فردی، اعم از روحانی یا مداح از این عشق فاصله بگیرد، به‌ تدریج بعد معیشتی فعالیت او بر سایر ابعاد غلبه پیدا می‌کند.  

در این حالت، کار وی از یک وظیفه و رسالت معنوی فاصله می‌گیرد و به یک کالای صرف تبدیل می‌شود. در این شرایط است که دیگر مسئله‌ای به ‌نام هدایت و نیاز واقعی جامعه برای او اهمیت نخواهد داشت، بلکه نگاه او معطوف به روابط قدرت، سیاست و ثروت خواهد شد، به این معنا که سمت ‌و سوی فعالیت او را این روابط مشخص می‌کنند نه عشق به هدایت و دغدغه راهبری معنوی جامعه.

ایکنا ـ یکی از محورهای مهم در کتاب، توانایی ارتباط با مخاطب است. شما چه تجربه یا مثال‌هایی از سخنرانانی دارید که در این زمینه الهام‌بخش باشند؟

درک صحیح از مخاطب و فهمیدن اینکه مسئله او در لحظه چیست، یکی از بنیادی‌ترین عناصر در ارتباط مؤثر است. اگر سخنران اعم از گوینده‌ دینی یا هر مبلغ دیگری نتواند وضعیت مخاطب را درک کند، سخن او حتی اگر درست و ارزشمند باشد، شنیده نمی‌شود. برای نمونه، اگر به آثار حافظ یا مولوی نگاه کنیم، درمی‌یابیم که چرا صدای آنان هنوز هم شنیده می‌شود و چرا کلامشان همچنان زنده است. آنچه در سخن آنان ماندگار شده، «امیدبخشی» و «پاسخ به رنج انسانی» است. در واقع، این بزرگان به‌درستی فهمیده‌اند که مخاطبشان چه می‌خواهد و در چه وضعیتی قرار دارد. 

این همان نکته‌ای است که اگر گوینده دینی از آن غفلت کند، مخاطب نه‌تنها ارتباط برقرار نمی‌کند، بلکه کلام او را بی‌اثر تلقی خواهد کرد. متأسفانه در جامعه دینی امروز این آفت به‌ وضوح دیده می‌شود. گوینده دینی گاه به مباحث سیاسی می‌پردازد یا محتوایی ارائه می‌دهد که نسبت مستقیمی با دغدغه‌ کنونی مخاطب ندارد. در این حالت، سخن گوینده کارکرد خود را از دست می‌دهد. این عدم توجه به نیاز واقعی مخاطب باعث می‌شود که نه «قصد لم یقع» شکل گیرد و نه آن تحققی که مورد انتظار است، حاصل شود.  

رابطه بین گوینده و شنونده یک ارتباط دو طرفه است. اگر این ارتباط دو سویه در جریان نباشد، سخن اثرگذار نخواهد بود و چیزی عاید مخاطب نمی‌شود. یکی از آسیب‌های رایج در این زمینه، انحراف از مسئله اصلی مخاطب است، به این معنا که به ‌جای پاسخ به نیاز واقعی، گوینده صرفا به آنچه خوشایند مخاطب است می‌پردازد. این همانند پزشکی است که دارویی را تجویز می‌کند نه براساس بیماری، بلکه براساس خواست بیمار؛ چراکه صرفاً بیمار به آن دارو علاقه‌مند است. امروز با توجه به بحران‌های گوناگون و حضور رقبا و رسانه‌های جدید، مبلّغان دینی باید مخاطب را جدی‌تر گیرند. متأسفانه هنوز نهادهایی مانند حوزه علمیه نتوانسته‌اند تربیت مبلغ را در این سطح و با چنین رویکردی تعریف و پیاده‌سازی کنند. در نتیجه، یکی از مهمترین نیازهای امروز، تحول در نگاه به «فهم مخاطب» است، نگاهی که باید مبنای آموزش و پرورش مبلغان آینده قرار گیرد.

ایکنا ـ آیا یک سخنران مذهبی باید همیشه به‌روز و اهل مطالعه باشد؟ چطور می‌توان این ویژگی را در منبرها زنده نگه داشت بدون اینکه از سنت فاصله گرفت؟

نکته‌ای که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که به‌روز بودن یک سخنران به‌ویژه در حوزه دینی به‌ هیچ‌ وجه به معنای فاصله گرفتن از سنت‌ها نیست. بلکه مقصود آن است که فرد بتواند معارف عمیق و ریشه‌دار گذشته را با زبان امروز برای انسان معاصر قابل فهم و پذیرش کند. برای مثال، حتی در سطح زبان و واژگان، جهان امروز دارای «فرهنگ لغت» خاص خود شده است. واژه‌ها، استعاره‌ها و ابزارهای بیانی جدیدی وارد فضای عمومی شده‌اند. سخنران اگر نتواند این واژگان و مفاهیم را به خدمت بگیرد و از استعاره‌هایی که از دل تجربه زیسته مخاطب بیرون می‌آید، استفاده کند، در رساندن معنا دچار ضعف خواهد شد.  

امروزه مخاطب ما غالبا تحصیل ‌کرده، متخصص و دارای ذهن تحلیلی بوده و بسیاری از آنان پزشک، مهندس یا استاد دانشگاه‌ هستند. اگر سخنران دینی نتواند مفاهیم معنوی را با زبانی فربه و غنی و از طریق بیان عرفانی یا استعاری برگرفته از حوزه‌هایی که مردم در آن زندگی می‌کنند، عرضه کند، نمی‌تواند نقش مؤثر خود را ایفا کند. تأکید بر به‌روز بودن صرفا به معنای اطلاع داشتن از اخبار یا تحولات غرب و مثلا دانستن وضعیت فعلی ایالات متحده آمریکا نیست. اگر این نوع آگاهی به درک عمیق‌تر از مخاطب و زبان روز منتهی نشود، ممکن است بیشتر باعث سطحی‌نگری شود تا تعمیق. آنچه اهمیت دارد، این است که سخنران بتواند از منابع اصیل و سنتی بهره‌برداری کند، اما آن معارف را با بیانی متناسب با فرهنگ و ذهن مخاطب امروز منتقل کند. این نوع به‌روز بودن، به ‌مراتب عمیق‌تر و اثربخش‌تر است.

پایان بخش نخست

گفت‌وگو از مجتبی افشار

 

انتهای پیام
captcha