محمد شیربیگی، پژوهشگر مدیریت رسانه ،یادداشتی را با عنوان «روایتگری مسئولانه، سنگر دفاع از عزت ملی در میدان نبرد رسانهای» در اختیار ایکنا، قرار داده است که در ادامه میخوانیم.
در روزگاری که جریانهای معاند با ابزار رسانهای بیوقفه تلاش میکنند تصویر واقعی جمهوری اسلامی ایران را تحریف کنند، تأکید رهبر انقلاب بر وظیفه بیتسامح صاحبان قلم و رسانه برای صیانت از آبرو و حیثیت ملی، هشداری راهبردی و نگاهی آیندهنگرانه است. این هشدار که در قالب پیامی مهم و هفتبندی صادر شد، تلاشی برای بسیج ظرفیتهای رسانهای کشور در نبردی است که دشمن، «ادراک» را هدف گرفته است.
در این پیام که به مناسبت چهلم شهدای اقتدار و نخبگان علمی صادر شد، بر ضرورت ایفای نقش مؤثر توسط رسانهها و گویندگان صادق تأکید شده است. تأکیدی که اینبار فراتر از توصیههای کلی، صراحتاً بهعنوان یک وظیفه قطعی و بدون اغماض بیان شده است. این بدان معناست که دیگر نمیتوان سکوت یا بیتفاوتی را توجیه کرد؛ چراکه در فضای فعلی، هر خلأیی در روایت درست، بلافاصله با روایت تحریفشده دشمن پر میشود.
همزمان با این هشدار، رئیسجمهور نیز بر لزوم همافزایی بین دستگاههای اجرایی، مراکز علمی و رسانهها تأکید کرد و خواستار شکلگیری ساختاری منسجم برای روایتسازی هدفمند و امیدآفرین شد. این سخنان نشان میدهد که حاکمیت، جنگ نرم را صرفاً مسئلهای فرهنگی نمیبیند، بلکه آن را تهدیدی راهبردی در سطح امنیت ملی تلقی میکند.
امروز رسانه تنها ابزار اطلاعرسانی نیست؛ بلکه بازیگری فعال در جبهه جنگ ترکیبی است. رسانه، اگر وظیفه خود را بهدرستی ایفا کند، میتواند دیوار مقاومی در برابر موج تحریف و یأسپراکنی باشد. از این منظر، رسانهها باید از لاک انفعالی بیرون آمده و بهصورت حرفهای، دقیق و هدفمند وارد میدان روایتگری شوند.
این رویکرد نیازمند چند تحول بنیادین است: نخست، ارتقای سطح سواد رسانهای در میان مخاطبان و فعالان رسانهای؛ دوم، بازطراحی ساختارهای رسانهای متناسب با مقتضیات جنگ ترکیبی؛ سوم، تربیت نیروهایی که هم از لحاظ تخصص رسانهای و هم از نظر تعهد انقلابی، در تراز این نبرد باشند.
دستگاههای رسانهای کشور باید توان تبیین واقعبینانه دستاوردهای انقلاب اسلامی را داشته باشند؛ بدون افراط یا تفریط. در حالیکه شبکههای غربی، مشکلات کوچک ما را بزرگ میکنند و پیشرفتهای بزرگ را نادیده میگیرند، ما باید با پرهیز از بزرگنمایی یا سیاهنمایی، تصویر واقعی از ایران ارائه دهیم. این یعنی هم از امیدسازی کاذب پرهیز کنیم و هم اجازه ندهیم رسانههای دشمن، افکار عمومی را با یأس تغذیه کنند.
در این میان، اصل کلیدیای وجود دارد که در رسانه از آن با عنوان «روایت اول» یاد میشود. آنکه نخستین روایت را عرضه میکند، ذهن مخاطب را قالببندی میکند و دیگر رسانهها ناچار به دفاع یا اصلاح آن خواهند بود. رسانههای ما اگر روایتگری را به تأخیر بیندازند، در واقع صحنه را به رسانههای معاند واگذار کردهاند.
نکته نگرانکننده دیگر، تلاش شبکههای خارجی برای سلب اعتماد از رسانههای رسمی داخلی است. هنگامی که اعتبار یک رسانه در نگاه مردم تضعیف شود، حتی اگر محتوای درستی هم ارائه دهد، تأثیرگذاری آن کاهش مییابد. بنابراین یکی از مهمترین وظایف رسانههای داخلی، حفظ اعتبار حرفهای و اخلاقی خود نزد افکار عمومی است.
برای مقابله با این وضعیت، طرحهایی همچون «پدافند رسانهای» که در برخی اندیشکدهها طراحی شده، میتواند مفید باشد. در این طرحها، روابطعمومی نهادهای اجرایی بهعنوان افسران جنگ رسانهای شناخته میشوند که وظیفه دارند روایت صحیح عملکرد دستگاه خود را به مردم انتقال دهند. اگر این وظیفه بهدرستی انجام شود، بسیاری از عملیات روانی دشمن خنثی خواهد شد.
اما آنچه بیش از همه اهمیت دارد، پایبندی رسانهها به «اخلاق حرفهای» است. رسانهها نباید به ابزاری برای رقابتهای سیاسی یا جناحی تبدیل شوند، بهویژه آنگاه که پای منافع ملی در میان است. در شرایط جنگی، تسویهحسابهای سیاسی با بهرهبرداری از رسانه، تیشهزدن به ریشه انسجام اجتماعی است.
تجربه موفق همگرایی رسانهها در مواقع بحرانی – همچون جنگهای اخیر – نشان داده که در صورت وحدت رسانهای، میتوان فضای ملی را از موج تخریب مصون داشت اما این انسجام نباید فقط در بحرانها شکل بگیرد؛ بلکه باید به گفتمان دائمی رسانهای تبدیل شود.
در نهایت، اگر رسانهها، روابطعمومیها و نهادهای اطلاعرسانی، روایتگری را نه بهعنوان «وظیفه شغلی» بلکه بهعنوان «رسالت ملی» تلقی کنند، آنگاه میتوان در میدان پیچیده و چندلایه جنگ ادراکی، پیروز شد و سرمایه اجتماعی نظام را حفظ کرد.
انتهای پیام