به گزارش خبرنگار ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمد شهبازیان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، در نشست علمی «حکمرانی زمینهساز؛ چالشهای تطبیقگرایی» که در سالن شهید سلیمانی این پژوهشگاه برگزار شد، اظهار کرد: پرسش مهم این است که آیا فهم کنونی از حکمرانی، درست یا نادرست است و آیا تعریفی که استادان از «حکمرانی زمینهساز» ارائه کردهاند، از نظر واژگانی و علمی صحیح است یا خیر. برخی معتقدند این اصطلاح ظرفیت علمی دارد و برخی نیز نسبت به آن نقدهایی دارند.
وی با اشاره به دیدگاههای استاد الهینژاد، افزود: همانگونه که ایشان در سخنرانی خود مطرح کردند، اصطلاح «حکمرانی زمینهساز» تازه وارد فضای علمی شده و طبیعتاً نیاز به تحلیل و بررسی دارد و ممکن است این مفهوم در مسیر نهادینه شدن با مخالفتها و نقدهایی روبهرو باشد، اما طرح مسائل نو در فضای علمی هیچ مانعی ندارد و میتواند به پیشرفت مباحث کمک کند.
حجتالاسلام والمسلمین شهبازیان در تبیین برداشت خود از حکمرانی گفت: هرچند رشته تخصصی من حکمرانی نیست، اما با مطالعه تعاریف ارائهشده میتوان گفت حکمرانی نوع و شیوهای از حکومتداری است و در واقع ما یک دولت داریم که برای اعمال قدرت باید تعیین کند این قدرت چگونه اجرا شود؛ آیا به شکل استبدادی و متمرکز، یا با رویکردهای دیگری همچون اقتصاد دولتی یا خصوصیسازی.
وی ادامه داد: امروز روشن شده است که دولتها به تنهایی قادر به اعمال قدرت نیستند و باید خود را چابک کنند و این چابکی با بهرهگیری از نهادها، سازمانهای غیر دولتی و حتی تشکلهای مردمی محقق میشود. برای مثال، مساجد، حسینیهها و موکبهای مردمی در اربعین یا مؤسسات دانشبنیان و پژوهشکدههای علمی، همگی بخشی از سازوکار حکمرانی محسوب میشوند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی تأکید کرد: در حکمرانی، رأس هرم قدرت الزاماً محدود به دولت نیست؛ بلکه میتواند شامل نهادهای علمی، فرهنگی یا حتی حوزههای علمیه نیز باشد. برای نمونه، حوزه علمیه یا دفتر تبلیغات اسلامی میتواند از ظرفیت مؤسسات جانبی در گسترش فعالیتهای خود استفاده کند، بدون آنکه مستقیماً اعمال قدرت نماید.
وی با بیان اینکه حکمرانی در تقسیم امکانات صرفاً به دولت محدود نمیشود، خاطرنشان کرد: صاحبان قدرت میتوانند از ظرفیتهای اجتماعی و مردمی برای گسترش اهداف خود بهره بگیرند و این ظرفیتها هم در سطح داخلی و هم در سطح خارجی قابل استفاده است.
حجتالاسلام والمسلمین شهبازیان نمونهای از این رویکرد را «حکمرانی مقاومتی» دانست و گفت: شهید حاج قاسم سلیمانی در مبارزه با استکبار الگویی از حکمرانی را ارائه داد که در آن سپاه قدس به عنوان مرکز قدرت عمل میکرد، اما تمامی اقدامات را به تنهایی انجام نمیداد، بلکه با استفاده از بازوان مختلف و ایجاد حلقههای مقاومت مانند فاطمیون، زینبیون و دیگر گروههای جبهه مقاومت، تفکر انقلاب اسلامی را گسترش داد.
وی اظهار کرد: بر اساس تعبیر رهبر معظم انقلاب، شهید سلیمانی «نرمافزار جبهه مقاومت» بود؛ به این معنا که اعمال قدرت از طریق شبکهای از ظرفیتها و نیروهای مردمی و منطقهای صورت میگرفت، نه صرفاً با ورود مستقیم نیروهای ایرانی یا سپاه قدس به میدان؛ این الگو نشان میدهد که حکمرانی میتواند ابعادی فراتر از دولت داشته و از ظرفیتهای متنوع اجتماعی، فرهنگی و بینالمللی برای اعمال قدرت بهره گیرد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با تبیین مفهوم «حکمرانی زمینهساز» گفت: مراد از این اصطلاح، حکمرانیای است که در پیوند با ظرفیتهای داخلی و خارجی، نهادهای مردمی و اجتماعی و با محوریت حضرت ولی عصر (عج) تعریف میشود و هدف آن آمادهسازی بستر برای تحقق حاکمیت جهانی حضرت مهدی (عج) است.
حجتالاسلام والمسلمین شهبازیان در توضیح مفهوم حکمرانی زمینهساز، اظهار کرد: بنده حکمرانی را اینگونه میفهمم که جمهوری اسلامی ایران برای تحقق حکمرانی مطلوب باید از ظرفیت بدنه اجتماعی، نخبگان، مردم، نهادهای غیردولتی و حتی اشخاصی که در خارج از کشور هستند، بهرهبرداری کند و این حکمرانی صرفاً متکی به ساختارهای دولتی نیست و میتواند از قدرت اجتماعی و مردمی نیز استفاده کند.
حجتالاسلام والمسلمین شهبازیان، در تبیین دیدگاه خود درباره نشانههای ظهور اظهار کرد: در جلسات و مباحث شفاهی، بارها توضیح دادهام که برخی اساساً وجود علائم ظهور را برنمیتابند و معتقدند چیزی تحت این عنوان وجود ندارد و به تعبیر این گروه، آنچه در منابع ذکر شده، صرفاً «ملاحم و فتن» است، نه نشانههای ظهور.
استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به شواهد تاریخی گفت: برای مثال در نهجالبلاغه و برخی منابع حدیثی، امام علی (ع) به ظهور اقوامی با ویژگیهای ظاهری خاص اشاره کردهاند که بعدها برخی مفسران آن را به مغولها تطبیق دادهاند. مرحوم مجلسی نیز در «بحارالانوار» ذیل برخی روایات توضیح داده است که این وقایع ناظر به حمله مغول است، نه علائم خاص ظهور.
وی ادامه داد: روایت دیگری در «الغیبه» نعمانی وجود دارد که از حرکت مردمانی از مشرق سخن میگوید. تطبیقگرایان معاصر آن را به سید خراسانی نسبت دادهاند، اما با بررسی تاریخی روشن میشود که این گزارش دقیقاً با حرکت ابومسلم خراسانی و نقش او در سقوط بنیامیه انطباق دارد. حتی ورود ابومسلم به کوفه و نجات جان صفاح ـ نخستین خلیفه عباسی ـ بعدها بهگونهای بازخوانی شد که با مهدویت و ظهور پیوند داده شد، در حالی که واقعیت آن تاریخی است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی افزود: این نوع مثالها نشان میدهد که اساساً بسیاری از متون به وقایع تاریخی اشاره دارند، نه به نشانههای ظهور. در نتیجه، اگر مبنای ما تاریخی باشد، اصل پرسش از «تطبیق» یا «عدم تطبیق» نیز بیمعنا خواهد شد.
شهبازیان همچنین گفت: بنده نگاه دیگری دارم که هنوز در حال تکمیل آن هستم. در این نگاه، نشانههای ظهور بیشتر جنبه فرایندی دارند؛ بهطور مثال وجود خراسانی یا یمانی به معنای فرد مشخصی با این عناوین نیست، بلکه روندها و جریانها هستند. تنها در مورد نشانههایی مانند صیحه آسمانی یا شاید سفیانی میتوان گفت که دلالت روشنتری دارند.
وی با بیان اینکه یکی از اشکالات اساسی تطبیقگرایی تجربه تاریخی است، خاطرنشان کرد: در طول ۱۲۰۰ سال گذشته، تطبیقهای فراوانی انجام شده که همگی بینتیجه بودهاند و حتی در زمان امام رضا (ع) افرادی به دنبال تطبیق بودند و حضرت به صراحت آنان را رد کردند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی تأکید کرد: نقد تطبیقگرایی نیازمند بازگشت به مبانی و بررسی دقیق پیشینه روایات است. تا زمانی که روشن نشود مبنای ما در تحلیل «تاریخی، کلامی یا فرایندی» است، ورود به مباحث تطبیق، پرسشهای نادرستی را پیش روی ما خواهد گذاشت.
حجتالاسلام والمسلمین شهبازیان خاطرنشان کرد: پرسش مهم این است که آیا زمینهسازی به معنای صرفاً تمهید مقدمات است یا به معنای نقشآفرینی کامل مردم؟ برخی بر این باورند که مردم نقش تام دارند، برخی نیز قائل به نفی کامل نقش مردماند؛ اما بنده معتقدم دیدگاه میانه صحیحتر است. یعنی مردم «جزءالعله» هستند؛ به این معنا که بخشی از مسیر را برمیدارند و در کنار دولت و نظام جمهوری اسلامی، در تحقق این هدف نقش دارند.
وی ادامه داد: در این پازل بزرگ که نهایتاً به ظهور منجر میشود، عوامل متعددی نقش دارند؛ برخی آشکار و برخی ناشناخته و در روایات به علل مختلفی برای غیبت و ظهور اشاره شده است، بنابراین حتی اگر مردم و دولت بهطور کامل وظایف خود را انجام دهند، نمیتوان با قطعیت گفت که ظهور محقق خواهد شد. وظیفه ما این است که با استفاده از ظرفیتهای مردمی و اجتماعی، معارف دین را گسترش دهیم و وظایف خود را انجام دهیم؛ اما تحقق ظهور در نهایت در دست خداوند است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی افزود: بر این اساس، ما موظف به «انتظار فعال» هستیم؛ همانگونه که در روایت آمده «مَن ماتَ مُنتَظِراً لِقائِمِنا کَالمُتَشَحِّطِ بِدَمه فی سَبیلِ الله». یعنی وظیفه ما انجام تکالیف است، چه ظهور محقق شود چه نشود. از این منظر، حکمرانی زمینهساز در کنار مردم و نهادهای اجتماعی شکل میگیرد، اما در عین حال باید توجه داشت که ظهور صرفاً به مشارکت مردم محدود نمیشود.
حجتالاسلام والمسلمین شهبازیان در بخش دیگری از سخنان خود تصریح کرد: یکی از چالشهایی که باید در بررسی حکمرانی زمینهساز مورد توجه قرار گیرد، مسئله «تطبیقگرایی» است و در این زمینه باید مشخص شود که نشانههای ظهور چه جایگاهی دارند و چه نسبتی با حکمرانی زمینهساز برقرار میکنند.
وی گفت: نشانههای ظهور در منابع اسلامی تعریف مشخصی دارند؛ از جمله اینکه ظهور در مکه اتفاق خواهد افتاد و حضرت ولی عصر (عج) با اعلام «أنا المهدی» قیام خواهند کرد، بنابراین، بحث نشانهها باید با دقت تحلیل شود و ما نشانههای قریب و بعید داریم و بزرگان همچون مرحوم مجلسی در بحارالانوار توضیحاتی در اینباره ارائه دادهاند.
حجتالاسلام والمسلمین شهبازیان تأکید کرد: برای فهم صحیح از حکمرانی زمینهساز، باید هم وظیفه خود در استفاده از ظرفیتهای اجتماعی و نهادهای مردمی را انجام دهیم و هم مراقب باشیم در دام تطبیقهای شتابزده و نادرست از نشانههای ظهور نیفتیم.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با تبیین جایگاه نشانههای ظهور گفت: علائم ظهور همچون تابلوهای راهنما هستند که مسیر و موانع رسیدن به مقصد را نشان میدهند.
حجتالاسلام والمسلمین شهبازیان در توضیح مفهوم نشانههای ظهور اظهار کرد: نشانهها همانند تابلوهای راه هستند؛ به این معنا که به ما میگویند در مسیر حرکت به سمت مقصد چه شرایط و موانعی وجود دارد و به تعبیر استادان، این تابلوها نشان میدهند که تا زمان ظهور چه فاصلهای داریم و چه حوادثی پیشرو خواهد بود.
وی با بیان اینکه نشانههای ظهور در واقع علاماتی پیش از قیام حضرت ولی عصر (عج) هستند که انسانها را متوجه نزدیک شدن به آن واقعه میکنند، افزود: در این زمینه چندین نظریه وجود دارد. برخی معتقدند اگر تطبیقگرایی را رد کنیم، باید پاسخ دهیم که فلسفه وجودی این نشانهها در روایات اهل بیت (ع) چیست؛ چرا از یمانی و خراسانی سخن به میان آمده است؟ آیا صرفاً برای مشغولکردن مردم بوده یا برای راهنمایی آنان؟
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی اضافه کرد: دسته سوم، منکران نشانههای ظهور هستند. اینان اساساً وجود نشانهها را انکار میکنند و آن را ساخته و پرداخته تاریخ میدانند. برای نمونه، در میان مستشرقان، گلزی در کتاب «اساس اسلام» این مباحث را طرح کرده است. در میان علمای اهل سنت نیز مِزّی در کتاب «تهذیب الکمال» صراحتاً میگوید که سفیانی ساخته بنیامیه در برابر بنیعباس است.
حجتالاسلام والمسلمین شهبازیان تأکید کرد: برای ورود به بحث تطبیقگرایی و آسیبهای آن، ابتدا باید این رویکردها روشن شود؛ چراکه تفاوت میان دیدگاه حداکثری، حداقلی و منکران نشانهها در نوع مواجهه با موضوع ظهور نقش اساسی دارد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با نقد رویکردهای مختلف در تحلیل نشانههای ظهور گفت: بخش بزرگی از آنچه در روایات و متون قدیم ذکر شده، در اصل «ملاحم و پیشگوییهای تاریخی» بوده است نه علائم خاص ظهور و همین امر، ضرورت بازنگری در مبانی تطبیقگرایی را نشان میدهد.
انتهای پیام