
در چشمانداز پرآشوب امروزِ جهان، بازخوانی تاریخ اسلام و بازگشت به سرچشمههای اصیل معرفت، نه یک انتخاب دلخواه، بلکه ضرورتی جدی برای فهم مسیر فردای بشر است. هرچه سرعت تحولات و تلاطمهای اجتماعی، فرهنگی و معرفتی افزایش یافته، نیاز انسان معاصر به تکیهگاهی استوارتر و معنایی عمیقتر محسوستر شده است.
در این میانه، تاریخ اسلام ـ بهویژه سیرهنویسی و روایت مستند و پژوهشمحور از زندگی پیامبر ختمیمرتبت، حضرت محمد(ص)؛ همچون فانوسی است که میتواند در تاریکیهای فهم امروز ما نور بیفشاند. گویی با هر بازگشایی صفحهای از حیات پیامبر، پنجرهای تازه به جهان معنا گشوده میشود؛ جهانی که در آن، حقیقت، عدالت، رحمت و عقلانیت در چهره انسانی کامل و فرستادهای الهی جلوهگر شده است.
رسول گرامی اسلام، آخرین پیامآور هدایت بشر و امینی که معجزهاش «کتاب» بود، نهتنها بنیانگذار تمدنی سترگ، بلکه الگوی کامل زیستِ اخلاقی و انسانی است. آنچه در سیره و سنت او نهفته است، بخشهایی از یک روایت تاریخی صرف نیست؛ بلکه نقشه راهی برای عبور از تردیدها و خشونتها، و رسیدن به آرامش و قرب الهی است.
از همین روی است که پژوهش در تاریخ اسلام و مطالعه نظاممند درباره حیات پیامبر(ص)، امری تنها دانشگاهی یا تکلیفی علمی نیست، بلکه ضرورتی فکری و فرهنگی برای جامعه امروز به شمار میآید. چراکه بدون پژوهش و رجوع به منابع اصیل، بازنمایی سیره نبوی در معرض تحریف، سطحینگری و حتی سوءبرداشت قرار میگیرد؛ و این خطری است که در روزگار ما، بیش از همیشه احساس میشود.
چهارده قرن گذشته سرشار از کوشش مفسران، محدثان، مورخان و اسلامپژوهانی بوده که هر یک در زمانه خود، بار سنگین حفظ و ثبت روایتهای معتبر از زندگی پیامبر اسلام را به دوش کشیدند. از «ابنهشام» و «طبری» تا «ابناسحاق»، از «واقدی» تا «ابنکثیر» و «علامه مجلسی»؛ هر کدام در حد وسع و شرایط زمانه خویش تلاش کردند تا مسیر نورانی سیره نبوی برای آیندگان پنهان نماند.
این زنجیره سترگ علمی، بهمنزله میراثی گرانبها، امروز در اختیار پژوهشگران معاصر قرار دارد تا با روشها و ابزارهای علمی و رسانهای جدید، آن را برای جامعه امروز بازتفسیر کنند. بهویژه اکنون که در سال 1404 خورشیدی، مصادف با هزار و پانصدمین سال میلاد رسول اکرم(ص)، این ضرورت و مسئولیت معنوی شکلی تازه و گستردهتر به خود گرفته است.
چه فرصتی برتر از این سال تاریخی که جامعه ایرانی و امت اسلامی بیش از پیش به بازگشت به فرهنگ نبوی و زیست الگومند از سیره رسول خدا نیازمند است؟ این بازگشت میتواند انسان امروز را از ورطه پراکندگی، خشونت، قضاوتهای شتابزده و جهل مدرن، به سمت رستگاری، عقلانیت و آرامش وجودی هدایت کند.
در این میان، نقش آثار مکتوب، پژوهشمحور و قابل استناد بیش از همیشه برجسته میشود. اگر معجزه پیامبر(ص) کتاب بود، امروز نیز عمیقترین میراث نبوی در قالب کتابهایی است که با اتکا به همان سرچشمه وحی و همان سیره نورانی، مسیر فهم را روشن میکنند. کتابهایی که میتوانند بهجای روایتهای سادهانگارانه و تکراری، افقی تازه و قابل فهم برای انسان معاصر بگشایند.

از همین زاویه دید، مجموعه معظم و ماندگار 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» نوشته فیلسوف صاحبنام و قلم معاصر، استاد میثاق امیرفجر، یکی از ارزشمندترین تلاشهای پژوهشی سالهای اخیر در حوزه سیرهپژوهی محسوب میشود. این اثر گرانسنگ، نهتنها بازخوانی تاریخ است، بلکه بازسازی تجربه فهم سیره پیامبر برای انسان امروزی است؛ با زبانی نو، نگاهی روایتمحور، و شیوهای ادبی که مخاطبان جوان و تشنه معارف نبوی را با خود همراه میکند.
استاد میثاق امیرفجر در این مجموعه، با بهرهگیری از روش پژوهش تاریخی، روایت ادبی و تحلیل اجتماعی، تصویری چندلایه و زنده از زندگی پیامبر عظیمالشأن اسلام ارائه کرده است؛ تصویری که هم به متن تاریخ وفادار است و هم به نیازهای مخاطب امروز.
هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران، بهانهای است تا ارزش این آثار دوباره در کانون توجه قرار گیرد و اهمیت بازگشت به کتابت و پژوهش در حوزه دین یادآوری شود. زیرا هیچ رسانهای به اندازه کتاب قادر نیست عمق اندیشه، تداوم روایت و انسجام معرفت دینی را منتقل کند.
به قول امبرتو اِکو، متفکر، فیلسوف و نویسنده شهیر جهان معاصر «کتاب، سکوتی است که در آن حقیقت سخن میگوید»؛ و آثار دینی مبتنی بر سیره نبوی، چراغهایی هستند که در فهم ما از اسلام اصیل روشنتر از هر زمان میدرخشند.
در همین راستا، خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) با هدف تعمیق فهم تاریخی و ارائه تصویری روشنتر از پژوهشهای سیرهپژوهی، در قالب نشستی تعاملی به گفتوگو با دو چهره اثرگذار این عرصه پرداخته است؛ استاد میثاق امیرفجر، نویسنده مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» و استاد محمدحسن رجبیدوانی، پژوهشگر برجسته تاریخ اسلام و مدیر پیشین انجمن ایرانشناسی. گفتوگویی که میکوشد با تکیه بر پژوهش، تحلیل، تجربه و نگاه انتقادی، زوایای تازهای از سیره نبوی را برای مخاطبان بگشاید.
بخشت نخست این گفتوگوی تعاملی روز گذشته در ایکنا منتشر شد و آنچه که در ادامه میخوانید، بخش دوم و پایانی این گفتوگو است؛ گفتوگویی که با امید به روشنفکری دینی، فهم تاریخی و بازگشت آگاهانه به سرچشمههای نبوی، پیش روی شما قرار میگیرد.
ایکنا - جناب رجبیدوانی برای بخش دوم این میزگرد تعاملی بعد از فصل نخست که روایت بر محور محتوا، ماهیت، نثر و جنس ادبیات مجموعه معظم 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» استوار بود؛ از فصلی از سخنان ستاد امیرفجر، نویسنده این اثر وام میگیرم که نگاه هرمنوتیک(زیباییشناسی) را اولی بر جنس روایت در قامت کتابت و نگارش این اثر دانستند. اگر تاریخ 40 ساله اخیر در حوزه آثار تحقیقی و پژوهشی بر بلندای سیره نبی مکرم اسلام را الگو قرار دهیم که تعداد آنها نیز کم نیست؛ این مجموعه 20 جلدی از زاویه دید شما در نگاه عیارسنجی کیفیت کجای این جدول از میان سیل آثار نگارش شده در حوزه سیره و زندگانی حضرت محمد مصطفی(ص) قرار میگیرد؟
رجبیدوانی: به واقع باید عنوان کنم که این اثر مجموعهای بسیار فاخر است و همانطور که پیشتر اشاره کردم برای کسانی که میخواهند تمام زوایای زندگی فردی، اجتماعی و رسالت آن وجود مقدس را به زیبایی دریابند و هدفشان همراهی با یک اثر تاریخی با ادبیات خشک و مختص این گونه ادبی نیست، بلکه به دنبال روایتی تاریخی و مستند بر جایگاه بلندای ادبیات فارسی و نگاه زیباییشناسانه، شاعرانه و ادبی استوار است؛ این اثر میتواند پاسخگوی تمامی میل و نیاز آنها باشد. در جای جای این مجموعه ذوق نویسنده رخنمایی میکند و همینطور میل مخاطب برای پیگیری قضیه را بیش از پیش افزایش میدهد.
پیشتر نیز در بخش نخست این نشست عنوان کردم که از استاد امیرفجر انتظار یک محقق ریزبین تاریخی را نداریم؛ وی به عنوان یک ادیب که آگاه به تاریخ با نگرش فلسفی است، مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» را بر مبنای روایتهای مشهور، مستند و متقن، قلمی و به مخاطبان عرضه کردهاست. پس از این زاویه، هیچ عیب و ایرادی بر آن نیست. آنچنان که خود استاد امیرفجر نیز اشاره کردند، تمامی منابع مهم تاریخی را در این اثر گردهم آورده است.
آنچنان که گفتم، درباره برخی از این منابع جای بحث وجود دارد. برای مثال در بسیاری از کتابهایی که درباره سیره و زندگانی حضرت محمد(ص) نگارش شده، به «شق الصدر» پرداخته شده؛ اما این کتاب حتی به «شق الصدر» (ماجرای شکافتن سینه حضرت محمد(ص) توسط فرشتگان الهی و شستشوی قلب مبارک ایشان) نیز نگاهی ویژه داشته است و این امتیاز ویژهای در دیدن، سنجیدن و روایت کردن تمامی وقایع زندگان وجود نورانی حضرت ختمی مرتبت است. گفته شده موقعی که پیغمبر نزد «حلیمه» بود، فرشتگانی آمدند و چنین کردند و چنان! که من آن را رد کردم و البته مواردی دیگر مانند «نذر عبدالمطلب» که پیشتر نیز به آن در همین نشست اشار شد.

اما در نهایت باید بگویم که یکی از علمای برجسته که در تاریخ نیز نام و نشانی شناسا دارد، در روایت و اثر مکتوب خود داستان نذر «عبدالمطلب» را پذیرفته و آن را نشانه ایمان بالای «عبدالمطلب» دانسته که حاضر است برای قرب و نزدیکی به خداوند فرزندش را قربانی کند؛ اما آنچنان که پیشتر نیز تأکید کردم باید در این مسئله تشکیک کرد که کدام یک از شرایط الهی چنین اجازهای را به بنده میدهد. اگر «عبدالمطلب» فردی موحد نبود شاید این مثال پذیرفتنی بود؛ اما با آنچه در تاریخ است نمیتوان صحت این رخداد را مهر تأیید زد. این عمق نگاه، ریزبینی و روایت هر آنچه بوده حتی با سندی که اعتبار آن ضعیف است میتواند جامعیت مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» را نشان دهد و البته خود مؤلفهای برای اهل تحقیق و پژوهش برای کاوش و مداقه بیشتر در سیره و زندگانی حضرت محمد مصطفی(ص) به شمار میرود.
باز هم تأکید میکنم که استاد امیرفجر حتی اگر این روایت را آورده نیز باز جای عیب و ایراد و اشکالی ندارد؛ چون ما در مواجهه با این اثر انتظار بحثی دقیق و نقادانه در حوزه روایت تاریخی از وی، قلم و اثرش نداریم؛ هدف نویسنده مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» بر آن مهم استوار بود که مخاطب بتواند در نهایت زیبایی به ابعاد گوناگون زندگی پیغمبر مکرم اسلام واقف شود و باید اذعان داشت که این قلم و نویسنده در این مجموعه از پس این مهم برآمدهاند.
به این نکته نیز باید توجه داشت که کل مطالبی که مربوط به پیغمبر اکرم(ص) با حذف همه اختلاف نقلها و موارد استناد تمامی محدثان، راویان و محققان تاریخ اسلام وجود دارد؛ چیزی در حدود 600 تا 700 صفحه است و از این بیشتر نمیشود؛ اما استاد امیرفجر با همان نگاهِ زبان شیرین فارسی، جنس روایت داستانپردازانه، با بیانی لطیف، با بهره بردن از استعارهها و موارد موجز و جالبی که در جنس همراهی با این مجموعه 20 جلدی آن را همراه توسن قلم خود کردهاند؛ در واقع این روایات و سیره پیغمبر مکرم(ص) اسلام را بسط داده، آن را جذابش کردهاند و همین جذابیت ویژگی خاصی برای مخاطبان در سایه همراهی با این اثر در قامت یک روایت مستند تاریخی فراهم آورده و این شاید مهمترین مؤلفهای است که مجموعه بیست جلدی پیامبر اعظم را از دیگر آثاری که درباره سیره و زندگانی نبی مکرم اسلام تا کنون نگارش و منتشر شده است به اثری متمایز بدل میکند.
ایکنا - جناب رجبیدوانی؛ این پرسش را شاید بیشتر وابسته به عصر و زمانه حاضر با شما مطرح میکنم. دنیای معاصر، دنیای سرعت است و کمتر آن صبر و حوصلهای که مخاطبان در دهههای پیشین در ساحت همنشینی با مجموعهها، مجلدهای متعدد و گسترده داشتهاند را امروز میتوان میان آنها سراغ گرفت؛ این مسئله حتی پای خود را به دامنه زیست محققان و پژوهشگران عرصه تاریخ اسلام نیز باز کرده است! از همین روی با شما به صراحت و صداقت این پرسش را مطرح میکنم که امروز محققان و پژوهشگران عرصه تاریخ اسلام اگر قصد و بنایی برای کاوش و مداقه در ساحت همراهی با اثری برای روایات سیره و زندگانی نبی مکرم اسلام را داشته باشند، سراغ این مجموعه گسترده و 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» به قلم استاد امیرفجر خواهند رفت؛ یا نه، به سبب مطول بودن آن سراغ منابعی دیگر میروند؟
رجبیدوانی: آنچنان که پیشتر نیز در فصل نخست رویکرد انتقادی به این کتاب معظم و مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» استاد امیرفجر داشتم و بیان کردم، بر همان نظر استوارم که این مجموعه میتواند برای محققان، ایدهها و سوالاتی را در مسیر کار پژوهشی خود بر مبنای سیره و زندگانی نبی مکرم اسلام مطرح کند. پرسشهایی که میتواند آنها را بر آن دارد که برای یافتن پاسخ به سراغ آنها بروند و البته در همین راستا آثار جدیدی را با همین محور یعنی مداقه و پژوهش بر سیره و زندگی حضرت ختمی مرتبت بیافرینند.

اما چون در پرسش شما بر تنگ شدن حوصله محققان و پژوهشگران در همراهی با آثار متکثر و متعدد از مجلدات فراوان مانند این مجموعه 20 جلدی استوار بود؛ باید بگویم چاپهای متعددی که از این کتاب تا به امروز صورت گرفته است و آنچنان که من در خاطر دارم تاکنون هشت بار این مجموعه بیست جلدی تجدید چاپ شده؛ خود نشاندهنده آن است که حتی حجم گسترده آن با همان سبک نگارش، شیوه تحقیق و روایتی که استاد امیرفجر داشتند میان خوانندگان چنین دست از آثار، مشتاقان خود را دارد.
البته که در این میان نمیتوان قلم زیبا و پرداخت متفاوت استاد امیرفجر را که بلندای آن ادای دِینی به جنسِ روایت شیرین از آثار درخشان ادب فارسی است از خاطر دور داشت، که آن نیز میتواند برای مخاطبان در ساحت همراهی با این مجموعه گسترده عاملی مهم بهشمار رود.
ایکنا - جناب امیرفجر، بخش مهمی از کارنامه آثار منتشر شده از شما، جدا از ساحت روایتهای تحقیقی و پژوهشی بر عرصه رمان، نمایشنامه و فیلمنامه استوار است. با توجه به موارد مطرحشده در این نشست تعاملی نقد و بررسی مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» آیا هنوز هم از شیوه و زبان روایی این مجموعه دفاع میکنید یا این گمان در ذهن شما شکل گرفته که برای تجدید چاپ این اثر؛ متن آن را کوتاهتر و مختصرتر کرده و نیز تغییری در زبان آن برای جنس مخاطبان امروز ایجاد کنید؟
میثاق امیرفجر: همواره در طول بیش از پنج دهه فعالیتم، نگاهم به زبان، خاصه زبان فارسی بر بلندای حجت اندیشه، فصاحت و بلاغت این زبان استوار بود. اصلیترین الگوی من در جنس روایی و بهره بردن از این زبان شاعرانه بهرهمندی از آن چیزی است که آئینهای سترگ چون کلام الله مجید(قرآن) به من انتقال داده است. شما در قرآن مداقه کنید بهوضوح درمییابید که حتی جایگاه شیرین و اهمیت القای روایت در حوزه زبان تا آنجا در این اثر آسمانی پیش میرود که حتی پای حرف و نه یک لغت برای یک آیه به میان میآید و شاهد آیاتی هستیم که با یک حرف آغاز میشود. این نشاندهنده عمق و دقتی است که فصاحت و بلاغت در جایگاه روایت قرآن حتی در گونه سنجش به زبان ادبی با این اثر همراه است. این همان جواهر آرایی است که در کلام و روایت برای بیان آنچه که خداوند با مخلوقش قصد سخن داشته در اوج نهایت زیبایی شاهد هستیم.
روی دیگر تفکر، اندیشیدن و فلسفیدن من بر این مهم استوار است که به ادبیات اعتقادی بسیار راسخ و فوقالعاده دارم. به زیبایی بیان و القای حس آن ایمان دارم و همیشه گفتهام که عاملی را به نفع عاملی دیگر در هر حوزهای از زیباییشناسی تا هنرشناسی فدا نخواهم کرد. تلاشم آن است که قلمم؛ مهمترین و بزرگترین روایت کننده بیان اندیشهام باشد.

در مواجهه با سخنان آقای رجبیدوانی نیز باید این نکته را اشاره کنم که «علامه مجلسی» در مجموعه گرانسنگ «بحارالانوار» که خود این علامه از بزرگان اندیشه، فلسفه، علوم اسلامی و فقه در تاریخ کشورمان به شمار میروند؛ بر اهمیت زبان اشارت کرده است و این موضوعی بسیار عجیب و زیباست. اینکه بیان کردم نباید عاملی را برای علتی اگر زیبا و دارای فصاحت و بلاغت هست قربانی کرد را از علامه مجلسی و بحار الانوار آموختم. تأکیدم آن است که اندیشه من، تنها برگرفته شده از کتاب مقدسی چون قرآن کریم نیست و آنچنان که اشاره داشتم نهجالبلاغه و دیگر آثار ادب فارسی و یا جهان ادبیت ادبیات عرب نیز به من در رسیدن به این اندیشه و جایگاه زیباییشناسانه قلم در روایات اثر کمک کرده است.
هر انسانی این شایستگی را دارد که اگر صاحب قلم است به روایت اندیشه خود بپردازد و در این مسیر میتواند به آنچه که در تاریخ پنهان است؛ آنچه که ارزشمند و دارای عمق یا لطافت بلندای اندیشه اوست را با مخاطبانش قسمت کند. این همان سبقت اندیشه شیعی در قامت روایت آثار ادبی، فقهی، کلامی و حدیثی در قرون و اعصار بود که هنوز هم این سبقت اندیشه شیعی در قالب دیگر روایتهای اسلامی قابلیت رصد، دقت و لذت را برای مخاطب و منتقدان حوزه ادبیات، تاریخ و متون اسلامی با خود به همراه دارد.
ایکنا - جناب امیرفجر اجازه میخواهم هم از فصلی از روایت جناب رجبیدوانی و هم بخشی از نشستهای نقد و بررسی که پیش از این با محوریت مجموعه 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» برگزار شده است را وام گرفته و با شما در این نشست مطرح کنم. چرا در این اثر با وجود بخشیدن 20 مجلد به روایت سیره و زندگانی حضرت محمد(ص)، پرداخت شما به ساحت رویکرد سیاسی حضرت ختمی مرتبت نسبت به دیگر بخشها کمتر است؟ این همان مؤلفهای است که جناب رجبیدوانی در بخش نخست این نشست نیز در جایگاه عنوان نگاه انتقادی خود مطرح کردند.
میثاق امیرفجر: برای پاسخ به این پرسش اجازه میخواهم به قضیه «بنیساعده» اشاره کنم. آنچنان که میدانیم یکی از معجزات و شگفتیهای زیست حضرت محمد(ص) در ادامهدهنگی حیات پُربرکتشان و جریان اسلام را در واقعه «غدیر» و در ساحت «حدیث منزلت» میتوان مشاهده کرد. مسائل عمیقی که ایشان درباره امیرمؤمنان(ع) اشاره میکنند.
نقبی به «حدیث یومالدار» و دعوت حضرت از 40 نفر برای گرفتن پاسخ اجابت به مسلمانی بزنیم. به روایتهای گوناگون این اتفاق ورود نمیکنم اما روایت مشترک همه آن روایتها از این اتفاق واحد بر این مهم استوار است که حضرت پیغمبر(ص) چنین اشارت داشتند که من برای شما چیزی به ارمغان آوردهام که عجم و عرب نیاورد و آنهم جلالت؛ منزلت و قدرت میان فرد فرد انسانها بهویژه انسانهای ایمان آورنده به قدرت خداوند مطلق است.

حضرت میفرمایند در مواجهه با این دعوت چه کسی هست که یاریگر من باشد. هیچ کس دست بلند نمیکند و تنها امیرمؤمنان علی(ع) که 11 سال سن داشتند و در آن جمع حاضر بودند، برای نخستین فرمایش حضرت دست بالا میبرد. ببینید و توجه کنید که از میان آن 40 نفر حتی با وجود حضور بزرگی چون «ابولهب»؛ این حضرت علی(ع) است که تنها 11 سالش بود؛ اما قد علم کرد! اما حضرت محمد(ص) روایت دیگر و سرنوشت دیگری برای ایشان متصور بود، پس او را آنچنان که در تاریخ آمده برای حاضر کردن غذا اعزام میکند. اما آن غذا نیز خود اعجازی در مسیر زندگانی امیرمؤمنان برای ادامهدهندگی راه پیامبر مکرم اسلام بود.
جایی که آن اعجاز را در واقعه «غدیر»، زمانی که دست حضرت علی(ع) را به آسمان گرفته بود شاهد بودیم. ریشه اتفاق غدیر و معجزه آن را باید در پذیرش دعوت به اسلام در همان جمع 40 نفره گذشته دانست که نتیجه آن سپردن امامت مسلمانان به مولای متقیان(ع) در واقع غدیر است.
همه ما نسبت به وقایعی که در واقعه غدیر و بعد از آن به وقوع پیوست کموبیش آشنایی داریم. اتفاقی که بیشاز 100هزار نفر شاهد روایت حضرت رسول بر ادامهدهندگی راهش توسط حضرت علی(ع) بودند و این؛ آن نشد! تا جایی که حتی امام صادق(ع) نسبت به مظلومیت جدش حضرت علی(ع) میفرماید: «جانم فدای مظلومیت تو که 100هزار شاهد داشتی اما با وجود آنکه تو اولین نفر انتخاب رسول خدا بودی، شگفت آنکه اینگونه نشد!»
اگر منظور شما از پرداخت به سیاست چیز دیگری است، من معتقدم که چنین روایتهایی و آوردن آنها در این مجموعه، عین سیاست است. اتفاقی که بعد «سقیفه بنیساعده» آغاز شد و این مهم را در مجلدی که برای حضرت علی(ع) نگاشتهام نیز با مخاطبان در میان گذاشته و روایت کردهام.
ایام؛ ایام فاطمیه است. نحوه آسمانی شدن حضرت فاطمه(س)؛ آمدن به در خانه علی(ع)؛ آتش زدن آن و کوبیدن در به پهلوی حضرت را همه میدانیم؛ آیا این چیزی جز مسئله سیاست است؟ اگر روایت و پرسش شما بر آشکار ساختن مفهوم سیاست است؛ خیر! چنین آشکارا در این اثر به آن نپرداختم. چون هدف من، روایتِ نگاه و بلندایِ زیباییشناسی سیره و زندگی پیامبر بوده است؛ اما به هر یک از این وقایع اگر اشارتی رفته، خود بازتابی از همان شکار مؤلفههای سیاسی است.
حکمرانی حضرت رسول(ص)، عین سیاست است؛ سیاستی که برای اولینبار در تاریخ آمیخته به مبانی شرعی، دینی، فقهی و اسلامی است.

ایکنا- جناب رجبیدوانی با توجه به آنکه در پایان این نشست تعاملی قرار گرفتهایم؛ در فصل جمعبندی اگر نکتهای برای بیان است، بفرمایید. از زاویه دید شما به عنوان استادی که دههها از عمر پربار خود را صرف کار تحقیقی و پژوهشی، خاصه با محوریت تاریخ اسلام کردید؛ اگر توصیه، تذکار و زنهاری خطاب به پژوهشگران و محققان جوانی که قصد گام گذاشتن در این مسیر خطیر دارند را نیز بیان بفرمایید.
رجبیدوانی: سخنم را از آنچه که در قرآن کریم است برای جمعبندی وام میگیرم و بیان میکنم. در قرآن کریم میخوانیم که اگر کسی میخواهد مسلمان باشد و در دنیا و آخرت به بهترین نحو زندگی کند برترین الگویی که به او معرفی شده است وجود مقدس پیامبر اعظم(ص) است.
به جد به این مهم اعتقاد دارم که استاد امیرفجر در مجموعه معظم 20 جلدی «پیامبر اعظم(ص)» توانستهاند این الگو را به بهترین شکل معرفی کنند. منظورم از بهترین شکل؛ پرداختن به عرصههای گوناگون زندگی فردی؛ اجتماعی و رسالت نبی مکرم اسلام؛ خاصه در همان مسئله حکمرانی یا سیاستی است که در جملات پایانی پیشین استاد امیرفجر بیان شد.
برای مثال یکی از مجلدات این مجموعه 20 جلدی در ارتباط با «غزوه اُحُد» است؛ یا مجلدی دیگر به روایت «غزوه خندق» بازمیگردد. برای تفوق در این غزوات مگر میتواند حکمرانی وجود نداشته باشد و در نهایت چنین غزواتی با پیروزی پشتسر گذاشته شود؟! مگر میتوان به زیست و زندگی نبی مکرم اسلام پرداخت و نگاهی به غزوه «اُحُد» و «خندق» نداشت؟ در حالی که حضرت با کمترین امکانات با قدرتهای بزرگی درگیر بودند و اینها همان جلال و قدرت مجموعه معظم «پیامبر اعظم(ص)» آقای امیرفجر است که به مهمی دیده و پرداخت شده است.
از همین روی است که اعتقاد دارم این مجموعه میتواند راهی را برای محققان دیگر باز کند و زوایای دیگری را که ما بر مبنای قرآن و روایت حدیثی خود پیرامون ساحت قدسی حضرت ختمی مرتبت در جایگاه اخلاق عالی انسان برای رسیدن به قرب الهی بهعنوان الگویی برتر در جامعه است را پیشاروی خود داشته باشیم. اینها هر کدام میتواند روش کاری خاص در حوزه روایت و نگارش آثار تاریخی و جامعهشناسان باشد.

ایکنا- جناب امیرفجر سخن پایانی شما؟
میثاق امیرفجر: آیهای در قرآن کریم وجود دارد که خداوند تبارک تعالی چنین فرموده: «... عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ» (... او (پیغمبر) نسبت به مؤمنان رؤوف و مهربان است/ آیه 128 سوره توبه)؛ همین آیه خود گویای این مدعاست که برای یک زندگی الهی بهترین شیوه الگو قرار دادن همین جان شریف است و دو صفتی که خداوند به رسول مکرم اسلام یعنی رئوف و رحیم بخشیده و ایشان همان دو صفت را نسبت به بنگان و مؤمنان واقعی دارند؛ دو صفتی که اگر هر انسانی در مسیر زنگی خود در پی اجرای هر یک از این دو صفت باشد بیهیچ تردیدی شأنیت و جایگاهش در مسیر رستگاری و قرب الهی با سرعت و شتابی بالا رخ خواهد نمود.
تأکید میکنم استواری تام و تمام بر یکی از این دو صفت و چه بهتر اگر هر دو صفت در یک انسان با هم همراه باشند «رئوف بودن» و «رحیم بودن»؛ اینها همان معرفتی است که از رسول نور و آفتاب در سایه کلامالله مجید گرفته و به انسانهای زمین و مؤمنان هدیه داده شده تا زندگی آنها بر مدار آرامش، روشنایی و رسیدن به قرب و آرامش پروردگار استوار باشد.
انتهای پیام