
به گزارش خبرنگار ایکنا، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران صبح امروز 18 آذرماه به مناسبت روز جهانی فلسفه با اندکی تاخیر به سبب آلودگی هوا، نشست علمی با عنوان «اندیشه ایران، هویت ایرانی» برگزار کرد.
در این نشست، جمعی از استادان نامدار و پژوهشگران فلسفه و اندیشه ایرانی درباره نسبت میان هویت ملی و اندیشه فلسفی ایران به بحث و تبادل نظر پرداختند.
فلسفه؛ چاره و بیچارگی ما
اصغر دادبه، عضو شورای عالی علمی دایرة المعارف بزرگ اسلامی، سخنان خود را با موضوع پیوند اندیشه و فلسفه ایرانی آغاز کرد و گفت: اگر فلسفه نباشد، فکر نیست چون فلسفه فرزند فکر است و تمام بیچارگی ما به دلیل گسستن از فلسفه است و در این زمینه خوشبختانه شعر ما به گونهای با فلسفه همراه بوده و آنان که با شعر سروکار داشتهاند از فلسفه بیگانه نشدهاند.
وی در ادامه با اشاره به گسست فکر در غرب اظهار کرد: پس از ارسطو، تفکر و جامعیت کنار گذاشته شد و تخصص جای آن را گرفت؛ تخصص لازم بود، اما مشکلاتی نیز به بار آورد. اکنون غرب دوباره در حال بازگشت به نوعی جامعیت است. کافی است به کتابهایی که در انگلستان چاپ میشود نگاه کنید بسیاری از آنها میکوشند رشتههای مختلف را دوباره به فلسفه پیوند دهند. در ایران ما، بهویژه در برخی طبقات فرهنگی، این جدایی کمتر اتفاق افتاد و دلیل آن پیوند دیرین شعر و معنا با فلسفه بود.

وی سپس ادامه داد: خوشحالم که امروز در جایی که روزگاری حتی بردن نام برخی مفاهیم ممکن نبود، این تابلو «هویت ایرانی، اندیشه ایرانی» را میبینم. تجربه ما اکنون به جایی رسیده که باید میرسید.
وی با توضیح اینکه سالها پیش درباره هویت سخن گفته و در این باره مثلثی را تصویر کرده است،گفت: هویت ایرانی همانند مثلثی است که یک ضلع آن زبان و ادب ملی، ضلع دیگر آن تاریخ و اساطیر ملی، و ضلع سومش حکمت ملی است و در طول قرنها، بهویژه پس از شکستهای تاریخی، ما کوشیدیم از طریق فرهنگ هویت ملیمان را بازسازی کنیم و در قرن چهارم هجری این کار را بهخوبی انجام دادیم.
دادبه خاطرنشان کرد: تمام مباحث فلسفی از غار افلاطون تا نقد عقل کانت در جای خود مفیدند؛ بهویژه وقتی میکوشند خرد را محک بزنند و نشان دهند که عقل نمیتواند فراتر از پدیدهها برود، اما همه اینها باید به نتیجهای برسند. اگر همه این مفاهیم را بدانیم اما به خردمندی نرسیم که فردوسی از آن سخن میگوید، یا به نگاه ویژه و نتیجه عملی دست نیابیم، این مباحث ابزاری بودهاند که در جای خود به کار نرفتهاند یا نتیجهی لازم را ندادهاند.
وی افزود: در نهایت انسان دو نگاه میتواند داشته باشد. یک نگاه آن است که بتواند از هر سو بنگرد، به هر مسئلهای بپردازد و سرانجام خردمندانه نتیجه بگیرد و اگر چنین شود، این فلسفه است و اگر به چنین نگاهی رسیدیم، به آزادفکری دست یافتهایم؛ و آزادفکری یعنی فکر فلسفی. فلسفه باید چنین نعمتی به ما بدهد، اما اگر عکس آن شود یکسونگری و پذیرش نگاه تحمیلی فاجعه است و این همان ایدئولوژی است که انسان را بدبخت میکند. فکر فلسفی رهاییبخش است و ما از آن فاصله گرفتهایم و تا زمانی که به اندیشه فلسفی بازنگردیم، کار درست نخواهد شد. حاصل تمام آن خواندنها، از افلاطون تا کانت، باید ما را به فکر فلسفی برساند.
دادبه با اشاره به پیوند دین و فلسفه گفت: قرآن میفرماید به همه اقوال گوش کنید و احسن آن را انتخاب کنید.
وی در ادامه افزود: وقتی کسی به آزادفکری برسد، نخستین چیزی که طلب میکند بیان است. هرکس آزاد میاندیشد، نیاز دارد آزادانه دردش را بگوید و بیان کند. او نهتنها برای خودش چنین حقی میخواهد، بلکه درد دیگران را نیز احساس میکند. هرجا میبیند کسانی نمیتوانند حرفشان را بزنند، دردمند میشود. کسی که اهل بیان آزاد میشود، اگر ببیند دیگران در بندند، برای آنان هم دلش میسوزد. فلسفه که پشت بیان آزاد ایستاده، یکی از بزرگترین هدیههایش به انسان همین آزادی بیان است. اگر این نباشد، فاجعه پدید میآید.
وی در زمینه آسیبشناسی وضع فلسفه در ایران امروز گفت: فلسفه باید از کودکی آغاز شود، کاری که ما به آن اهتمام نداشتیم. روزی درباره یکی از رسالههای آقاعلی حکیم مدرس زنوزی بحث میکردم و آن را چنان ساده کردم که افراد زیادی متوجه شوند. دو نفر در جلسه بودند، دکتر داوری اردکانی و پیرمردی اصفهانی اهل کلام. پس از پایان بحث، استاد داوری به من گفت: دیدی پیرمرد چطور نگاهت میکرد؟ گفتم بله. گفت: منظورش این بود که حرف نباید اینطور زده شود؛ باید طوری گفت که فقط دو سه نفر بفهمند! و من گفتم: این همان مصیبتی است که فلسفه را بیارزش میکند.
در جهان امروز برای بچههایشان کتاب «دنیای سوفی» را مینویسند و میخواهند از همان کودکی با فلسفه درس آشنا شوند، اما ما حرف سخت را سختتر میکنیم تا کسی نفهمد! فلسفهای که وارد زندگی نشود، گره از کار انسان نمیگشاید.
بازگشت به عقلانیت و تقویت عنصر مشترک انسانی ضرورتی جهانی است
حسین واله، رئیس مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، با بیان اینکه روز جهانی فلسفه، بر اهمیت تقویت عنصر یگانه و مشترک انسانی تأکید میکند؛ عنصری که میتواند مبنای شکلگیری احکام عمومی و مشترک در نگاه جهانی به وضعیت انسان باشد موضوع امروز و روزگار ماست.

وی خاطرنشان کرد: توجه صرف به سطح فردی کفایت نمیکند، زیرا نهادهای انسانی و اجتماعی همواره در تعامل با فرد معنا مییابند و باید بتوانند این عنصر مشترک را در ساختار خود بازتاب دهند. در این موقف، مسئولیت فیلسوف تنها اندیشیدن نیست، بلکه تعیین و تعلیم فلسفه در مقام کنش اجتماعی نیز است؛ به این معنا که فیلسوف باید آگاهی فلسفی را به عرصه فهم عمومی و تربیت اجتماعی وارد کند.
وی افزود: امروز در شرایط کنونی کشور، نیاز به عقلانیت بیش از هر زمان دیگر احساس میشود و جامعه ما در کنار سایر ویژگیها و مختصاتی که در عملکردها، رفتارها، انتظارهای عاطفی و تصورات اجتماعی دارد، در برههای خاص از تاریخ خویش قرار گرفته است؛ برههای که در آن، ضرورت بازگشت به عقل و بازاندیشی فلسفی بیش از پیش آشکار است.
وی تأکید کرد: اگر فلسفه در سطح اجتماعی نتواند عنصر مشترک واقعی و نیرومند انسانی را بازسازی کند، معنای خود را از دست میدهد. در روزگار کنونی، قدرتبخشیدن به همین عنصر مشترک اجتماعی و انسانی مهمتر از هر زمان دیگر است و در مقیاس جهانی نیز این نیاز چنان آشکار است که دیگر نیازی به گفتن ندارد.
انتهای پیام