
به گزارش خبرنگار ایکنا، کنفرانس بینالمللی «ماجرای فکر فلسفی در اندیشههای غلامحسین ابراهیمی دینانی» به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و با حضور گسترده اندیشمندان، فیلسوفان و پژوهشگران ایرانی و بینالمللی، ششم و هفتم دیماه با هدف بررسی نظاممند میراث فلسفی و فکری استاد دینانی و واکاوی جایگاه او در تداوم و تحول تفکر فلسفی معاصر ایران و جهان اسلام برگزار شد.
از آنجا که سخنرانان این نشست با وسعت متفاوتی از مسائل پیرامون تفکر و اندیشه دکتر دینانی به بحث و هم اندیشی پرداختند، خبرنگار ایکنا به ارائه چندین گزارش از این نشست پرداخت.
در نشست 7 دیماه، پخش تصویری مهمانان بین المللی در خصوص شعاع اندیشه و فلسفی دکتر دینانی گذشت. در ادامه سخنرانان داخلی به ارائه بحث پرداختند.
کریم فیضی، پژوهشگر فلسفه و عرفان مسئله اصلی بحث خود را «سالکِ فکر یا فکورِ سالک» دانست؛ مفهومی که به گفته او، پیشتر نیز در برخی آثار و تعبیرها درباره دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی مطرح شده و بهگونهای مورد پذیرش خود او نیز بوده است.
وی با طرح این پرسش که آیا دکتر دینانی سالکِ فکور است یا خیر و اگر هست به چه معنا، تصریح کرد: مفروض نخست سخن او این است که دکتر دینانی بیتردید اهل فکر است؛ مفروضی که ، نیاز به استدلال ندارد، چراکه زمین و زمان میدانند که ایشان اهل فکر است.
فیضی با نقل خاطرهای از خود دینانی مبنی بر اینکه وقتی عصبانی میشوم، بهتر فکر میکنم، این امر را شاهدی بر پیوستگی دائمی فکر در وجود او دانست و افزود: فکر در وجود ایشان منقطع نمیشود و حتی میتوان گفت در خواب نیز فکر میکند.
وی در ادامه تأکید کرد، هر چند دینانی گاه تصریح میکند که اهل سلوک نیست، اما این سخن نباید به معنای بیگانگی او با عرفان تلقی شود. در وجود دینانی نوعی «عرفان باطنی و درونی» حضور دارد، هرچند اصراری بر بروز و نمایش آن ندارد و کسانی که او را از نزدیک میشناسند، به این امر واقفاند.

این پژوهشگر فلسفه، اهمیت بحث «سالک فکور» را ویژه روزگار معاصر دانست و گفت: در دورهای که به سر میبریم، با پدیدهای مواجهایم که برخی سالکان اهل سلوک هستند اما اهل فکر نیستند و حتی گاه بهطور علنی با عقل و اندیشه به تقابل برمیخیزند. این گرایش عقلستیز در بخشی از ادبیات عرفانی ما نیز بازتاب یافته و بهصورت تاریخی قابل پیگیری است.
فیضی با ذکر نمونههایی عینی و تاریخی، این جریان را جریانی دانست که در آن، سلوک عرفانی از مسائل انسانی، اجتماعی و عقلانی گسسته میشود و همین امر، به گفته او، نشاندهنده شکاف عمیق میان «سلوک فکری» و «سلوک غیر فکری» است.
وی در ادامه تصریح کرد: به لحاظ تاریخی، عرفان و سلوک بیش از آنکه در اختیار سالکان فکور باشد، توسط جریانهای مخالف عقل مصادره شده و سالکِ واقعی غالباً در ذهنیت عمومی با چهرهای عقلگریز شناخته شده است. در چنین شرایطی، نقش و اهمیت دکتر دینانی دوچندان میشود.
فیضی تأکید کرد که دینانی برخلاف این جریان، تمامقد و علنی در برابر عرفان عقلگریز ایستاده و با شجاعت، کسانی را که در تقابل با عقل و تفکر قرار دارند، نقد کرده است؛ آن هم نه از سر خصومت شخصی، بلکه با استدلال و منطق.
وی افزود: دکتر دینانی برخی از این چهرهها را از نزدیک میشناخته و حتی با آنان رابطه علمی یا دوستانه داشته، اما هرگز از موضع عقل و اندیشه کوتاه نیامده است.
فیضی در پایان با جمعبندی سخنان خود گفت: اطلاق عنوان «سالکِ فکور» به دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی کاملاً درست و موجه است، هرچند در وجود او تقدم و حتی اصالت با فکر است؛ فکری که بنیان سلوک او را نیز شکل میدهد.
سکوت؛ پایان تفکر یا آغاز حقیقت؟
لیلا اردبیلی، زبانشناس و انسانشناس، در بخشی از این نشست به بررسی تطبیقی مفهوم «سکوت» در فلسفه لودویگ ویتگنشتاین و اندیشه فلسفی استاد دینانی پرداخت.
وی در ابتدای سخنرانی خود با اشاره به ماهیت میانرشتهای این نشست، اظهار کرد: هرچند زبانشناسی ذیل نشانهشناسی قرار میگیرد و معمولاً به بررسی نشانهها و دلالتهای معنایی آنها میپردازد، اما کمتر به این پرسش توجه شده که «نبودِ نشانه» نیز میتواند معنادار باشد. به گفته اردبیلی، «سکوت» یکی از مفاهیمی است که در عین فقدان نشانه زبانی، میتواند حامل معناهای عمیق و متکثر باشد.
او سخنان خود را با طرح این پرسش بنیادین ادامه داد: «آیا هرجا زبان از کار میافتد، تفکر نیز پایان مییابد؟» و تأکید کرد که مسئله رابطه زبان و تفکر، همواره یکی از مباحث محوری در علوم انسانی، بهویژه در انسانشناسی زبانشناختی، بوده است. به باور وی، هر فیلسوفی که از سکوت سخن میگوید، در واقع در حال تعیین مرز میان زبان و تفکر است.
اردبیلی با اشاره به جایگاه مرزی مفهوم سکوت در تاریخ فلسفه، افزود: سکوت همواره در مرز «گفتن و نگفتن»، «دانستن و ندانستن» و «بیانپذیری و بیانناپذیری حقیقت» قرار داشته است. از همین رو، بررسی تفاوت تلقیها از سکوت میتواند به شناخت بنمایههای شیوههای مختلف فلسفهورزی بینجامد.

وی سپس به تبیین مفهوم سکوت در فلسفه متأخر ویتگنشتاین پرداخت و توضیح داد که در آثار او، بهویژه «پژوهشهای فلسفی»، زبان دیگر آینه واقعیت نیست، بلکه نوعی کنش انسانی است که در بستر «صورتهای زندگی» و «بازیهای زبانی» معنا مییابد. از این منظر، بسیاری از مسائل کلاسیک فلسفه، اگر از زمینه کاربرد زبانی خود جدا شوند، به سردرگمی و «مهملگویی» میانجامند و سکوت در اینجا به معنای پایان دادن به این سردرگمی است.
وی تأکید کرد که در سنت ویتگنشتاینی، سکوت نه شأن قدسی دارد و نه راهی برای دسترسی به حقیقت متافیزیکی است، بلکه نشانه فهم محدودیتهای زبان و نوعی درمان فلسفی به شمار میآید. در این تلقی، باید از پرسشهایی که خارج از قواعد بازیهای زبانی طرح میشوند، دست کشید و به کاربردهای عادی زبان بازگشت.
در مقابل، اردبیلی با تشریح دیدگاه استاد غلامحسین ابراهیمی دینانی، خاطرنشان کرد: در فلسفه دینانی، سکوت نه نشانه خطای زبانی و نه پایان تفکر، بلکه حاصل تعمیق و بلوغ عقل است. به باور دینانی، هر چه عقل به مراتب بالاتری از فهم حقیقت نزدیک میشود، زبان مفهومی ناتوانتر میگردد؛ اما این ناتوانی، نشانه شکست عقل نیست، بلکه دلالت بر عظمت حقیقتی دارد که در آستانه بیانناپذیری قرار گرفته است.
وی با ارجاع به حکمت متعالیه ملاصدرا افزود: در این سنت، معرفت نهایی به «علم حضوری» میانجامد و زبان که ابزار علم حصولی است، کارکرد خود را از دست میدهد. بر این اساس، سکوت پیامد نفی عقل یا فلسفه نیست، بلکه نتیجه حضور عقل در مواجهه وجودی با حقیقت است.
اردبیلی در جمعبندی سخنان خود تصریح کرد: در فلسفه ویتگنشتاین، سکوت پایان مسئله و کنار گذاشتن پرسشهایی است که بیرون از زبان معنا دارند، اما در اندیشه دینانی، سکوت آغاز مواجههای عمیقتر با حقیقت وجودی است. از منظر دینانی، صرفاً نگنجیدن یک پرسش در قواعد زبانی، دلیلی بر موهوم بودن آن نیست؛ چرا که پرسش از حقیقت، معنا و وجود، بیش از آنکه زبانی باشد، وجودی است.
وی تأکید کرد که بررسی این دو تلقی از سکوت، ما را با دو شیوه متمایز فلسفهورزی آشنا میسازد و میتواند افق تازهای برای تأمل در نسبت زبان، عقل و حقیقت در سنت فلسفی ایرانی و غربی بگشاید.
گزارش تصویری روز دوم را اینجا ببینید.
انتهای پیام