به گزارش ایکنا؛ سمینار «بازخوانی روایت قاسم پورحسن از فلسفه فارابی» عصر دیروز، ۴ دی، با حضور جمعی از اندیشمندان و صاحبنظران در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
سیدمحسن فاطمی، فوق دکترای روانشناسی از دانشگاه هاروارد، یکی از سخنرانان این سمینار بود که به ایراد سخن پرداخت. وی در ابتدا بیان کرد: مایلم در مورد کتاب آقای پورحسن در چند محور صحبت کنم که این محورها میتواند پتانسیل و ظرفیت این کتاب را برای بحثهای تطبیقی با جهان مدرن و دنیای امروز نشان دهد. به عبارت دیگر به دنبال این پیشنهاد هستم که برخی از فرازهای مطرحشده در این کتاب قابلیت امتزاج را با بسیاری از موضوعات در حوزههای علوم انسانی و علوم اجتماعی امروز دارد و این ظرفیت میتواند مورد تتبع بیشتر قرار بگیرد. به خاطر همین در چند محور مطالب را بیان میکنم؛ این محورها قابل توسعه و گسترش خواهد بود.
کاربرد آرای فارابی در زیرمجموعههای شناختی تعاملی
وی ادامه داد: در بخشی از کتاب پورحسن به بیان نظرات فارابی درباره بحث فلسفی حروف میپردازد و میگوید که وقتی فارابی در حوزه زبان پیشدرآمدی را در نحله بصره و در برابر نحله کوفه مطرح کرد، آغازگر این مطلب بود که زبان میتواند به تعبیر هایدگر از نوعی ساحت وجودی و وجودشناختی برخوردار باشد. تعبیر هایدگر این است که زبان مأوای هستی است و انسانها در مأوای هستیای که بدان تأسی میکنند متولد میشوند، معنا میشوند و ساخته میشوند. به تعبیر دیگر زبانی که از آن استفاده میکنید آفرینش شما را به همراه خواهد داشت. این بحث بسیار مهم و قابل گسترش و تفسیر است. از آنجا که بحث حروف میتواند از معناشناسی خاصی برخوردار باشد، آرای فارابی را در این زمینه میتوان در سیستمهای روانشناختی در مدل زیرمجموعههای شناختی تعاملی بررسی کرد.
عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی ادامه داد: در زیرمجموعههای تعاملی شناختی پژوهشگرانی که روی ابعاد مختلف این موضوع تحقیق کردهاند تصریح دارند که وقتی از بخشهای شناختی تعاملی با هم صحبت میکنیم، میتوانیم دو وجه را از منظر پردازش مورد نظر قرار دهیم؛ نخست وجه عینی و دیگری وجه انتزاعی و تجریدی است. وقتی کسی به این مسئله میپردازد که چرا فلان رخداد اتفاق افتاد، در واقع به وجه علّی آن و از جنبه انتزاعی میپردازد. در مقابل جنبه عینی آن قضیه امکان فائق آمدن بر آن مشکل و در نوشخوار فکری برای او بیشتر خواهد بود. بحث حروف که مورد بررسی قرار گرفته و جنبه اهمیت آن از بُعد الهیاتی و فلسفی بررسی شده، از زوایای دیگر هم قابل مطالعه است.
پژوهشگر حوزه روانشناسی در ادامه اظهار کرد: نکته دیگر اینکه وقتی مؤلف کتاب درباره علم، مقسم را مورد نظر قرار میدهد و تصور و تصدیق را نوعی از علم قرار میدهد، اینجا نکته خیلی مهمی از نظر ظرفیت کتاب برای مطالعه تطبیقی با بحثهای جدید مطرح میشود. غربیها در مورد آرای فارابی از جایگاه تخیل در دیدگاه او سخن گفتهاند. وقتی فارابی از تخیل صحبت میکند به یک معنا با بحثهایی که در بُعد درونی با حالت خواب مطرح شده همآوایی پیدا میکند. فروید میگوید که خوابها برآورده کردن آرزوها هستند. وقتی فارابی از هوشیاری در یک معنای عام صحبت میکند، بستر این موضوع در بحث تصوری واقع میشود.
مفهوم گسترده تصور
وی با بیان اینکه از دیرباز و به ویژه در دهه 50 و 60 میلادی مطلبی به نام «موج داغ» مطرح شد، گفت: موج داغ به این مسئله میپرداخت که هوشیاری میتواند تکثر و جنبههای مختلف داشته باشد. اعظم رفتارهای ما در حوزه هیجانها و احساسات خود را نشان میدهد و به واسطه ناخودآگاه جاری در فضای هوشیاری تعیّن و تکوّن پیدا میکند. بیشترین قسیمهایی که اینجا مطرح میشود مفهوم گسترده تصور است. در دهه بعد «روش سرد» مطرح شد. در روش سرد به صورت الگوریتمی به ذهن نگاه شد. وقتی شما الف و ب و پ را در نظر بگیرید، توالی و تسلسل آنها میتواند معنای خاصی را مجسم سازد. در ادامه هنگامی که عجز این رویکرد در تبیین خیلی از مسائل مشخص شد رویکرد دیگری مطرح شد.
عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد اضافه کرد: وقتی کسی فردا امتحان دارد و تصور امتحان در ذهنش اتفاق میافتد اضطراب او را فرامیگیرد. از نظر روش سرد تبیین این مسئله خیلی روشن بود، چراکه امتحان عامل اضطراب است. بنابراین اضطراب را به صورت علّی مرتبط با امتحان تلقی میکنند، اما در برخی پدیدههای دیگر مانند کسی که در دوره سربازی در جشن آتش شرکت میکند و در آنجا دچار حمله وحشت میشود، مدل دوم در بُعد تصوری و تصدیقی نمیتواند پاسخگو باشد. به همین خاطر رویکرد دیگری به نام «مدل ولرم» مطرح شد. خلاصه این مسائل منجر به پیدایش مدل دیگری به نام «مدل پردازش مضاعف» شد. طبق این مدل ما در آنِ واحد در بُعد آگاهانه به تصور و تصدیق میپردازیم و در آن واحد بُعد تصور و تصدیق را ناخودآگاه انجام میدهیم.
وی تأکید کرد: در مدل پرازش مضاعف این مسئله مطرح شد که گاهی این بُعد تصوری و تصدیقی میتواند به صورت متوالی و مرحله به مرحله قرار بگیرد. ما هم تصور و هم تصدیق داریم، در سکانس بعدی آن تصور و تصدیق میتواند گسترش پیدا کند. تعبیری که مؤلف کتاب به کار بردهاند تعبیر جالبی است. معنای آن این است که تصور اولیه میتواند از نظر گسترش محتوایی و صوری بسط پیدا کند. مدل دیگری که مطرح شد این است که میتوانیم تصور و تصدیق را به صورت موازی مطرح کنیم؛ یعنی تصور و تصدیق هم امکان دارد تا در بعد آگاهانه انجام شود و هم در بعد غیرآگاهانه. به همین خاطر شناخت دو وجه پیدا کرد؛ شناخت تلویحی و ضمنی در مقابل شناختهای آشکار. بعد از این مطلب، نکته مهم دیگر این است که در بُعد دوم به دنبال پردازش مضاعف، وجه پردازش در ذهن میتواند معنای گزارهای و استلزامی را دربربگیرد.
سیدمحسن فاطمی تصریح کرد: در معنای گزارهای یک جمله ساده میتواند معنا را درب بگیرد، در حالی که در معنای استلزامی در یک جمله ساده مطلب بیان نخواهد شد، بلکه تکثر معنا میتواند به واسطه پیچیدگیهای طرحهای شناختی و فضاهای شناختی از بسط و گسترش بالاتری برخودار باشد. به همین خاطر وقتی کلمه توپ را از لحاظ واژگانی در یک بُعد گزارهای به کار میبریم میتواند در جملهای ساده به منزله یک تصدیق لحاظ شود، در حالی که در بُعد دوم وقتی پوششبرداری و کدگشایی (Encode) میکنیم تمام حالات غیرکلامی و حتی طول موج تأثیرگذار است. به همین دلیل وقتی شما در حال رانندگی هستید عنصر غیرقابل پیشبینی بودن برای شما مطرح میشود. به واسطه عنصر غیرقابل پیشبینی بودن میتوانیم خطری را پیشبینی و تصدیق کنیم. تمیز بین این دو در معنای عینی (متعین) در کنار معنای انتزاعی (تجریدی) قابل توجه است.
تصورهای عینی، عامل کاهش افسردگی
وی در ادامه گفت: امروزه تحقیقات درباره افسردگی نشان داده است که وقتی فرد به نوشخوار فکری میپردازد و با این کار بر گزارههای روایتمحور با تصدیقهای انتزاعی مشغول میشود، احتمال تشدید افسردگی برای او بیشتر خواهد بود. در حالی که وقتی تصورهای مرتبط با فضاهای عینی در زمان حال برای او به وجود میآید و مفارقت از بُعد قبلی برای او اتفاق بیفتد رو به بهبود خواهد رفت. بحثی که فارابی مطرح کرده از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و زمینه جالبی را هم برای بعد بالینی و هم برای بعد اجتماعی قضیه باز میکند. در بعد اجتماعی قضیه وقتی فارابی فرد را در ارتباط با جامعه در فضاهای دیگر مورد بررسی قرار میدهد تفرّد برخواسته از این دو پردازش میتواند دو استلزام متفاوت را ایجاد کند.
سبکهای شناخت و اختلاف میان انسانها
عضو هیئت علمی دانشگاه مشهد افزود: وجوه پردازشهای مختلف متناسب با سبکهای شناخت قابل بررسی و تطبیق است. وقتی از سبکهای شناخت صحبت میکنیم به رجحانهای اندیشیدن میپردازیم. کسی ممکن است کل را ببیند و کسی جزء را، کسی ممکن است همه چیز را شبیه ببیند و دیگری همه چیز را متفاوت. این وجوه مختلف از اندیشیدن که سبکهای شناخت را در بر میگیرد و بسیاری از اختلافاتی که بین انسانها به وجود میآید به این سبکهای شناخت بازمیگردد.
وی در بیان نکته سوم گفت: به نظرم تفرد و انقسام بین فرد و بُعد تصوری و تصدیقی پتانسیل بسیار مطلوبی در این جهت است که آرای فارابی میتواند با آرای فروید و یونگ در خصوص خود مجازی و خود حقیقی و رابطهشان از جنبه اصالتها مقایسه شود. زیرا مقسم را وجود در نظر میگیرند و نه موجود و این مقسم میتواند تعیّنهای مختلفی داشته باشد و در چند مرحله که گشتالتیها مطرح میکنند، این مقسم وجودی قابل انطباق لحاظ شود.
فاطمی افزود: وقتی فرد از جنبه روانتحلیلگری اضطراب بسیار زیادی را تجربه میکند و با تزلزل نیز همراه میشود مکانیسم دفاعی در او ایجاد خواهد شد. تمام این مکانسیمهای دفاعی غیر از یک مکانیزم فرد را از مسیر سلامت دور میکند. به هر میزان که فرد در حوزه عمل ممتاز بودن خود بر دیگری را تجربه کند به همان میزان سلامتی بیشتری را در زندگی تجربه خواهد کرد. برای تبیین بهتر مثالی میزنم، اگر فردی در یک خانواده احساس حقارت و کوچکی کرد و فردیت لازم را در تمایز با دیگران نفهمید و نتوانست این تمایز را تجربه کند، بعدها آسیبهای احتمالی فراوانی او را احاطه میکند.
برای مشاهده گزارش تصویری این نشست اینجا کلیک کنید.
انتهای پیام